نام پژوهشگر: وحیده شاهسوار
وحیده شاهسوار جمال کولایی نژاد
چکیده: آموزش عالی به عنوان یکی از مهمترین ارکان توسعه ملی از مراحل آموزش رسمی و یادگیری مداوم در سیر حیات خود از سده های هشتم و نهم قبل از میلاد تاکنون در جهت تحقق یافتن استعدادهای آدمی و رفع نیازهای یادگیری و رشد و توسعه جوامع انسانی، وظایف و رسالتهای متعددی را برمبنای شرایط مختلف برعهده داشته است. مراکز آموزش عالی و دانشگاهها امروزه از منابع مهم آموزش، پژوهش و توسعه ملی یا وسیله انتقال تجارب فرهنگی و علمی انسانها تلقی می شوند. مباحثه و پژوهش پیرامون مسائل علمی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ایجاد نوآوریها و خلاقیت در جهت انجام اصلاحات و توسعه پایدار سایر منابع مهم در این زمینه می باشند. رادتکلیف در مبحث تعامل بین محتوا، فرایند و فرهنگ عنوان می کند که ورود برنامه های درسی به این سوی مرزهای ملی باعث سازگاری برنامه درسی دوره کارشناسی با جامعه و فرهنگی می شود که دانشجویان به آن تعلق دارند. اما ممکن است از سوی دیگر باعث دورشدن جامعه دانشگاهی از واقعیت های جامعه و کم اهمیت شدن نتایج آموزشی بدلیل تفاوت زیاد بین انتظارات دانشجویان و هیات علمی از یادگیری و نیز عدم ارتباط برنامه درسی با نظام وابسته به توسعه اقتصادی و ملی جامعه در سطح گسترده شود. علاوه براین فرهنگ و جامعه ای که دانشگاهها را ایجاد و از آنها حمایت می کنند نیز بر برنامه درسی تاثیر مستقیم و غیرمستقیم می گذارد. این فرایند هنگامی که از چشم انداز بین المللی بررسی شود معنای دیگری نیز به خود می گیرد: به این مفهوم که برنامه درسی به مثابه ابزاری دانش تخصصی، مهارتها و تواناییها را از دیگر فرهنگها وارد می کند. واردکردن برنامه های درسی، ممکن است مشکلاتی نیز بوجود بیاورد از جمله اینکه دانشجویان ممکن است مهارتها، دانش و تواناییهای لازم را برای مطالعه موفقیت آمیز موضوعهای جدید نداشته باشند، یا اینکه اعضای هیات علمی تحصیلکرده در دیگر کشورها با ابراز انتظارات نابجا و غیرواقعی مشکلاتی در محیط یاددهی و یادگیری ایجاد نمایند. روش مطالعه در این مقاله پیمایشی می باشد. به این صورت که مطالب علوم انسانی نظری از منابع مرتبط در حوزه تعلیم و تربیت و فرهنگ استخراج گردید. درمرحله بعد بوسیله پرسشنامه نظرات اساتید استخراج گردید. جامعه آماری در این بخش اعضای هیات علمی علوم انسانی دانشگاه تهران می باشند که بوسیله روش نمونه گیری تصادفی، نظرات نمونه منتخب جمع آوری و پس از آن بوسیله روشهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که حرکت و تغییر از سیستمهای علوم انسانی استادمحور به سمت سیستمهای یادگیرنده محور و فرایند محور و تاکید بیشتر بر یادگیری و روند آن در برنامه های درسی آموزش عالی، الزام آور است. درعین حال با ظهور عصر اطلاعات، زمینه استفاده از شیوه های متعدد در فرآیند آموزش و فراگیری و درگیرنمودن بیشتر یادگیرنده در فرآیند یادگیری، فراهم گردیده است و توجه به این امر بایستی درجهت اصلاح برنامه های درسی جدی تلقی گردد. برنامه های درسی دانشگاهی از عناصر اصلی تضمین کیفیت آموزش عالی و تناسب آن با نیازهای جامعه به شمار می ورند و زمینه-ساز تحقق اهداف آموزش عالی هستند. بنابراین می توان برنامه های درسی را به عنوان منعکس کننده و تجلی گاه اهداف نظام آموزش عالی کشور در راستای توسعه ملی کشور درنظر گرفت. لغات کلیدی: مدیریت آموزشی، امکانات و تجهیزات، اهداف آموزشی، محتوای آموزشی، هدف آموزش، روشهای آموزشی، دانشجویان تحصیلات تکمیلی، ارزشیابی