اگر میخواهید برای دوره دکتری اقدام کنید، احتمالا هر دانشجو و استاد و مسئولی که در اطرافتان هست، نکته ای را به شما گوشزد میکند و تاکید میکند تا آن را حتما در نظر بگیرید. حالا اگر این را کنار حرفهای والدین و مطالبی که خودتان در اینترنت میخوانید، بگذارید، متوجه میشوید که چیزهای زیادی برای شنیدن و دانستن وجود دارد. اما مشکل اصلی اینجاست که تنوع زیاد و حجم بالای این توصیهها باعث میشود تا شما نتوانید تشخیص دهید تا باید به کدام گوش دهید، روی کدام تمرکز کنید و عمل کردن به کدام یک در درازمدت تاثیر بیشتری بر روی زندگی شما میگذارد. اگر نظر ما را بخواهید، نکاتی کلیدی وجود دارد که باید حتما در نظر داشته باشید تا بتوانید از مسیر پر پیچ و خم دوره دکتری به سلامت عبور کنید و برای آن تصمیمهای درستی بگیرید.
"مقالهای که قرار است بخوانید، نوشتهی Andy Greenspon، دانشجوی فیزیک کاربردی در دانشگاه مهندسی و علوم کاربردیهاروارد، در مقطع دکتراست. اندی پیش از ورود به مقطع دکترای دانشگاههاروارد، به مدت یک سال در گروه تحقیق و اکتشاف گروه فیزیک کاربردی دانشگاه جان-هاپکینز، مشغول به کار بوده. او اهل ماساچوست است و مدرک کارشناسی خود را از کالج Amherst دریافت کرده است.
در حال حاضر او در زمینه مطالعه خواص الکتریکی و نوری نانوساختارهای ناهمگن، از جمله مواد نیمههادی پژوهش میکند."
در ادامه با ما باشید با معرفی نکاتی که اندی اعتقاد دارد بهتر است، قبل از تصمیم گیری در مورد PhD بدانید.
بدانید دوره دکتری به سادگی آنچه تابه حال دیده اید نیست
پیش از اینکه برای PhD اقدام کنید، باید اینکه هدف از گذراندن این دوره چیست را در خودتان نهادینه کنید. هدف از این دوره گذراندن واحدهای درسی با نمره خوب نیست، بلکه هدف تقویت تواناییهای تحقیق و پژوهش شما در تخصصی که انتخاب کردهاید، است. درست است که در این مسیر درسهایی را هم باید بگذرانید، اما آنها هم در راستای همان هدف گسترش توانایی شما در زمینه تحقیق و پژوهش هستند.
در انتهای دوره PhD شما بر اساس تحقیقاتتان ارزیابی میشوید نه بر اساس نمرههایی که کسب کردید؛ شما باید بدانید که لازم است بیشتر وقت خود را روی تحقیق و پژوهش صرف کنید، نه بر روی کسب نمرههای عالی، چرا که در این دوره از یک نمره متوسط یا حتی ضعیف میتوان چشم پوشی کرد، اما از تحقیقهای سطح پایین خیر!
به خودتان اجازه نفس کشیدن بدهید
ترم آخر دوره کارشناسی ارشد است و این سوال همه دوستان و همکلاسیهایتان است که در مورد برنامه آینده از شما میپرسند. شما با خودتان حساب میکنید که از آنجایی که میخواهید استاد دانشگاه شوید و بلافاصله برای هیئت علمیاقدام کنید، باید این مسیر را هرچه سریعتر طی کنید و بلافاصله بعد از کارشناسی ارشد، برای دکترا اقدام کنید؛ اما این را بدانید که دکترا، پر است از کسانی که فکر میکردند “میتوانند و نتوانستند”.
همیشه تواناییهای علمیهمه چیز نیست؛ باید به این فکر کنید که آیا برای گذراندن این دوره هدفی دارید؟ بر روی چه موضوعی میخواهید عمرتان را هزینه کنید؟ ۴ تا ۸ سال آینده عمرتان را کجا میخواهید زندگی کنید؟ اصلا این کشش در شما وجود دارد تا تمام سالهای بعدی زندگیتان را در محیطی آکادمیک زندگی کنید؟ در واقع اینها سوالاتی است که پاسخ آنها باید در ذهنتان کاملا شفاف و واضح باشد. بسیاری از دانشجویان فقط برای اینکه فکر میکنند باید ادامه دهند، برای اینکار اقدام میکنند و هیچ درک درستی از اتفاقاتی که در انتظارشان است، ندارند.
اگر شما هم با خواندن این موارد تا حدی دچار تردید شدید، در نظر داشته باشید که یک یا دو سال استراحت بین دوره ارشد و دکترا میتواند به شما کمک بزرگی کند. در این یک سال، عادتها، تواناییها و خواستههای شما از زندگی شخصی و آکادمیک به طور واضحتری مشخص خواهد شد. با ایجاد این شفافیت برای تصمیم گیری، دید درستتری خواهید داشت. بسیاری از دانشجویان دوره دکترا، سالها برای رفتن از مقطع ارشد به دکترا صبر کرده اند و در این میان یک شغل ثابت هم پیدا کردهاند، اما پس از سالها فهمیده اند که تحصیلات دقیقا آن چیزی بوده که از زندگیشان میخواستند.
از طرف دیگر شغلهایی وجود دارد که خود منبعی برای توسعه تواناییهای شما در تحقیق و پژوهش هستند؛ شغلهایی مانند مشاوره در زمینههای مختلف که مربوط به رشته شما هستند. این شغلها میتوانند به شما برای تصمیم گیری کمک کنند. این که شما قبل از هر تصمیمی، نمونه کوچکی از آیندهای که در انتظارتان است را تجربه کنید، به شدت به شما کمک میکند تا در مسیر آنچه میخواهید باشید، قدم بردارید.
اینکه کجا باشد از آن چیزی که فکرش را میکنید خیلی مهم تر است
در لیست انتخاب رشته، به این فکر کنید که برای تحصیل در کدام دانشگاه اشتیاق بیشتری دارید، اما هیچوقت به این فکر نکنید که دانشگاه شما تمام زندگی شماست! شما قرار است ۴ تا ۸ سال یا شاید تا آخر عمر در آن شهر زندگی کنید و مطمئنا برایتان فرق خواهد کرد که شهر شما سردسیر است یا گرمسیر، کنار دریاست یا کوهستانی است، با مردمانش کنار میآیید یا خیر و شاید از همه مهمتر اینکه آیا مهم است که نزدیک خانواده باشید یا با دوری کنار میآیید؟
برای انتخاب شهر و محل گذراندن دوره دکتری باید فرهنگ و فضای اجتماعی که قرار است در آنجا تحصیل کنید را هم حتما بپسندید.
خودتان به فکر باشید
بعضی از دانشگاهها برای دانشجویانی که میخواهند برای دوره دکتری اقدام کنند، آموزشها و مشاورههایی خاص آنها ارائه میکنند و این قضیه بیشتر به اینکه از کجا فارغ التحصیل میشوید، به فاکتور “شانس” مربوط است؛ چراکه اکثر دانشگاههای حتی سطح بالا نیز این سرویسها را به دانشجویانشان ارائه نمیکنند. اما امیدوار باشید؛ بعضی اوقات بر روی وبسایت دانشگاه اساتید نکات یا مواردی را برای دانشجویان یک رشته به صورت یک پست منتشر میکنند که آنها را میتوانید از روی سایت دانشگاه پیدا کنید و اگر باز هم به نتیجه نرسیدید باید خودتان دست به کار شوید؛ مشاوران دانشگاه، اساتید، مدیر گروه، اینترنت و مهمتر از همه فارغ التحصیلان دانشگاه شما که در دوره دکترا تحصیل میکنند، یا همان ترم بالاییهای سابق، بهترین منابع برای بدست آوردن اطلاعاتی هستند که شما نیاز دارید.
در سال اول، در مورد گروهها و فرصتهای پژوهشی مربوط به شاخه خودتان، هرچه میتوانید، اطلاعات جمع کنید
اگر فکر میکنید که همیشه به یک جا متعهد خواهید ماند، این را در نظر بگیرید که احتمال دارد در نیمه راه، آنچه که انتظار داشتید، از طرف مرکز یا اساتیدتان برآورده نشود. دیگر آن موقع برای فکر کردن به انتقال دیر است؛ همان سال اول در مورد همه موارد و مراکزی که در مورد حوزه تحقیقاتی شما فعالیت میکنند، اطلاعات کسب کنید. یا در نمونه ای دیگر، امکان دارد تا پس از مدتی متوجه شوید که کار کردن با استاد راهنمایی که دارید، کاری غیر ممکن است؛ پس عقلانی به نظر میآید که سایر اساتید را نیز بشناسید چراکه استاد راهنما در واقع کسی است که به مسیر آینده زندگی شما جهت میدهد و شما را تا حدودی شبیه به خودش میکند. در واقع او قسمتی از آینده شماست که در زمان حال او را ملاقات کردهاید.
آنچه تا به حال انجام دادید، میتواند آنچه میخواهید انجام دهید نباشد
لزومیندارد که ادامه پروژه ای که در دوره قبل کار کردهاید را در دوره دکترا ادامه دهید. حتی لزومیهم ندارد که تز دکترای شما مربوط به تحقیقات قبلی شما باشد. این را در ذهن داشته باشید که چرا وارد دوره دکتری میشوید و پاسخ آن به شما کمک میکند تا آگاه شوید که شما آزادید تا بر روی هرچه که تا به حال آرزویش را داشتید کار کنید. شاید تحقیقات و دستاوردهای قبلی شما به کارتان بیاید، اما لزوما استفاده از آن، اجباری نخواهد بود. این را در نظر بگیرید که در بعضی رشتهها میتوان از یک شاخه علمیفارغ التحصیل شد ولی برای دوره دکتری یک دوره صنعتی اقدام کرد و این یک تغییر بسیار بزرگ در زندگی هرکسی خواهد بود . دوره دکتری در واقع فرصتیست که هرکس به دنبال علاقه اش برود.
باید بتوانید زمان را مدیریت کنید؛ قویتر و دقیق تر
بعد از جان به در بردن از دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد، شاید فکر کنید در مدیریت زمان خواب و تفریح و مطالعه استاد شدهاید. اما این را بدانید که تواناییهای فردی شما هم، مثل مدیریت زمان، باید با ورود به دوره دکتری ارتقا پیدا کند.
در دوره دکتری شما دیگر فقط ارائه و تمرین ندارید؛ بلکه باید در زمینههایی واقعیتر و زمینههایی که حتی شاید قبل از شما در دنیا کسی آن را انجام نداده، تحقیق و پژوهش کنید. این را که در کنار زمانی که برای آزمایشگاه و تحلیل اطلاعات و کلاسهای درس خودتان و تدریسهای احتمالی قرار دهید، تازه متوجه میشوید که تا چه حدی باید روزهایتان را بهینه سازی کنید. باید بدانید که برای گذراندن این دوره نیاز دارید تا در برنامهای شناور و پر از فداکاریها و فورس ماژورها زندگی کنید و دیگر نمیتوانید به یک کاغذ یا تقویم که برنامهتان را رویش نوشتهاید، اکتفا کنید.
هرجا هرچه را میتوانید یاد بگیرید!
در دوره دکتری، شاید اولین باری باشد که میخواهید پروپوزال بنویسید، در کنفرانسی شرکت کنید یا به طور دقیق روی پروژه ای تحقیق کنید. هیچ کس از ابتدا توانایی انجام صحیح این کارها را نداشته و به مرور زمان آنها را به دست آورده، اما شما در دوره دکتری دیگر وقتی برای ندانستن ندارید. دوره دکتری آخرین فرصت شماست برای یادگیری کارهایی که باید از قبل یاد میگرفتید و نگرفتید. پس به هر مسئله کوچکی دقت کنید، هیچکدام از فرصتهای یادگیری را از دست ندهید؛ حال میخواهد یادگیریهای مربوط به مقاله نویسی باشد، یا آموزش برنامه تحلیل دادهها.
اگر از ابتدای دوره دکترا این کار را انجام دهید، در مدتی کوتاه با شرایط وقف پیدا خواهید کرد و تحصیل، برنامه ریزی، زندگی و مدیریت آنها برایتان ساده تر خواهد شد.
احتمالا آنجا هیچ وقتی برای استراحت نخواهد بود!
در زندگی عادی شاید از ساعت ۹ صبح تا ۵ عصر کار کنید، اما بعد از ساعات کاری و آخر هفتهها، دیگر چیزی برای نگرانی ندارید و آخر هفتهها را همیشه میتوانید خوش بگذرانید. اما به محض اینکه وارد دوره دکتری شدید، برنامه زندگی شما تبدیل به حالت “هر لحظه فرصتی برای انجام یک کار عقب افتاده است” میشود.
امکان دارد یک روز کامل را در آزمایشگاه بگذرانید یا اینکه بعد از اینکه ۶ساعت در کلاس نشستید، مجبور باشید ۶ساعت هم سر کلاس بروید و تدریس کنید و آخر هفتهها را هم به تصحیح امتحاناتی که گرفتید بگذرانید. امکان دارد مجبور باشید کل هفته را سرسخت کار کنید و آخر هفته را به تحلیل دادههای آزمایشاتتان اختصاص دهید، چرا که اول هفته آینده استاد منتظر نتیجه کار شماست.
برای یک دانشجوی PhD، برنامه ریزیهای بلند مدت کاری به مراتب سخت و غیر ممکن است و آنها نیاز دارند تا برنامه ای انعطاف پذیر و کوتاه مدت برای دورههای زمانی زندگی خود داشته باشند. اما این نکته همیشه صادق است که هیچوقت از کارها رهایی پیدا نخواهید کرد.
علاوه بر اینها باید برای یادگیری و تجربیات جدید، در کنار تمام کارهایی که برای انجام شدن صف کشیدهاند، وقت پیدا کنید چراکه همیشه در انجام کارهایتان به خلاقیت نیاز دارید و تجربه همواره منبع خلاقیت خواهد بود.
شاید دوره دکتری، دورهای سخت و پرفشار باشد، اما نکتهای که وجود دارد این است ارزش صرف این زمان و انرژی را دارد چراکه میتواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد و دیدگاه شما نسبت به زندگی را عوض کند.