نام پژوهشگر: سید محسن علوی پور
سید محسن علوی پور عباس منوچهری
پیوند هنر و اندیشه در طول تاریخ، پیوندی دوسویه بوده است که هم اندیشه و هم هنر را متاثر کرده است. در دوران معاصر نیز هنرهای جدید مانند عکاسی و سینما، از این قاعده مستثنا نیستند و پژوهش در زمینه شیوه های تعامل این هنرها با عالم اندیشه می تواند به چشم اندازهای نوینی در این ارتباط رهنمون شود. اندیشه سیاسی، اندیشه ای است که با تامل در بحران ها و مشکلات موجود جامعه، و با اتکا به مبانی معرفتی و فهمی از هستی و جایگاه انسان در عالم، هنجارهایی را برای برساختن جامعه ای مطلوب و برکنار از ناهنجاری ها و اعوجاجات ارائه می کند. بر این اساس، اندیشمند سیاسی با تبیین بحران موجود در جامعه و ریشه یابی آن، و همچنین تجویز هنجارهایی که امکان درمان دردها و حرکت به سوی جامعه مطلوب را فراهم می آورند، اندیشه ای را عرضه می کند که سامان نیک سیاسی را ترسیم می نماید. پژوهش حاضر با دغدغه کاوش در رابطه میان سینما و اندیشه سیاسی، آثار سینمایی دو کارگردان ایرانی و دو کارگردان اروپایی را به عنوان نمونه برجسته تعامل مورد بررسی قرار می دهد. بی شک، اندیشه ورزی سیاسی با برخورداری از مقولات بالا، می تواند شکل های مختلفی به خود گیرد که از جمله آنها اندیشه ورزی سیاسی در قالب سینما است. بر این اساس، پژوهش حاضر با اتکا به مبانی نظری و معرفتی که نسبت هنر سینما و اندیشه سیاسی و اجتماعی را مورد بررسی قرار داده اند، امکان وجود ژانری سینمایی را مورد کاوش قرار می دهد که می توان آن را سینمای هنجاری نامید. بر اساس یافته های پژوهش، اگرچه سینمای مسعود کیمیایی مولفه های سینمای هنجاری را کاملا در خود ندارد؛ عباس کیارستمی (کارگردانان ایرانی) و ویم وندرس و کریستوف کیشلوفسکی (کارگردانان اروپایی) با برخورداری از مولفه های اندیشه ورزی سیاسی در فیلمسازی خویش در درجات مختلف، سینمایی دارند که می توان آن را با نام سینمای هنجاری معرفی نمود.
سید محسن علوی پور عباس منوچهری
"دوستی" از جمله مقولاتی است که در تاریخ اندیشه ی سیاسی، همواره جایگاه ویژه ای را خود اختصاص داده است. این مقوله از دیرباز با مقولات دیگری چون عدالت، برابری و برادری پیوند داشته است و در ساخت جامعه ی آرمانی مورد نظر اندیشمند سیاسی مورد توجه بوده است. البته این مانع از آن نیست که اندشمندان سیاسی نظرات متفاوت و حتی متعارضی در این زمینه داشته باشند. "دوستی" در یونان باستان و روم و در سنت اندیشه ای آن، امری ممدوح و مورد ستایش بوده است. در این سنت، ارسطو جایگاه ویژه ای دارد و چنان که آثار او نشان می دهد، دوستی برای وی فضیلتی فراتر از فضایل دیگر نظیر عدالت بوده است. دوستی رکن اصلی تشکیل جامعه در نظر ارسطو است و در صورت فقدان آن، اجتماع افراد در کنار یکدیگر را نباید "جامعه" خواند، چرا ک.....