در این مقاله، ابتدا میکوشم توصیفِ مختصری از مسئلۀ کانونیِ فلسفۀ مدرن؛ یعنی نسبت سوژه-اُبژه و راهحلهای ممکن برای آن ارائه دهم. سپس میکوشم با رهیافتِ مقایسهای به توضیحِ نقاطِ مشترکِ راهحلِ دو فیلسوفِ معاصر، یعنی دیویدسن و هابرماس، به این مسئله بپردازم. این راهحل که بر ایدۀ اینترسوبژکتیویته تکیه دارد در این حکم خلاصه میشود که رابطۀ سوژه و اُبژه در بستری اینترسوبژکتیو قوام مییابد. نکتۀ مورد تأکیدِ ای...