نام پژوهشگر: حسن یحیی نژاد عزیزی
حسن یحیی نژاد عزیزی احمد غنی پور
با وقوعِ انقلاب مشروطه،زنان به عنوانِ شخصیّتهای اصلیِ رمانهای اجتماعی مطرح می شوند و در هیأتِ زنانی فاسد،بدکاره و روسپی،دستخوش نابسامانیهای فراوانی در فضای داستان می گردند.تا قبل از ظهورِِِِِ زنانِ نویسنده در عرصه داستان نویسی، بیشترین تصویرِ ارائه شده از زنان،اختصاص به فواحشی دارد که مشخص ترین تیپهای ارائه شده در رمانهای اجتماعی هستند.در پیِ تغییر و تحولاتِ گسترده در دهه چهل و تغییرِ نگرش جامعه نسبت به زنان و حضورِ آنان در عرصه اجتماع،زنان موجب تحول و دگرگونی در زمینه داستان نویسی می شوند.آنان با ورود به حوزه ادبیّات داستانی سعی می کنند تا با ذهنیّتی زنانه،آثاری حدیث نفس گونه خلق کنند و تصویری متفاوت از تصویرِ زنان در آثارِ داستان نویسانِ مرد ارائه دهند.از میانِ داستان نویسانِ زن،«مُنیرو روانی پور»با رویکردی فمینیستی،مسائل و مشکلاتِ زنان در جوامعِ مردسالارِ روستایی و بعضاً شهری را مطرح کرده و به نفیِ نقش سنتیِ زنان می پردازد و با بیانِ صریحِ احساساتِ زنانه، درد مشترکِ زنان را فریاد می زند و آنان را وا می دارد تا برای رهایی از سَرخوردگیهای عاطفیِ خویش تلاش کنند.«زویا پیرزاد»با نگاهی به طبقاتِ مختلفِ اجتماعی به ویژه قشرِ متوسطِ شهری،سعی می کند تا روزمرگی،کسالت و پوچ گراییِ زنان را در جوامعِ تکنولوژی زده شهری نشان داده و آنان را به تلاش برای رهایی از این وضعیت ترغیب نماید. در این رساله سعی شد تا با بررسیِ تطبیقیِ تصویرِ ارائه شده از زنان در رمانهای «کولی کنارآتش»و«عادت می کنیم»،عملکرد آنان در برخورد با سنّتهای دست و پاگیرِ جامعه نشان داده شود و تلاششان برای ایجاد تغییر در نگرش جامعه نسبت به زنان و اثباتِ هویّتِ خود و رسیدن به جایگاهِ واقعیِ خویش در جوامعِ انسانی، تبیین گردد.