رابطه عقل و دین با تاکید بر دیدگاه آیت الله جوادی آملی

پایان نامه
چکیده

مسأله رابطه عقل و دین از کهن ترین و پر سابقه ترین موضوعات فلسفی و کلامی بوده که تاریخ بر سابقه دیرینه آن گواهی می دهد. از آنجا که کشف ترابط عقل و دین و یا تعارض آنها در بالندگی معرفت دینی و علمی و در نهایت کشف حقیقت، تأثیر بسزایی دارد لذا حکیم متأله آیت الله جوادی آملی، اهتمامی بلیغ به طرح این مسأله داشته و نظریات راهگشای خود را در این باب عرضه نموده است. از نگاه ایشان عقل جزئی از دین است و هرگز مقابل آن نیست، بنابراین فرض ناسازگاری آن ها، نامعقول می باشد. آن چه ممکن است با عقل در ظاهر تعارض داشته باشد نقل است نه دین چرا که عقل در کنار کتاب و سنت منبع دین است. ایشان با نفی دیدگاه های افراطی و تفریطی به منزلت عقل یعنی نگاه میزان بودن یا مفتاح بودن آن نسبت به دین، عقل را مصباح شریعت و چراغ دین معرفی می کند که در کنار نقل، منبع معرفت بشر از دین و کاشف محتوای اعتقادی و اخلاقی و قوانین فقهی و حقوقی دین است. از این رو معرفت عقلانی از قلمرو معرفت دینی بیرون نمی باشد. از منظر ایشان تمامی مراتب چهارگانه عقل یعنی تجربی، نیمه تجریدی، تجریدی و ناب، داخل در هندسه ی معرفت دینی بوده و لذا علم که محصول این مراتب چهارگانه است یکسره دینی می شود و چیزی به نام علم غیردینی باقی نمی ماند. این رساله با تأکید بر دیدگاه ایشان به بررسی دین، عقل و رابطه آنها در اسلام و غرب پرداخته و در پی نیل به منزلت عقل در هندسه ی معرفت دینی، ضمن برشمردن ارکان، مبادی و پیش فرض های نظریه استاد جوادی آملی، به تحلیل و بررسی آن می پردازد.

۱۵ صفحه ی اول

برای دانلود 15 صفحه اول باید عضویت طلایی داشته باشید

اگر عضو سایت هستید لطفا وارد حساب کاربری خود شوید

منابع مشابه

جنسیت و اخلاق از دیدگاه آیت الله جوادی آملی

این مقاله دربارۀ جنسیت و اخلاق از منظر آیت‌الله جوادی آملی و مقایسۀ آن با برخی دیدگاه‎ها در فلسفه، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و فمینیسم است. این مقاله درصدد است با پاسخ به پرسش‌هایی مانند «آیا هنجارهای اخلاقی زنان با مردان متفاوت است؟» و «آیا جنسیت در اخلاق تأثیرگذار است؟» از منظر آیت‌الله جوادی آملی، مشکلات تعامل‌های اخلاقی جامعه را رفع کند. ازآنجاکه روح انسان حقیقت واحدی دارد، اصول اخلاقی مطلق‌ا...

متن کامل

مبناگرایی در اخلاق از دیدگاه آیت الله جوادی آملی

وجود قضایای بدیهی و ارجاع قضایای نظری به آنها (= نظریه مبناگرایی) از جمله مباحث مهم معرفت‌شناسی عام است. در معرفت‌شناسیِ اخلاق نیز، به‌عنوان معرفت‌شناسیِ مقید یا مضاف، این پرسش مطرح است که آیا علم اخلاق از قضایای بدیهی برخوردار است؟ اگر پاسخ مثبت است وجه بداهت آنها چیست؟ و در ادامه، آیا علم اخلاق می‌تواند با این بدیهیات، قضایای نظری خود را اثبات کند و از علوم دیگر بی‌نیاز باشد؟ تحلیل درست این‌گون...

متن کامل

منابع من

با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید

ذخیره در منابع من قبلا به منابع من ذحیره شده

{@ msg_add @}


نوع سند: پایان نامه

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی

میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com

copyright © 2015-2023