نام پژوهشگر: مهین آباده

نقد تصوف در مثنوی معنوی، مثنوی جام جم و دیوان حافظ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده ادبیات، زبانهای خارجی و تاریخ 1387
  مهین آباده   ذوالفقار علامی مهماندوستی

موضوع پایان نامه حاضر نقد تصوف در مثنوی معنوی، مثنوی جام جم و دیوان حافظ است .این پژوهش به این سوال پاسخ می دهد که وضع تصوف در قرن هفتم و هشتم چگونه بوده است. همچنین درصدد یافتن پاسخ این سوال است که تصوف در مثنوی معنوی، مثنوی جام جم و دیوان حافظ چگونه نقد شده است. برای این کار در ابتدا تمام اشعاری که کنایه، تعریض و نقدی به تصوف داشتند، استخراج، دسته بندی، تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری شد. فصل نخست به تعریف تصوف، منشأ، پیشینه و دوره های مختلف آن اختصاص دارد. در این فصل اوضاع سیاسی و اجتماعی دوره خلق این سه اثر بررسی شده و سپس وضعیت تصوف و آفت های آن، مورد بحث قرار گرفته است. در فصل دوم نقد تصوف در مثنوی معنوی شرح داده شده است. ابتدا به طور خلاصه، تعدادی از حکایاتی که دیدگاه مثبت مولوی را به تصوف نشان می دهد آورده شده، سپس عناوینی چون شکم بارگی، دزدی و طمع، مرشدان دروغین و مانند آن مورد بحث قرار گرفته است. فصل سوم درباره نقد تصوف در مثنوی جام جم است. اوحدی علاوه بر اینکه مراتب مختلف سیر و سلوک را وصف کرده، به نقد تصوف و صوفی نمایان پرداخته است. نقدهای تند و صریح او تحت عناوین شکم بارگی، مریدان ابله، حب دنیا و غیره طبقه بندی و تجزیه و تحلیل شده است. فصل چهارم به نقد تصوف در دیوان حافظ اختصاص یافته. در این فصل ابیاتی که به خانقاه، خرقه، صوفی و مانند آن تعریض دارد، با تجزیه و تحلیل ذکر شده است. از این پژوهش این نتیجه حاصل می شود که، هر سه شاعر با اینکه عرفان اصیل و تصوف حقیقی را می ستایند، در عین حال به شدت با انحراف و ابتذال تصوف مخالفند. انتقادهای مولوی بسیار عمیق بوده و به انحراف های فکری نیز اشاره می کند ولی اوحدی فقط به انحراف های سطحی تصوف می پردازد. به علت شیوع ریا و سالوس در عصر حافظ، وی تمام مظاهر تصوف را رد می کند و از قلندریه -که یک اعتراض به تصوف عصر بود- جانبداری می کند.