بررسی فقهی حقوقی قاعده الغاصب یوخذ بأشق الأحوال و بررسی مصادیق آن

پایان نامه
چکیده

غصب استیلا بر حقّ غیر به نحو عدوان است.ارکان سه گانه آن عبارت است از تصرّف فعلی بر حقّ غیر است.اگر در عین غیرمنقول متعلّق به مغصوبٌ منه بنایی با اموال غاصب ساخته شده باشد میتوان هدم آنرا خواست با این همه میان ایشان و اشخاص غیرعامد در این فرض تفاوتی نیست.اگر مال متعلّق به مغصوبٌ منه با مال متعلّق به غاصب ممزوج شده باشد و با انتزاع عین متعلّق بغاصب عین مغصوبه دچار کوچکترین نقصی گردد غاصب نمیتواند چنین امری را بخواهد ولی مالک حقّ چنین درخواستی را دارد خواه به مال متعلّق به غاصب نقصی وارد بشود و یا خیر.اگر عین متعلّق به غاصب با عین مغصوبه ممزوج نگردد شرکتی ایجاد نمیشود و غاصب در صورت وجود غرضی عقلایی برای جداسازی مکلّف است به درخواست آنها را از هم جدا بکند و هزینه این امر هم برعهده ایشان است.در صورت ایجاد شرکت بین مال مغصوبٌ منه با مال متعلّق به غاصب این شرکت برحسب مقدار دو مال است و فرقی هم بین کیفیّت دو مال و وحدت یا عدم وحدت دو جنس نیست.اگر عین مغصوبه در اثر آفت سماوی یا نقص وارده توسّط غاصب معیب شود مغصوبٌ منه میتواند تا زمان تلف مال از تصرّف در آن خودداری کند تا خسارت تلف جمیع مال را از ایشان بگیرد.با تلف مال مثلی غاصب مکلّف به ادای مثل است امّا اگر به دلایلی همچون احتکار یا شرایط جنگی دارای ارزش معاملی بیشتری بشود مالک میتواند صبر کند تا با اعاده وضع سابق مثل مال خویش را دریافت دارد و یا اینکه مطالبه قیمت مال خویش را بکند.امّا اگر مال قیمی باشد ایشان مکلّف به ادای قیمت یوم الأداست.و اگر در تلف مال قیمی اختلافی حاصل بشود اصل بر عدم تلف است و غاصب بایستی حبس شود تا زمانی که خلاف آن ثابت بگردد و اگر در مقدار قیمت آن اختلاف بشود مقدار قیمتی که مغصوبٌ منه میگوید و بر آن سوگند میخورد یا بیّنه می آورد اولی است.اگر غاصبی که به تجاوز علیه اموال دیگران دست زد از چنین اعمالی برگردد این امر تأثیری در ضمانت اجراها ندارد.

منابع مشابه

بررسی فقهی ممنوعیت منت‌پذیری و مصادیق آن

بخش زیادی از آموزه‌های دینی در خصوص رعایت هنجاری‌های اخلاقی هستند. این هنجارها به طرق مختلف وارد احکام فقهی نیز شده‌اند و همپوشانی میان برخی مسائل مربوط به این دو دانش را رقم زده‌اند. از جملۀ هنجارهای اخلاقی مؤکد در روایات، لزوم حفظ عزت‌نفس بوده که برخی مصادیق آن در قالب قاعدۀ فقهی «عدم الزام به پذیرش منت» نمود دارد. البته قاعدۀ یادشده به‌ندرت مورد تصریح یا کاوش مستقل فقهی بوده و معمولاً به‌عنوا...

متن کامل

بررسی فقهی حقوقی مصادیق رجوع از اقرار در امور کیفری

طبق قاعده فقهی «اقرار العقلا علی انفسهم جایز»، هرکس اقرار به حقی برای غیر کند ملزم به اقرار خود خواهد بود و درصورتی‌که اقرار واجد جمیع شرایط صحت باشد، با توجه به قاعده «منع انکار بعد از اقرار» که مورد اتفاق فقها و حقوقدانان است، رجوع از آن مگر در صورت وجود شرایطی، ممکن نخواهد بود، از قبیل اثبات ادعای فاسد، اشتباه و غلط بودن و ... که در این حالت بنابه تجویز ماده 1277 قانون مدنی، اقرار قابل انکار...

متن کامل

قاعده فقهی، حقوقی انصاف

انصاف صرف‌نظر این که یک قاعده‌ی فقهی باشد، به دو معنا است: یکی برابری و دیگری حکم وجدان و اخلاق در یک مورد. انصاف با مفاهیم عدالت، استحسان، مصالح مرسله متفاوت است و از مواردی است که وجود آن دارای حسن ذاتی و عدم آن دارای قبح ذاتی است. قاعده‌ی انصاف را می‌توان با استناد به آیات، سنت، اعم از روایات و افعال معصومین، و بناء عقلاء به اثبات رساند، همچنین موارد متعددی از کاربرد این قاعده در زندگی معصوم...

متن کامل

بررسی فقهی حقوقی مصادیق رجوع از اقرار در امور مدنی

اقرار یا اعتراف ازجمله شیوه‌هاى اثبات دعوا است و در جوامع بشرى همواره کاربردهای فراوانی داشته و همه انسان‌ها در تمام اعصار از آن بهره مى‌جسته‌اند و آن عبارت از اخبار به‌حقی است برای غیر به‌ضرر خود. در صورت وجود اقرار، دادگاه از تمسک به سایر ادله بی‌نیاز می‌گردد. طبق قاعده فقهی «اقرار العقلا علی انفسهم جایز»، هرکس اقرار به حقی برای غیر کند، ملزم به اقرار خود خواهد بود و درصورتی‌که اقرار واجد جمی...

متن کامل

عدالت به ‌مثابه قاعده فقهی و حقوقی

پرسش اصلی این است که آیا فقیه یا حقوقدان، خصوصاً در موارد سکوت و نقص، تعارض قوانین و یا در مقام اختلاف نظر دانشمندان، می‌تواند به قاعده عدالت استناد کند؟ در این مقاله، برای دادن پاسخ به پرسش بالا، پس از اشارة گذرا به ارجمندی و والائی عدل، به میزان، مبنا و همچنین هدف و قاعده بودن عدالت در دانش فقه، حقوق و فلسفة سیاسی پرداخته شده است. پرسش دوّم این است که آیا فقها و حقوقدانان در آراء و نظرات فقهی ...

متن کامل

بررسی مصادیق کیفری و حقوقی قاعده اقربیت

در ادبیات فقهی و حقوقی ما آنچه در ابتدا از قاعده اقربیت به ذهن تبادر می کند، عمدتاً پیوند خویشاوندی نسبی و سببی میان افراد یک خانواده است، در حالیکه این یک تبادر بدوی عرفی می باشد که اختصاص به بحث پیوند خانواده ندارد، اگر چه این قاعده در مورد خانواده از موضوعیت و اهمیت بیشتری برخوردار است اما با مطالعه و دقت نظر و بررسی جنبه های دیگر این قاعده، به این نتیجه می رسیم که علاوه بر جنبه های مدنی، مصا...

15 صفحه اول

منابع من

با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید

ذخیره در منابع من قبلا به منابع من ذحیره شده

{@ msg_add @}


نوع سند: پایان نامه

دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم اجتماعی

کلمات کلیدی

میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com

copyright © 2015-2023