نام پژوهشگر: جعفر حیدری
جعفر حیدری سید کمال چهارسوقی
امروزه، مدیریت زنجیره تامین جنبه بسیاری مهمی از کسب و کارهای مختلف محسوب شده و به عنوان یکی از ضروریات موفقیت در محیط های کسب و کارها شناخته می شود. پاسخ به توقعات روزافزون مشتریان و باقی ماندن در حلقه رقابت مساله ای نیست که در درون مرزهای تنها یک سازمان قابل حل باشد. کلیه اعضای دست اندرکار در تامین، تولید، توزیع و تحویل محصول به مشتری هریک سهم مشخصی در پاسخ به مشتریان و بهبود عملکرد زنجیره در قیاس با رقبا دارند. مدیریت زنجیره تامین فراتر از یک تسهیل کننده جریان کالا و اطلاعات بین تامین کنندگان و تولید کنندگان است. علاوه بر جریان روان اطلاعات بین اعضای زنجیره -که بی شک برای مدیریت موثر زنجیره الزامی است- فعالیت ها، تصمیم گیری ها، اهداف، و نیز استراتژی های اعضای زنجیره تامین می بایست با یکدیگر همسو و در راستای هدف غایی رضایت مندی مشتریان باشد. از آنجاکه تصمیمات و سیاست گذاری های هریک از اعضای زنجیره تامین دارای تاثیرات عمیقی بر سایر اعضای زنجیره تامین است در نتیجه هماهنگی بین اعضای زنجیره تامین در اتخاذ تصمیمات و سیاست گذاری ها یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. تحقیق حاضر با تمرکز بر مفهوم تناسب استراتژیک در حوزه مدیریت موجودی ها در زنجیره های تامین غیرمتمرکز، یک رویکرد قابل اجرا به منظور ایجاد تناسب بین استراتژی رقابتی و استراتژی عملکردی زنجیره تامین ارایه می نماید. در عمل، استراتژی رقابتی زنجیره تامین با توجه به نیروهای رقابتی موجود در محیط فعالیت زنجیره تعیین شده و بر اساس آن درجاتی از نامعینی ها به زنجیره تامین تحمیل می گردد. بنابر سطح نامعینی های وارده، استراتژی زنجیره تامین باید درجاتی از پاسخگویی و کارایی را در خود داشته باشد. در حالیکه ارتقاء سطح پاسخگویی به مشتریان هزینه بر است، افزایش کارایی تنها بواسطه کاهش هزینه ها ممکن است. بنابراین لازم است که سطح مشخصی از توازن پاسخگویی-کارایی توسط استراتژی عملکردی زنجیره تامین فراهم گردد. هدف از این رساله، یافتن سطح بهینه پاسخگویی-کارایی در یک زنجیره تامین دوسطحی و ارایه راهکارهای عملی به منظور دستیابی به آن با وجود یک استراتژی رقابتی مفروض و نامعینی هایی است که در تقاضای مشتریان و زمان تحویل وجود دارند. در عمل، دستیابی به یک سطح مشخص از پاسخگویی-کارایی به شیوه های مختلفی ممکن است که نقش هریک از اعضا در هر شیوه متفاوت خواهد بود. هریک از اعضا که مسئولیت ارتقاء سطح پاسخگویی را بپذیرد با هزینه های مازاد مواجه می شود، ولی با جذب نامعینی ها به دیگر عضو اجازه می دهد که با کارایی بیشتری فعالیت نماید. در مدل پیشنهادی، عضو پایین دست زنجیره تامین (خرده فروش) مسوولیت ارتقاء سطح پاسخگویی زنجیره را بر عهده دارد. با اینحال از آنجاکه خرده فروش یک موجودیت اقتصادی مستقل است، در صورتیکه پذیرش چنین مسوولیتی منجر به افزایش هزینه های وی شود آنگاه از پذیرش آن سر باز خواهد زد. بالادست زنجیره تامین با ارایه طرح های انگیزشی سعی در ترغیب خرده فروش به جذب نامعینی ها دارد. در این رساله با مدل سازی نحوه تصمیم گیری دو عضو زنجیره تامین، سیاست های بهینه سرتاسری مدیریت موجودی ها مشتمل بر «اندازه سفارش خرده فروش» و «سطح توازن پاسخگویی-کارایی» به صورت مشترک تعیین شده و طرح های انگیزشی بر پایه «تخفیف مقداری» و «تاخیر در پرداخت» به منظور ترغیب خرده فروش به مشارکت در تصمیم گیری اشتراکی تدوین شده است. مدل سازی های ریاضی در بازار رقابتی و غیررقابتی انجام شده اند. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که حصول تناسب استراتژیک در حوزه سیاست گذاری موجودی ها موجب سودآوری بیشتر زنجیره تامین شده و مکانیزم های انگیزشی پیشنهادی می توانند به نحو موثری سود حاصله را بین اعضای زنجیره تامین تسهیم کرده و مشارکت اعضا در تصمیم گیری هماهنگ را تضمین نمایند. همچنین نتایج نشان می دهند که در یک بازار رقابتی، تصمیم گیری اشتراکی نسبت به تصمیم گیری انفرادی، سطح توازن پاسخگویی-کارایی را به سمت پاسخگویی متمایل می نماید، درحالیکه در بازار غیررقابتی سطح توازن پاسخگویی-کارایی به سمت کارایی متمایل می شود.
جعفر حیدری تقی پورابراهیم
چکیده ندارد.
جعفر حیدری عفت عباسی
چکیده ندارد.