نقش میانجی گری هوش عاطفی درک شده مدیران در رابطه میان رهبری تحول آفرین و کیفیت زندگی کاری کارکنان (مورد مطالعه: شرکت آب و فاضلاب مشهد)

امروزه سازمان های موفق به این حقیقت اساسی پی برده اند که مهم ترین مزیت رقابتی و ارزشمندترین سرمایه سازمان، منابع انسانی سازمان است و یکی از بهترین روش ها برای حفظ و بالندگی این منابع، بهبود کیفیت زندگی کاری آنان می باشد. از سوی دیگر، بهره گیری مدیران از سبک رهبری تحول آفرین و استفاده آنان از مهارت های هوش عاطفی، از جمله مهم ترین عوامل ارتقای کیفیت زندگی کاری کارکنان، می باشند. هدف اصلی تحقیق حاضر، تعیین تأثیرگذاری سبک رهبری تحول آفرین مدیران شرکت آب و فاضلاب مشهد بر کیفیت زندگی کاری کارکنان این شرکت و همچنین، تعیین این تأثیرگذاری از طریق متغیر میانجی هوش عاطفی درک شده مدیران بوده است. در این راستا، کلیه کارکنان رسمی شاغل در حوزه های مختلف شرکت آب و فاضلاب مشهد، به عنوان جامعه آماری تحقیق در نظر گرفته شد، از ابزار پرسشنامه و روش نمونه گیری تصادفی ساده برای جمع آوری داده ها استفاده به عمل آمد و برای تحلیل داده ها در قالب مدل سازی معادلات ساختاری، از نرم افزار آموس استفاده شد. در این تحقیق که به لحاظ هدف، از جمله تحقیقات کاربردی و به لحاظ روش، از جمله تحقیقات توصیفی و از نوع پیمایشی و کاربردی می باشد، روایی سازه با استفاده از تکنیک تحلیل عاملی تأییدی و پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، مورد بررسی قرار گرفت. در تحقیق حاضر، چهار فرضیه مطرح شد. نتایج حاصل از آزمون فرضیات نشان داد که اولأ، اثر سبک رهبری تحول آفرین مدیران بر هوش عاطفی درک شده آنان معنادار است، ثانیأ، اثر هوش عاطفی درک شده مدیران بر کیفیت زندگی کاری کارکنان معنادار است و ثالثأ، اثر رهبری تحول آفرین مدیران بر کیفیت زندگی کاری کارکنان معنادار نمی باشد. همچنین نقش میانجی گری متغیر هوش عاطفی درک شده مدیران در روابط بین رهبری تحول آفرین و کیفیت زندگی کاری کارکنان مورد تأیید قرار گرفت. از این یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که بکارگیری مهارت ها و شایستگی-های هوش عاطفی می تواند از کارکردی مثبت بر عملکرد این سازمان برخوردار باشد، به نحوی که به طور معناداری اثرگذاری رهبری تحول آفرین مدیران را بر کیفیت زندگی کاری کارکنان، تحت تأثیر خود قرار دهد.