نام پژوهشگر: مرتضی صداقت آهنگری حسین زاده

دستوری بودن معنا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه دانشهای بنیادی (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و 1389
  مرتضی صداقت آهنگری حسین زاده   مهدی نسرین

کریپکی در کتاب "ویتگنشتاین در باب قواعد و زبان خصوصی"، بارها به قیدی از معنی به نام "دستوری بودن معنی" متوسل می شود. قید "دستوری بودن معنا" آن است که جملات معنایی مانند "جونز معنای جمع را از واژه "+" مراد می کند"، باید هایی از قبیل اینکه "جونز باید واژه "+" را به گونه ای خاص در زبان به کار ببرد" را نتیجه می دهد. نیمه اول پایان نامه مروری تمام عیار بر عتراضات مطرح شده از سمت مخالفین قید "دستوری بودن معنا"، پاسخ های داده شده توسط طرفداران قید فوق و اصلاحات آنها بر نحوه تفسیر این قید است. اما در پایان به این نتیجه گیری می رسیم که برداشت معناشناسانه از قید "دستوری بودن معنا" به هر حال برداشت چندان موجه و قابل دفاعی نمی باشد. نیمه دوم پایان نامه به این سوال می پردازد که اگر برداشت معناشناسانه از قید "دستوری بودن معنا" قابل دفاع نیست، پس کریپکی چطور آن را به عنوان قیدی که هر فکت متعین کننده معنا باید ارضاء کند مطرح می سازد؟ کریپکی در پاسخ شکاکانه خود بر این مدعاست که معنا هر چند قابل تعین نیست لیکن در یک جامعه زبانی بین افراد آن جامعه از یکی به دیگری اسناد داده می شود. او معتقد است نظریه او جایی برای تعین معنا باقی نمی گذارد که از دل آن بتوان الزامات مترتب بر معنادهی را استخراج کرد. پس اگر منشای برای الزامات مترتب بر معنادهی، یا بهتر بگوییم اسناد دهی معنا، وجود داشته باشد باید آن را در روابط بین افراد جستجو کرد که به آن " دستوری بودن بین الافرادی معنا" گویند. در ادامه به دو سوال باید پاسخ داد: اول آنکه چرا ارتباطات زبانی لازمه حیات زبان است؟ دوم آنکه حتی زمانی که ارتباطات زبانی لازمه زبان باشند، چرا افراد مجاز نیستند به نیات هم از کاربرد فلان واژه توسل کنند؟ اصل مشارکت من در بحث حاضر استفاده از آموزه های نظریه "مثلث بندی" دیویدسون برای پاسخ به این دو سوال است. به نظر من نظریه فوق و برداشت بین الافرادی از قید "دستوری بودن معنا" به نوعی در تایید متقابل از یکدیگر عمل می کنند. این گفته بدین معنا نیست که به این ترتیب اثبات بلامنازعی برای دستوری بودن بین الافرادی معنا فراهم شده است، بلکه حداقل خوانشی از قید "دستوری بودن معنا" از نگاه کریپکی داده شده است که اولا به اعتقاد بنده کریپکی آنگاه که در نظریه شک گرایانه خود در باب معنا از لزوم ارضاء قید "دستوری بودن معنا" صحبت می کند این خوانش را مد نظر دارد و ثانیا نسبت به خوانش معناشناسانه خوانش حداقلی تر و لذا قابل دفاع تری می نمایاند.