نام پژوهشگر: تحسیم الیاسی

طرح و تبیین مبانی هستی شناسی معرفت حجمی در مقابل معرفت های درختی و ریزوماتیک و دلالت های آن برای تدریس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1388
  تحسیم الیاسی   مهدی سجادی

اگر در یک طبقه بندی کلان رویکردهای موجود معرفتی را در دو طبقه ی درختی و ریزوماتیک قرار دهیم امتداد چون ویژگی مشترک رویکردهای موجود نمایان می شود چنان که در رویکرد درختی امتداد در طول است و در رویکرد ریزومی در عرض. این این پایان نامه در صدد ارائه ی رویکرد جدید به معرفت با عنوان معرفت حجمی است که ویژگی عمده ی آن عدم امتداد و به تمام حاضر بودن چون یک حجم است. این رویکرد برخاسته از هستی شناسی ویژه ای است که قائل به ئحدت هستی و هستنده است. در معرفت حجمی شدن ذاتی هستی است، هست- نیست است، کوانتوم است؛ چون از هستی سخ رود، از هستنده سخن است، و چون از هستنده بگوید از هستی گفته است. رابطه ی هستنده و هستی، رابطه ی جزء و کل نیست؛ چرا که هستی قابل تجزیه به اجزا نمی باشد. هستی امری زیبا شناختی است، شاهکار هنری است، راز است، و رازآلودگی اش در تجلی است. فروکاست هستی و انسان به مسأله برای وضوح بخشی و شفافیت، دغدغه ی رویکرد های امتدادی است. رویکرد حجمی، هستی را در رازبودگی، در فروبسته ماندن چون راز می یابد. در چنین رویکردی، فاصله ای بین انسان، هستی و معرفت وجود ندارد. ابژه ای وجود ندارد، بل، هر چیز ماهیتی ابژکتیو- سوبژکتیو دارد. دورگه بودن عالم سبب می شود هر کس در عالم خویش زیست کند. لذا، یک عرصه ی عمومی برای به اشتراک گذاشتن مفاهیم یا هر چیز دیگر وجود ندارد. عالم، در یک کلان تئوری شخصی می عالمد. مفهوم کلی بین الاذهانی جایی در رویکرد حجمی ندارد. فرد خود یک نوع است و اقتضای ویژه ای دارد. در این رویکرد «کلی» ناضر به این معناست که هر احساس، ادراک و تصمیمی تبلور کلیت انسان است. نمی توان هر احساس ، ادراک و تصمیمی داشت، این سه برخاسته از ضرورت وجودی اند. ضرورتی که جبری اجتناب ناپزیر تحمیل می کند. یکی شدن هستی و انسان به سبب در عالم بودگی انسان و در انسان بودگی عالم دوآلیسم متافیزیکی را بر نمی تابئ؛ دوآلیسمی که در پوست و گوشت اندیشه رسوخ کرده و بنیادی ترین سنگ بنای رویکردهای امتدادی است. زبان چون یک نظام نشانه ای از عمده تریبن دست آویزهای متافیزیک برای سیطره بر انسان است. نظام نشانه ای با ارجاعات بی پایان منجر به خلق دنیایی مجازی شده و دست انسان را از عالم و امر واقع کوتاه می کند. برای مقابله با نظام ارجاعی، رویکرد حجمی هنر را توصیه می کند و دلالت های تربیتی و تدریس را از منظری زیباشناختی مطرح می سازد.