نتایج جستجو برای: امانوئل لویناس

تعداد نتایج: 154  

ژورنال: :مجله پژوهشهای فلسفی دانشگاه تبریز 2010
محمد اصغری

این مقاله به بررسی دفاع لویناس از سوبژکتیویة دکارتی می پردازد. لویناس اساس فلسفة خود را بر «کوژیتوی» (cogito) دکارتی بنا می کند و در این کار تحت تأثیر هوسرل است. وی همانند دکارت از کاوش در محتوای کوژیتو به تصور نامتناهی یا خدا می رسد و آن را در قالب مفاهیمی مثل «دیگری» (other) بیان می کند. امّا برخلاف دکارت خدا را در قالب اخلاق نه متافیزیک می­گنجاند و در توصیف این امر نیز با دکارت اختلاف نظر دار...

ژورنال: غرب شناسی بنیادی 2014

لویناس ریشه‌‌های خلأ عظیم اخلاقی عالم تجدد را در سیطرۀ هستی‌‌شناسی غربی می‌‌جوید و نشان می‌‌دهد که آن چگونه همه چیز را یا با منحل کردن در رابطۀ ادراکی سوژه و ابژه تحت یک «کلیت» فراگیر قرار می‌‌دهد و یا، در صورت مقاومت، از اساس سرکوب و محو می‌‌سازد. نوشته‌‌ای که در پی می‌‌آید می‌‌کوشد تا: 1. نشان دهد که چرا لویناس در جهت عبور از سلطۀ هستی‌‌شناسی، بر خلاف فیلسوفانی چون هیدگر، فوکو و اشتراوس، به د...

ژورنال: :پژوهش های فلسفی 0
محمد اصغری استادیار دانشگاه تبریز

این مقاله به بررسی تقدم اخلاق بر فلسفه نزد لویناس پرداخته است. لویناس با محور قراردادن «دیگری» در کانون اخلاق خود نگاهی کاملاً متفاوت با نگاه سنتی به اخلاق اتخاذ کرده و مفاهیمی از قبیل دیگری، چهره، زبان، نامتناهی، تعالی را در تقابل با مفاهیمی مثل من یا خود، حلول، بازنمایی و تمامیت قرار می­دهد. او بر همین اساس اخلاق را بر فلسفه مقدم می­داند و اخلاق خود را نوعی فلسفه اولی معرفی می­کند که ماهیتاً با...

ژورنال: تأملات فلسفی 2010

این مقاله به تحلیل رابطة اخلاق و الهیات در تفکر لویناس می‌پردازد. لویناس با مطرح کردن مساله «همان» و «دیگری» در فلسفه خود، اخلاق را پایه فلسفة اولی یا الهیات خویش قرار می‌دهد. او با تفسیری غیر هستی‌شناختی از خدا و تلقی خدا به عنوان «دیگری مطلق»، ذهنیت انسان و تصور نامتناهی  را شالودة اخلاق می‌سازد و الهیات را  وارد عرصه اخلاق می‌کند. به زعم این فیلسوف الهیات باید از بستر رابطة چهره به چهره انسا...

نیچه و لویناس از برجسته‌ترین فیلسوفان معاصر هستند که بر ضرورت گذر از سوبژکتیویسم عقلانی تأکید کرده‌اند. آن‌ها به دنبال تلاش برای اندیشة دوباره در باب معنای اخلاق در جهانی بودند که نه دین و نه فلسفه‌های اخلاقی دیگر نمی‌توانستند مراجع یقینی و محکمی را برای بحران انسان معاصر ایجاد کنند. لویناس و نیچه هر دو در تلاش برای معنای سوبژکتیویته بینش‌های مختلفی را ارائه کرده-اند. تلاش آن‌ها در یافتن معنای ...

ژورنال: پژوهش های فلسفی 2012

این مقاله به بررسی تقدم اخلاق بر فلسفه نزد لویناس پرداخته است. لویناس با محور قراردادن «دیگری» در کانون اخلاق خود نگاهی کاملاً متفاوت با نگاه سنتی به اخلاق اتخاذ کرده و مفاهیمی از قبیل دیگری، چهره، زبان، نامتناهی، تعالی را در تقابل با مفاهیمی مثل من یا خود، حلول، بازنمایی و تمامیت قرار می­دهد. او بر همین اساس اخلاق را بر فلسفه مقدم می­داند و اخلاق خود را نوعی فلسفة اولی معرفی می­کند که ماهیتاً با...

ژورنال: :غرب شناسی بنیادی 2015
مهدی بنایی جهرمی

لویناس ریشه های خلأ عظیم اخلاقی عالم تجدد را در سیطرۀ هستی شناسی غربی می جوید و نشان می دهد که آن چگونه همه چیز را یا با منحل کردن در رابطۀ ادراکی سوژه و ابژه تحت یک «کلیت» فراگیر قرار می دهد و یا، در صورت مقاومت، از اساس سرکوب و محو می سازد. نوشته ای که در پی می آید می کوشد تا: 1. نشان دهد که چرا لویناس در جهت عبور از سلطۀ هستی شناسی، بر خلاف فیلسوفانی چون هیدگر، فوکو و اشتراوس، به دفاع از سوب...

ژورنال: پژوهش های فلسفی 2010

این مقاله به بررسی دفاع لویناس از سوبژکتیویة دکارتی می‌پردازد. لویناس اساس فلسفة خود را بر «کوژیتوی» (cogito) دکارتی بنا می‌کند و در این کار تحت تأثیر هوسرل است. وی همانند دکارت از کاوش در محتوای کوژیتو به تصور نامتناهی یا خدا می‌رسد و آن را در قالب مفاهیمی مثل «دیگری» (other) بیان می‌کند. امّا برخلاف دکارت خدا را در قالب اخلاق نه متافیزیک می­گنجاند و در توصیف این امر نیز با دکارت اختلاف نظر دار...

ژورنال: حکمت و فلسفه 2019

کانت و لویناس، هر دو کار خود را با نقد سنت غربی قبل از خود آغاز می‌کنند؛ کانت از سنتی انتقاد می‌کند که اعتبار را به عین، در مقابل ذهن، می‌دهد و در نهایت باعث فراگیر شدن فضای شک در حوزۀ معرفت شناسی و اخلاق می‌شود. کانت با طرح انقلاب کپرنیکی و اعتبار بخشیدن به فاعل شناسا، چه در حوزۀ اخلاق و چه در حوزۀ معرفت شناسی، به نوعی سعی می‌کند اعتبار شناخت را از یک سو و قابل اجرا بودن قوانین اخلاق را{که خود...

سعیده کاویانی تبریز محمد جواد صافیان اصفهانی

لویناس فیلسوفی است که از سنت پدیدار شناسانه‏ مقوله‏ی اخلاق را بررسی می‏کند. وی با محوریت دادن به مبحث «دیگری»، جایگاه مبحث اخلاق را در فلسفه‏های مضاف جستجو نمی‏کند بلکه آن را فلسفه‏ی اولی تلقی می‏کند. در این راستا، با طرح مفاهیمی از قبیل چهره، مسئولیت در برابر امر نامتناهی و دیگری می‏کوشد رهیافت پدیدار شناسانه‏اش را با محوریت مقوله‏ی اخلاق بسط دهد. در این مقاله، تلاش شده است با مروری اجمالی اهم...

نمودار تعداد نتایج جستجو در هر سال

با کلیک روی نمودار نتایج را به سال انتشار فیلتر کنید