نام پژوهشگر: صدیقه کاظمی

تحلیل و ارزیابی برنامه درسی حرفه آموزی دانش آموزان دارای کم توانی ذهنی و طراحی آن مبتنی بر الگوی برنامه تربیتی انفرادی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی 1392
  صدیقه کاظمی   مقصود امین خندقی

آموزش و پرورش استثنائی / ویژه، نشانه گسترش توجه به تفاوت¬های فردی است، چرا که به لحاظ ویژگی انسان و تفاوت¬های فردی باید هر فردی به فراخور توان ذهنی و جسمی، نیازها، استعدادها و علایق خود از آموزش و پرورش خاصی بهره گیرد. در این میان، برنامه درسی به عنوان یکی از زیر نظام های اصلی نظام تربیت رسمی و عمومی در جهت پشتیبانی از جریان تربیت، انجام رسالت و کمک به تحقق اهداف و کارکردهای این نظام در زیر نظام آموزش و پرورش استثنایی جایگاه خاصی دارد. هدف این رساله در بخش اول، تجزیه و تحلیل برنامه قصد شده حرفه¬ای دانش¬آموزان کم توان ذهنی که از سال 1386 به طور آزمایشی پس از تصویب دوره متوسّطه حرفه¬ای اجرا شد، بر اساس چهار مولفه اهداف، محتوا، روش¬های یاددهی- یادگیری و ارزشیابی، بود و در بخش دوم سعی گردید بر اساس اقتضائات نظری، عملی و تجربی به دست آمده از بخش اول رساله و بررسی پیشینه، الگوی برنامه درسی قصد شده این دوره مبتنی بر برنامه تربیتی فردی شده و اقتضائات آن در چهار مولفه، تبیین و طراحی شود و در نهایت الگوی مفهومی خلق شده، توسط متخصصان امر، اعتبارسنجی شد. لذا با استفاده از رویکرد کیفی و با استفاده از برگزاری جلسات گروه¬های کانونی با معلمان، مصاحبه نیمه ساختار یافته با کارشناسان و تحلیل کیفی اسناد بالادستی نظام آموزش و پرورش استثنایی و عادی و یافته¬های طرح ارزشیابی ملی دوره متوسطه حرفه¬ای به سوالات رساله پاسخ داده شد. به طور کلی، یافته¬ها در بخش اول نشان داد رویکرد اصلی حاکم بر برنامه فعلی در مولفه¬های چهارگانه، رویکرد دیسیپلینی با جهت¬گیری شغلی و تحصیلی است و در بخش دوم، مدلی مفهومی طراحی شد که نقطه عزیمت آن در هر مولفه برنامه، دانش¬آموز کم¬توان ذهنی بوده بدون این که بافت کلی برنامه درسی مورد غفلت قرار گیرد.

تک نگاشت روایی یک دبیرستان; فهم کارکرد مدیریت آموزشی در تکوین نظام ارزشی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1387
  صدیقه کاظمی   بهروز مهرام

پژوهش حاضر، در جهت فهم کارکرد مدیریت آموزشی در زمینه با توسعه و تحول بخشی به نظام ارزشی دانش آموزان دختر دوره دبیرستان انجام شده است. بدین منظور، پنج مولفه عمده مدیریتی شامل برنامه ریزی، رهبری، نظارت و کنترل، سازماندهی و ارتباط از طریق بررسی آثار صاحب نظران این حوزه تعیین شد. در مورد رشد نظام ارزشی دانش آموزان پس از بررسی نظریه های مربوط، نظریه نظام ارزشی گریوز [که تقریبا از حیث ساختار منطبق با نظام ارزشی فنری استاد مطهری(ره) است] مبنا قرار گرفت. به دلیل تاکید بر فهم پدیده در این پژوهش، روش کیفی انتخاب گردید. راهبرد پژوهش، مطالعه موردی، و فنون جمع آوری داده ها عبارت بودند از: مصاحبه نیمه سازمان یافته با مدیر و معاونین، مشاهده نامنظم و مصاحبه روایی با دانش آموزان مشارکت کننده. برای افزایش اعتبار، از روش سه سویه سازی، بررسی مجدد توسط مشارکت کننده ها، کدگذاری مجدد و روش های شبه آماری استفاده شد و اعتبار توصیفی، نظری و تفسیری در روند پژوهش مد نظر قرار گرفت. پژوهشگر برای انجام پژوهش به مدت سه ماه در دبیرستان مورد مطالعه حضور یافت و به جمع آوری داده ها پرداخت. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که مجموعه مدیریتی مدرسه در پنج مولفه مدیریتی از نظر برنامه ریزی، ساختار نایافته، از نظر سازماندهی، بروکراتیک، از نظر رهبری، استبدادی، از نظر نظارت و کنترل، انضباط مدار و از نظر ارتباط، سلسله مراتبی می باشند. به لحاظ نظام ارزشی، دانش آموزان در چهار سطح اول از سطوح هشت گانه نظریه گریوز جای می گیرند. از تطبیق این یافته ها با نظریه شاین به نظر می رسد که ویژگی های مدیریتی فوق که عمدتا با کاربرد ناقص بر استفاده از رویکردهای رفتاری در پرورش ارزش ها تکیه دارد، احتمالا به پرورش انسان هایی خودیاب، پیچیده و حتی اجتماعی منجر نمی شود. بر این اساس، برونداد این نوع نظام مدیریتی، به فرض موثر بودن آن، احتمالا در تولید انسانی عمدتا عقلائی- اقتصادی است. چنین ادعایی با آرمان های نظام آموزشی دوره متوسطه در ایران همسو نمی باشد.