نام پژوهشگر: امیر افشارنیا

دیدگاه اخلاقی کامو و مبانی متافیزیکی آن
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم انسانی 1388
  امیر افشارنیا   محمد حسن حیدری

درباره یِ مبانیِ متافیزیکیِ دیدگاهِ اخلاقیِ کامو باید گفت آن چه از همه مهم تر است، مفهومِ پوچی و پوچ است. کامو در اسطوره یِ سیزیف گاه با بیانی روشن، و گاه با بیانی مبهم می کوشد آن را توضیح دهد. به طورِ خلاصه پوچی حاصلِ رودرروییِ انسانِ متشاق با جهانِ بی اعتنا به خواسته ها و نیازهای انسان است. کامو پس از توضیحِ پوچی و تلاش برایِ کنار زدنِ پرده هایِ زندگیِ روزمره و برهنه نمایاندنِ پوچی، پیامدهایِ آن را برمی شمارد. کامو اختیار، شور و طغیان را سه پیامد پوچی می داند و تلاش می کند این ها را در کسانی که به عنوانِ نمونه یِ انسانِ پوچ معرفی می کند، نشان دهد. کامو بر این اساس دیدگاهِ اخلاقیِ پوچی باورانه یِ خود را پی می ریزد که چیزی نیست جز شیوه یِ زیستن و نگرش انسانِ پوچ به زندگی. بیشترِ مفسرانِ آثارِ کامو او را در این راه ناکام می شمارند و معتقدند او در پی ریزیِ یک سیستمِ فلسفیِ منسجم شکست خورده است. البته خود کامو نیز علاقه ای به سیستم هایِ منسجم و منطقی نداشت و نمی خواست سیستم سازی کند. کامو بعدها به کاستی هایِ اخلاقِ پوچی باورانه یِ خویش پی برد و کوشید با مضمون هایی چون مبارزه با شر و مقاومت حفره هایِ اخلاقِ خود را پر کند. هرچند مضمون هایِ نام برده تا اندازه ای توانستند کاستی هایِ اخلاقِ پوچی باورانه را برطرف نمایند، اما این مضمون ها از دلِ تجربه یِ زیسته یِ کامو در دورانِ اشغالِ فرانسه استنتاج شده اند و ربطِ چندانی به پوچی ندارند. بنابراین کامو با پیش کشیدنِ این مفاهیم می کوشد از افتادن به دامِ نیهیلیسم پرهیز کند، دامی که همواره در پیش پایِ کامو گسترده است. اگر مراد ما از فلسفه، و به ویژه فلسفه یِ اخلاق، دانشی باشد که به موضوع هایِ فلسفی می پردازد، کامو فیلسوف - و نیز فیلسوفِ اخلاق- است؛ اما اگر روش فلسفی را در جدا کردنِ فلسفه از غیرِ فلسفه، و فیلسوف از غیرِفیلسوف ضروری بدانیم، کامو فیلسوف نیست، دستِ بالا نویسنده ای است که به فلسفه و موضوع هایِ فلسفی علاقه مند است. اما چه کامو را فیلسوف بدانیم و چه نه، چه دیدگاه هایِ اخلاقیِ وی را فلسفه یِ اخلاق بشماریم و چه نه، نمی توانیم منکرِ این شویم که کامو به ارزش و معنایِ زندگی می پردازد و این موضوعی فلسفی است؛ بنابراین گاهی فلسفه یِ کامو را فلسفه یِ زندگی نیز نامیده اند. آن چه کامو درنهایت می تواند به ما عرضه کند، دلیل و انگیزه یِ زیستن در جهانی است که از هر معنایی تهی است. کامو ساحرگونه این بی معنایی را تبدیل به چیزی مثبت می کند و از آن نیرو می گیرد تا زندگی را لحظه لحظه بنوشد و تا جایی که می تواند از آن لذت ببرد. کامو خود زندگی را تبدیل به یگانه ارزش می کند و از دلِ آن اختیارِ انسان، شور و اشتیاقِ او به زندگی و طغیان را بیرون می کشد؛ طغیانی که در اسطوره یِ سیزیف طغیانی متافیزیکی برضد خدایان و مرگ است، در اندیشه یِ سیاسیِ کامو تبدیل به طغیانی می شود برضد همه یِ کسانی که آزادی، خوشبختی و شادیِ انسان ها را از ایشان می گیرند. بنابراین کامو که در آغاز - و با تکیه یِ صرف بر اخلاقِ پوچی باورانه- حتی توانِ داوریِ اخلاقی میانِ نیک و بد را نداشت، اکنون با بیداد می ستیزد. اگر بخواهیم کامو را با کم ترین واژه ها توصیف کنیم و لقبی برایِ وی درنظر بگیریم، شاید باید وی را «ستایشگرِ زندگی» و «پاسدارِ خوشبختیِ بشر» بنامیم، ستایشگری که چنان به زیستن عشق می ورزید که حتی سیزیف را خوشبخت می انگاشت و پاسداری که آزادی و عدالت را در جایگاهی بالاتر از هر ایده ئولوژی یی می نشاند.