نام پژوهشگر: خسرو ثاقب طالبی
عذرا محبی خسرو ثاقب طالبی
با توجه به تخریب شدید رویشگاه های بلندمازو، در سال های اخیر حجم این گونه در رویشگاه های طبیعی در حال کاهش است و استقرار زادآوری آن نیز با مشکل مواجه است. به طوری که برای رفع این مشکل باید احیا رویشگاه های آن از طریق افزایش کمی نهال های بلندمازو به وسیله جنگلکاری و در کنار آن ایجاد بستر مناسب افزایش برای کیفیت نهال این گونه با توجه به شرایط نوری انجام شود. از آنجایی که نور یکی از عوامل اکولوژیک اساسی تعیین کننده وضعیت و موفقیت تجدیدحیات گونه ها می باشد، این تحقیق به دنبال بررسی روش های مختلف جنگلکاری، سطوح مختلف روشنه و بهترین شدت نور جهت دستیابی به بهترین خصوصیات کمی و کیفی نهال های بلندمازو می باشد. بدین منظور 18 روشنه در جنگل واز چمستان در استان مازندران با اندازه های مختلف و روش کاشت بذر و نهال انتخاب شدند. جهت اندازه گیری شدت نور نسبی در هر روشنه از دوربین مجهز به عدسی چشم ماهی استفاده شد و عکس ها توسط نرم افزار gla تجزیه و تحلیل شدند. داده های کمی و کیفی نهال ها با روش آماری فاکتوریل کاملا تصادفی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج با افزایش سطح روشنه ها، متوسط شدت نور نسبی از 6/10 به 7/43 درصد افزایش می یابد که این تفاوت از نظر آماری در سطح 5 درصد معنی دار است. از نتایج بدست آمده مشخص می شود که روش کاشت نهال نسبت به بذرکاری موفق تر بوده است و نهال ها در روشنه کوچک و متوسط دارای خصوصیات کمی و کیفی بهتری بودند که این مطلب نشان دهنده نورپسند بودن بلندمازو در مرحله شل و خال است.
تکتم مومنی مقدم خسرو ثاقب طالبی
برای درک بهتر بوم سازگان های جنگلی و مدیریت بهینه این عرصه ها و نیز برای بررسی روند پویایی این بوم سازگان ها لازم است، ساختار جنگل و نظم و ترتیب اجزای آن به صورت کمی مورد بررسی قرار گیرد. در این پژوهش ارزیابی مولفه های ساختاری در سطح توده و درطول گرادیانهای عوامل فیزیوگرافیک صورت گرفت. بدین منظور منطقه مورد مطالعه از نظر چهار فاکتور شیب ، جهت دامنه ، ارتفاع از سطح دریا و شکل زمین مونه بندی و تعداد23 واحد همگن از نظر عوامل چهار گانه فوق شناسائی شد. سپس در هر واحد همگن سه قطعه نمونه دایره ای شکل به مساحت 1000 مترمربع پیاده و در آن بررسی های کمی و کیفی در مورد کلیه پایه ها صورت گرفت. علاوه بر این در مرکز این قطعه نمونه ها یک میکروپلات 1مترمربعی برداشت و مطالعات تنوع زیستی گونه های گیاهی در آن انجام شد. در ادامه تعداد 10 قطعه نمونه مربع شکل به ابعاد متر 110 * متر 110در واحدهای همگن پیاده شد. تمام درختان و درختچه های واقع در قطعه نمونه شناسائی شده و نقشه موقعیت آن نسبت به یک نقطه مبنا ترسیم و مختصات آن در سیستم u.t.m ثبت شد. سپس یک قطعه نمونه فرعی2200 مترمربعی در داخل این قطعه نمونه پیاده و علاوه بر پارامترهای فوق ارتفاع کل و ارتفاع تاج کلیه پایه ها اندازه گیری شد. درهر واحد, در هر قطعه نمونه 1000 متر مربعی، 5 نمونه از خاک سطحی برداشت و پس از ترکیب شدن با یکدیگر به عنوان نمونه خاک آن واحد, به آزمایشگاه منتقل شد. نتایج نشان داد که ارتفاع از سطح دریا بر تعداد در هکتار، رویه زمینی قطعه نمونه، ضریب قدکشیدگی، سطح تاج پوشش، زادآوری و درصد درختان با شادابی متوسط و درصد درختان دارای تنه واحد تأثیر دارد. شیب بر میانگین قطر برابر سینه، رویه زمینی در قطعه نمونه، میانگین قطر تاج، میانگین ارتفاع، درصد درختان با شادابی متوسط، درصد درختان آفت زده و درصد درختان دارای تنه مقطوعه درختان ارس تأثیرگذار است. جهت جغرافیایی بر میانگین قطر برابر سینه، ارتفاع، ضریب قدکشیدگی، میانگین قطر تاج، درصد تاج پوشش، درصد درختان شاداب، درصد درختان با شادابی متوسط و درصد درختان آفت زده موثر است. شکل زمین با ارتفاع کل، ضریب قدکشیدگی، میانگین قطر تاج و درصد درختان شاداب و درصد درختان آفت زده ارتباط معنی داری دارد. بر اساس نتایج آزمون pcaمی توان گفت که فسفر، رس،ph و لای دارای بیشترین تأثیر و درصد رطوبت اشباع کمترین تأثیر را بر حضور ارس دارد. نتایج مطالعه الگوی پراکنش مکانی پایه ها نشان داد جهت جغرافیایی بر الگوی پراکنش پایه ها موثر است. درصد آهک، بافت خاک یعنی (درصد رس، درصد شن، درصد سیلت)، ماده آلی، پتاسیم، کلسیم و ec دارای بیشترین تأثیر بر نوع الگوی پراکنش درختان می باشند. نتایج تجزیه و تحلیلcca نشان داد محور اول با ارتفاع از سطح دریا، شیب، درصد آهک، میزان ماده آلی، میزان کربن، پتاسیم و کلسیم و محور دوم با ارتفاع از سطح دریا، درصد آهک ،میزان فسفر، پتاسیم وکلسیم دارد. مقایسه شاخص های تنوع زیستی در گروه های مختلف نشان داد که شاخص غنای گونه ای و تنوع در بین گروه های دارای تفاوت معنی دار است.
سمیرا طاعتی خسرو ثاقب طالبی
روشنهها آشفتگیهایی هستند در جنگل که مطالعه آنها به جهت اینکه باعث حفظ و افزایش تنوع زیستی میشوند حائز اهمیت است. روشنهها بهدلیل اینکه باعث تغییر میکروکلیمایی در جنگل می شوند به اصلاح و تعدیل خاک کمک میکنند. روشنهها نه تنها به حفظ ویژگی طبیعت ناهمسال جنگل کمک میکنند بلکه بر چرخه غذایی و حفاظت خاک در بسیاری از جنگلها اثر میگذارند. از جمله مشخصات بنیادی روشنههای تاج پوشش، اندازه و شکل آنهاست که بیشترین اثر را بر نور وارد شده در جنگل دارد؛ به عبارت دیگر با ایجاد روشنه اولین فاکتوری که به وضوح تغییر میکند نور می باشد که به اندازه و شکل روشنه بستگی دارد. نور به عنوان یک فاکتور غیرزنده مهم و اثرگذار بر پراکنش، زیتوده و تنوع گیاهان شناخته شده است. بنابراین مطالعه خصوصیات فیزیکو- شیمیایی و زیستی خاک کف روشنه ها میتواند ما را در مدیریت و پرورش هرچه بهتر جنگلهایی که روز به روز از سطح آنها کاسته میشود یاری نماید. این تحقیق در روشنههای طبیعی قطعه شاهد لنگا در کلاردشت با هدف تعیین نقش اندازه روشنه و شدت نور نسبی بر فعالیت آنزیمی خاک انجام شد. به این منظور جنگل مذکور مورد پیمایش قرار 200 متر مربع)، بزرگ - گرفت و 14 روشنه در 4 کلاسه کوچک (کمتر از 200 متر مربع)، متوسط ( 300 300-400 متر مربع) و خیلی بزرگ (بزرگتر از 400 متر مربع) انتخاب و مساحت و شدت نور نسبی ) 17 درصد) - 8 درصد)، زیاد ( 25 - آنها در 4 کلاسه شدت نورهای کم (کمتر از 8 درصد)، متوسط ( 17 و خیلی زیاد (بیشتر از 25 درصد) مورد اندازهگیری قرار گرفت. جهت اندازهگیری شدت نور نسبی در تجزیه gla هر روشنه از دوربین مجهز به عدسی چشم ماهی استفاده شد و عکسها توسط نرم افزار 0 سانتیمتری در داخل روشنهها انجام شد. - و تحلیل شدند. سپس نمونهبرداری از خاک در عمق 20 و مقایسه بین میانگین ها با استفاده از آزمون چند (anova) اختلاف بین گروه ها با آنالیز واریانس دامنه دانکن صورت گرفت. فعالیت آنزیمهای اسید و آلکالین فسفاتاز، دهیدروژناز و اوره آز با استفاده از واکنش با سوبسترا و با اسپکتروفتومتر سنجش شدند. نتایج نشان داد که بیشترین مقادیر آنزیمهای اسید فسفاتاز، دهیدروژناز 300 متر مربع) و فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز در - و اوره آز در روشنههای با اندازه بزرگ ( 400 روشنه با اندازه خیلی بزرگ (> 400 متر مربع) و آنزیمهای اسید و آلکالین فسفاتاز و اوره آز بیشترین فعالیت را در شدتهای نور خیلی زیاد (بیشتر از 25 درصد) و آنزیم دهیدروژناز در شدت نور کم 8 درصد) بیشترین فعالیت را نشان دادند. بیشترین مقادیر فسفر در دسترس، نیتروژن و رطوبت <) نسبی در روشنههای با اندازه خیلی بزرگ، کربن و ماده آلی در اندازه روشنه بزرگ، پتاسیم و نسبت در انداز روشنه کوچک (کوچکتر از 200 متر مربع) مشاهده شد. رطوبت نسبی و ماده آلی c/n 17 درصد) نشان - بیشترین مقادیر خود را به ترتیب در شدتهای نور نسبی خیلی زیاد و زیاد ( 25 دادند.
یعقوب ایران منش خسرو ثاقب طالبی
بوم سازگان های جنگلی به عنوان بخش بزرگی از بوم ساگان زمینی، نقش مهمی در چرخه کربن و کاهش غلظت دی اکسیدکربن اتمسفر ایفا می کنند. بنابراین آگاهی از نقش گونه های جنگلی در چرخه کربن و اندازه گیری مقدار زی توده و اندوخته کربن آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. روش های معمول برآورد زی توده، بیشتر براساس روش قطع و توزین بوده که روش هایی وقت گیر، پرهزینه و مخرب محسوب می شوند. این تحقیق با هدف ارزیابی روش های برآورد زی توده و موجودی کربن گونه بلوط ایرانی در جنگل های استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. در این مطالعه چهار روش قطع کامل، نمونه برداری شاخسار تصادفی، عامل بسط زی توده و معادلات آلومتریک مورد بررسی قرار گرفتند. به این منظور در منطقه مورد بررسی، در 30 قطعه نمونه یک هکتاری طراحی شده، پس از آماربرداری از درختان موجود ، تعداد 30 پایه بلوط (16 تک پایه و 14 جست گروه) به طور تصادفی انتخاب شدند. اطلاعات کمی و کیفی درختان انتخاب شده و آماربرداری شاخسار تصادفی در درختان انتخاب شده، برداشت شد. درختان انتخاب شده، قطع و به 6 قسمت (میوه، برگ، سرشاخه، شاخه فرعی، شاخه اصلی و تنه) تقسیم شدند. وزن تر هر قسمت در عرصه اندازه گیری و سپس نمونه هایی از هر قسمت برای اندازه گیری وزن خشک و مقدار کربن، تهیه و به آزمایشگاه ارسال شد. همچنین سناریوهای مختلف اندازه گیری اندوخته کربن مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج این تحقیق ضمن تعیین متوسط زی توده و اندوخته کربن بلوط ایرانی در دو فرم تک پایه و جست گروه (در طبقه های قطری مختلف و به تفکیک اندام)، وضعیت کربن موجود در خاک و لاش ریزه رویشگاه را نیز مشخص کرد. همچنین در بررسی معادلات آلومتریک، معادلات توانی تک متغیره با متغیر مستقل قطر متوسط تاج، معادلاتی با شاخص های مدل سازی بهتری تولید کرد. این تحقیق کارایی روش نمونه برداری شاخسار تصادفی را در برآورد زی توده روی زمینی گونه بلوط ایرانی به ویژه در مورد جست گروه ها را تأئید کرد. هچنین در روش عامل بسط زی توده، استفاده از متغیرهای ترکیبی در برآورد زی توده، از اریبی و درصد اشتباهات کمتری، به ویژه در مورد بخش های چوبی درخت برخوردار است. در اندازه گیری کربن، تهیه یک نمونه از قسمت های چوبی و خشک کردن نمونه ها به مدت 48 ساعت در دمای ?c90 توصیه می شود. این تحقیق ضمن بررسی دقت و کارایی روش های برآورد زی توده و کربن، مدل های مناسب برآورد در فرم های رویشی گونه بلوط ایرانی را ارائه می دهد.
حسن جهانبازی گوجانی سید محمد حسینی نصر
بادام وحشی یکی از گونه های درختچه ای مهم و با دامنه بوم شناختی وسیع در ایران است. وضعیت نامناسب بوم نظام جنگلی زاگرس و ضرورت استفاده از گونه های درختچه ای موجب توجه به این گونه در جنگلکاری ها شده است. آگاهی از تأثیر عوامل رویشگاهی در تحمل تنش های محیطی باعث موفقیت بیشتر برنامه های اجرایی احیای جنگل ها خواهد شد. برای دستیابی به اثر عامل رویشگاهی ارتفاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی بر مقاومت به خشکی و شوری چهارگونه بادام وحشی شامل a. arabica, a. scoparia, a. haussknechtii, amygdalus elaeagnifolia بذر این گونه ها از سه کلاسه ارتفاعی شامل 1600 تا 1800، 1800 تا 2000 و 2000 تا 2200 متر از سطح دریا در رویشگاه کره بس جمع آوری و پس از تیمار در سه مرحله شامل جوانه زنی، کشت گلخانه ای و کشت هیدروپونیک تحت تنش خشکی و شوری قرار گرفتند. برای تنش خشکی از پلی اتیلن گلیکول (6000) و با چهار سطح خشکی شامل شاهد، 4/0-، 8/0- و 2/1- مگاپاسکال با آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار (هر تکرار 5 نهال) و برای تنش شوری نیز از سدیم کلراید در پنج سطح شامل شاهد، 25، 50، 75 و 100 میلی مول استفاده شد. نتایج نشان داد که با تشدید تنش خشکی و شوری از طول نهال، طول اندام هوایی و وزن تر و خشک نهال ها کاسته شد و بر وزن تر ریشه افزوده شد. مقایسه میانگین ها نشان داد که از بین عناصر پر مصرف، با اعمال تیمارهای خشکی بر مقادیر نیتروژن و کلسیم با کاهش فشار اسمزی افزوده شد و کمترین میزان این عناصر در نهال-های تیمار شاهد اندازه گیری شد. از میان گونه های مورد مطالعه گونه a. arabica تحت تنش خشکی و شوری بیشترین مقادیر مشخصه های رویشی را نشان داد و به نظر می رسد که کمتر تحت تأثیر خشکی و شوری قرار گرفته بود و در نتیجه مقاوم ترین گونه به شرایط تنش خشکی و شوری می باشد. همچنین نتایج نشان داد که از بین کلاسه های ارتفاعی، نهال های کلاسه ارتفاعی پایین (1600 تا 1800 متر بالاتر از سطح دریا) بیشترین مقادیر شاخص های رویشی و در مقابل، نهال های حاصل از بذر پایه های مادری ارتفاعات فوقانی (2000 تا 2200 متر) کمترین مقادیر را نشان دادند.
مجتبی امیری رامین رحمانی
بررسی پویایی ساختار توده های جنگلی طبیعی یک موضوع مهم در جنگل شناسی نزدیک به طبیعت و عملیات مربوط به آن می باشد. این تحقیق با هدف تجزیه و تحلیل پویایی ساختار توده طبیعی بهره برداری نشده راش در یک دوره آماری 5 ساله در جنگل شصت کلاته گرگان به منظور شناسایی الگوی های ساختاری آن انجام شد. بدین منظور داده های مورد نیاز از یک قطعه بررسی دائمی 16 هکتاری (400×400 متر) که در سال 1385 استقرار یافته بود، برداشت گردید. سپس همه اطلاعات درختان زنده و خشکه دارهای با قطر برابرسینه بیشتر از 5/7 سانتی متر اندازه گیری و ثبت شد. علاوه بر این مشخصه های روشنه های تاج پوشش موجود در سطح مورد مطالعه نیز مورد بررسی قرار گرفت. قطعه بررسی دائمی توسط 6 گونه اصلی راش، ممرز، انجیلی، توسکا، افراپلت و خرمندی که 95 درصد از تراکم و حجم درختان موجود در سال 1385 و 1390 را به خود اختصاص می دادند، تشکیل می شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها در طول دوره 5 ساله نشان داد که تعداد و حجم درختان زنده به ترتیب از 302 اصله در هکتار و 504 مترمکعب در هکتار در سال 1385 به 287 اصله در هکتار و 472 مترمکعب در هکتار در سال 1390 کاهش یافته است. نتایج تحقیق همچنین نشان داد که تعداد خشکه دار در طول دوره 5 ساله از 4/21 اصله در هکتار به 5/27 اصله در هکتار افزایش یافته است. حجم خشکه دارها در سال 1385، 3/37 مترمکعب در هکتار بدست آمد. در حالیکه مقدار آن در 1390، به 4/45 مترمکعب در هکتار رسیده بود (یا افزایش پیدا کرده بود). در طول دوره 5 ساله 3/15 مترمکعب در هکتار خشکه دار ایجاد شد که این مقدار معادل 3 درصد حجم درختان زنده در سال 1385 می باشد. توزیع تعداد در طبقات قطری گونه های راش، ممرز و انجیلی در هر دو سال آماربرداری مشابه و دارای الگوی جی- معکوس بود. بیشترین تعداد درختان در هکتار در طول دوره متعلق به طبقه قطری30? سانتی متر بود، در حالیکه طبقه قطری 75? سانتی متر بیشترین حجم درختان را به خود اختصاص می داد. یکی دیگر از تغییرات قابل توجه مربوط به مقدار حجم کل توده در طبقه میان قطری (35 تا 50 سانتیمتر) بود، که به ترتیب 4/37 و 3/40 درصد از حجم کل درختان در سال 1385 و 1390 را تشکیل می داد. میانگین تفاوت تعداد در همه طبقات قطری 1/15- پایه در هکتار بدست آمد. نتایج همچنین نشان داد که بیشترین تغییر تعداد در هکتار در کوچکترین طبقه قطری با مقدار 5/17- پایه در هکتار مشاهده شد. تعداد در هکتار در طبقات قطری 35 تا 50 و 75? سانتی متر در 1385 نسبت به 1390 افزایش داشت. در مقابل تعداد درختان زنده در طبقات قطری 30? و 70-55 سانتی متر در طول دوره به ترتیب 18/8 و 7/2 پایه کاهش داشت. بیشترین و کمترین تغییر در حجم درختان زنده به ترتیب متعلق به طبقه قطری 75? با 2/24 مترمکعب و طبقه 30? سانتی متر با 2/1 مترمکعب در هکتار بود. نتایج حاصل از تحقیق حاضر نشان داد که بیشترین مرگ و میر درختان زنده در طبقه قطری جوان یا کم قطر (30? سانتی متر) و مسن یا خیلی قطور (75? سانتی متر) اتفاق افتاده است. در سطح مورد مطالعه تعداد 54 روشنه شناسایی و ثبت شد که مساحت آنها حدود 5 درصد سطح قطعه بررسی دائمی را تشکیل می داد. میانگین روشنه 3/4 روشنه در هکتار بود که اندازه آنها از 3/48 تا 622 مترمربع نوسان داشت. بیش از سه – چهارم (7/77 درصد) روشنه ها در طبقه مساحتی کمتر از 200 مترمربع حضور داشتند. همچنین بیش 53 درصد روشنه ها با افتادن یک درخت بوجود آمد. گونه راش 52 درصد درختان روشنه ساز و 4/23 درصد درختان پرکننده روشنه را تشکیل می داد. با توجه به آشفتگی های اخیر در جنگل های هیرکانی (باد، آفات و بیماری ها، خشک سالی و آتش سوزی)، این مطالعه ویژگی مهم رژیم های آشفتگی را با تاکید بر نقش باد و دیرزیستی درختان بررسی کرد. در مجموع، یافته های این تحقیق نشان داد که ایجاد روشنه های کوچک و متوسط در جنگل های دست نخورده راش می تواند بر اساس رژیم های آشفتگی طبیعی باشد، این می تواند شرایط مناسبی برای موفقیت تجدیدحیات راش در جنگل شناسی نزدیک به طبیعت فراهم کند. نتایج تحقیق همچنین نشان داد که الگوی پراکنش گونه های راش، ممرز و انجیلی در هر دو سال آماربرداری کپه ای می باشد. نتایج تاثیر رقابت را بر توزیع پایه های درختی در طول دوره 5 ساله برای طبقه قطری جوان (کمتر از 30 سانتی متر) مشخص نمود. که بیان می کند که رقابت درختان با افزایش فاصله، قطر برابرسینه و مساحت تاج درختان کاهش می یابد. در مجموع با توجه به نتایج تحقیق می توان گفت قسمت اعظم قطعه بررسی دائمی مورد مطالعه در اول دوره آماری در اواخر مرحله کهنسالی بوده و در حال حاضر به علت تراکم و حجم بالای خشکه دار در مرحله عبور از این فاز و ورود به فاز تخریب و سپس تجدیدحیات می باشد. این توده می تواند به عنوان یک الگو برای سایر جنگل های طبیعی دست نخورده شمال کشور و همچنین جهت اجرای عملیات جنگل شناسی مناسب مورد استفاده قرار گیرد.
سیدمحمد واعظ موسوی هاشم حبشی
چکیده این پژوهش با هدف ارزیابی اثر اجرای شیوه ی جنگل شناسی تک گزینی بر اکوسیستم راش آمیخته با استفاده از شاخص های زیستی توده و خاک در شرق جنگل های خزری انجام شده است. به این منظور سه قطعه ی مجاور هم در جنگل آموزشی و پژوهشی دکتر بهرام نیا انتخاب شدند که دو قطعه حدود 10 سال قبل به شیوه ی تک گزینی مورد مدیریت قرار گرفته و قطعه ی سوم نیز یک قطعه بدون دخالت و به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. تعداد 15 روشنه در قطعه شاهد (بدون دخالت)، 43 روشنه طبیعی در قطعه های مدیریت شده و 44 روشنه ی مصنوعی حاصل از برش تک گزینی در قطعات مدیریت شده انتخاب شدند. در هر روشنه 5 میکروپلات یک مترمربعی یکی در مرکز روشنه و چهار میکروپلات در اطراف انتخاب شدند. در هر میکروپلات قطر یقه ی کلیه ی نهال ها ثبت شد. همچنین به منظور مطالعه ی ماکروفون خاک در روشنه ها در دو فصل تابستان و پاییز در همان پنج میکروپلات یک مترمربعی با استفاده از یک قاب فلزی 10 × 10 سانتی متر اقدام به نمونه برداری شد. با استفاده از قاب مذکور از لایه ی آلی، سپس نیمه آلی و نهایتاً لایه ی معدنی نمونه برداری شد. ماکروفون خاک با روش دستی جدا شده، تا سطح راسته شناسایی و سپس توزین شدند. نتایج نشان داد از نظر نوع گونه، گونه ی راش 62% از خشکه دارها را به خود اختصاص داده است. از نظر درجه ی پوسیدگی خشکه دارها، درجه ی پوسیدگی یک با 33% بیشترین و درجه پوسیدگی پنج با 7% کمترین بود. متوسط تعداد زادآوری در روشنه 33/2 اصله در مترمربع بود. همچنین بین سه گروه روشنه، از نظر فراوانی زادآوری در واحد سطح اختلاف معنی داری مشاهده نشد. با افزایش وسعت روشنه از تراکم زادآوری کاسته شد. اختلاف آماری معنی داری بین تنوع گونه ای زادآوری در گروه های روشنه مشاهده نشد. نتایج مطالعه ی ماکروفون خاک نشان داد که چهار راسته ی کرم های خاکی، حلزون ها، هزارپایان و صدپایان بیش از 95% زی توده ی کل را به خود اختصاص داده اند. در فصول تابستان و زمستان از نظر زی توده و فراوانی ماکروفون بین سه گروه روشنه اختلاف معنی داری وجود نداشت. مقایسات آماری شاخص های تنوع و یکنواختی ماکروفون نشان داد که بین سه گروه روشنه از نظر تنوع زیستی بین فصول تابستان و پاییز اختلاف معنی داری وجود ندارد؛ اما بین سه عمق مختلف خاک از نظر کلیه شاخص های مذکور در دو فصول اختلاف معنی داری مشاهده شد. در مجموع نتایج این پژوهش بیانگر این نکته است که از نقطه نظر زادآوری و ماکروفون خاک، شیوه ی تک گزینی بعد از گذشت حدود یک دهه از مدیریت اثرات عمده و غیرقابل بازگشتی بر اکوسیستم راش آمیخته باقی نمی گذارد. این نتایج می تواند به عنوان یک الگو در پیش بینی اثرات اجرای شیوه ی تک گزینی بر ویژگی های جنگل شناسی روشنه از قبیل وضعیت خشکه دار، زادآوری و ماکروفون لایه های مختلف خاک در توده های راش آمیخته مدنظر قرار گیرد.