نام پژوهشگر: آتنا پاداشی
آتنا پاداشی محمدجواد غلامرضا کاشی
از دوره مشروطه به این سو نظمهای گفتاری همواره با مضامینی نظیر آزادی زن و استیفای حقوق زنان همراه بوده است. گفتار سامان دهنده به انقلاب اسلامی ایران و گفتار سازندگی و گفتار بسیج کننده از دوم خرداد به این سو نیز از این قاعده مبرا نبوده است. به علاوه به نظر میرسد حضور زنان در گفتارهای سیاسی روندی رو به افزایش نیز داشته است. این افزایش می تواند با تحولاتی نظیر افزایش تحصیلات در میان زنان ، مشارکت بیشتر زنان در عرصههای اجتماعی، فرهنگی،سیاسی و سرانجام تحول گفتاری در سطح جهان که به کانونیتر شدن مقوله زنان انجامیده است توضیح داده شود.حضور هر معنا و مفهوم در گفتار سیاسی خواسته یا ناخواسته به معنای نقشی است که آن مفهوم در بازتولید قدرت سیاسی به عهده گرفته است. بر این مبنا ، معانی مندرج در ساختار قدرت سیاسی را می توان از زاویه مقتضیات قدرت سیاسی نیز مورد مطالعه قرار داد. این پژوهش همین هدف را تعقیب می کند: با توجه به تحولات ساختار قدرت و تنازعات سیاسی در ایران مقوله زنانگی در سه دهه بعد انقلاب با چه تنوعی از معنا و چه تحولی در ساختار مفهومی مواجه بوده است؟ پیشاپیش روشن است که گفتارهای سیاسی حمل کننده مفهوم زنانگی حول و حوش مفهوم برابری حقوق زن و مرد سامان یافته اند. اما گویا در این پژوهش با بحث درباب نسبت میان مفهوم زنانگی با ساختار قدرت سیاسی ، چندان این مضمون را جدی نیانگاشته ایم و درصدد پاسخگویی به پرسش دیگری هستیم: نسبت نابرابر میان مردان و زنان و نحوه بازتولید و استمرار آن به رغم تحولات شگرف یک سده اخیر چگونه رخ داده است؟ گویی به عنوان یک پژوهش متکی بر تحلیل انتقادی گفتمان ، بر همان گفتارهایی بدگمانیم که حمل کننده ایده برابری در عرصه سیاسی بوده اند،گویا این پایان نامه با برقراری نسبت میان مفهوم زنانگی و قدرت سیاسی ، در صدد است بیش از آنکه معانی مندرج در این گفتارها را جدی بیانگارد ، کارکردهای ضمنی آن در منازعات قدرتی را جدی بینگارد. علاوه بر این رویکرد انتقادی، این پژوهش هدف دیگری را نیز تعقیب می کند و آن تمهید مقدمه ای برای استخراج سرمایه کلامی در باب مقوله زنانگی در ایران است. همان طور که از ماهیت موضوع بر می آید روش اتخاذ شده در این پژوهش تحلیل گفتمانی است براین اساس از هر دوره شخصیتی شاخص که معرف گفتمان عصر خویش است را انتخاب کرده و به تحلیل محتوای بیانات و سخنرانی های آن ها می پردازیم تا در پرتو این تحلیل و بررسی مفهوم زنانگی را در گفتمان های متفاوت بشناسیم و با مقایسه شباهت ها و تفاوت های این سه گفتمان چرخش معنایی مفهوم زنانگی را دریابیم، بدین ترتیب با مروری بر گفتارهای سیاسی سه دهه بعد از انقلاب شش نظم گفتمانی یا به تعبیری شش الگوی گفتاری در حول مفهوم زنانگی و موضوع زن استخراج گردید که به شرح زیر می باشد: • زن به عنوان سوژه ایدئولوژیک • زن به عنوان سوژه مکلف • زن به عنوان سوژه حقوقی • زن به عنوان سوژه جنسیت زدایی شده • زن به عنوان سوژه جنسیتی • زن به عنوان سوژه شناخت ارتباط میان این نظمهای گفتمانی بر مبنای نسبتی است که با ساختار گفتار مسلط سیاسی برقرار میکنند: برخی به گفتار مشروعیت دهنده به نظم سیاسی وابستهاند و برخی در موضع مشروعیت زدایی از آن هستند.و سرانجام می توان از یک پادگفتمان نیز سخن به میان آورد که به کلی ساختار مشترک گفتارهای جاری در عرصه منازعات رسمی را به پرسش میگیرد.فرض این پژوهش بر این پایه قرار داشت که مفهوم زنانگی از زن سنتی ، مکلف ، سیاسی شده به زن محق و شهروند تغییر یافته است ، ولی به رغم این تحول مفهوم زنانگی همچنان در افق گفتمان انقلاب باقی مانده است.به نظر می رسد با تکیه بر دو مفهوم قدرت و گفتار سیاسی و نقش زنان در این دو مقوله بتوان به تبیین دو موضوع اصلی و یا به تعبیری دو هدف عمده در بحث اشاره کرد: 1- بررسی جایگاه زن در ساختار گفتار سیاسی ایران در سه دهه بعد از انقلاب و موقعیت و عملکرد آن در سامان یابی یا سامان زدایی از گفتار سیاسی رسمی. 2- تشخیص سرشت گفتارهای سیاسی در باب زنانگی و سمت و سوی آن در دوره پس از انقلاب و واکاوی ساختارهای مردسالارانه ی آن. هدف اول کمک خواهد کرد تا در یک شمای کلی نقش زنان را در گفتار سه دهه در یابیم ، و هدف دوم نیز به ما در درک ساختارهای مردسالارانه ی این سه گفتمان رهنمون خواهد کرد.اگر چه روش گفتمان کاوی انتقادی در حوزه قدرت از یک سو و زنان از سوی دیگر مورد بیشترین استفاده و بهره برداری در سطح جهانی قرار گرفته است. و از دهه ی هفتاد میلادی به این طرف حجم وسیعی از تحقیقات و پژوهش ها را در سطوح دانشگاهی و حتی ملی را به خود اختصاص داده است ،لیکن در کشور ما کمتر مورد استفاده قرار گرفته است ، و عمدتاً مباحث گفتمان در بخش تئوریک آن محدود مانده و کمتر به حوزه ی کاربردی که همان تحلیل متون می باشد وارد گردیده است. در حالی که مباحث تحلیل انتقادی گفتمان به خصوص در موضوع زنان از آن جایی که به نقد به خصوص نقد قدرت می پردازند می باید که در پژوهش های رشته ی علوم سیاسی که بحث عمده ی آن با مقوله قدرت و انواع آن است مورد بیشترین بهره برداری قرار گیرد. همین نقصان علت اصلی رویکرد نگارنده به مبحث گفتمان کاوی در حوزه ی زنان بود. یافته ها نشان می دهد که زنانگی در گفتار انقلاب سو ژه ایی ایدئولوژیک (آرمانی، شهروندتبعی) ، مکلف در عرصه خصوصی ، صاحب حق در عرصه عمومی و جنسیت زدوده ، درگفتار سازندگی سوژه ایی ایدئولوژیک (آرمانی، شهروندتبعی)، مکلف در عرصه خصوصی با تأکید بر حقوق اقتصادی زن ، صاحب حق درعرصه عمومی و واجد جنسیت در عرصه خصوصی تعریف شده بود.و در گفتار اصلاحات سوژه ایی ایدئولوژیک(آرمانی،شهروندمستقل)، صاحب حق در هردو عرصه ، و واجد جنسیت تعریف شده بود. در یک جمع بندی به طور کلی می توان گفت گفتارهای معطوف به مقوله زنانگی علی رغم تعارضاتی که با هم دارند دریک نکته با هم همداستانند و آن در حاشیه قرار دادن زن در کلام سیاسی است .