چرا ما بازی دوست داریم

منتشر شده در 6 سال،4 ماه قبل

 چرا ما بازی دوست داریم ، چه ویدیو گیم باشد و یا اسم فامیل و یا بازی خیلی فیزیکی مثل فوتبال. بازی ها خیلی عحیب هستند چرا با اینکه مجبور نیستیم حریف می طلبیم؟ برنارد سویت طراح بازی های کامپیوتری در دهه ی 70 میلادی گفته است که بازی کردن تلاش داوطلبانه ای است برای غلبه بر موانع غیر ضروری. پس واقعا چرا ما بازی می کنیم. چطور اصلا می توانیم باهوش بودن گونه ی انسانی را در کنار ورزش قرار بدهیم. 

از زمان باستان تا حالا انسان بازی های زیادی انجام داده است. در 200 سال گذشته به بسیاری از این بازی ها فوتبال گفته می شد. اما حقیقت این است که برای اولین بار در انگستان در سال 1863 انجمن فوتبال ایجاد شد. این انجمن برای همین ورزشی است که امروزه فوتبال نامیده می شود.  

اما تا به حال به این فک کرده اید که خود بازی چیست؟ ما به چه چیزی می توانیم بگوییم  بازی؟خب اجازه بدید از کتاب شروع کنیم. یک کتاب می تواند خیلی سرگرم کننده و جالب باشد ولی بازی نیست، سریال ها و فیلم ها نیز می توانند خیلی جالب و سرگرم کننده باشند ولی بازی نیستند چرا که اساسا هیچ تعاملی با این ها نمیتوان داشت. اما به محض اینکه چیزی هم سرگرم کننده باشد و هم جالب و با آن در کنش افتاد دیگر معادلات عوض می شود و می توانیم بگوییم این یک بازی است. خب این همان تعریفی است که کریس کرافورد طراح بازی های کامپیوتری در 30 سال حرفه ی خود از بازی دارد.

اگر شما با چیزی بازی کنید و سرگرم شوید ولی هدفی نداشته باشید میتوان گفت اسباب بازی است ولی اگر هدفی در کار باشد چالشی به وجود می آید که باید حل شود. دو نوع چالش داریم؛ اگر چالش افراد دیگر را درگیر نکند و فقط خود شما باشید مثال آن مکعب روبیک است که شما تنهایی بازی می کنید.

چالش دوم وجود افراد دیگر در بازی است که باعث به وجود آمدن تضاد و درگیری می شود. برای مثال در بازی دوو میدانی شما نباید با شرکت کننده های دیگر کاری داشته باشید و این چیزی است که کرافورد به آن مسابقه می گوید. خب اگرشما اجازه داشته باشید که با شرکت کننده های دیگر تعامل داشته باشید و آن ها نیز این اجازه را داشته باشند، این پیچیده ترین نوع بازی است.

می توانیم بگویم که بازی، فعالیتی تعاملی، هدف محور و سرگرم کننده است. برای مثال بازی متشکل از افرادی است که بر هم تاثیر می گذارند و باهم روبه رو می شوند. با این اوصاف از لحاظ تکنینکی زندگی هم یک بازی است. اما ما انسان ها بازی هایی داریم که به آن ها ورزش می گوییم. ورزش به قدری اهمیت دارد که در زبان انگلیسی افراد را به دو دسته تقسیم می کنند جاکس(jocks) افرادی که در ورزش خیلی عملکرد خوبی دارند و دسته ی دوم نرد(nerd) کسانی که به ورزش کاری ندارند.فارسی زبانان نیز با این لغت آشنایی دارند و  دلیل آن هم می تواند ورود سریالهایی مانند بیگ بنگ تئوری و فرندز در جامعه ی ایرانی باشد. در مورد ریشه ی کلمه ی نرد بحث های زیادی وجود دارد، گفته می شود که لغت نرد از اصطلاح ضایع(lame) یا قالبی نشئت گرفته است.

اولین استفاده ی از این لغت در یکی کاریکاتورهای طراح کارتون به اسم دکتر سوز استفاده شد. ولی اساسا این لغت از لغت nut  آمده است که به معنای شخص دیوانه است که بعدها این لغت به nert تبدیل شد. و در نهایت لغت nerd متولد شد! این لغت امروزه برای افراد غیر ورزشکار استفاده می شود و در سریال تلویزنی روزهای شاد در آمریکا محبوب شد.

خب تا این جا برای اطلاعات عمومی تان  یک سری از مسائل موشکافی شد!  شما چه ورزشکار باشید چه نرد باشید بازی هایی هستند که دوس دارید بازی کنید دوباره رسیدیم به سوال اصلی! چرا بازی می کنیم؟؟

انسان و خیلی دیگر از حیوانات با هم دیگر بازی می کنند،شاید اینطوری بگوییم که بازی کردن بخشی از آماده سازی بدنی ست برای انسان یا حیوانات دیگر. چون زمانی که شیر بیشه با سرعت 50 کیلومتر به دنبال انسان بوده ، آماده سازی بدنی بخش مهمی از بقای انسان محسوب می شده است. خب تا حدودی این دلیل منطقی به نظر می رسد، اما حقیقت این ست که خطرات محیط بیرون بسیار خشن تر از شبیه سازیه آنان در بازی است. بازی کردن برای انسان و حیوانات دیگر اتلاف انرژی محسوب میشود، انرژی که با هزار زحمت و شکار و خوردن به دست می آمده است.

نیویورک تایمز مقاله ی خیلی جالبی در مورد "عجله " منتشر کرده است که در آن اشاره داشته که به نظرنمی رسد که دلیل اصلی بازی کردن آماده سازی بدنی باشد و به جای آن اشاره می کند که بازی کردن در واقع آماده سازی مغز است.

بازی کردن برای مغز خیلی مفید است به ویژه در ابتدای کودکی و زمانی که مغز در حال رشد و شکل گیری است. در یک آزمایش نشان داده شده است که مغز موش های کوچک زمانی که موش های بالغ با آن ها بازی نمی کردند، کوچک مانده است. این نتایج منجر به ایجاد این فرضیه شد که بازی کردن برای رشد و تکامل مغز بسیار تاثیر گذار است و به رشد بخش هایی از مغز مانند مخچه خیلی کمک میکند. البته شواهد و مدارک نشان نمی دهند که بازی کردن برای مغز نقش حیاتی و اساسی دارد بلکه فعالیت های دیگری مانند ورزش و آموزش به همان میزان تاثیر دارند.

البته بحث های زیادی میان دانشمندان در مورد اساسی و حیاتی بودن بازی برای کودکان وجود دارد. بسیاری معتقدند نقش بازی برای رشد مغز حیاتی است.

در نیمه ی قرن بیستم آبراهام مازلو هرمی از نیازهای انسان را ترسیم کرد، این هرم در روان شناسی رشد بسیار محبوب شد چرا که نقشه ی روشنی از رشد انسانی را نشان می داد. این هرم 5 قسمت دارد و در هر مرحله ، مجموعه ای از  نیازها و فعالیت های خاصی وجود دارد. به اعتقاد مزلو نیازهای آدمی از یک سلسله‌مراتب برخوردارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار می‌گیرد. هنگامی که ارضای نیازها آغاز می‌شود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین گونه است که به جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز، اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله‌مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگری می‌سپارند.

نیاز به بازی کردن می تواند توسط نیازهای سطح بالا ایجاد شود. حیوانات نیز بازی می کند اما بازی کردن آن ها بدون استرس و فشار است.برخلاف چیزی که انسان ها در ورزش و بازی های دیگر تجربه می کنند. نیازهای ابتدایی هرم ساده هستند برای مثال گرسنه هستید غذا میخورید ولی زمانی که به مراحل بالاتر هرم می روید نیازها پیچیده تر می شوند. چرا که مغز خیلی پیچیده ست و برای مثال نیاز به خلاقیت وشکوفایی را دقیقا نمیتوان علت یابی کرد.

یکی از برجسته ترین بخش های بازی انسان ها جایزه و پاداش است و شاید همانطوریکه کریس کرافورد گفته است زندگی خود نیز نوعی بازی است و ما با خلاقیت و شکوفایی به دنبال جایزه گرفتن هستیم. خب با این احتساب زندگی پیچیده و سخت ترین بازی کره ی زمین است و به سادگی خورد و خوراک و تنفس برای بقا نیست. فیدبک هایی که ما از رفتارهایمان می گیریم در موارد خیلی نادری لحظه ای هستند. قواعد بازی زندگی سخت و پیچیده و اهداف دشوار و روش های دستیابی به اهداف در موارد زیادی ناشناخته و برای هر فردی متفاوت است به علاوه  زمان زیادی طول می کشد تا اینکه پاداش کارهایی که انجام می دهیم را دریافت کنیم. به همین خاطر خیلی هم دور از ذهن نیست که ما بازی ها را اختراع کرده ایم که ایمن، سهل الوصول و جوایز و پاداشهای خیلی معلوم و واضحی دارند.

بازی و ورزش روش های بسیار خلاقانه ای است که انسان برای ارضای میل به پاداش و جوایز اختراع کرده است. با این همه ناامنی و ناشناختگی آینده و تصمیمات بازی کردن راه حل آرامش بخشی محسوب می شود. حتی تماشا کردن بازی نیز میتواند بعضی از نیازهای هرم مازلو را ارضا کند و تشویق و هواداری از یک تیم خاص که منجربه موفقیت آن می شود ، به نوعی موفقیت خودمان محسوب می شود و چه راه حل فوق العاده ای برای حس موفقیت است بدون این که زحمتی به خودمان بدهیم. جالب این جاست که این مسئله تحت عنوان بریگینگ (BIRG-ing) شناخته می شود. در اصطلاح یعنی پیک زدن به شادی موفقیت. و نقطه ی مقابل آن کورفینگ ( CORF-ing) و قطع ارتباط با شکست است. اگر تیم مورد علاقه مون شکست بخورد با این جمله خودمان را خلاص می کنیم " راستش والا من زیادم طرفدار سرسختش نیستم واسه سرگرمی بود" . برگینگ و کورفینگ فقط مختص بازی و ورزش نیست بلکه شامل تمام کارهای گروهی و سیاست و حتی افراد مشهور و محبوب می شود.

به طور کلی می توان گفت زندگی بازی است، ولی برد وباختی ندارد و ما بازی های خیلی آسان تر با جوایز و پاداش های مشخص و معلوم خلق می کنیم و به همین خاطر است در بعد تاریک ماجرا بازی ها می توانند اعتیاد آور باشند اما نترسید حقیقت این است که بازی کردن ما، از میل به انجام کارهای بزرگ و دنبال کردن اهداف مان می آید. 

 

 

 

 

پست های مرتبط