بحثِ هنر در فلسفهی شوپنهاور جزئی ساختاری است. شوپنهاور پس از بیانِ اصولِ اندیشهاش به دو نوع شناخت میپردازد؛ اولین شناخت شناختِ عادیِ گرفتارِ رنج است، که تنها مربوط به پدیدار است و شناختِ دوم، رها شدن از شیوهی شناختِ عادی و شناختی معطوف به رهایی از رنجِ زندگی است. این شناخت هم شرطِ تجربهی زیباییشناسانه و هم شرطِ رستگاری در اخلاق است. هنر خود فعالیتی رهایی بخش است و رو به سوی رستگاری دارد، اما صرفا به صورتِ ...