نام پژوهشگر: سعید مرزبان
سعید مرزبان علی قربانپور
چکیده در این تحقیق پایداری حرارتی ورق چهارگوش کامپوزیتی تقویت شده با نانولوله ها کربنی با تکیه گاه های ساده در چهار لبه وتکیه گاه گیردار به دو روش تحلیلی و عددی مورد بررسی قرار گرفته است . در حل تحلیلی از تئوری کلاسیک صفحات استفاده شده است. بطور کلی با بررسی نتایج مشاهده می کنیم که نتایج تحلیلی و عددی تقریباً بر هم منطبق می باشند البته نتایج تحلیلی مقدار کمی از نتایج عددی بدلیل اینکه از کرنش های عرضی در آن صرف نظر شده است ، بیشتر هستند. وقتی نسبت طول به عرض ورق یک هست ، ورق در یک نیم موج سینوسی در راستای طولی و یک نیم موج سینوسی در راستای عرضی کمانش می کند . برای مدل سازی و تعیین ویژگیهای مکانیکی معادل کامپوزیت تقویت شده با نانولوله های کربنی ، مدل های میکرومکانیکی مختلفی بکار رفته است. نزدیکترین مدل میکرومکانیکی به نتایج تجربی ، مدل میکرومکانیکی جدایی در سطح مشترک نانولوله و پلیمر است . در عمل اتصال ضعیف میان نانو لوله و پلیمر باعث جدایی آنها در سطح مشترکشان می شود و تنها نیروی موثر در جذب نانولوله و پلیمر در سطح مشترکشان ، نیروی واندروالس می باشد. حفره های بوجود آمده در سطوح مشترک عامل کاهش مدول الاستیسیته معادل ورق است. افزایش نیروی واندروالس در سطوح مشترک و همچنین کاهش شعاع نانولوله های کربنی سبب افزایش بار محوری کمانش می شود . اثر انباشتگی نانولوله ها در نواحی خاص از پلیمر بررسی شده است. هر چقدر توزیع نانولوله ها درون پلیمر یکنواخت تر باشد ورق پایدارتر است . یکبار از مدل میکرومکانیکی موری تاناکا برای مدل سازی نانولوله ها در پلیمر استفاده شده است و ورق ایزوتروپ عرضی در نظر گرفته می شود . افزایش تنها یک درصد نانولوله های کربنی به ورق باعث می شود تا بار بحرانی نسبت به ورق پلیمری همگن تا حدود سه برابر افزایش یابد. در این حالت وقتی نانولوله ها در راستای 45 درجه چیده می شوند ، ورق بیشترین بار محوری را تحمل می کند. اثر تغییر شرایط مرزی در لبه های چهار گوش بررسی شده است . با تغییر یکی از لبه های در راستای بار محوری از حالت ساده به حالت گیردار ورق پایدارتر می شود و با تغییر آن به لبه ی آزاد ، بار بحرانی محوری کاهش می یابد. کلمات کلیدی : نانولوله کربنی ، میکرومکانیک ، نانوکامپوزیتها ، تیر کامپوزیت ، کمانش
سعید مرزبان مسعود ماهوتچی
وجود عوامل گوناگونی که قیمت سهام شرکت های مختلف را تحت تأثیر خود قرار می دهد و از طرفی عدم توانایی مدل های ریاضی برای مد نظر قرار دادن همه این عوامل و پیش بینی دقیق و بدون خطای این قیمت ها برای دوره های پیش رو، محققان را بر این داشته که با ارائه مدل هایی که کمترین میزان حساسیت را نسبت به پارامترهای ورودی از خود نشان دهند، بتوانند به مدیریت سبد های سهام بپردازند. ارائه ی مدل های برنامه ریزی احتمالی، فازی و ... نمونه هایی از تلاش های انجام گرفته در این زمینه است. در این میان هر کدام از این روش ها دارای نقاط ضعفی است که استفاده از آن ها را در دنیای واقعی با چالش های فراوانی مواجه ساخته است. در این پایان نامه سعی داریم تا با معرفی مدل های بهینه سازی استوار، ذکر مزایای آن ها در قیاس با سایر روش ها، و معرفی چند مورد از سایر مدل های بهینه سازی استوار در زمینه مهندسی مالی و بهینه سازی سبد سهام، یک مدل مدیریت سبد سهام استوار را ارائه نماییم که در عمل کارایی بیشتری در قیاس با سایر مدل های مالی داشته باشد. تفاوت مدل ارائه شده با مدل برتسیماس که به عنوان مدل پایه ای آن را گسترش داده ایم در نوع دارایی هایی است که شامل می شود. این مدل از قراردادهای اختیار معامله خرید و فروش که در بازارهای بورس جهانی و در دنیای واقعی به وفور توسط سرمایه گذاران مورد استفاده قرار می گیرد استفاده نموده تا همزمان میانگین سود سرمایه گذار را افزایش داده و میزان ریسکی که متحمل می شود را کاهش دهد. قراردادهای اختیار معامله در شرایطی که قیمت سهام تغییرات شدیدی را تجربه می کند می تواند برای سرمایه گذار سود فراوانی به همراه داشته باشد. در چنین شرایطی استفاده از این نوع قراردادها می تواند با هدف پوشش ریسک نیز انجام پذیرد. در پایان با استفاده از روش های شبیه سازی و با قیاس کردن نتایج حاصل از این مدل با مدل برتسیماس در شرایط یکسان، مدل مورد نظر اعتبار سنجی شده و برتری آن نسبت به این مدل اثبات شده است.