نام پژوهشگر: جمال سلیمی
جمال سلیمی حسم ملکی
پژوهش حاضر با عنوان «طراحی الگوی مطلوب برنامه درسی بین رشته ای در دوره کارشناسی علوم اجتماعی» به دنبال تحقق اهداف چهارگانه است: 1- تبیین مبانی نظری رویکرد برنامه درسی بین رشته ای در آموزش عالی؛ 2-بررسی ویژگیهای برنامه درسی بین رشته ای و تدوین یک مدل نظری برنامه درسی بین رشته ای در حوزه آموزش عالی؛ 3- بررسی وضعیت موجود برنامه ی درسی دور ه های کارشناسی علوم اجتماعی؛ 4- تدوین و تبیین مدل برنامه ی درسی بین رشته ای علوم اجتماعی در سطح کارشناسی. برای تحقق اهداف بالا، ابتدا با مرور ادبیات بین رشته ای در آموزش عالی به طور کلی و برنامه درسی بین رشته ای در آموزش عالی به طور ویژه، سعی شد تا یک مدل نظری برنامه درسی بین رشته ای در آموزش عالی طراحی شود. در اینجا از روش سندکاوی و مطالعات نظری استفاده شد. مدل نظری این پژوهش دارای عناصر اصلی حوزه برنامه درسی (هدف، طراحی محتوا، آموزش(تدریس)، و ارزشیابی) و عناصر دیگری چون فعالیت های یادگیری بین رشته ای و عنصر فضا و زمان در برنامه درسی بین رشته ای است. با تکیه بر مدل نظری برنامه درسی بین رشته ای در حوزه آموزش عالی دو رویکرد عمده در مطالعات بین رشته ای می توان برشمرد که عبارتند از رویکرد معرفت شناختی یا مفهومی و رویکرد ابزاری یا روشی . بر این مبنا، دو گونه عمده برنامه درسی بین رشته ای نیز وجود دارد که عبارتند از برنامه درسی متقارب(همگرا) یا همگرا و برنامه درسی تلفیقی . نوع اول برنامه درسی مبتنی بر رویکرد مطالعات ابزاری و نوع دوم مبتنی بر رویکرد مطالعات بین رشته ای مفهومی یا معرفت شناختی است. گام دوم در این پژوهش، طراحی مدل برنامه درسی بین رشته ای در حوزه علوم اجتماعی(دوره کارشناسی) و اعتبار سنجی آن است. برای این منظور اقدامات زیر انجام شد: 1- شناخت وضعیت موجود برنامه های درسی حوزه علوم اجتماعی: در اینجا از روش سندکاوی و مطالعه برنامه های درسی حوزه علوم اجتماعی و همچنین مصاحبه(مصاحبه با روش هدایت کلیات ) با صاحبنظرانی استفاده شد. تعداد آنها 18 نفر بودکه با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند؛ 2- شناخت علوم اجتماعی و دیدگاههای نسبت به این حوزه از علوم در نظامهای آموزش عالی دنیا، و مروری بر برنامه های درسی علوم اجتماعی بین رشته ای در اشکال متعدد و متنوع آن؛ 3- اعتبارسنجی مدل: در اینجا از روش تحقیق گروههای کانونی استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد که سیسستم برنامه ریزی درسی در علوم اجتماعی یک سیتم متمرکز و نوع سازماندهی آن نیز مبتنی بر رویکرد دیسیپلین محوری است. در حوزه طراحی مدل هم، مدل علوم اجتماعی در این پژوهش، دارای دو سطح کلان و خرد است. در سطح کلان، دو گونه برنامه درسی علوم اجتماعی بین رشته ای(aوb) طراحی شد که مبتنی بر رویکرد برنامه درسی متقارب(همگرا) اما با درجات تلفیقی ضعیف و شدید است. در سطح خرد، یک الگوی برنامه درسی بین رشته ای در آموزش عالی (طراحی دروس بین رشته ای) در نه گام اصلی طراحی گردید.
فرهاد جیدری ناصر شیربگی
فرآیند ارزش یابی استادان، فرآیندی است که طی آن با جمع آوری اطلاعات و بررسی عملکردهای گوناگون، درباره کفایت و شایستگی آنان قضاوت می شود. ارزش یابی شیوه تدریس اساتید، فرآیندی است که هدف آن بهبود کیفیت تدریس و افزایش ارتقاء آموزش در اکثر دانشگاه-هاست. ارزش یابی فعالیت های استاد با روش های مختلف و با بیش از هزار نوع پرسشنامه مختلف انجام می شود. در دانشگاه های ایران نیز مانند سایر دانشگاه های دنیا از پرسشنامه های متعددی جهت ارزش-یابی کیفیت تدریس اساتید استفاده می شود. نظر به اهمیت ارزش یابی اساتید در ارتقاء کیفیت آموزشی و نظر به اینکه در دانشگاه کردستان نیز از راهبرد های مختلفی در ارزش یابی استفاده می شود هدف از این پژوهش بررسی میزان همخوانی نتایج راهبردهای مختلف از کیفیت تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه کردستان بود این مطالعه به روش توصیفی همبستگی بوده، و درآن دیدگاه کلیه اساتید، همکاران آموزشی، کارفرمایان، دانش جویان و دانش آموختگان دانشگاه کردستان در نیم سال دوم تحصیلی 1390-1391 با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و با اقتباس از فرم استاندارد وزارت علوم، تحقیقات و فناوری جمع آوری گردید. در این تحقیق از آنجا که دروس و رشته های خاصی برای ارزش یابی مدنظر قرار گرفتند لذا تعداد اعضای هیأت علمی برابر با 28نفر و همچنین با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه محاسبه شده برای دانشجویان برابر با 320 نفر برای دانش آموختگان برابر با 87 نفر و برای کارفرمایان برابر با 40 نفر به دست آمده است. که به منظور افزایش قدرت تعمیم پذیری افراد گروه نمونه به جامعه مورد نظر و بنا به پیشنهاد اساتید راهنما و مشاور ابزار گردآوری داده ها در میان 400 نفر از دانش جویان توزیع گردید. داده های حاصل با استفاده از نرم افزار spss و روش های آماری توصیفی شامل محاسبه ی میانگین، انحراف معیار و همچنین روشهای آمار استنباطی ( ضریب همبستگی، آزمون t تک نمونه ای؛ آزمون tمستقل و رگرسیون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این پژوهش به برخی از چالش های مدنظر مدرسین در زمینه ارزش یابی با استفاده از راهبرد های مختلف کمک نموده و می تواند با استفاده از این نظرات، برنامه ریزان را با نقاط ضعف و قوت ارزش یابی آشنا کرده و امکان اصلاح را فراهم کند. این پژوهش بر اهمیت ارزش یابی تاکید دارد و ارزش یابی از کیفیت تدریس را با استفاده از راهبرد های گوناگون علیرغم محدودیت های زیاد ضروری می داند استفاده از روش های مختلف جهت افزایش اعتبار ارزش یابی و در نظر گرفتن اهمیت بیشتر جهت معیارها و شاخص های دارای اولویت منتج از اجماع نظرات راهبرد های مختلف در بهبود فرآیند ارزش یابی و افزایش رضایت مندی مدرسین تاثیر گذار خواهد بود.
شهریار کاهی جمال سلیمی
هدف از پژوهش حاضر بررسی وسنجش نیاز های آموزشی مدیران مدارس متوسطه شهر سنندج در بهره گیری ازفناوری اطلاعات و ارائه یک مدل آموزشی مناسب می باشد. پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش کلیه مدیران مدارس متوسطه شهر سنندج هستند.نمونه برابر با جامعه، که70 نفربودند. از شیوه سر شماری کامل استفاده کرده ایم. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته است، که سنجش نیازآموزشی مدیران مدارس در حوزه فناوری اطلاعات را اندازه می گیرد.جهت بررسی روایی محتوایی پرسشنامه به نظراستاد راهنما و استاد مشاور استنادشد. همچنین جهت سنجش پایایی آن از ضریب آلفای کرونباخ مورد استفاده قرار گرفت، که مقدار آن برابر (9/89) است،که پایایی پرسشنامه قابل قبول می باشد. نتایج به این صورت می باشد، که نیاز آموزشی مدیران برحسب سابقه کاری و مدرک تحصیلی، در عامل های چهار گانه تفاوت معنادا ری وجود نداشت، ولی در متغیر جنسیت این تفاوت در عامل های چهارگانه مشاهده می شد. باتوجه به نشانگر های هر عامل تفاوت معناداری بین نشانگر ها مشاهده می شود. نیاز های آموزشی مدیران در عامل ها متفاوت هستند. نیاز های آموزشی برحسب متغییر های جمعیت شناختی باهم متفاوت می باشند. لذا مهمترین عامل از لحاظ نیازآموزشی در حوزه چهارگانه فناوری اطلاعات که اهمیت بیشتری دارد، کاربرد تجهیزات نرم افزاری و سخت افزاری است. در پایان با ارائه یک مدل آموزشی مناسب نتایج به بحث و بررسی گذاشته می شود.
پژمان نقشبندی نعمت الله عزیزی
چکیده هدف از پژوهش حاضر ارزیابی برنامه ی درسی تعلیمات اجتماعی دوره ی راهنمایی بر اساس پرورش انواع مسئولیت پذیری از دیدگاه معلمان بود. پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها، توصیفیِ پیمایشی بود. جامعه آماری عبارت از کلیه معلمان تعلیمات اجتماعی دوره راهنمایی شهر سنندج بود که در سال تحصیلی 92-91 مشغول به تدریس بودند (65 نفر). با توجه به محدود بودن حجم جامعه، نه از روش نمونه گیری بلکه از روش سرشماری کامل استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها آزمون استاندارد مسئولیت پذیری اجتماعی و فردی بارت (2004) بود که توسط پری سیما نعمتی بعد از بومی سازی آن، هنجاریابی شده است. که میزان توجه به پرورش مسئولیت پذیری در برنامه درسی تعلیمات اجتماعی را در قالب شش مولفه ی مسئولیت پذیری دینی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی اندازه گیری می نمود. روایی پرسشنامه با استناد به نظر اساتید و متخصصان حوزه تعلیم و تربیتی و پایایی آن با استناد به ضریب آلفای کرونباخ (992.) مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. نتایج نشان داد که از دیدگاه معلمان، میزان توجه به پرورش مسئولیت پذیری در برنامه درسی تعلیمات اجتماعی در مجموع در سطح بالایی بود. نتایج همچنین نشان داد که میزان توجه به پرورش مسئولیت پذیری در ابعاد مختلف دینی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در سطح بالایی بود اما میزان توجه به پرورش مسئولیت پذیری در ابعاد مسئولیت پذیری فرهنگی و مسئولیت پذیری زیست محیطی در سطح متوسط بود. واژگان کلیدی: پرورش مسئولیت پذیری، معلمان دوره ی راهنمایی، برنامه ی درسی تعلیمات اجتماعی، شهر سنندج
عاطفه ریگی مصطفی قادری
هدف پژوهش حاضر مقایسه ارزیابی عملکرد معلمان از طریق داده های صوتی- تصویری با سایر روش های موجود ارزیابی عملکرد تدریس بود. در این پژوهش از رویکرد کمی- کیفی استفاده شد و روش انجام پژوهش کمی(توصیفی- اکتشافی) و کیفی(مطالعه موردی) بود. جامعه آماری، شامل کلیه دبیران، مدیران و کارشناسان ارزیابی مدارس راهنمایی شهر سنندج بود. نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی- خوشه ای متناسب با حجم 142 نفر برای تحقیق کمی انتخاب شد. همچنین از بین معلمان علوم دوره راهنمایی با روش نمونه گیری در دسترس و نمونه گیری به طریقه اشباع نظری با حجم 8 نفر معلم علوم که حاضر به فیلمبرداری و مصاحبه شدند، انتخاب صورت گرفت. ابزار اندازه گیری پرسشنامه محقق ساخته و مصاحبه نیمه ساختمند بود. با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، ضریب پایایی پرسشنامه 86/0 به دست آمد. نتایج نشان داد از دیدگاه افراد نمونه، اهداف نظام ارزیابی عملکرد در دو رویکرد مبتنی بر توسعه معلم و فراگیر و رویکرد بازده محور قابل طبقه بندی هستند و در رابطه با تناسب رویکردهای سه گانه ارزیابی عملکرد با اهداف نظام ارزیابی، از نظر افراد نمونه رویکرد پرسش محور با نظام کنونی تناسب بیشتری داشت. رویکردهای پاسخ گویی/ بهبود و رویکرد مدافعه اجتماعی به ترتیب در اولویت های بعدی قرار گرفتند. در نهایت به این نتیجه دست یافتیم که استفاده از ویدئو دیتا به عنوان روشی نوین در ارزیابی عملکرد معلمان در کلاس درس به منظور دستیابی به اهداف نظام ارزیابی عملکرد و حل مشکلات نظام کنونی از نظر شرکت کنندگان مفید است .
محبوبه بازوند نعمت اله عزیزی
این تحقیق با هدف شناسایی موانع و چالش های اجرایی مدارس هوشمند شهرستان سنندج در سال تحصیلی92-91 انجام گرفته است. در این تحقیق به عنوان یک مطالعه پدیدارنگاری از رویکرد کیفی استفاده شده است. مشارکت کنندگان شامل 36 نفر از مدیران، معاونین فناوری، دبیران و دانش آموزان فن یار مدارس هوشمند شهرستان سنندج بوده که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به شیوه اشباع نظری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه نیمه ساختمند استفاده شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش هفت مرحله ای کلایزی بهره گرفته شد. یافته های پژوهش نشان داد که مدارس هوشمند این شهرستان با 17 چالش و مانع مهم روبه رو هستند که مهم ترین آنها عبارتند از: چالش های اداری و ساختاری (پشتیبانی و حمایت ضعیف مدیران و مسئولین، عدم برنامه ریزی دقیق برای انجام این طرح)، چالش های مربوط به منابع انسانی مدارس (ضعف مهارت های کامپیوتری دانش آموزان و دبیران، نبود معاون فناوری متخصص در بعضی از این مدارس)، چالش های آموزشی (ضعف دوره های بازآموزی، کمبود نرم افزارهای آموزشی) و چالش های فنی و زیرساختی (کمبود امکانات و تجهیزات و دسترسی نامناسب به اینترنت).
بهروز علیمحمدی جمال سلیمی
یکی از ابعاد نظام آموزشی که بایستی متناسب با تغییرات جهانی مورد بازنگری قرار گیرد، نظام برنامه درسی است. به همین دلیل شناسایی راهکارها و موانع بین المللی شدن بخشی از نظام آموزش عالی یکی از الزامات کنونی سیستم آموزش عالی در جهان می باشد. بین المللی کردن برنامه های درسی به خلق زبانی مشترک منجر می شود. هدف از این پژوهش کاربردی شناسایی موانع موجود بر سر راه بین المللی شدن برنامه های درسی آموزش عالی و همچنین تعیین راهکارهای جهت غلبه بر این موانع است؛ برای شناسایی این موانع و راهکارها از یک پرسشنامه 63 سوالی استفاده شده است. از آنجا که جامعه آماری پژوهش محدود است لذا نمونه برابر با جامعه و از روش سرشماری کامل استفاده شده است که عبارتند از اساتید هیأت علمی گروه های دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه های شهرستان سنندج (اعم از دانشگاه کردستان، دانشگاه پیام نور، دانشگاه آزاد) که در سال تحصیلی91-92 مشغول به تدریس و آموزش هستند. با توجه به نتایج این پژوهش بین پاسخ های ارائه شده اغلب هماهنگی وجود دارد و بعضاً تفاوت های هم مشاهده می شود. یافته های تحقیق اغلب بیانگر آن است که اعضای هیئت علمی عوامل فرهنگی، انسانی، ساختاری، تجهیزاتی، محتوای و روش تدریس را به عنوان موانع بین المللی سازی برنامه های درسی می دانند. همچنین تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس جنسیت نشان داد که جنسیت بر موانع بین المللی سازی اثر گذار نیست و تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس گروه های آموزشی نشان داد که بین نظرات اعضای هیئت علمی به تفکیک گروه آموزشی آن ها در خصوص موانع بین المللی سازی برنامه های درسی تفاوت وجود ندارد؛ نتایج پژوهش در مورد راهکارهای ارائه شده در پرسشنامه نشان داد که جنسیت، سابقه کاری و گروه آموزشی بر روی نظرات اعضای هیئت علمی در مورد راهکارهای سیاسی، ارتباطی، دانشگاهی و خدماتی تأثیر نداشته است و اعضای هیئت علمی این راهکارهای ارائه شده را برای بین المللی کردن برنامه های درسی مناسب می دانند.
ابراهیم ستاروند جمال سلیمی
هدف از پژوهش حاضر بررسی وضعیت فرهنگ سازمانی کارآفرینانه دانشگاه کردستان با استفاده از مدل نظری مک گوایراست . پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها توصیفی پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش کلیه مدیران و کارکنان غیر هیأت علمی دانشگاه کردستان است. نمونه برابر با یک جامعه 110 نفرهستند که به شیوه سر شماری کامل استفاده شده است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته هست، که بر اساس مدل فرهنگ سازمانی کارآفرینانه مک گوایر ساخته شده است. جهت بررسی روایی محتوایی پرسشنامه به نظراستاد راهنما و استاد مشاور استنادشد. همچنین جهت سنجش پایایی آن از ضریب آلفای کرونباخ که مقدار آن برای (9/86) می باشد، که پایایی پرسشنامه قابل قبول است. نتایج به این صورت است، که در میان عامل های فرهنگ سازمانی کارآفرینانه در بین کارکنان، عامل آینده نگری دارای بیشترین میانگین وعامل ارتباط باز دارای کمترین میانگین می باشند. همچنین در میان مدیران, عامل جسارت و آینده نگری، دارای بیشترین میانگین وعامل ارتباط باز و تحمل انحراف خلاق دارای کمترین میانگین بودند. بین عامل های فرهنگ سازمانی کارآفرینانه از دیدگاه مدیران و کارکنان در عامل های، آینده نگری، جسارت، همکاری، خطرپذیری، تحمل نظرات دیگران، نوآوری پیشگام و ارزشمندی کار تفاوت معنا داری وجود ندارد. ولی در عامل های تحمل انحراف خلاق و ارتباط باز در بین مدیران و کارکنان دانشگاه کردستان تفاوت وجود داشت.باتوجه به نتایج آزمون فریدمن عامل های جسارت، آینده نگری، همکاری، خطرپذیری، تحمل نقطه نظرات دیگران، نوآوری پیشگام، ارزشمندی کار، تحمل انحراف خلاق و ارتباط باز به ترتیب دارای بیش ترین میانگین بودند،که با عنایت به آن می-توان این مطلب را استنباط کرد که در دانشگاه کردستان عامل های ارتباط باز وتحمل انحراف خلاق در وضعیت مناسبی نیستند. واژگان کلیدی:کارآفرینی، فرهنگ سازمانی، فرهنگ کارآفرینانه،کارآفرینی در سازمان های آموزشی
زینب محمدی جمال سلیمی
در این پژوهش، هدف، بررسی موانع و سازوکار های مشارکت معلمان عضو گروه های آموزشی در برنامه ریزی درسی می باشد. رویکرد این تحقیق کمی و از نوع توصیفی می باشد. جامعه ی آماری شامل کلیه دبیرانی است که در سال تحصیلی92-91 در گروه های آموزشی دوره متوسطه شهرستان سنندج مشارکت دارند. با توجه به جامعه آماری که تعداد و حجم آن محدود می باشد ما از طریق سرشماری کامل، داده های مورد نیاز را جمع آوری کرده ایم. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است که جهت بررسی روائی محتوایی آن، به نظر 5 نفر از اساتید دانشگاه استناد گردیدکه روائی تمام سوالات مورد تأیید قرار گرفت. و نتایج سنجش پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 87/ به دست آمد. در تجزیه و تحلیل داده ها، در بخش آمار توصیفی، از شاخص هایی همچون جداول توزیع فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد و در قسمت آمار استنباطی از آزمون t تک نمونه ای، آزمون t مستقل و آزمون تحلیل واریانس یک راهه استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که ساختار بوروکراتیک اداری و سیستم متمرکز برنامه ریزی درسی، نقص ساختار آموزش و تربیت معلم، وجود فرهنگ مجری بودن محض و عدم آگاهی دبیران از جایگاه و نقش خود به عنوان عنصر اثرگذار در فرایند برنامه ریزی درسی، الزامی نبودن ساختار مدرسه محور در نظام آموزشی و برخی موارد دیگر، از جمله موانع مشارکت معلمان در فرایند برنامه ریزی درسی بودند. و همچنین نتایج نشان داد که از دیدگاه معلمان، از جمله سازوکارهای مهم جهت ارتقای مشارکت آنها در فرایند برنامه ریزی درسی عبارت است از: مشارکت در قالب شورای معلمان، مشارکت در کمیته های اصلاح برنامه درسی، مشارکت در ضمن اجرای آزمایشی برنامه درسی ملی. واژگان کلیدی: برنامه ریزی درسی، تصمیم گیری، مشارکت، تمرکزو تمرکز زدایی، معلم
اسماعیل عزیزی هانه گرمله مصطفی قادری
هدف پژو هش حاضر شناسایی چالش های تدریس معلمان در کلاس های چندپایه مقطع راهنمایی شهرستان سروآباد و ارائه اقدام های عملی برای بهبود آن ها می باشد.به منظور دستیابی به چنین هدفی با توجه به این که چالش های تدریس معلمان در کلاس های چند پایه یک چالش عملی است وباید منوط به اقدام های عملی باشد، لذا از روش اقدام پژوهی استفاده شده است.در این پژوهش با توجه به ماهیت گروهی چالش های تدریس معلمان در این گونه کلاس ها که دغدغه های مشترکی در زمینه ی تدریس دارند و رسیدن به نوعی آگاهی جمعی و گروهی برای رفع مشکلات تدریس از رویکرد اقدام پژوهی مشارکتی استفاده شده است.مراحل تحقیق در این پژوهش به ترتیب زیر می باشند. جست وجوی مشارکتی برای تشخیص ابعاد و دامنه ی مشکلات تدریس در کلاس های چند پایه ی راهنمایی(کشف)،ارائه ی راه حل های گروهی برای مشکلات تدریس در کلاس های چند پایه(مداخله)،هم کوشی معلمان برای جمع آوری اطلاعات مربوط به مشکلات طراحی درس، تدریس، ارزشیابی و سازماندهی محتوا (مداخله)،تدوین یک نظریه ی موضعی برای تغییر در عملکرد قبلی طراحی درس، تدریس، ارزشیابی و سازماندهی محتوا(ارزشیابی) (ریزن و برادلی، 2006).دراین پژوهش جامعه مورد نظر تمامی معلمان چندپایه مدارس راهنمایی شهرستان سروآبادبودند ودرراستای سوالات تحقیق از روش های کمی شامل جمع آوری و تحلیل اسناد، برای گردآوری اطلاعات مربوط به سوال اول و ازمشاهده ی مشارکتی و مصاحبه ی عمیق برای گردآوری اطلاعات مربوط به سوال دوم، سوم و چهارم استفاده شده است؛ برای رسیدن به این منظور با استفاده ازروش نمونه گیری گلوله برفی تعداد 30 نفر معلم (10 نفر معلم حرفه و فن)، (10 نفر معلم ریاضی) و (10 نفر معلم علوم) انتخاب و در فرایند اقدام پژوهی همکاری کردند. قبل از اقدام پژوهی در مدارس چندپایه، 54.54درصد از مدارس چند پایه دارای رشد منفی، 18.18 درصد مدارس رشد صفردرصدی وتنها 27.27 درصد از مدارس چند پایه ی راهنمایی دارای رشد در پیشرفت تحصیلی بودند که با همکاری معلمان شرکت کننده در پژوهش چالش ها وراهکارها شناسایی ونشان داده شدند.درزمینه ی طراحی درس وبهبود سازماندهی محتوای درسی درکلاس های چندپایه ی راهنمایی می-توان به سه شیوه برنامه ریزی، پایه محوری ( خود آموخت) ،گروهی (خود آموخت ) وتلفیقی برای این گونه از کلاس ها را انجام داد. در زمینه ی بهبود ارزشیابی در مدارس چندپایه ی راهنمایی،استفاده از دانش آموزان مستعد و منضبط پایه های بالاتر برای انجام ارزشیابی ازدانش آموزان دیگر پایه ها، تهیه ی بانک سوالات پیش از شروع سال تحصیلی به تفکیک هر درس برای هر پایه، استفاده از خودآزمون در کلاس درس،طراحی سوالات آزمون توسط خود دانش آموزان می-تواند بسیار مفید باشد. واژگان کلیدی: کلاس چندپایه،دوره ی راهنمایی،چالش های تدریس،اقدام های عملی،اقدام پژوهی مشارکتی
محسن مسعودی جمال سلیمی
این پژوهش به دنبال آن است تا با بررسی برنامه های درسی کتاب علوم اجتماعی دوره راهنمایی به بررسی میزان این نابرابریها در این برنامه ها بپردازد . مولفه های مورد بررسی در این پژوهش، کلیشه های جنسیتی، نقش های جنسیتی و هویت جنسیتی هستند. پژوهش حاضر بر اساس روش گرد آوری داده ها از نوع تحقیقات توصیفی – تحلیلی و با توجه به هدف تحقیق، از نوع تحقیقات کاربردی می باشد. از سوی دیگر، چنانچه رویکرد یا پارادایم زیربنایی پژوهش مد نظر باشد می توان این پژوهش را نوعی پژوهش کمی- کیفی دانست. برای بررسی برنامه های درسی از روش تحلیل محتوای کمی و کیفی استفاده خواهد شد. جامعه آماری پژوهش شامل کتابهای علوم اجتماعی سه سال دوره راهنمایی میباشد. در اینکار سعی شده تا با تحلیل محتوای عمیق برنامه های درسی این کتابها به بررسی و پاسخ به سوالات پژوهش پرداخته شود. در اینجا از محتوای کتابهای علوم اجتماعی سه سال دوره راهنمایی به عنوان جامعه استفاده و لذا در این پژوهش از هیچ گونه روش نمونه گیری استفاده نمی شود. در این مطالعه نیز با استفاده از روش تحلیل کمی ابتدا اسامی، مشاغل، تصاویر، پدیدآورندگان کتاب، نقش های زنانه و مردانه، صفات زنانه و مردانه استخراج و در جداول یک بعدی قرار داده شد. فراوانی مطلق و نسبی آن ها توصیف گردیده و سپس با توجه به یافته های بدست آمده مورد تحلیل قرار گرفت. در این مطالعه از هر دو روش تحلیل محتوا یعنی تحلیل محتوای کمی و کیفی سود جسته ایم تحیل محتوای کمی از آن جهت که فراوانی اسامی، تصاویر، صفات، نقشها، مشاغل را مشخص و از حیث کلیشه های جنسیتی مورد تحلیل قرار داده ایم و از آن جهت که به محتوای متون و نیز اشعار و داستانها نیز توجه نموده و آنها را مورد تفسیر و تحلیل قرار داده ایم نیز می توان استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی را در این تحقیق صادق دانست. در اکثر محورها وموارد فاصله میان زنان ومردان بیش از 10درصد است واین امر نشان دهنده وجود تبعیض جنسیتی در کتابهای درسی دوره راهنمایی است . بر اساس نتایج حاصل از تحلیل کتب درسی علوم اجتماعی مجموعاً به پنج نکته مهم دست یافته است : - زنان در نقشهای اصلی کمتر نسبت به مردان در این برنامه ها ظاهر می شوند ؛- در مقایسه با مردان ،ازدواج ومادر بودن برای زنان بسیار مهمتر نشان داده می شود ؛- زنان شاغل در موقعیت های سنتی زنانه نشان داده می شوند بطوری که غالبا زیر دست مردان با جایگاه یا قدرت کمتر قرار دارند ؛ - زنان در برنامه های درسی بسیار منفعل تر از مردان هستند وعموما حل مشکلاتشان را به دیگران واگذار می کنند، - برنامه های درسی، پیشرفت زنان را به رسمیت نمی شناسد یا نادیده می گیرد . مروری به کتاب های تعلیمات اجتمای حاکی است که هویتهایجنسیتی (فرهنگی)ارائه شده عمدتاً دانشآموز، زنان چایکار، شالیکار،خریدار وفروشنده در بازار شهری میباشند. اغلب موارد عکسها در مورد زنان از دور و ازپشت سرگرفتهاند و تقریباً صورت جنسی آنان پیدا نیست، درصورتیکه درمورد مردان چنین وضعی صدق نمیکند.
زیبا شهبازی جمال سلیمی
هدف از پژوهش حاضرسنجش جهت گیری غالب برنامه ی درسی اساتید دانشگاه کردستان است. پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها، توصیفیِ پیمایشی است. جامعه آماری عبارت از کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه کردستان است که در سال تحصیلی 94-93 مشغول به تدریس بودند . با توجه به محدود بودن حجم جامعه، نه از روش نمونه گیری بلکه از روش سرشماری کامل استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه استاندارد ماهلیوس است که جهت گیری غالب اساتید را می سنجد. روایی پرسشنامه با استناد به نظر اساتید و متخصصان حوزه برنامه درسی و پایایی آن با استناد به ضریب آلفای کرونباخ (820 .) مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. نتایج نشان دادکه ابتدا جهت گیری برنامه ی درسی فرایندهای شناختی، و بعد از آن جهت گیری برنامه ی درسی عقل گرایی آکادمیک جهت گیری غالب اساتید بود. نتایج همچنین نشان داد که میان جهت گیری برنامه ی درسی اساتید و تخصص آن ¬ها ارتباط وجود دارد.
مهناز قادری جمال سلیمی
آموزش عالی از مهم ترین مراحل آموزش رسمی به شمار می آید که دارای وظایف و رسالت های متعددی در جهت رشد وپیشرفت نیروی انسانی جوامع است. لذا تحقق این وظایف و رسالت ها نیازمند ابزارهایی همچون برنامه درسی متناسب است، برنامه درسی از مهم ترین ابزارها و عناصر تحقق بخشی به اهداف و رسالت های کلی نظام آموزش عالی است. از این رو برنامه درسی که قلب مراکز دانشگاهی به شمار می آید، شایسته توجه دقیق است. در این پژوهش، هدف، بررسی عوامل دو گانه (ساختاری- مدیریتی و انسانی) در تحقق نظام برنامه درسی غیر متمرکز در آموزش عالی ایران بر اساس آیین نامه واگذاری اختیارات برنامه ریزی درسی به دانشگاهها می باشد. رویکرد این تحقیق کمی واز نوع توصیفی می باشد. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه اساتید و مدیران آموزشی شاغل در دانشگاه کردستان هستند که در سال تحصیلی 92-93 مشغول به فعالیت هستند. برای گرداوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. در تحقیق حاضر برای سنجش پایایی پرسشنامه، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که نتایج ضریب 87% را نشان داد.در تجزیه تحلیل داده ها، در بخش آمار توصیفی، از شاخص هایی همچون جداول توزیع فراوانی، میانگین، انحراف معیار و در قسمت آمار استنباطی از آزمون تی تک نمونه ای، آزمون تی مستقل ،آزمون توکی و آزمون تحلیل واریانس یک راهه استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهدکه نبود فرهنگ سازمانی قوی و ترغیب کننده در راستای حمایت از خود گردانی دانشگاه ها در برنامه درسی ، نبودپشتیبانی های مالی واعتباری در حمایت از طراحی و اجرای برنامه های درسی دانشگاه محور، نبود فرهنگ نهادینه شده ایی که از برنامه های درسی استاد محور در دانشگاه حمایت کند ،در دانشگاهها به عنوان عوامل ساختاری- مدیریتی موثر در عدم تحقق نظام برنامه درسی غیر متمرکز در آموزش عالی در حد بالایی بوده است. و همچنین نتایج نشان داد که عدم حمایت لازم از متخصصین وصاحبنظران حوزه برنامه ریزی آموزشی، نبود انگیزه مشارکت وهمیاری در بین اعضای هیئت علمی دانشگاه ها، نبود انگیزش کار وفعالیت در راستای طراحی و اجرای برنامه های درسی غیر متمرکز مبتنی بر دانشگا ه ها در بین مدیران و اعضای هیئت علمی به عنوان عوامل انسانی موثر در عدم تحقق برنامه درسی غیر متمرکز در آموزش عالی در حد بالایی بوده است.
فائزه عاقلی نعمت اله عزیزی
پزوهش حاضر در¬صددبررسی میزان تحقق اصول شانزده گانه ارزشیابی پیشرفت تحصیلی در مدارس متوسطه شهر کرمان بود.روش انجام پژوهش از نوع توصیفی پیمایشی می¬باشد و جامعه¬ی آماری برابر با 355 نفر از دانش¬¬آموزان،معلمان و والدین که از 6 دبیرستان پسرانه دخترانه با استفاده از روش نمونه¬گیری خوشه ای انتخاب شده¬اند. داده¬ها و اطلاعات لازم از طریق مصاحبه نیمه¬ ساختمند و پرسشنامه محقق¬ساخته در قالب 16 سوال که بر اساس طیف لیکرت تدوین شده بود،جمع¬آوری گردید.بهمنظور تجزیه و تحلیل از پرسشنامه از آمار توصیفی از جمله میانگین، انحراف معیار و جدول فراوانی استفاده شده است.برای تحلیل یافته¬های حاصل از مصاحبه از روش تحلیل محتوا استفاده شده است.یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که هر سه گروه نمونه اظهار داشته¬اند که میزان توجه به اصل ضرورت هماهنگی در تحقق اصول ارزشیابی به طور معنی¬داری بالاتر از میانگین بوده وبه این اصل توجه شده است وتحقق یافته است. اصول شماره ( 2-3-7-11-12-13-14 ) به طور معناداری پایین¬تر از میانگین می¬باشد و نشان دهنده این امر است که این اصول در مدارس تحقق نیافته¬اند و جزو زمینه¬های ناکارآمد ارزشیابی محسوب می¬شوند.داده¬ها¬ی حاصل از مصاحبه نیز نشان دادکه مواردی از جمله عدم اطلاع معلمین،دانش¬آموزان و والدین از اصول شانزده گا¬نه، عدم برنامه ریزی منسجم در نظام آموزشی، کاربردی نبودن نتایج ارزشیابی و عدم استاندارد سوالات ارزشیابی را می¬توان جزو موانع و مشکلات اصول 16گانه ارزشیابی دانست. برای رفع این موانع و مشکلات معلمین راهکارهایی را در این زمینه داده¬اند که در قالب : راهکار¬های مربوط به بعد نگرش و آگاهی شامل: اطلاع رسانی معلمان، دانش آموزان و والدین درباره اصول 16 گانه، برگزاری کلاس ضمن خدمت در رابطه با آگاهی معلمان و استفاده آنان از این اصول، کاربردی کردن اصول شانزده¬گانه و توجه مسئولین به این اصول،راهکارهای مربوط به فرآیند اجرای اصول شامل:برنامه ریزی منسجم و منظم در نظام آموزشی در رابطه با تحقق اصول 16گانه، برقرارکردن تناسب بین محتوای کتب درسی و ارزشیابی، پیگیری برنامه ریزی¬ها و ثبات در اجرای آئین¬نامه¬ی مربوط به ارزشیابی و راهکار¬های مربوط به مدرسه و کلاس درس: شاداب شدن کلاس¬های درس،استفاده از اصل خلاقیت و نوآوری، توجه به تفاوت¬های فردی دانش¬آموز در طرح سوال اشاره کرد.
جمال سلیمی تقی پورابراهیم
چکیده ندارد.