نام پژوهشگر: آرین امیرخانی
آرین امیرخانی محمدرضا بمانیان
یادگیری از جمله مسائل حائز اهمیت در زندگی افراد هر جامعه می باشد. اکنون این نکته قابل درک است که محیط بهتر، آموزش و پرورش مطلوب تری را در پی خواهد داشت، لذا به موازات توسعه سیستم ها و برنامه های آموزشی، الگوی محیطی فضاهای یادگیری نیز می بایست تکامل یابد. از طرفی پیچیدگی و چند بعدی بودن مسئله طراحی محیط های یادگیری که از ابعاد مختلفی مانند روانشناسی کودک و نوجوان (با در نظر گرفتن جنسیت و مقطع تحصیلی)، روانشناسی محیط، جامعه شناسی، مسائل اقتصادی و فرهنگی، فلسفه، معماری، ابعاد کالبدی و فضایی و غیره برخوردار است، مستلزم تبیین چهارچوب های مشخص در راستای فرایند طراحی محیط های یادگیری، در یک نظام واحد خواهد بود. در پژوهش حاضر به منظور هدایت صحیح الگوی برنامه ریزی و استخراج ضرورت های طراحی، از سیستم مدیریت محدوده جهت استخراج ماتریس الزامات محیط های آموزشی دبستان بر اساس نیازهای کودکان بهره گرفته شده است. بر این اساس نخست، با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، خصوصیات روانشناسی رشد و محیط آموزشی دبستان و نظریات موجود در این زمینه جهت تعریف نیازها و به تبع آن الزامات مورد تحلیل قرار گرفته و سپس اطلاعات میدانی لازم از ذینفعان (متغیرهای مستقل) به شیوه پرسشنامه و مصاحبه استخراج می گردد. لازم به ذکر است که سوالات مطروحه بر پایه ماتریس الزامات به صورت چندگزینه ای (سیستم فازی) و نقاشی فضای مدرسه توسط خود کودکان (بهره گیری از روش مشارکت کاربران در طراحی) صورت می پذیرد. در مرحله تحلیل اطلاعات با شیوه ahp، الزامات اولیه به شیوه کمی از طریق داده های آموزشی (اطلاعات میدانی و نظر کارشناسان) ارزشیابی شده، مورد سنجش و وزندهی قرارمی گیرند. طبق الگوی سیستم کنترل و تأیید در مدیریت محدوده، مرحله مستندات الزامات و سیستم مدیریتی بارها تکرار می گردد تا به تمام نیازها پاسخ داده شده و شاخصه ها ارزشیابی شوند. نهایتاً الگوهای طراحی محیط های یادگیری کودکان با توجه به مبانی و اصول فرهنگی و بومی کشور تدوین می گردد. نتایج پژوهش حاضر، بیانگر آن است که کودکان در محیط های آموزشی به واسطه درک عینی هنگام حضورشان در مدرسه در وهله نخست با شرایط ظاهری محیط و جذابیت های آن روبه رو می شوند. بر این اساس از میان شاخصه های حائز اهمیت در طراحی محیط های یادگیری کودکان دبستانی در کشور، پس از اهمیت رسانه های آموزشی در یادگیری، کودکان بر اهمیت ارتباط با فضای بیرون (فضای بازی و فضای سبز و طبیعت) تاکید داشته اند. این مهم در رابطه با نظر کارشناسان نیز حائز شرایط مشابهی بوده است. لکن نظر اولیاء مدرسه بیشتر بر ابعاد روانشناسی و تربیتی و نظر والدین بر ایجاد خلاقیت و محیط ایمن تاکید داشته اند که به نظر طراحی مناسب می بایست ترکیبی متعادل از این نظرات با توجه ویژه بر نظر کاربران محیط یادگیری باشد. از طرفی توجه به این نکته که کودکان ضمن تعیین محیط، متاثر از آن نیز می باشند، بیانگر لزوم توجه به طراحی بر مبنای نظرات کارشناسان حوزه طراحی و در نظر گرفتن تاثیر مباحث فرهنگی، اجتماعی، تاریخی (پیشینه) و غیره در کالبد معماری محیط های یادگیری است. بر این اساس در رساله حاضر پس از بیان کلیات تحقیق در فصل اول، در فصل دوم ابتدا مبانی و مفاهیم مرتبط با کودکان و ویژگی های رشدی-رفتاری آنان بررسی شده و در ادامه، مفاهیم مرتبط با روانشناسی محیط های یادگیری کودکان و رفتار کودک در محیط مورد توجه قرار خواهد گرفت. در فصل سوم پس از بررسی ویژگی های رفتاری کودک در محیط یادگیری، سیر شکل گیری این محیط ها در ایران مد نظر قرار خواهد گرفت که بر این اساس مطالب در دو بخش ویژگی های مذهبی- اجتماعی و عملکردی- کالبدی مطالعه خواهند شد. همین رویکرد مطالعاتی در ارتباط با سیر شکل گیری محیط های یادگیری در جهان نیز در فصل چهارم اتخاذ خواهد شد. در فصل پنجم در راستای تدقیق نیازها، اصول و الزامات طراحی، نمونه های موردی در ایران و جهان مورد مطالعه قرار می گیرند. لازم به ذکر است که در انتخاب نمونه های داخلی سعی شده تاکید بر نمونه های دوران معاصر (پس از قاجار) شهر تهران (به عنوان مکان تحقیق) باشد. نهایتاً در فصل ششم، طبقه بندی الزامات شکل گیری چهارچوب های نظری فرایند طراحی دبستان ها بر پایه مطالعات میدانی به شیوه طبقه بندی a.h.p انجام پذیرفته و پس از تحلیل و وزن دهی الزامات و ارزیابی نظرات کارشناسان، مسئولین دبستان، والدین و دانش آموزان، جمع بندی و تبیین چهارچوب نهایی ارائه خواهد شد.
آرین امیرخانی علی اکبر تقوایی
نظر به اینکه عمده فرهنگسراهای با عملکرد فرامنطقه ای برای هر شهر، اساساً به موضوعی خاص پرداخته و با عنایت به اینکه این توجهات، کمتر معطوف به فضاهای گردهمایی صنف عکاسان در شهر تهران (بلکه در تمام کشور) شده است، پژوهش حاضر طراحی فرهنگسرای عکس تهران را به عنوان مقوله ای ضروری برای تحقیق، مد نظر قرار می دهد. ضمناً با اعتقاد بر این مسئله که کالبد معماری همواره می تواند تبلوری از عملکرد مجموعه باشد، بهره گیری از سازه های سبک و المان های سبک و شفاف معماری به عنوان ابزاری در ایجاد هماوایی معنا و عملکرد در مجموعه فرهنگی عکاسان و افزایش میزان زیبایی و کارایی مجموعه، به طور خاص مد نظر قرار می گیرد. بدین منظور در تحقیق حاضر، سوالات به شرح زیر مطرح می شود: 1- آیا امکانات موجود تکافوی رفع نیاز عکاسان تهران را می کند؟ و در این صورت کیفیت فضای مورد نیاز برای آنان با توجه به نوع فعالیت هایشان چگونه باید باشد؟ 2- آیا می توان از سازه ها و المان های سبک و شفاف معماری جهت انتقال مفاهیم سیالیت و شفافیت بصری موجود در عکاسی استفاده نمود؟روش تحقیق در پژوهش حاضر در دو بخش تئوری و طراحی مد نظر قرار می گیرد. در بعد تئوری مطالعات عمدتا به صورت توصیفی- تحلیلی می باشد که بر حسب نیاز در قسمتهای مختلف پایان نامه از تحلیلهای تطبیقی (analytical studies) و مطالعات گذشته نگرنیز (retrospective studies) برای بررسی شرایط حاکم بر این مجموعه ها استفاده شده است. در پایان فصول نیز پس از استخراج اصول مربوطه، نظر سنجی در رابطه با میزان اهمیت هر یک از اصول و چگونگی بهره گیری از آن در مجموعه انجام گرفته و نتایج حاصل، جهت انتخاب مناسب تر گزینه های طراحی، با یافته های حاصل از مطالعات پژوهش مطابقت داده می شود. در بعد طراحی نیز از روشهای میدانی (field work studies) بر حسب نیاز استفاده خواهد شد، به نحوی که با تحلیل سایت و بررسی امکانات موجود و نیازهای منطقه، فضاها و عملکردهای مورد نظر در فرهنگسرای عکس تبیین گردیده و سازه های مناسب جهت ساخت، گزینش می گردد. لازم به ذکر است که این گزینش بر مبنای تطبیق مزایا و معایب سازه ها و شرایط اقتصادی مرتبط با آنها صورت گرفته است. در پایان نیز تطبیق نتایج حاصل از مطالعات با نتایج نظر سنجی های صورت پذیرفته در این زمینه بررسی می شود. نتایج حاصل از بررسی ها نشان دهنده آن است که امکانات موجود تکافوی رفع نیاز عکاسان تهران را ننموده و بر این اساس ایجاد مجموعه ای دائمی و فضایی معماری (با بهره گیری از سازه های سبک) که بنیان آن پیش زمینه های زبان تصویر و سامان دهنده هنر عکاسی باشد و بتواند در آموزش و تبادل اطلاعات علمی و هنری عکاسان و همراه سازی آنان با تکنولوژی و مسائل روز، محیطی کارا و مناسب را فراهم آورد، ضروری است. نتایج حاصل از نظر سنجی ها در رابطه با میزان اهمیت اصول و شاخصه های معماری و سازه و تطبیق این نتایج با یافته های حاصل از مطالعات در مجموعه نیز نشان دهنده آن است که با 95% اطمینان اختلاف معنی داری ما بین لزوم توجه به مبانی زبان بصری و پیشینه عکاسی با اصولی چون توجه به بستر فرهنگی، بعد آموزشی، نقش فرامنطقه ای فرهنگسرا، رعایت استانداردها، تلاش در جهت ارتقای بهره وری مجموعه، توجه به زمینه های بومی و رعایت ضوایط کاربری ها وجود داشته است، در حالیکه مابین اصولی چون رعایت مسائل اقلیمی، اهمیت مکان یابی پروژه، تعیین محور اصلی فعالیت فرهنگسرا و توجه به بسترهای فرهنگی به لحاظ آماری با (p<0.05) اختلاف معنی داری مشاهده نشد، بدین مفهوم که علی رغم افزایش یا کاهش مقادیر در این اصول، به لحاظ آماری از اهمیت یکسانی برخوردارند. بر اساس این نتایج همچنین اصول ایستایی و کارایی با 95% اطمینان از اهمیت بالاتری نسبت به سایر اصول برخوردار بوده اند. همچنین اصل انعطاف پذیری نسبت به اصولی چون انطباق پذیری، زیبایی بصری، اقتصادی بودن، عمر و دوام و تنوع فرمی حائز شرایط مشابهی بوده است. در حالیکه مابین اصول انطباق پذیری، زیبایی بصری، اقتصادی بودن و دوام سازه با p<0.05 اختلاف معنی داری ملاحظه نشد. همچنین بر مبنای یافته های پژوهش، مناسب ترین سازه ها برای مجموعه به طور قالب سازه ژئودزیک، متکی بر قاب و چادری انتخاب شده اند.