نام پژوهشگر: عیسی آرامون
عیسی آرامون سیدمحمد میردامادی
در مسیر تربیت کردن، تعلیم نخستین گام برای پیمودن طریق کمال است و پس از آموختن نوبت به عمل و سازندگی می رسد و با تکرار و ممارست ملکه اخلاقی در نفس انسان شکل می گیردواز همین جاست که برخی فلاسفه چون سقراط وارسطو اخلاق را دقیقاً مبتنی بر علم دانسته اند. رویکرد تعلیم و تربیت قرآنی رویکرد فطرت گراست، این رویکرد انسان را به درک و شناخت حقایق هستی و فضایل اخلاقی و ارزشهای انسانی سوق می دهد و فعلیت و ظهور کامل آن، صبغه اللهی شدن و تهذیب روح است. در تربیت اسلامی وقتی می خواهند انسان را به اخلاق حسنه یا به قول امروزیها به ارزشهای والای انسانی سوق دهند او را به یک درون نگری متوجه می کنند، شناخت خویشتن عامل ظهور و بروز چهره ی واقعی انسان و شکوفائی استعدادهای عرفانی و اخلاقی و دیگر ارزشهای متعالی است که از نظر در قالب چهارنوع رابطه پدیدار می شود:1 ـ رابطه ی با خدا 2ـ رابطه ،با خود 3ـ رابطه بامردم 4ـ رابطه ی با طبیعت. قرآن کریم بعنوان آخرین دستورالعمل تربیت انسان راهبردهایی را برای شکوفائی استعدادهای فطری او بیان فرموده است که هر کدام با توجه به شرایط فکری و روحی انسان ها در همه عصرها قابل استفاده خواهد بود و اهم آن راهبردها عبارتند از: 1ـ تبیشر و انذار 2ـ الگوپذیری و اسوه سازی 3ـ بیان داستان و تاریخ اقوام گذشته 4ـ تحریک عواطف و ایجاد محبت 5ـ استفاده از تشبیه و تمثیل 6ـ روش تکریم شخصیت 7ـ پرسش و استفهام 8ـ روش ابتلاء و امتحان 9ـ تکرار و تلقین 10ـ تفکر و تعقل 11ـ اعطای بینش و معرفت 12ـ روش بیان غیرمستقیم 13ـ توبه و بخشش 14ـ محرومیت از رضا و لقاء پروردگار اختلاف افعال آدمیان تا حد زیادی به اختلاف انگیزه آنها در انجام آن کارها بستگی دارد، کارهای انسان اگر به انگیزه ی کسب جاه و مقام و یا برحسب وظیفه و وجدان (نظریه ی کانت) و یا براساس رسیدن به سود و منفعت (نظریه راسل) باشد، ارزش و اثر اخلاقی ندارد.زمانی کارهای انسان دارای ارزش است که انگیزه انجام آن کار کسب رضای پروردگار باشد. (نظریه اسلام)