در این نظم گاهشمارانه، راوی داستان که بوف کور نام دارد با نقاشی تکراری روی جلد قلمدان زندگی می کند و در خانه ای که خلوتگاه یا پناهگاه زمستانی اوست، نقاشی می کند و اغلب لحظات زندگی را در خلسه می گذراند و به عشقی وسواسی و جنون آمیز، به همسری که به دست خود کشته، دل مشغول است. لکاته برای بوف کور هیچ نشانی از عواطف عالی انسانی ندارد، در حالی که مادر وی زنی است بسیار مهربان و دلسوز که برای بوف کور ما...