نام پژوهشگر: بهرام رضایی
بهرام رضایی محمد جواد لیلقتدار
مهارت های ارتباطی و تعاملی یکی از مهمترین پیامدهای فرایند تعلیم و تربیت است با عنایت به اهمیت موضوع این پژوهش به بررسی رابطه بین مهارتهای تعاملی با یادگیری خودراهبر و ارزیابی خودراهبردانشجویان گروه های آموزشی(علوم انسانی، علوم پایه و فنی مهندسی) دانشگاه شیراز پرداخته است این پژوهش از نوع کاربردی بوده و برای اجرای آن از روش توصیفی- همبستگی استفاده شده است به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته، شامل سه مولفه مهارت های تعاملی ، یادگیری خودراهبر و ارزیابی خودراهبر بوده که روایی آن از طریق نظرات متخصصان و کارشناسان و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ محاسبه و 88/0برآورد شده است استفاده گردید جامعه آماری پژوهش، مشتمل بر 7068 نفر از دانشجویان گروه های آموزشی(علوم انسانی، علوم پایه و فنی مهندسی) دانشگاه شیراز بودهاست نمونه آماری با استفاده از روش کوکران 250 نفر برآورد گردیده که از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شده اند تجزیه تحلیل داده ها در سطح آمار استنباطی از آزمون های همبستگی پیرسون، t دو گروه مستقل، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی scheffe انجام پذیرفت یافته ها از طریق نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شدند نتایج پژوهش نشان داد که بین مهارت های تعاملی دانشجویان گروه های( علوم انسانی، علوم پایه و فنی و مهندسی) با یادگیری خود راهبر و ارزیابی خودراهبر رابطه معناداری وجود دارد، یعنی هر چه مهارت تعاملی دانشجویان افزایش یابد به تبع آن یادگیری خودراهبر و نیز ارزیابی خودراهبر دانشجویان افزایش می یابد.
کیانوش بارانی بیرانوند بهرام رضایی
در این تحقیق تاثیر تابش مایکروویو بر رفتار خردشوندگی و خواص مغناطیسی سنگ آهن مورد بررسی قرار گرفته است. نمونه مورد نیاز برای انجام آزمایشها از بار اولیه آسیای خودشکن کارخانه فرآوری سنگ آهن چغارت واقع در ایران مرکزی برداشت شد. منیتیت و هماتیت مهمترین کانی های آهن دار موجود در نمونه می باشند. میزان fe و feo موجود در نمونه به ترتیب معادل 27/55 و 31/11 درصد اندازه گیری شد. نتایج آنالیز xrd نشان داد پس از تابش مایکروویو، هیچ گونه تغییر فازی در نمونه ایجاد نمی شود. آنالیزهای sem نشان داد که بعد از عمل آوری مایکروویو، فراوانی و طول شکافها افزایش یافته است. نتایج بررسی یکنواختی و مقدار جذب امواج مایکروویو نشان داد که برای نمونه سنگ آهن، انرژی جذبی به شدت متاثر از سطح تحت تابش می باشد. تحت شرایط عمل آوری مایکروویو یکسان، بیشینه دمای نمونه آب و سنگ آهن در فواصل متفاوتی از مرکز آون اتفاق می افتد. با کاهش ابعاد، دانسیته ظاهری و ثابت دی الکتریک مخلوط ذرات افزایش و در نتیجه دمای نمونه نیز افزایش یافت. تابش مایکروویو موجب کاهش مقاومت فشاری سنگ شد. بیشینه کاهش برای فراکسیون mm45+50- به میزان 42 درصد اتفاق افتاد. مطالعات تاثیر تابش مایکروویو بر روی توابع شکست و انتخاب در آسیای گلوله ای نشان داد که پس از تابش مایکروویو ثابت نرخ خردایش افزایش و محصول خرد شده درشت تر شده است. رفتار خردشوندگی سنگ آهن در آسیای خودشکن پس از عمل آوری حداکثر 36 درصد افزایش در قابلیت شکست ضربه ای و حدود 100 درصد افزایش در قابلیت شکست سایشی را نشان داد. آزمایشهای لوله دیویس نشان داد کانی های فرو منیتیتی که به بخش کنسانتره منتقل می شوند در فراکسیونهای درشت تری آزاد می شوند. در اثر تابش مایکروویو خواص مغناطیسی سنگ آهن تغییر و با افزایش زمان تابش مغناطیس اشباع افزایش یافته است و از emu/gr30/18 در تابش صفر به emu/gr74/88 در تابش 60 ثانیه رسیده است. با افزایش بیشتر زمان تابش، مجدداً مغناطیس اشباع کاهش یافته است. با افزایش زمان تابش، مغناطیس پذیری مربوط به بخش پارامغناطیس نمونه (هماتیت) کاهش یافته و به صفر رسید ولی مغناطیس پذیری بخش فرومغناطیس (منیتیت) افزایش و در نهایت مغناطیس پذیری کل افزایش یافت. آزمایشهای جدایش مغناطیسی نمونه های عمل آوری شده و عمل آوری نشده نشان داد که در نمونه هایی با 80d حدود 500 میکرون اختلاف زیادی در بازیابی وزنی وجود ندارد. اما در نمونه های با 80d حدود 250 و 212 میکرون بازیابی وزنی نمونه تابش یافته نسبت به نمونه اولیه به ترتیب حدود 2 و 3 درصد و بازیابی آهن به ترتیب حدود 2 و 5 درصد افزایش یافته است. شبیه سازی مدار خردایش کارخانه فرآوری سنگ آهن چغارت برای دو نمونه عمل آوری نشده و عمل آوری شده با مایکروویو نشان داد عمل آوری موجب کاهش توان مصرفی آسیای خودشکن، کاهش میزان بار در گردش و کاهش دانه بندی محصول خردایش می گردد. با عمل آوری مایکروویو می توان بدون تغییر مدار، نرخ بار ورودی را تا 50 تن بر ساعت افزایش داد.
آرش رفاهی بهرام رضایی
هدف از انجام این رساله پیش بینی انرژی خردایش سنگ با استفاده از پارامترهای مکانیکی سنگ می باشد. مطالعات انجام شده در اینجا شامل دو بخش می باشند. در بخش اول، فرایند خردایش و کاهش ابعاد سنگ های کروی و مکعبی که بین دو صفحه فولادی بارگذاری می شوند، با استفاده از روش عددی تفاضل محدود شبیه سازی شده است و انرژی کرنشی ذخیره شده در سنگ در هر مرحله بارگذاری محاسبه شده است. نمونه ها به صورت محیط الاستو-پلاستیک و با در نظر گرفتن معیار شکست موهرکلمب مدل شده اند. به منظور بررسی صحت نتایج بدست آمده، خردایش چهار سنگ سخت آذرین مدل شده است. تمامی حالات مختلف بارگذاری که برای یک نمونه مکعبی یا کروی و قطعات حاصل از شکست آنها که ممکن است در طول فرایند خردایش رخ دهد، مطالعه شده و فرایند های خردایشی که دارای بیشترین و کمترین انرژی کرنشی می باشند، با استفاده از برنامه flac شناسایی شده اند. انرژیهای کرنشی ماکزیمم بدست آمده تطابق خوبی با انرژی خردایش باند دارند. نتایج نشان می دهد که در طول فرایند خردایش، اگر چه شکست کششی و برشی همزمان با هم رخ می دهند، اما درصد زیادی از انرژی خردایش صرف شکست برشی می شود.در بخش دوم از نرم افزار pfc (بر اساس روش اجزا گسسته) برای مدلسازی رفتار شکست سنگ در داخل یک سنگ شکن فکی استفاده شده است. در برنامه pfc، سنگ به صورت مواد دانه ای در دو شکل مکعبی و کره ای مدل شده اند. همچنین از نرم افزار flac برای تحلیل توزیع تنش در داخل سنگ کروی و مکعبی که در داخل سنگ شکن تحت بارگذاری قرار گرفته اند، استفاده شده است. به منظور بررسی صحت نتایج بدست آمده، نه نمونه سنگ با خصوصیات مقاومتی متفاوت مورد مطالعه قرار گرفته و انرژی مصرفی محاسبه شده توسط مدل اجزا گسسته با انرژی خردایش باند برای این نه نمونه سنگ، مقایسه شده است. انرژی خردایش بدست آمده از مدل اجزا گسسته برای سنگ های کروی، تطابق خوبی با انرژی خردایش باند آنها دارد. همچنین شکست نمونه مکعبی و کروی از سنگ آهک در سنگ شکن فکی آزمایشگاهی با استفاده از دوربین سرعت بالا مطالعه شده و با نتایج بدست آمده از مدل اجزا گسسته، مقایسه شده است. نتایج نشان می دهند که مدل اجزا گسسته به خوبی می تواند شکست کششی را مدل کند اما روش المان های مجزا به خوبی نمی تواند تورق را مدل کند.
حسین سلطان محمدی مرتضی اصانلو
یکی از مهمترین اهداف ضمنی بازسازی معدن، تعیین یک کاربری نهایی برای زمین معدنکاری شده است. زیرا کاربری نهایی، تعیین کننده روش ها، ابزارها و هزینه بازسازی است. بنابراین، وجود یک راهکار تحلیلی برای بهینه سازی تعیین کاربری نهایی ضرورت دارد. با این وجود، هنوز چنین راهکاری که بتواند گزینه بهینه کاربری نهایی قطعی معادن را پیشنهاد دهد، ارایه نشده است. در این مطالعه، با هدف رفع نقایص ارزیابی های رایج، یک مدل تصمیم گیری دو مرحله ای تحت عنوان تحلیل برازندگی زمین معدنکاری شده توسعه یافته است که با ایجاد سیستم های خاص موقعیت طبقه بندی برازندگی زمین معدنکاری شده، طی دو مرحله تحلیلی، گزینه بهینه کاربری نهایی زمین های معدنکاری شده را پیشنهاد می نماید. بدین منظور، در مرحله اول مدل، برازندگی اکولوژیکی گزینه های مدیریتی به کمک سیزده شاخص ارزیابی اکولوژیکی، تحت معیار قابلیت کنترل، تحلیل گردید. در صورت انتخاب اکوسیستم جایگزین، مدل وارد مرحله دوم می گردد. در مرحله دوم، برازندگی زمین معدنکاری شده برای انواع کاربری های نهایی امکانپذیر، به کمک پنجاه شاخص ارزیابی در گروه های معیار اقتصادی، اجتماعی، فنی و سایت معدن، تحلیل شد. جهت تحلیل ریاضی مساله تصمیم، در این مدل از روش های تصمیم گیری چند شاخصه (madm) استفاده شده است. به طوریکه از روش ahp به منظور ارزیابی اوزان شاخص ها از طریق مقایسات زوجی بین آنها بهره گرفته شد و پس از محاسبه بردار وزن های کلی شاخص ها، این وزن ها همراه با سیستم طبقه بندی برازندگی زمین معدنکاری شده، وارد تحلیل نهایی توسط سه روش دیگر madm، یعنی topsis، electre، و promethee شدند. با مقایسه نتایج تحلیل نهایی، با انجام یک تحلیل حساسیت روی تغییرات اوزان معیارها، گزینه بهینه پیشنهاد گردید. در این مطالعه، مدل پیشنهادی، برای تحلیل معدن طلای موته و یک معدن روباز فلزی فرضی مورد استفاده قرار گرفت. گزینه مدیریتی بهینه پیشنهادی برای بازسازی معدن طلای موته، بازگردانی سایت معدن به منطقه امن پناهگاه حیات وحش بود. بدین ترتیب، تغییر اکوسیستم برای آن مجاز شناخته نشد و مرحله دوم مدل، روی یک معدن روباز فلزی فرضی اعمال گردید تا کاربردپذیری آن در شرایط واقعی تایید گردد. نتایج تحلیل با مدل تحلیل برازندگی زمین معدنکاری شده روی معدن فرضی نشان داد، با توجه به کلاس های برازندگی در نظر گرفته شده و اوزان به دست آمده برای شاخص های ارزیابی، گزینه مرتع انتخاب بهینه برای آن است.
مینا حسینی طیبی محمد ملکی
بررسی کنترل پایداری و تغییر شکل سدهای خاکریز در طول مراحل ساخت و اولین آبگیری، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. تجربه سد سازی در جهان نشان می دهد که اگر یک سد خاکی یا سنگریزه ای در هنگام ساخت و اولین آبگیری پایدار بماند؛ در طول مدت بهره برداری نیز احتمال ناپایداری کمتری خواهد داشت. سد کلان یکی از سدهای خاکی همگن اصلاح شده است. این سد در جنوب شهر ملایر واقع در استان همدان ساخته شده و به دلیل اهمیت زیاد این سد، سیستم ابزار دقیق نسبتاً جامعی در آن تعبیه شده است. در این سد از سلول های فشار کل جهت مطالعه تنش، از پیزومترها جهت بررسی فشار آب حفره ای، از نشست سنج ها جهت کنترل تغییر شکل های سد و ابزار مختلف دیگری جهت مطالعه رفتار کلی سد استفاده شده است. در تحقیق حاضر هدف ارائه مدل سازی عددی با قابلیت بررسی رفتار سد حین ساخت و اولین آبگیری است. همچنین بر اساس داده های ابزار دقیق سد خاکی کلان، تنش های ایجاد شده و نیز نشست سد در طول مراحل ساخت و اولین آبگیری، با مقادیر حاصل از تحلیل عددی مقایسه شده است. دوران ساخت سد با استفاده از سه مدل رفتاری مور-کولمب، خزشی برگر و کم-کلی اصلاح شده، تحلیل شده است که پس از انجام مطالعات انتخاب مدل، مدل ارتجاعی خمیری با مکانیزم سخت شوندگی (مدل کم-کلی اصلاح شده)، برای مرحله ساخت مناسب به نظر رسید. جهت بررسی شرایط غیر اشباع در سدها و نحوه مدل سازی آن مطالعات چندانی در مراجع موجود نیست و بسیاری از مدل سازی ها برای مرحله آبگیری در شرایط اشباع انجام شده است. از طرفی، از آنجا که مصالح سد در حالت واقعی در حالت غیر اشباع هستند، برای مرحله آبگیری سد، تحلیل ها را در حالت اشباع و حالت غیر اشباع و با استفاده از دو مدل مور-کولمب و کم-کلی اصلاح شده انجام داده و پس از مقایسه نتایج حاصله، مدل کم-کلی اصلاح شده مجدداً ترجیح داده شد و تأثیر نسبتاً زیاد حالت غیر اشباع در رفتار واقعی سد مشخص گردید. تحلیل ها به صورت دو بعدی و کرنش مسطح بوده و نرم افزار مورد استفاده جهت انجام تحلیل ها flac 2d ver. 5.00 است که از قابلیت های بسیار خوبی در مدل سازی سازه های ژئوتکنیکی برخوردار است. انجام تحلیل مراحل ساخت و آبگیری سد نشان می دهند که مدل رفتاری کم-کلی اصلاح شده به طور نسبی قابلیت مدل کردن رفتار سد با توجه به نوع مصالح به کار رفته در طول مراحل ساخت و حین اولین آبگیری را داراست.
مهدی سلیمانی بهرام رضایی
قابلیت خردایش مواد با استفاده از اندیس کار تعیین می شود که در طراحی مدارهای خدایش به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. علی رغم مزیت های زیاد این اندیس تعیین آن خسته کننده وقت گیر، نیاز به حدود 15 کیلوگرم نمونه آماده سازی شده و همچنین نیاز به یک آسیای استاندارد دارد. از اینرو تعیین آسانتر و سریعتر این اندیس مورد توجه بوده است. دراین تحقیق در ادامه کارهای قبلی انجام شده رابطه اندیس باند با خصوصیات مکانیکی سنگ بررسی شده است. در این تحقیق تعدادی از خصوصیات مکانیکی سنگ شامل مقاومت فشاری تک محوری، مقاومت کششی، مدول یانگ و اندیس بار نقطه ای برای 22 نمونه از سنگ های رسوبی، آذرین و دگرگونی و اندیس کار متناظر آنها تعیین شده است. رابطه بین اندیس کار و این پارامترها با استفاده از تکنیک های آماری و شبکه های عصبی مصنوعی بررسی شده است. تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار spss و برای به کار بردن شبکه عصبی از نرم افزار matlab استفاده شده است. ابتدا با استفاده از تحلیل رگرسیونی داده ها رابطه اندیس کار با پارامترهای مکانیکی سنگ بررسی شده که نهایت با استفاده از رگرسیون مرتبه دوم مدلی با سه متغیر مقاومت فشاری تک محوری، مقاومت کششی و مدول الاستیسیته با ضریب همبستگی (r2) 790% برای تخمین اندیس کار ارائه شده است. سپس از این سه متغیر به عنوان شاخص های پیش بینی کننده برای ورودهای شبکه عصبی مصنوعی که در اینجا از نوع شبکه های تابع پایه شعاعی (rbf) می باشد استفاده شده است. دقت بالاتری با استفاده از این شبکه بدست آمده است به طوری که اختلاف بین مقادیر اندازه گیری شده و مقادیر محاسبه شده از 9% تجاوز نمی کند.
رسول حجازی بهرام رضایی
اغلب روش های پرعیارسازی رایج و استاندارد، کارآیی خیلی پایینی در جدایش مطلوب و انتخابی ذرات ریز و نرمه دارند که این امر، کاهش کیفیت محصول و همچنین راندمان کلی مدار را به دنبال دارد. مدار فرآوری مجتمع سنگ آهن گل گهر، متشکل از دو بخش جدایش مغناطیسی شدت پایین خشک و تر است. مطالعات صورت گرفته در گذشته نشان داد، ذرات زیر 45 میکرون راه یافته به کنسانتره های خشک و تر، دارای کیفیت خیلی پایینی نسبت به طبقات ابعادی بزرگتر از خود هستند. در این تحقیق سعی شده است تا ضمن تعیین و شناسایی مشخصات ذرات زیر 45 میکرون در نقاط مختلف مدار فرآوری، راهکارهای مناسب جهت بهبود جدایش این گونه ذرات و در نتیجه افزایش کارآیی مدار ارائه شود. مطالعات نشان داد که مشکل اصلی جداکننده های خشک، راهیابی ذرات ریز غیر مغناطیسی به کنسانتره است، حال آن که مشکل اساسی جداکننده های تر راهیابی غیر انتخابی ذرات ریز مغناطیسی به باطله است. بر طبق این نتایج، چندین راهکار مختلف جهت بهبود جدایش ذرات ریز و نرمه و همچنین افزایش کارآیی مدار فرآوری ارائه گردید که عبارت اند از : 1) جلوگیری از ورود ذرات زیر20 میکرون به بار ورودی به جداکننده های خشک که سبب می شود عیار گوگرد و آهن درکنسانتره خشک، به طور نسبی در حدود 8 درصد کاهش و 6/1 درصد افزایش یابند. این در حالی است که بازیابی وزنی کنسانتره خشک به طور نسبی در حدود 4 درصد کاهش می یابد. 2) پرعیارسازی جداگانه ته ریز سیکلون در بخش خشک که سبب کاهش نسبی عیار گوگرد، افزایش نسبی عیار آهن و کارآیی جدایش به ترتیب به میزان 14 درصد، 75/1 درصد و 4/4 درصد می شود. این در حالی است که بازیابی وزنی کنسانتره به طور نسبی در حدود 77/0 درصد کاهش می یابد. 3) جدایش ته ریز سیکلون به روش جدایش مغناطیسی تر که سبب کاهش نسبی عیار گوگرد، افزایش نسبی عیار آهن و کارآیی جدایش به ترتیب به میزان 19 درصد، 8/2 درصد و 1/6 درصد می شود.در حالی که بازیابی وزنی به طور نسبی در حدود 6/2 کاهش می یابد. در خاتمه نیز راهکارهایی جهت افزایش کارآیی جداکننده های مغناطیسی تر ارائه شده است.
محمدمهدی اکبری بهرام رضایی
امروزه در بسیاری از کشورهای جهان استفاده از کاغذهای باطله برای ساخت انواع درجات کاغذ و مقوا به دلیل محدودیت منابع خام لیگنوسلولزی، مصرف روزافزون کاغذ و مقوا، مشکلات و محدودیت های زیست محیطی، هزینه تمام شده و نیز امکان بازیافت و اسفتاده مجدد کاغذ باطله، شدیدا مورد توجه قرار گرفته است، بطوریکه سهم جهانی بازیافت کاغذ باطله بطور متوسط حدود 35 درصد است. در برخی از کشورها بیش از 50 درصد کل کاغذ و مقوای مصرف شده بازیافت می گردد درحالیکه این عدد در ایران به 8 درصد می رسد. با توجه به مصرف بالا و روزافزون کاغذهای روزنامه و مجلات و نیز استفاده و کاربرد موقتی و کوتاه مدت از این فراورده ها، بازیافت این نوع محصولات کاغذی و تحقیقات و سرمایه گذاری بیشتر در این خصوص در کشور ما امری ضروری و اجتناب ناپذیر می باشد. در این تحقیق عملیات جوهرزدایی از کاغذ روزنامه و کاغذ باطله اداری به روش فلوتاسیون تحت شرایط (مقدار صابون : 5/0 ، 1 و 2 درصد بر مبنای الیاف خشک، دور همزن در سلول فلوتاسیون : 400، 800 و 1200 دور بر دقیقه، نوع کاغذ : روزنامه باطله، کاغذ باطله اداری و اختلاط روزنامه –کاغذ اداری به نسبت 50-50? ، زمان خمیرسای : 15، 30 و 45 دقیقه) انجام شده و قابلیت جوهرزدایی به دو روش اندازه گیری فاکتور قابلیت جوهرزدایی روشنی و فاکتور قابلیت جوهرزدایی سیستم رنگی lab تعیین و مقایسه شد . نتایج نشان می دهد که بهترین شرایط برای دستیابی به راندمان بالای جوهرزدایی و کمترین هدر رفت الیاف در مقدار صابون : 1?، دور همزن 800 دور بر دقیقه، نوع کاغذ : کاغذ باطله اداری و زمان خمیرسازی 15 دقیقه می باشد. تحت شرایط بهینه، 82/80? قابلیت جوهرزدایی روشنی، 1/78? قابلیت جوهرزدایی سیستم رنگی lab و 131/88? راندمان الیاف بدست آمد.
بهرام رضایی مصطفی چرم
اصلاح اراضی شوروسدیمی یکی از راه های پیش روی بشر برای دستیابی به غذای بیشتر است. در این تحقیق، ارزیابی کارایی مدلهای آبشویی در پیش بینی روند شوری وسدیم زدایی در خاک های با ویژگیهای فیزیکی متفاوت بررسی شد. برای این منظور، آزمون صحرایی در اراضی شوروسدیمی در غرب رودخانه جراحی دشت مکسر درشهرستان ماهشهر در دو ایستگاه تعیین شده، انجام شد. ایستگاه a در سری حدید در زیرگروه typic haplosalid ، رده aridisol ، دارای بافت سبک تا متوسط، کلاس شوری و قلیائیت s4a3می باشد. ایستگاه b در سری هشچه در زیر گروه typic haplosalid ، رده aridisol ، دارای بافت نسبتا سنگین تا سنگین ، کلاس شوری و قلیائیت s4a3قرار دارد. آبشوبی به روش پیوسته در دو تیمار با و بدون ماده اصلاح کننده گچ برای هر دو ایستگاه صورت گرفت نتایج نشان داد که با کاربرد175 سانتی متر عمق آب خاکشویی در ایستگاه a در تیمار بدون ماده اصلاح کننده98/76درصد ودر تیمار با ماده اصلاح کننده 74/78 درصد ودر ایستگاه b در تیماربدون ماده اصلاح کننده65/92 درصد و در تیمار با ماده اصلاح کننده 11/93 درصد املاح تا عمق 150 سانتی متری شسته شده اند. همچنین با وجود نسبت جذب سدیم و درصد سدیم تبادلی بالای خاک، پراکنش سدیمی خاک به علت میزان کافی گچ و املاح محلول در آب آبشویی پس از آبشویی، نیازی به مواد اصلاح کننده نبوده و ساختمان خاک نیز تخریب نمی گردد. از طرفی در ایستگاه bکه دارای بافت سبک تا متوسط می باشد بازده آبشویی بیشتر می باشد بنابراین در یک عمق مشخص شوری زدایی و سدیم زدایی نسبت به ایستگاه aمقدار آب خاکشویی کمتری مورد نیاز است از بین مدلهای بررسی شده آبشویی مدل ریاضی نمایی و مدل تجربی دیلمان بیشترین همبستگی را با مشاهدات صحرایی نشان داده است بنابراین در صورتی که آزمایشات صحرایی قبل از انجام عملیات آبشویی در اراضی مشابه مقدور نباشد می توان از مدل تجربی دیلمان برای محاسبه عمق آبشویی مورد نیاز استفاده کرد. نتایج مربوط به مدل مخزن با مجرای فرعی آبشویی نشان می دهد که نتایج مدل با فرض دوره طبیعی با نتایج صحرایی، نزدیک تر بوده است. به طور کلی در 50 سانتی متری سطح خاک نتایج آبشویی و نتایج حاصل از مدل نزدیکتر می باشند و در اعماق بیش از 50 سانتیمتری میزان شوری پیش بینی شده توسط مدل با مقادیر مشاهده شده تفاوت داشته است.