نام پژوهشگر: اعظم خود

خرافه از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده الهیات 1387
  اعظم خود   فا طمه علایی رحمانی

چکیده طبع کنجکاو بشر او را به جستجو و بررسی اسباب و علل حوادث بر می انگیزد و انسان را وا می دارد تا درباره ی پیدایش جهان و سبب آفرینش آسمان و زمین و حوادث جوی و زمینی بیندیشد. بدیهی است بشر نمی تواند همواره پاسخ هائی صحیح و مبتنی بر اصول علمی بیابد و لذا گاه از قوه ی تصور وخیال بهره جسته،پاسخ هائی برای سوالات خود می تراشد و بدین سان به وادی موهومات و خرافات در می غلتد. یکی از خطرهائی که بنیان زندگی را تهدید می کند و آدمی را از مسیر صحیح حرکت منحرف می سازد، خرافه است. خرافه یعنی هر امری که علم و عقل و دین آن را تأیید نکند ، مردم به آن معتقد بوده و از مخالفت با آن هراس داشته باشند.زمینه ها و عوامل بسیاری از جمله جهل و نادانی،تقلید کورکورانه،تعصب،غلو و ...در پیدایش خرافات و رواج آن در بین جوامع دخیل بوده اند.خرافات را به لحاظ میزان ثبات و نهادینگی آنها در باورهای مردم می توان به دو دسته ی اجتماعی، اعتقادی تقسیم نموده ،اعتقاد به خرافه – در بعضی موارد _منجر به جاری ساختن احکام ساختگی ، خواهد شد. قرآن کریم و نهج البلاغه برای از بین بردن خرافات و رهائی از چنگال توهمات دو شیوه را پی گرفته اند، از طریق سلبی، یکایک عقاید خرافی را با بیاناتی محکم و روشن ،مهمل و بی اثر معرفی ساخته و در مقابل به اندیشه ای سالم یا سنتی شایسته و صحیح ارشاد می نمایند از طریق ایجابی با دعوت به تفکر صحیح ،تعقل و بسط علم و فرهنگ هر گونه نفوذ و مدخلیت خرافات را از صحنه ی زندگی ساقط می نمایند؛ تا این که چراغ معرفت در حیات آدمی فروزان گردد و ریشه ی خرافه و خرافه سازی را بسوزاند. واقعیت امر حاکی از آن است که انسان با بهره گیری از قرآن کریم و نهج البلاغه و منطق عقل و برخورداری از علم و دانش ،می تواند زندگی خود را به گونه ای سامان بخشد که کوچکترین خرافه ای در آن راه نیابد. کلید واژه ها:خرافه ، جهل، تقلید ،ترس ،تعصب ، غلو .