نام پژوهشگر: اسماعیل فلاحی

اثر تنش شوری و خشکی بر رشد و جذب عناصر توسط پایه gf677 تحت شرایط درون شیشه ای
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی زنجان 1392
  مهری مشایخی   محمد اسماعیل امیری

به منظور بررسی اثر تنش شوری و خشکی درون شیشه ای بر رشد، جذب عناصر معدنی، واکنش های فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی پایه gf677 (prunus persica l × prunus amygdalus batsch)، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی (crd) در آزمایشگاه کشت بافت گروه علوم باغبانی دانشگاه زنجان انجام شد. برای القای تنش شوری گیاهچه های پایه gf677 به محیط کشت پرآوری جامد موراشیگ و اسکوگ (ms) حاوی 1 میلی گرم در لیتر بنزیل آدنین (ba) و 1/0 میلی گرم در لیتر نفتالین استیک اسید (naa) با غلظت های مختلف کلرید سدیم [صفر (شاهد)، 40، 80 و 120 میلی-مولار] در چهار تکرار واکشت شدند. برای القای تنش خشکی گیاهچه های پایه gf677 به همان محیط پرآوری ms با چهار سطح خشکی با ترکیب صفر (شاهد)، 1، 2 و 3 درصد پلی اتیلن گلیکول (peg-6000) در چهار تکرار واکشت شدند. تنش خشکی در محیط جامد و مایع انجام شد. هر سه آزمایش بطور جداگانه انجام شدند. پارامترها بعد از گذشت شش هفته اندازه گیری شدند. نتایج آزمایش تنش شوری نشان داد، با افزایش سطوح شوری در محیط کشت، پارامترهای رشد از قبیل وزن تر، وزن خشک، ارتفاع شاخساره، سرعت پرآوری و تعداد برگ کاهش یافت و ریزش برگ، کلروز و نکروز افزایش یافتند. بیشترین کاهش رشد، ریزش برگ، کلروز و نکروز در سطح شوری 120 میلی مولار مشاهده شد. گیاهچه ها در هفته چهارم در غلظت 120 میلی مولار به شدت تحت تأثیر شوری قرار گرفتند. جذب عناصر از قبیل نیتروژن (n)، فسفر (p)، پتاسیم (k)، کلسیم (ca)، منیزیم (mg)، آهن (fe) و نسبت پتاسیم به سدیم (k/na) با افزایش سطوح شوری بطور معنی داری کاهش یافتند. در حالیکه که غلظت سدیم (na) و کلر (cl) بافت افزایش یافتند. فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت (کاتالاز و پراکسیداز)، پروتئین کل، میزان پرولین و قندهای محلول به طور معنی داری افزایش یافتند. در تمام پارامترهای ذکر شده بیشترین میزان افزایش در غلظت 80 میلی مولار مشاهده شدند. شاخص کلروفیل برگ با افزایش سطوح شوری کاهش یافت. سطوح خشکی در محیط جامد و مایع بر تمام پارامترهای اندازه گیری شده اثر معنی داری داشت. با افزایش سطوح خشکی در محیط جامد و مایع پارامترهای رشد از قبیل وزن تر، وزن خشک، ارتفاع، سرعت پرآوری و تعداد برگ کاهش یافتند که در محیط جامد بیشتر از محیط مایع بود. بیشترین ریزش برگ، کلروز و نکروز در سطح خشکی 3 درصد در محیط جامد مشاهده شد. جذب نیتروژن، کلسیم، منیزیم و آهن با افزایش سطوح خشکی کاهش یافتند. جذب فسفر و سدیم تحت تأثیر تنش خشکی قرار نگرفت. در حالیکه جذب پتاسیم افزایش یافت. پایه gf677 یک پایه توانا در جذب پتاسیم در شرایط تنش خشکی بود. جذب عناصر در محیط جامد بیشتر از محیط مایع کاهش یافت. شاخص کلروفیل برگ با افزایش سطح خشکی کاهش یافت. با افزایش سطوح خشکی فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت (کاتالاز و پراکسیداز)، میزان پروتئین کل، میزان پرولین و قندهای محلول به طور معنی داری در محیط کشت جامد و مایع افزایش یافتند. افزایش میزان پروتئین کل، میزان پرولین و قندهای محلول در محیط مایع بیشتر از جامد بود. قندهای محلول افزایش غیر معنی داری در سطوح مختلف خشکی در محیط جامد داشتند. در نتیجه اعمال تیمار خشکی در محیط مایع برای گیاهانی که حساس به شیشه ای شدن نباشند محیط مناسب تری است و نتایج دقیق تری بدست می آید. طبق نتایج بدست آمده می توان بیان کرد، پایه gf677 به تنش خشکی مقاوم تر از تنش شوری بود. این پایه به دلیل دارا بودن مکانیسم های دفاعی همچون سیستم آنتی اکسیدانتی، تنظیم اسمزی توسط پرولین و قندهای محلول و همچنین افزایش پروتئین سازی می تواند در شرایط تنش شوری و خشکی رشد رویشی خود را ادامه دهد و می توان به عنوان یک پایه متحمل به تنش شوری و خشکی برای ارقام تجاری هلو و بادام استفاده شود.

مقایسه اثر تنک کننده های معدنی و زیستی بر ویژگی های کمی و کیفی میوه هلو)رقم زعفرانی هسته جدا)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی زنجان 1392
  وهب اسدی   محمد اسماعیل امیری

با توجه به افزایش سطح زیر کشت محصول هلو در چند سال اخیر در جهان و ایران و حساسیت بیشتر نسبت به بهبود عملکرد و اجزای عملکرد و نیز کیفیت این محصول، با هدف بررسی تاثیر چند ترکیب معدنی و یک تنظیم کننده ی زیستی به عنوان تنک کننده، بر ویژگی های کمی و کیفی میوه هلو رقم "زعفرانی" و مقایسه آن با تنک دستی گل و میوه، پژوهشی در یک باغ تجاری در شهرستان سمیرم اصفهان انجام گرفت. تیمار های گوگرد - آهک (6و 8 درصد و دوبار کاربرد 6 درصد) ، آمونیوم تیو سولفات (20 و 25 میلی لیتر بر لیتر و دو بار کاربرد20 میلی لیتر در لیتر) و تنظیم کننده آپوجی (300 و450 میلی گرم بر لیتر و دوبار کاربرد 300 میلی گرم در لیتر) در مرحله گلدهی و تنک دستی گل در مرحله تمام گل(80-70 درصد گلدهی) و تنک دستی میوه در مرحله سخت شدن هسته در سال 1391 و 1392 بر روی درختان منتخب اعمال گردید. این تحقیق بر اساس طرح آزمایشی بلوک کامل تصادفی و با هفت تکرار برای هر تیمار انجام گرفت و نتایج با استفاده از نرم افزار sas مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد که اکثر تیمارها به جز آپوجی در غلظت 300 و 450 میلی گرم در لیتر به شکل معنی داری باعث تنک میوه و کاهش تشکیل میوه و همچنین باعث افزایش حجم و وزن میوه ها شدند. اکثر تیمار ها منجر به بهبود عملکرد و اجزای عملکرد شدند و ویژگی های کیفی میوه را نیز به طور معنی داری ارتقا دادند. از نتایج حاصل از این تحقیق چنین استنباط می گردد که میوه ی هلو رقم زعفرانی نسبت به تنک میوه به طور معنی داری واکنش مثبت نشان می دهد.

تأثیر پایه های mm106، mm111، seedling و m9 بر جذب املاح، فتوسنتز و رشد سیب رقم ‘golden delicious’
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی 1390
  معصومه سیفی سنقرآباد   محمد اسماعیل امیری

به منظور بررسی اثرات چهار پای? مختلف m9، mm106، mm111 و seedling بر روی برخی خصوصیات کمی و کیفی سیب رقم ‘golden delicious’، خصوصاً جذب املاح، فتوسنتز و میزان رشد، تحقیقی در باغ کلکسیون پایه های تحقیقاتی سیب در دانشگاه زنجان و در فاصل? سالهای 1389 و 1390 انجام شد. نتایج این بررسی ها حاکی از این امر بود که پایه ها توانستند بر روی صفات رویشی و زایشی از جمله تعداد گلها، تراکم اسپور، تعداد میوه در هر اسپور، رشد سرشاخه های سال جاری، ارتفاع درخت، سطح مقطع عرضی تنه و تعداد روز تا برداشت، تأثیر معنی داری داشته باشند. همچنین صفات کمی میوه شامل وزن تر میوه، وزن خشک میوه، حجم میوه، وزن مخصوص میوه، عملکرد، راندمان عملکرد، تعداد میوه و راندمان عملکرد بر اساس تعداد میوه نیز بوسیل? پایه های مورد بررسی به طور معنی دار متأثر شدند. از بین صفات کیفی مورد ارزیابی، اسیدیت? قابل تیتراسیون، غلظت مواد جامد محلول، قند و سفتی بافت میوه به طور معنی دار تحت تأثیر پایه ها قرار گرفتند. برخی از خصوصیات برگ نیز از جمله وزن تر برگ، وزن خشک برگ، تعداد و ابعاد روزنه ها و سطح برگ به طور معنی دار توسط پایه ها تحت تأثیر قرار گرفتند. نتایج این پژوهش، حاکی از آن است که پایه ها قادر به متأثر ساختن معنی دار غلظت عناصر برگ به استثنای فسفر و مس نیز بودند. خصوصیات فیزیولوژیکی نیز شامل فتوسنتز، تعرق، غلظت co2 در فضای درون روزنه ای، دمای برگی، هدایت مزوفیلی، هدایت روزنه ای و راندمان مصرف آب، به استثنای برخی مراحل اندازه گیری، توانستند توسط پایه ها متأثر شوند.

بررسی دینامیک جنبه های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی مدیریت پایدار کمی و کیفی منابع آب کشاورزی با تأکید بر آب های زیرزمینی؛ مطالعه ی موردی: دشت سیدان-فاروق شهرستان مرودشت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1392
  اسماعیل فلاحی   صادق خلیلیان

مطالعه ی حاضر با هدف بررسی دینامیک مدیریت پایدار کمی و کیفی منابع آب کشاورزی دشت سیدان- فاروق در شهرستان مرودشت که به استناد شواهد موجود، هم در زمینه ی کمیت و هم در زمینه ی کیفیت آب کشاورزی با چالش های اساسی مواجه است، صورت پذیرفت. وجه ممیزه ی عمده ی پژوهش حاضر در مقایسه با مطالعات انجام شده ی پیشین در حوزه ی مدیریت آب، ارائه ی رویکردی جامع به مقوله ی مدیریت پایدار کمی و کیفی منابع آب است که علاوه بر جنبه های اقتصادی به مولفه های دیگر مدیریت پایدار به ویژه ملاحظات زیست محیطی و اجتماعی- که نگرانی عمده ای در قرن حاضر به شمار رفته و نگاه های جدید سیاستی را در بعد بین المللی به خود معطوف داشته- نیز می پردازد. این پژوهش به منظور دست یابی به اهداف تحقیق، چند مدل عمدتاً مرتبط را به کار بسته است. در ابتدا یک مدل بهینه سازی دینامیک فضایی به منظور بررسی جنبه های دینامیک اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی مدیریت آب در سطح مزرعه طراحی و تغییرپذیری فضایی در نفوذ آب در مزرعه با بهره گیری از یک تابع چگالی فضایی نرمال لگاریتمی شبیه سازی شد. در این الگو، ضمن تعیین میزان بهینه ی استفاده از آب و نیز آلودگی بهینه ی زیست محیطی، منحنی تقاضای آب تحت سیستم های مختلف آبیاری استخراج و واکنش در میزان استفاده ی آب، میزان آلودگی زیست محیطی، عملکرد، سود و منافع خالص اجتماعی نسبت به تغییر در طیفی از پارامترها از جمله قیمت آب و قیمت زهکش تحت سناریوهای مختلف مورد مطالعه قرار گرفت. بسط مدل مورد بحث به سطح دشت با به کارگیری مدل منطقه ای تولید کشاورزی نشان داد که سیاست تنظیم و اعمال هزینه ی زهکش نسبت به سیاست قیمت گذاری آب آبیاری به منظور کنترل مصرف آب، توجه به آثار رفاهی و کاهش انتشار آلودگی زیست محیطی بایستی در اولویت هدف گذاری سیاستی در سطح منطقه قرار گیرد. کاربست مدل برنامه ریزی غیرخطی مصالحه ای فازی با هدف تعیین الگوهای بهینه ی کشت و توصیه ی نهاده ای تحت راهبردهای مختلف حداکثرسازی سود و حداکثرسازی امکان مصالحه ی بین اهداف تحت تعقیب مدیریت پایدار منابع آب نشان داد که چشم پوشی از مقدار مشخصی از منافع اقتصادی، امکان تأمین نسبی سطوح آرمانی اهداف دیگری را مانند حداقل سازی مصرف آب و کود، حداکثرسازی اشتغال و حداقل سازی ریسک فراهم خواهد ساخت. در مرحله ی بعد، مدل دینامیک مدیریت کمی و کیفی آب های زیرزمینی در قالب مسأله ی کنترل بهینه به منظور تعیین روند استخراج آب، آلودگی زیست محیطی، استفاده از نهاده ی آلاینده ی محیط زیست و سود در طی زمان و در حالت های مدیریت بهینه و مالکیت مشترک، تحت دو سناریو مورد استفاده قرار گرفت. نتایج این مدل در سناریوی اول، عموماً بر اختلاف قابل ملاحظه ای بین تعادل مدیریت بهینه و دسترسی مشترک صحه گذاشت. در سناریوی دوم با اعمال یک حداقل محدودیت برای کیفیت آب سفره ی زیرزمینی، روندهای بهینه ی زمانی متغیرهای مورد نظر تعیین شد. همچنین ارزیابی سیاست مالیات بندی بر آب با هدف سوق دادن تعادل مالکیت مشترک به راه حل های کارای تأمین کننده ی محدودیت مورد نظر مدل حاکی از پیامدهای ضدرفاهی و ناکارامدی اجرایی سیاست مورد نظر بوده در حالی که سیاست مورد بحث در خصوص نهاده ی آلاینده محیط زیست از توفیق نسبی بیش تری برخوردار خواهد بود. در نهایت، نتایج مدل دینامیک تلفیقی سنجش پایداری استفاده از منابع آب زیرزمینی که ترکیبی از یک مدل انباشت دارایی، مدل منطقه ای تولید کشاورزی و مدل دینامیک مدیریت کمی و کیفی آب های زیرزمینی است، موید روند ناکاهشی مصرف و تأمین فرم ضعیف پایداری در طی افق ده ساله ی برنامه ریزی بود.

تأثیر زمان برداشت و مدت انبارداری بر برخی خصوصیات میوه شناسی و بروز عارضه اسکالد سطحی سیب(malus domestica) رقم ‘گرانی اسمیت? در منطقه تاکستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1393
  سید امین موسوی   داود بخشی

یکی از مشکلات سیب ’گرانی اسمیت‘ بروز عارضه اسکالد سطحی در طول مدت انبار سرد است. تحقیق حاضر، باهدف بررسی تاریخ برداشت و مدت انبارمانی بر بروز عارضه اسکالد سطحی در سیب گرانی اسمیت در یک باغ تجاری در منطقه تاکستان استان قزوین اجرا شد. تاریخ برداشت، شامل 130 روز و 150 روز پس از تمام گل و عامل انبارمانی در سه زمان برای هر تاریخ برداشت در نظر گرفته شد که شامل صفر (شاهد)، دو ماه و چهار ماه انبار سرد. مشاهده شد سیب های برداشت شده در هر دو زمان، پس از دو ماه انبارمانی عارضه اسکالد را نشان دادند که برداشت دوم، پس از چهار ماه انبار اسکالد سطحی بیشتری داشت. میوه های برداشت شده در زمان 150 روز پس از تمام گل، در مقایسه با نمونه های 130 روز، دارای مواد جامد محلول بیشتر اما نشاسته، کلروفیل، سفتی و اسید قابل تیتر کمتری بودند. طی انبارمانی، کاهش میزان کلروفیل در برداشت دوم نسبت به برداشت اول کمتر بود. همچنین فنول کل طی انبارمانی کاهش یافت ولی فعالیت آنتی اکسیدانی افزایش نشان داد. به طورکلی، تعیین زمان مناسب برداشت و مدت انبارمانی در بروز اسکالد و سایر شاخص-های کیفی سیب گرانی اسمیت ضروری است.

تأثیر کلرید کلسیم و دو نوع کود کلسیمی آلی بر کیفیت میوه سیب (malus domestica borkh.) ارقام ’فوجی‘ و ’گرانی اسمیت‘ در منطقه ابهر زنجان و خرمدشت تاکستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1393
  انسیه قربانی   داود بخشی

خصوصیات کیفی میوه سیب (malus domestica borkh.)، چه برای مصرف داخلی و چه برای صادرات، از اهمیت زیادی برخوردار است. بسیاری از این خصوصیات تحت تأثیر کاربرد کلسیم قرار می گیرند. هدف پژوهش حاضر، مطالعه اثرات محلول پاشی قبل از برداشت و غوطه وری پس از برداشت کلرید کلسیم و دو ترکیب آلی کلسی کت و فولی کل بر کیفیت میوه سیب ’فوجی‘ و ’گرانی اسمیت‘ طی سال های 1391 و 1392 بود. محلول پاشی در طول فصل و اوایل، اواسط و اواخر فصل انجام شد. شاخص های کمی و کیفی در هنگام برداشت و بعد از سه و شش ماه انبارمانی ارزیابی شدند.

تحلیل اثر نهاده ی انرژی در تولید بخش کشاورزی ایران با به کارگیری تکنیک همگرایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1387
  اسماعیل فلاحی   صادق خلیلیان

بررسی نهاده های تولید از جمله انرژی، می تواند از نقطه نظر اتخاذ تصمیم صحیح در برنامه ریزی های اقتصادی، مفید واقع شود. در پژوهش حاضر، با لحاظ نمودن نهاده ی مهم انرژی در تابع تولید بخش کشاورزی، ضمن ممانعت از مسائل و مشکلات مربوط به برآورد پارامترهای مدل ناشی از حذف متغیر، به تحلیل اثر این نهاده در تولید بخش کشاورزی پرداخته شده است. در این مطالعه، در ابتدا به-منظور سازگار نمودن آمارهای مورد استفاده با تعریف تابع تولید و اجتناب از مواجهه با اریب ضرایب، تولید بالقوه (به جای استفاده از تولید بالفعل) با به کارگیری روشی ترکیبی که در واقع تلفیق دو روش "روند تولید واقعی" و "خط روند بین اوج های تعدیل شده" می-باشد، برآورد شده است. در مرحله ی بعد به منظور برآورد تابع تولید، و نیز عدم مواجهه با رگرسیون کاذب، روش خودتوضیح با وقفه های گسترده (ardl) – به دلیل برتری این رهیافت نسبت به روش های آلترناتیو- در چارچوب فرم تبعی کاب- داگلاس به کار گرفته شده است. تحلیل های مطالعه ی حاضر، تحت دو سناریوی متفاوت طر ح ریزی شده است. در سناریوی نخست، نهاده ی انرژی به صورت کلی در کنار دو نهاده ی نیروی کار و سرمایه به عنوان متغیر توضیحی وارد الگو شده است. در سناریوی دوم، به منظور فراهم نمودن زمینه ی تحلیل اثر جداگانه ی هر یک از حامل های انرژی (فرآورده های نفتی و برق)، حامل های یاد شده به تفکیک، در کنار نهاده های نیروی کار و سرمایه به عنوان متغیر مستقل الگو وارد شده است. در هر یک از سناریوهای مورد نظر، الگوی پویای ardl، رابطه ی بلندمدت، الگوی تصحیح خطای کوتاه مدت و نیز مقایسه ی اهمیت نسبی ضرایب برآورد شده از طریق محاسبه ی ضرایب استاندارد شده، به بحث گذارده شده است. نتایج حاصل از برآورد ضرایب الگو در سناریوی اول حاکی از اثر معنی دار و مثبت هر یک از نهاده ها و از جمله انرژی بر ارزش افزوده ی بالقوه ی بخش کشاورزی طی دوره ی مورد مطالعه (1383-1346) بوده است؛ به طوری که ضرایب بلندمدت برای نهاده های نیروی کار، سرمایه و انرژی به ترتیب برابر 0/34، 15 و 0/48 برآورد شده است. همچنین مقدار ضرایب استانداردشده برای نهاده های مذکور به ترتیب معادل 0/034، 0/17 و 0/83بوده که گویای اهمیت نسبی بالای نهاده ی انرژی نسبت به دیگر نهاده ها بوده است. از سوی دیگر، در سناریوی دوم، ضرایب بلندمدت برآورد شده برای نهاده-های نیروی کار، سرمایه، فرآورده های نفتی و برق، معنی دار و به ترتیب معادل 0/29، 0/11، 0/06 و 0/45 بوده که بر تأثیر مثبت بلندمدت هر یک از نهاده های یادشده و از جمله فرآورده های نفتی و برق بر تولید بخش کشاورزی در دوره ی موردنظر، صحه گذاشته است. همچنین در این سناریو، مقدار ضرایب استاندارد شده برای هر یک از نهاده های یادشده، به ترتیب برابر 0/029، 0/12، 0/098 و 1/63 محاسبه شده است. مقایسه ی ضریب برآورد شده ی بلندمدت و نیز ضریب استاندارد شده ی نهاده ی برق با مقادیر متناظر مربوط به فرآورده های نفتی- و نیز سایر نهاده ها- حاکی از اهمیت قابل ملاحظه ی نهاده ی برق در تولید بخش کشاورزی بوده، لذا به کارگیری نهاده ی برق به جای فرآورده های نفتی، ضمن صرفه جویی در مصرف فرآورده های نفتی و نیز افزایش بیش تر تولید، می تواند به کاهش آلودگی های زیست محیطی - که یکی از مولفه های اصلی مورد نظر در توسعه ی پایدار است- منجر شود. همچنین مقایسه ی ضرایب کوتاه مدت و بلندمدت در هر دو سناریوی پیش گفته مبین این مطلب است که اگرچه در بلندمدت تأثیر نهاده ها از جمله انرژی بر تولید، قابل ملاحظه بوده اما اثرگذاری بر تولید در کوتاه مدت، ناچیز بوده است. سرانجام، ضریب مربوط به جزء تصحیح خطا در هر دو سناریو برابر 0/07- برآورد گردیده که مقدار این ضریب متضمن این مطلب است که در هر دوره، 7 درصد از خطای عدم تعادل دوره ی قبل تعدیل می شود. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که سرعت تعدیل در بخش کشاورزی پایین بوده است. بنابراین تأثیرگذاری سیاست ها در بخش کشاورزی در کوتاه مدت با تردید همراه است و لذا اتکای صرف به سیاست های کوتاه مدت، سودمند نخواهد بود.