بیان کریمی
دکتری فلسفه، دانشگاه تبریز
[ 1 ] - تفسیر هابز از سرشت انسان و تأثیر آن در شکلگیری فلسفة سیاسی او
بنیان اندیشه سیاسیِ هابز بر تحلیل دوگانه وی از انسان مبتنی است: از سویی انسان به مثابة جسمِ مادیِ مرکب در شبکهای از نیروهای مکانیکی که تابع امیال و انفعالات خویش است. و از دیگر سو انسان همچون موضوع مطالعه مفاهیم حق و تکلیف که به وسیله قرارداد تشکیل اجتماع میدهند. تلاش هابز بر این است که نظام سیاسیاش با تحلیل مادهگرایی از رفتار انسان سازگار باشد. به همین دلیل در اندیشه هابز آگاهی از سازمان سیا...
[ 2 ] - مبانی مابعدالطبیعی برتری دموکراسی در فلسفة اسپینوزا
اسپینوزا نخستین و مهمترین فیلسوف سیاسی است که دموکراسی را بهترین نوع حکومت قلمداد کرد. برتری دموکراسی در فلسفة سیاسی اسپینوزا بر مبانیِ مابعدالطبیعیِ اندیشة وی مبتنی است. اسپینوزا دربارة سرشت انسان از دو موضع سخن گفته است: از سویی، به تبیین طبیعتگرایانهای از انسان میپردازد و کُناتوس یا صیانت ذات را نخستین و بنیادیترین ویژگی همة موجودات طبیعی، از جمله انسان معرفی میکند، از دیگر سو، دستگاه ماب...
[ 3 ] - گسست معرفت شناختی و واسازی سوبژکتیویسم در فلسفة نیچه
خوانش نیچه از واسازی مفهوم سوبژکتیویسم، بر گسستِ معرفتشناختی از فهمهای سنتی و مدرن در باب معرفت، حقیقت، زبان و آگاهی استوار است. او چهارچوبی جدید برای بازتفسیر موجود انسانی به عنوان موجودی دائماً متغیر در شبکة فرایندهای تنکردشناسانه ارایه میدهد و پدیدههایی چون معرفت، حقیقت، زبان و اندیشه را از نو تفسیر و ارزشیابی میکند. هدف نیچه کنارگذاشتن معرفت و خواست حقیقت مطلق به عنوان رانة اصلی آن، و ...
نویسندگان همکار