نام پژوهشگر: میثم نادری
میثم نادری حمیدرضا بخشی
در این گزارش به بررسی همزمان سازی در سیستم های mimo-ofdm(a) پرداخته شده است. همزمان سازی در گیرنده از جمله عملیات های بسیار مهم بوده که تأثیر زیادی بر کارایی سیستم دارد. در این گزارش پس از آشنایی با تکنیک mimo-ofdm(a) به بررسی کارهای انجام شده در گذشته پرداخته شده است. با توجه به بررسی های انجام شده و مطالعه در مورد نحوه همزمان سازی در این نوع سیستم ها، چند الگوریتم جدید جهت همزمان سازی در سیستم های mimo-ofdm(a) ارائه شده است. این الگوریتم ها براساس استفاده از دیباجه در ابتدای قاب طراحی شده اند. با توجه به ساختار دیباجه، متریک های مناسبی ارائه شد که از این متریک برای همزمان سازی زمانی و فرکانسی استفاده شده است. در ادامه نیز به بررسی دیباجه استفاده شده در استاندارد 802/16-2004 (wimax) پرداخته و متریک های مناسبی برای همزمان سازی ارائه شده است. مقایسه این الگوریتم ها با روش های مشابه قبلی کارایی بهتر الگوریتم های پیشنهادی را هم در شبیه سازی های کامپیوتری وهم در تحلیل های ریاضی نشان داد.
محمد هادی کریمی درمیان مهدی اژدری مقدم
در سال های اخیر با توجه به محدودیت های موجود در منابع تأمین آب، در راستای بهینه سازی سیستم های آب رسانی و اعمال برنامه ریزی مدیریت مصرف آب، اقدامات گسترده ای در خصوص کنترل فشار توسط سازمان های تأمین کننده آب انجام گردیده است. به این ترتیب بهینه سازی میزان فشار در شبکه توزیع به کاهش میزان حوادث و میزان مصرف مشترکین منتج خواهد شد. این تحقیق به منظور بررسی وضعیت فشار در محدوده زون یک فشاری شبکه توزیع آب شهر زاهدان با هدف تعیین فشار بهینه در شبکه انجام شد. نخستین گام در جهت بهینه سازی فشار، شناخت کل شبکه توزیع و مدل سازی هیدرولیکی آن می باشد به این منظور در گام اول پس از جمع آوری کلیه اطلاعات میدانی مربوط به شبکه، وضعیت هیدرولیکی شبکه توزیع آب منطقه با مدل سازی توسط نرم افزار های arcgis و water gems مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. در گام بعدی، با شناخت نقاط ضعف شبکه، ارائه راه کارهای اساسی جهت مرتفع نمودن آن ها و رسیدن به فشار بهینه، هدف گذاری گردید. پس از بررسی های گسترده و مدل سازی مشخص گردید که توزیع مناسب فشار در شبکه وجود نداشته و برخی مناطق از فشار بهینه و در نتیجه کیفیت مناسب آب برخوردار نیستند و افت بسیار زیاد فشار در برخی از لوله ها، از دیگر مشکلات شبکه توزیع آب محدوده طرح می باشد. با توجه به موارد مذکور، جهت رفع این موانع و مشکلات دو طرح کوتاه مدت و میان مدت که هر دو در راستای یکدیگر بوده و اجرای طرح میان مدت، تغییری در اصلاحات انجام شده در طرح کوتاه مدت ایجاد نمی نماید، ارائه گردید. در طرح کوتاه مدت بدون صرف هزینه های گزاف، می توان مشکل کمبود فشار را تقریباً در تمامی نقاط این زون از میان برداشت و حداقل فشار ممکن را برای مشترکینی که در حال حاضر با مشکلاتی روبرو هستند، تأمین نمود. با اعمال این اصلاحات، فشار متوسط در شبکه از 7/23 مترآب در وضعیت موجود، به 3/26 مترآب بهبود یافت. در طرح میان مدت، به دو مقوله توزیع مناسب فشار و تقلیل افت ایجاد شده در لوله ها جهت قرارگیری در رنج استاندارد پرداخته شده است. دراین طرح فشار متوسط در شبکه از 7/23 مترآب در وضعیت موجود، به 31 مترآب بهبود یافت.
میثم نادری جلیل جوکار
پاسخ هایی که اکثر اندیشمندان به پرسش ماهیت خاص اثر هنری داده اند، به رغم تنوع ظاهریشان، دارای برخی جنبه های مشترک نیز هست. این اشتراک یا توافق، صرفاً در تاکید بر بدون کارکرد، بدون غرض و بلاعوض بودن هنر نیست؛ بلکه از این مهمتر در میل یا خواست جاه طلبانه کشف یک ذات فراتاریخی یا غیر تاریخی است. نقدی که از منظر جامعه شناسی به متفکران ناب گرا وارد است، در همین بینش است، اینکه آنها تجربه خود یعنی تجربه عضوی فرهیخته از یک حیطه یا طبقه اجتماعی خاص را موضوع تامل و بازاندیشی خود قرار می دهند، در حالی که به تاریخمندی تامل خویش و تاریخمندی موضوع این تامل توجهی ندارند و بدین نحو و با تفسیر تجربه خود به منزله ی تجربه ناب اثر هنری، این تجربه منفرد را تبدیل به معیاری فراتاریخی برای هرگونه ادراک زیباشناختی می کنند. بر همین مبنا جامعه شناسی هنر در نقابل با رویکرد غیر تاریخی، در پی شناخت شرایط پیدایش مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی و سلیقه ی آنها و توصیف شیوه های مختلف تسلط و بکارگیری کالاهای فرهنگی، و شرایط اجتماعی شکل گیری این تسلط است.(بون ویتز،1389؛بوردیو،1391) عوامل تاریخی و ساختار اجتماعی نقش مهمی را در منافع و علایق فرهنگی یک طبقه خاص بازی می کنند. تا حدی که تجربه طبقات اجتماعی در شرایط اجتماعی و الگوهای توسعه تاریخی بسیار متفاوت است، واین مساله موجب ظهور فرهنگ طبقه ای متفاوت، و در نهایت علایق زیبایی شناختی متفاوت می شود بررسی های اجتماعی نشان داده که سبک فرهنگی که شامل نوع گرایش ها و علایق هنری است، اغلب به عنوان نشانه مناسب طبقاتی عمل می کند، بخصوص درمیان طبقات بالا که نظام فرهنگی شان به دقت شکل گرفته است. فرهنگ و هنر برای گروه های اجتماعی تبدیل به موضوع مبارزه ای شده است که هدف غایی اش حفظ فواصل و تمایزات میان طبقات اجتماعی است. بوردیو(1391) فرهنگ را علاوه بر دستیابی به داشته های هنری و فرهنگی، به عنوان پایگانی از ارزش ها و اعمال در نظرمی گیرد و معتقد است فرهنگ، نوعی سرمایه است و از این رو موضوع مبارزه در یک میدان استقلال یافته است. در این میدان، همانند هر میدان دیگری، بازاری از عرضه کنندگان و مصرف کنندگان وجود دارد. در این میدان، تولید کنندگان وظیفه ی تولید «رمزگان نمادین» را بر عهده دارند که در نظام های فرهنگی متمایزی سازمان یافته اند. این نظام های فرهنگی از شیوه های دیدن نقاشی، سینما، تلویزیون، تبلیغات و ...؛ شیوه های احساس کردن؛ شیوه ای استدلال کردن و ... برساخت یافته اند. به تدریج که نهادها و سازمان ها و شیوه های اعمال سلطه بر افراد توسعه می یابند، این جهان نمادین نیز استقلال می یاید و این امر به نوبه ی خود ساختارمند شدن روابط اجتماعی را امکان پذیر می کند. سلیقه و نوع مصرف فرهنگی و هنری و مکانیسم مشروعیت بخشی به آن، فرصتی را در اختیار طبقات اجتماعی، بویژه طبقه بالا قرار می دهد تا به معرفی فرهنگ والا بپردازند و بدین صورت موجب ترویج تجربه زیبایی شناختی خود می شوند، تجربه ای که به احتمال زیاد به عنوان مهمترین عامل تعیین کننده سلیقه هنری محسوب می شود. از آنجایی که سلیقه و نوع مصرف به میزان قابل توجهی، تابعی از خاستگاه طبقات اجتماعی و فرهنگی است، بنابراین سلیقه نیز به تمایز مصرف هنری طبقات کمک می کند. با توجه به این امر، شاید بتوان این گونه برداشت کرد که پویایی فرهنگی نیز همانند پویایی اجتماعی از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود، و همچنین به نوعی محدود و محصور شده است. همچنین باید اشاره داشت که خاستگاه طبقاتی و میزان اکتساب سرمایه فرهنگی عمده ترین سهم را در گرایش افراد به مصرف یک فرم هنری خاص نسبت به فرم های هنرهای دیگری دارد( dimaggio;useem:1987). به طور تلویحی این ارتباط و همبستگی طبقه و فرهنگ اجتماعی این مفهوم را می رساند که توزیع و مصرف هنری احتمالا بخشی از سیاست طبقات است. طبقات مرفه جامعه در تلاش اند تا دیگر طبقات را از دست یافتن به این علایق هنری محروم کنند تا از آن به عنوان ابزاری برای حفظ محدوده ی حاکمیت خود و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر استفاده کنند. در آن واحد، اعضای طبقات اجتماعی دیگر، بخصوص طبقه متوسط بالا، برای دستیابی و دسترسی به موقعیت، مقام، منابع اقتصادی و جامعه اجتماعی طبقات بالا، در تلاش اند تا سبک فرهنگی لازم برای حرکت به سمت طبقات بالا را بدست آورند. بنابراین اگر تجربیات طبقات مختلف و سنت های فرهنگی متمایز موجب شکل گیری ترجیحات هنری مختلف می شود، و اگر این ترجیحات توسط خانواده و نظام آموزشی از یک نسل به نسل دیگر حفظ و منتقل می شود، و اگر برایند مرتبه بندی طبقات، در واقع تلاش طبقه بالا در محدود کردن دسترسی به این اشکال فرهنگی است، می توان نتیجه گرفت که مصرف هنرهای والا می باید به شدت با طبقه اجتماعی مرتبط باشد. هنرهای والا احتمالا بیشتر مخاطبانش اعضای طبقه بالا و طبقه متوسط بالا هستند و از سوی آنها مصرف می شود و با نزول سلسله مراتب طبقاتی میزان و نوع مصرف هنری نیز نزول می کند. در این تحقیق سعی داریم با تحقیقات میدانی در حوزه ی مخاطبان نقاشی مدرن و عامه پسند به مسئله تفاوت و یا عدم تفاوت ویژگی های اجتماعی سلیقه های هنری مخاطبان نقاشی مدرن از یک سو و مخاطبان نقاشی عامه پسند از سوی دیگر بپردازیم. با توجه به چارچوب نظری در این پژوهش نقاشی به دو شاخه عمده مدرن/ نخبه گرا و عامه پسند تقسیم شده است. منظور از مدرن در واقع اشاره به قطب مقابل عامه پسند در میدان تولید هنری است نه دوره خاصی از فلسفه و یا هنر غرب بلکه به طور مشخص جریان های نوین هنر معاصر در ایران مد نظر است. به نوعی می توان می توان حتی از واژه هایی چون هنر فاخر یا هنر ناب را جایگزین هنر مدرن کرد. از طرف دیگر ویژگی های هنر عامه پسند، نفوذ به درون توده مردم است و این کار بواسطه شناخت توده میسر است. واژه «عامه» در فرهنگ لغت به معنی «همگان و خلاف خاصه» معنی شده است. به بیان دیگر عامه پسند یعنی: پسند معمول، عادی و مشترک جامعه، که از امثال مردم آن جامعه فراهم آمده و روشنفکران یا به تعبیری خواص، در آن جامعه، به حکم اقلیتی که دارند از اعتنا خارج هستند، و معیار قرار نمی گیرند(شایگان،1390). در ایران با تحول در نظام تولید و نظام تقاضا و نظام عرضه، مکانیسم های بازار هنری شکل گرفت و در دهه چهل با تثبیت موقعیت نقاشان نوگرای ایران، بازار هنر به دو بخش نخبه گرا و عام پسند تقسیم شد و به نوعی تا به امروز نیز شاهد این دوگانگی هستیم بدین صورت که، گالری ها و فروشگاه های فروش آثار هنری از هم متمایز هستند. فروشگاه ها به عرضه ی آثار واقع گرایانه و طبیعت گرایانه پرداختند و گالری ها آثار مدرن و سبک های جدید را ارائه دادند(زهتابچی،1385). عرضه آثار هنری عموما به سه شیوه صورت می گیرد: گالری ها، نمایشگاه ها و فرهنگسرا ها. گالری ها عمدتا مکان های خصوصی اند و به آثار نقاشان نوگرا را به نمایش می گذارند، فرهنگسرا ها معمولا از سوی نهاد های دولتی برگزار می شود و فروشگاه ها مکان فروش آثاری است که از سوی جامعه هنری طرد شده است و به اصطلاح به ارائه آثار بازاری می پردازند(مریدی؛تقی زادگان،1388).