نام پژوهشگر: رسول کمالی دولت آبادی
رسول کمالی دولت آبادی محمد خزایی
جای خالی دریافت های عاطفی و معنایی گذشته در زبان تصویر امروز –که همگی متأثر از تعاریف کانونی غرب است-، به راستی محسوس است و بازخوانی آموزه های تصویری گذشتگان برای پیوستگی و تداوم فرهنگ تصویری هر ملت یک ضرورت. مفاهیم دریافتی از عناصر بصری وکیفیات معنایی در سنّت هنرهای تجسمی ایران جایگاهی مقدم تر از صورت و پیوند محکمی با خاطره ی ازلی و الگوهای کهن جامعه گذشته ی سنّتی خود دارد . نگرش درونی و وابسته به این معیارهای سنتی در تفسیر و تجسمِ پیرامون هنرمند ایرانی، بدل ساخته است . (intuition) معنای واژه ی "دیدن" را از تعاریف کلاسیک به تعریفی کیفی و والا نمود نمونه های تصویری و نقل شده از کتب عرفانی در پایان نامه - به ویژه مفاتیح الاعجاز و مرصاد العباد که تعاریف بیشماری از این دست را در بردارند - و تطابق آن در بررسی عناصر و کیفیات بصری حکایت از عنایت و اطلاع کافی هنرمند ایرانی در عرصه ی شناخت باطنی اجزا و کیفیات تصویر را دارد : نقطه نماینده ی وحدانیت، خط نماد عقل کل (طرح آفریش) ، اشکال به مثابه ی پدیده های کائنات، رنگ تطبیق یافته با نظامهای چندگانه ی هستی و مراتب شهود... و همگی یادآورکثرت در وحدت است . دراین مسیر تصویر در قسم پذیری صوری خود محدود ، ولی در معنا تعاریفی تأویل پذیر می یابد . شناخت طراح از این پیشینه و معنای از دست رفته باعث می شود، تا در پی باززایی معرفت جویانه ی تصویر و معرفی دوباره ی آن به جامعه جان تازه ای به فرهنگ تصویری ایرانی داده شود. اگر چه این برداشتها بصورت مستقیم جایی برای کارکرد یافتن به گونه ی گذشته ی خود را ندارند، ولی مفهوم گرایی و شناخت حس?ی مبادی سواد بصری همچون (گستردگی ، مرکزی?ت ، تقارن ، تعادل ، تباین ، حرکت ، ریتم و ...) که همگی برای یادآوری کمال در کیهان زائی(تکوین) است، برای طراحان گرافیک جامعه ی امروز ایرانی که گریبان گیر بازی های بدون عمق اشکال شده اند، مفید بوده تا در این راستا سبک ماهوی خود را بازیابند. علاوه بر این در مسیر باز شناسی نگاه ایرانی، نشانه ها و نمادهای درخور توجه دیگری تجلی می کنند که با بکارگیری آن، سبب اعتلای مفاهیم مثبت و مثمر ثمر گذشته و حال مخاطب ایرانی می گردد . واژگان کلیدی: هنر سنّتی، عالم مثال و اعیان ثابته، وحدت وجودی، عقل کل، جوهر و عرض، صورت و معنا