نام پژوهشگر: مهران مهری
مهران مهری حسن نصیری مقدم
در این مطالعه، احتیاجات ترئونین بر اساس پروتئین ایده آل در دو سویه تجاری راس 308 و کاب 500 در دوره رشد (15 تا 28 روزگی) در قالب 4 آزمایش دز-پاسخ مستقل مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش اول و دوم، تاثیر سطوح افزایشی لیزین بر اساس قابلیت هضم استاندارد شده بر شاخص های عملکرد دو سویه راس 308 و کاب 500 مورد ارزیابی قرار گرفت. جیره پایه حاوی گندم، تریتیکاله و کنجاله گلوتن ذرت برای مقادیر کافی همه مواد مغذی به جز لیزین، براساس توصیه های quick chick (2006) تنظیم گردید. سطوح افزایشی مکمل لیزین به جیره پایه افزوده شد تا شش تیمار آزمایشی در دامنه 6/0 تا 2/1 درصد لیزین قابل هضم تامین نمایند. جوجه ها بصورت تصادفی در 48 قفس آزمایشی (4 تکرار و 12 پرونده در هر تکرار) در قالب طرح کاملاً تصادفی قرار گرفتند و هر قفس یکی از شش سطح اسید آمینه را از 15 تا 28 روزگی دریافت نمود. صفات عملکرد شامل افزایش وزن بدن، مصرف خوراک، ضریب تبدیل غذایی و مصرف لیزین قابل هضم به سطوح افزایشی لیزین قابل هضم بصورت غیرخطی پاسخ دادند و اثر متقابل بین سطح لیزین و سویه به جز در مورد مصرف خوراک برای سایر پاسخ های عملکردی معنی دار بود (05/0>p). میزان احتیاجات لیزین بر اساس قابلیت هضم استاندارد شده با استفاده از مدل های خطوط شکسته خطی و خطوط شکسته درجه دو برآورد شدند. بر اساس مدل خطوط شکسته خطی میزان احتیاجات لیزین قابل هضم استاندارد شده در سویه راس 308 برای افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی به ترتیب 95/0 و 08/1 درصد بدست آمد؛ در حالی که با استفاده از مدل خطوط شکسته درجه دو میزان احتیاجات برای افزایش وزن بدن 05/1 درصد برآورد شد. در جوجه های سویه کاب 500 میزان احتیاجات لیزین برای افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی و با استفاده از مدل خطوط شکسته خطی به ترتیب 89/0 و 98/0 درصد برآورد گردید، در حالی که با استفاده از مدل خطوط شکسته درجه دو میزان لیزین مورد نیاز برای افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی به ترتیب 99/0 و 14/1 درصد بود. این تحقیق نشان می دهد که انتخاب ژنتیکی این دو سویه تجاری، نرخ رشد متفاوتی را به همراه داشته و میزان احتیاجات لیزین بر اساس قابلیت هضم استاندارد شده در این دو سویه متفاوت است. در آزمایش سوم و چهارم، احتیاجات ترئونین دو سویه راس 308 و کاب 500 بر اساس قابلیت هضم استاندارد شده مورد بررسی قرار گرفت. جیره پایه برای مقادیر کافی همه مواد مغذی به جز ترئونین براساس توصیه های quick chick (2006) تنظیم گردید. سطوح افزایشی مکمل ترئونین به جیره پایه افزوده شد تا شش تیمار آزمایشی در دامنه 46/0 تا 81/0 درصد ترئونین قابل هضم تامین گردد. جوجه ها بصورت تصادفی در 48 قفس آزمایشی (4 تکرار و در هر تکرار 12 پرنده) در قالب طرح کاملاً تصادفی قرار گرفتند و هر واحد آزمایشی یکی از شش سطح اسید آمینه را از 15 تا 28 روزگی دریافت نمود. صفات عملکردی شامل افزایش وزن بدن، مصرف خوراک، ضریب تبدیل غذایی و مصرف ترئونین قابل هضم به سطوح افزایشی ترئونین بصورت غیرخطی پاسخ دادند و اثر متقابل میان ترئونین و سویه به جز برای افزایش وزن برای سایر فراسنجه های عملکردی معنی دار بود (05/0>p). سویه تاثیر معنی داری بر ضریب تبدیل غذایی نداشت و هر دو سویه با راندمان یکسانی از خوراک مصرفی برای رشد استفاده نمودند. میزان احتیاجات ترئونین قابل هضم با استفاده از مدل های خطوط شکسته خطی و خطوط شکسته درجه دو برآورد شدند. در سویه راس 308 میزان احتیاجات ترئونین قابل هضم با استفاده از مدل خطوط شکسته خطی برای افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی به ترتیب 69/0 و 76/0 درصد برآورد گردید. با برازش مدل خطوط شکسته درجه دو روی داده های افزایش وزن بدن میزان احتیاجات ترئونین 79/0 درصد جیره بر اساس قابلیت هضم استاندارد شده برآورد شد. در سویه کاب 500، با استفاده از مدل خطوط شکسته خطی میزان احتیاجات ترئونین برای افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی به ترتیب 69/0 و 71/0 درصد برآورد شد. با برازش مدل خطوط شکسته درجه دو میزان احتیاجات مذکور به ترتیب 79/0 و 81/0 درصد جیره برآورد شد. با توجه به مدل و پاسخ رشد مورد استفاده برای برآورد احتیاجات، تفاوت چشمگیری در احتیاجات ترئونین دو سویه تجاری دیده نمی شود و در دوره رشد دو سویه احتیاجات تقریباً یکسانی دارند. با استفاده از مدل شبکه عصبی مصنوعی احتیاجات لیزین برای افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی در سویه راس 308 به ترتیب 09/1 و 95/0 درصد بدست آمد. در سویه راس 308 مقدار برآورد شده احتیاجات ترئونین برای افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی به ترتیب 74/0 و 68/0 درصد حاصل شد. در سویه کاب 500، احتیاجات لیزین برای افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی 07/1 و 11/1 درصد و نیازهای ترئونین برای این صفات به ترتیب 75/0 و 72/0 درصد برآورد شدند.
حسین انصاری نیک سید محمد حسینی
هدف از این تحقیق، بررسی کاربرد شبکه های عصبی مصنوعی در برآورد میزان اسید های آمینه ضروری با استفاده از مواد مغذی موجود در جو و سورگوم بود. شبکه های عصبی طراحی شده در این مطالعه توسط داده های آموزشی و آزمایشی مورد ارزیابی قرار گرفتند. در مدل های عصبی بکار رفته، متغیرهای ورودی شامل میزان پروتئین خام، چربی خام، فیبر خام، فسفر و خاکستر و متغیرهای خروجی شامل پروفیل اسید های آمینه ضروری (متیونین، سیستئین، متیونین+ سیستئین، لوسین، فنیل آلانین، تریپتوفان، والین، آرژنین، لایزین، هیستیدین و ترئونین) مربوط به ترکیب این دو نوع ماده خوراکی بود. ضریب تبیین (r2) برای هر کدام از مواد مغذی محاسبه شد. ضرایب به دست آمده توسط شبکه عصبی پرسپترون سه لایه با ورودی پنج ماده مغذی ذکر شده بهتر از برآوردی است که به روش رگرسیون خطی صورت گرفته است. طبق این تحقیق از میان پنج ماده مغذی (پروتئین خام، چربی خام، فیبر خام، فسفر و خاکستر)، برای جو و سورگوم مهمترین متغیر پروتئین خام بود که بخش تعیین کننده اسید آمینه است، برای همه اسیدهای آمینه نیز پروتئین خام از حساسیت بیشتری در مقایسه با سایر مواد مغذی برخوردار بود و برای همه اسیدهای آمینه واریانس خطا به روش شبکه عصبی مصنوعی پایینتر از روش رگرسیون چندگانه خطی بود. با استفاده از نتایج این تحقیق توصیه می-شود که شبکه های عصبی مصنوعی را می توان به عنوان یک ابزار قدرتمند برای مدل سازی، پیش بینی و برآورد مواد مغذی ترکیب مواد خوراکی طیور به کار برد.
محمد صالحی دیندارلو حمیدرضا میرزایی
چکیده این مطالعه با هدف، بررسی کاربرد شبکه های عصبی مصنوعی در پیش بینی انرژی قابل متابولیسم با استفاده از مواد مغذی موجود در گندم و ذرت انجام گرفت. شبکه عصبی رگرسیون عمومی، تابع پایه شعاعی و شبکه عصبی پرسپترون سه لایه، مدل های مورد استفاده در این تحقیق بود. شبکه های طراحی شده در مطالعه توسط داده های آموزشی و آزمایشی مورد ارزیابی قرار گرفتند. با استفاده از برآورد حساسیت بهترین ورودی ها انتخاب و در مدل های عصبی به کار رفت. متغیرهای ورودی شامل میزان انرژی خام، پروتئین خام، مواد مغذی (پروتئین خام، چربی خام، فیبر خام، فسفر و خاکستر) و همچنین، پروفیل اسیدهای آمینه ضروری(متیونین، سیستئین، متیونین+ سیستئین، لوسین، فنیل آلانین، تریپتوفان، والین، آرژنین، لایزین، هیستیدین و ترئونین)، متغیر خروجی شامل انرژی قابل متابولیسم مربوط به این دو ماده خوراکی بود. ضریب تبیین (r2) برای هرکدام از مواد مغذی محاسبه شد. هر سه شبکه توانستند ارتباط متغیرهای ورودی و خروجی را به دست آورند. نتایج نشان داد که در ذرت و گندم با استفاده از شبکه عصبی پرسپترون سه لایه ضریب تبیین به مراتب بالاتر از دو شبکه دیگر بود و ذرت با ورودی انرژی و گندم با ورودی پروتئین بهترین برآورد را داشتند. در ذرت، شبکه عصبی رگرسیون عمومی به جز درمورد ورودی انرژی خام برآورد پایین تری از دو شبکه دیگر داشت و تابع پایه شعاعی تنها با ورودی انرژی خام ضعیف عمل کرد. در گندم تابع پایه شعاعی در همه ورودی ها به جز ورودی اسید های آمینه برآورد بهتری از شبکه عصبی رگرسیون عمومی داشت. با استفاده از نتایج این تحقیق توصیه می شود که شبکه عصبی مصنوعی را می توان به عنوان ابزار قدرتمند برای مدل سازی، پیش بینی و برآورد مواد مغذی ترکیب مواد خوراکی طیور به کار برد.
محمود وحیدی مهران مهری
این آزمایش به منظور برآورد احتیاجات متیونین قابل هضم بلدرچین ژاپنی از 7 تا 28 روزگی انجام شد. تعداد 540 قطعه جوجه بلدرچین 7 روزه در قالب یک طرح کاملأ تصادفی با 9 تیمار آزمایشی شامل سطوح متیونین قابل هضم (35/0، 40/0، 45/0، 50/0، 55/0، 60/0، 65/0، 70/0 و 75/0 درصد) با 4 تکرار و 15 پرنده در هر تکرار بصورت تصادفی بین 36 قفس آزمایشی تقسیم شدند. جیره پایه ای به منظور تامین تمامی نیازهای غذایی بلدرچین ژاپنی به استثنای متیونین فرموله شد و برای تهیه تیمارهای آزمایشی سطوح افزایشی مکمل –dl متیونین به جای نشاسته به جیره پایه افزوده شد. داده های مربوط به افزایش وزن بدن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی به صورت هفتگی در طول دوره آزمایشی اندازه گیری و ثبت شدند. نتایج نشان داد که افزایش وزن بدن و مصرف خوراک در سطح 5/0 درصد متیونین قابل هضم در دروه های مختلف رشد (7-14، 7-21 و 7-28 روزگی) افزایش یافتند (05/0>p). ضریب تبدیل غذایی در سنین 7-14 و 7-28 روزگی در سطح 5/0 درصد کمترین بود (05/0>p). سطوح متیونین قابل هضم تاثیر معنی داری بر نسبت وزنی قطعات لاشه (ران، سینه، کبد و طول روده باریک) در هیچ یک از مراحل رشد نداشت. همچنین، مشاهدات نشان داد که سطوح متیونین قابل هضم بر اندازه اندام های ایمنی (طحال و بورس فابرسیوس) تاثیر معنی داری نداشت (05/0<p)،
مصطفی احمدی حسن محمدی عمارت
این پژوهش به منظور بررسی اثر جایگزینی کنجاله سویا با کنجاله افتابگردان بر روی عملکرد، صفات لاشه، پاسخ ایمنی همورال و جمعیت میکروبی روده بلدرچین های ژاپنی از 11 تا 35 روزگی انجام شد. کنجاله آفتابگردان در پنج سطح با کنجاله سویا جایگزین شد (صفر، 25، 50، 75 و 100 درصد) و در یک طرح کامل تصادفی با 4 تکرار 12 پرنده ای در طول آزمایش تغذیه شدند. مصرف خوراک، افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل خوراکی به صورت هفته ای اندازه گیری شدند. جهت ارزیابی سیستم ایمنی همورال گلبول قرمز گوسفندی به عنوان آنتی ژن در روزهای 18 و 25 روزگی در سینه بلدرچین ها تزریق شد. نتایج نشان داد که سطوح کنجاله آفتابگردان بر روی افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل اثر معنی داری ندارند (05/0p>). مصرف خوراک به صورت معنی داری در پرنده های دریافت کننده سطح 100 درصد جایگزینی کنجاله آفتابگردان در دوره 18-11 و 25- 11 روزگی پایین تر بود (05/0p<). اما جیره های حاوی کنجاله آفتابگردان اثر معنی داری بر مصرف خوراک در 32-11 روزگی نداشتند. وزن نسبی سنگدان در پرنده های دریافت کننده 100 درصد کنجاله آفتابگردان به صورت معنی داری بالاتر از سایر سطوح جایگزینی کنجاله آفتابگردان بود. تیتر آنتی بادی بر علیه آنتی ژن گلبول قرمز گوسفندی تزریق شده در بین تیمارها معنی دار نبود، اما ایمنی همورال در تیمارهای حاوی کنجاله آفتابگردان نسبت به تیمار شاهد به سمت کاهش گرایش داشت (06/0p=). در سطح 50 درصد جایگزینی کنجاله سویا با کنجاله آفتابگردان باکتری های کلی فرم به صورت معنی داری بالاتر بودند (05/0p<). محاسبات مالی نشان داد که سطوح کنجاله آفتابگردان در جیره به طور قابل توجهی باعث کاهش هزینه های تولید گوشت شدند، در جایگزینی 75 و 100 درصد کنجاله سویا با کنجاله آفتابگردان حداکثر سود بدست می آید (05/0p<).
مجید راز فرزاد باقرزاده کاسمانی
این مطالعه با هدف بررسی تاثیر تزریق (in ovo) گلوکز و گلایسین داخل تخم مرغ نژاد گوشتی بر میزان جوجه درآوری، افزایش وزن یک روزگی، رشد دستگاه گوارش، تکامل سیستم ایمنی و عملکرد کلی جوجه های گوشتی انجام گرفت. در روز 18 جوجه کشی 180 عدد تخم مرغ بارور نژاد راس، وزن کشی شده و به 6 گروه آزمایشی شامل 1) گروه شاهد (بدون تزریق)، 2) تزریق 5/0 میلی لیتر آب مقطر، 3) تزریق 5/0 میلی لیتر گلوکز 15 درصد، 4) تزریق 5/0 میلی لیتر گلوکز 25 درصد، 5) تزریق 5/0 میلی لیتر گلایسین 1 درصد، 6) تزریق 5/0 میلی لیتر گلایسین 2 درصد با 3 تکرار و هر تکرار 10 عدد تخم مرغ تقسیم شدند و به مایع آمنیوتیک هر یک از تخم مرغ های بارور، از قسمت پهن انتهایی تخم مرغ پس از ضد عفونی به وسیله الکل 70 درصد، نیم میلی لیتر از مواد آزمایشی فوق تزریق شد. پس از تفریخ، جوجه ها شمارش و توزین شده و به سالن آزمایشی منتقل شدند و تا روز 42 پرورش داده شدند. برای تمامی تیمارها وزن بدن، غذای مصرفی و ضریب تبدیل محاسبه گردید. در پایان دوره پرورش وزن نسبی کبد، پیش معده، سنگدان، روده، پانکراس، قلب، طحال و بورس فابریسیوس در 2 جوجه از هر تکرار اندازه گیری شد. تیتر آنتی بادی جوجه ها علیه ویروس نیوکاسل، برونشیت، گلبول قرمز گوسفندی تعیین گردید. همچنین در روز آخر آزمایش، درصد وزن لاشه، درصد گوشت سینه و ران تعیین گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار sas تجزیه شد و میانگین ها با آزمون چند دامنه ای دانکن مقایسه شدند. نتایج نشان داد که تزریق مواد مورد استفاده تاثیر معنی داری بر درصد جوجه درآوری و افزایش وزن یک روزگی داشت (05/0p<) که بیشترین درصد هچ مربوط به دو سطح گلوکز بود. از نظر میزان خوراک مصرفی تفاوت معنی داری بین تیمارهای آزمایشی در هفته اول و هفته ششم مشاهده شد (05/0p<) که بیشترین میزان خوراک مصرفی مربوط به گلوکز 15 درصد می باشد. در هفته های اول، جهارم و ششم پرورش، از نظر افزایش وزن، اختلاف معنی داری داشت (05/0p<) به طوری که بیشترین افزایش وزن در هفته های مذکور مربوط به گلوکز 15 درصد می باشد. ضریب تبدیل خوراک در هفته های اول، دوم و جهارم تفاوت معنا داری داشت (05/0p<) که بهترین ضریب تبدیل در سه هفته مذکور مربوط به گلوکز 15 درصد می باشد. تیتر آنتی بادی بر علیه گلبول قرمز گوسفندی، بیماری نیوکاسل و برونشیت در گروه گلوکز 15 درصد و گلایسین 2 درصد در مقایسه با سایر تیمارها افزایش یافت (05/0p<). تزریق مواد مورد استفاده در این آزمایش تاثیر معنی داری بر وزن نسبی سینه و ران نداشت (05/0p>)، اما تیمارهای گلوکز 15 درصد، گلوکز 25 درصد و گلایسین 2 درصد موجب افزایش معنی دار در بازده لاشه شدند (05/0p<). همچنین، اختلاف معنی داری بین تیمارهای آزمایشی از نظر درصد وزن نسبی سنگدان، پیش معده، طحال، پانکراس و قلب مشاهده نشد (05/0p>)، اما درصد وزن نسبی کبد در تیمار گلوکز 25 درصد بیشترین میزان و در روده و بورس کمترین میزان و اختلاف معنی دار بود (05/0p<). با توجه به نتایج بدست آمده در خصوص بهبود وزن اولیه، ضریب تبدیل و بهبود شرایط جوجه درآوری و افزایش عملکرد سیستم ایمنی تزریق گلوکز در سطح 15 درصد و 25 درصد قابل پیشنهاد است. کلمات کلیدی: گلایسین، گلوکز، تزریق داخل تخم، قابلیت جوجه درآوری
فرهاد محمدی فرزاد باقرزاده کاسمانی
آزمایش حاضر به¬منظور بررسی قابلیت مهار آفلاتوکسینb1 توسط چای ترش انجام گردید. تعداد 192 قطعه جوجه گوشتی یک روزه به چهار گروه آزمایشی: گروه بدون آفلاتوکسینb1-بدون چای ترش (گروه شاهد)، گروه بدون چای ترش -باآفلاتوکسینb1 (گروه آفلاتوکسین)،گروه با چای ترش-بدون آفلاتوکسین (گروه چای ترش) وگروه چای ترش به همراه آفلاتوکسینb1، به طور کاملاً تصادفی اختصاص یافتند. مقدار 10گرم در کیلوگرم از چای ترشدر ترکیبجیره گروه های دریافت کنندهچای ترشو 5/2 میلی¬گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1در ترکیب گروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1اضافه شد. اثر تیمارهای مختلف بر خوراک مصرفی معنی دار بود (05/0p<)، که در آنکمترین و بیشترینمصرف خوراک به ترتیب درگروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1و چای ترشمشاهده شد.افزایش وزن در گروه دریافت¬کننده آفلاتوکسین b1به همراه چای ترش تفاوت معنی¬داری با گروه شاهد نداشت (05/0p>). ضریب تبدیل غذایی به طور معنی¬داری تحت تأثیر آفلاتوکسین b1و چای ترش قرار نگرفت (05/0p>)،هر چند که گروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1نسبت به دیگرگروه ها بیشترین ضریب تبدیل غذایی را به خود اختصاص داد (05/0p<). پایین ترینوزننسبیقلب در گروهدریافت کننده آفلاتوکسینb1مشاهده شد،امابیشترین و کمترینوزننسبیبورس فابریسیوسمتعلق بهگروهدریافت کننده چای ترش و گروه دریافت کننده آفلاتوکسینb1بود (05/0p>). بیشترین و کمترینوزننسبیکبد به ترتیب درگروهدریافت کننده چای ترش و گروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1مشاهده شد. میزان فعالیت آنزیم های لاکتات¬دهیدروژناز (ldh)، گاماگلوتاریل ترانسفراز (ggt)، آسپارتات¬آمینو-ترانسفراز (ast)، آلانین آمینوترانسفراز (alt) و آلکالین فسفاتاز (alp) در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1به تنهایی بالاتر از گروه¬های دیگر بود (05/0p<). عیار پادتن تولیدشده علیه واکسن نیوکاسل در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1به طور معنی¬داری کمتر از گروه دریافت¬کننده چای ترش بود (05/0p<). بالاترین میزان تیتر آنتی بادیبر علیهگلبول های قرمز خونگوسفند مربوط به گروه دریافت کننده چای ترش وپس از آنگروهدریافت کننده چای ترش به همراهآفلاتوکسین b1و شاهد بود. از لحاظ افزایش ضخامت پوست در چالش با دی نیتروکلروبنزن (dncb) در گروه دریافت¬کننده آفلاتوکسین b1به¬طور معنی¬داری کمتر از سایر گروه¬ها بود (05/0p<). پس از گروه دریافت¬کننده چای ترش، گروه شاهد و سپس گروه دریافت¬کننده آفلاتوکسین b1به همراه چای ترش بیشترین مقدار افزایش ضخامت پوست را نشان دادند. درصد خاکستر ساق و پنجه پا در بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی¬داری داشت (05/0p<) که بیشترین مقدار خاکستر ساق و پنجه پا مربوط به گروه دریافت کننده چای ترش بود. تأثیر تیمار¬های مختلف بر میزان درصد هماتوکریت معنی دار نبود (05/0p>). در گوشت تازه جوجه گوشتی و روز شصتم نگه¬داری در فریزر، بالاترین میزان مالون¬دی¬آلدئید (mda) در گروه دریافت¬کننده آفلاتوکسین b1و پایین¬ترین میزان آن در گروه دریافت¬کننده چای ترش مشاهده گردید (05/0p<). بالاترین میزان جمعیت اشریشیاکلی در گروه دریافت کننده آفلاتوکسین b1مشاهده شد (05/0p<). با استفاده از چای ترش در جیره غذایی دیگر جمعیت های باکتری کاهش پیدا کردند. استفاده از چای ترش میزان جمعیت باکتری های اسید لاکتیک را در ایلئوم افزایش داد.
سمیرا شهنازی مهران مهری
این آزمایش به منظور بررسی اثر سطوح متیونین گوارش پذیر و لیزین گوارش پذیر جیره روی عملکرد رشد و خصوصیات لاشه بلدرچین ژاپنی از 11 تا 32 روزگی انجام شد. جیره پایه ای به منظور تأمین یا بیشتر در نظر گرفتن نیاز¬های غذایی بلدرچین ژاپنی به استثنای متیونین و لیزین گوارش پذیر فرموله شد. سطوح افزایشی هر اسید آمینه (متیونین و لیزین) بجای نشاسته به جیره پایه افزوده شد. 9 تیمار آزمایشی شامل 1/1 تا 3/1 لیزین گوارش پذیر و 5/0 تا 6/0 متیونین گوارش پذیر به ترتیب با 1/0 و 05/0 افزایش تهیه شدند. تعداد 540 قطعه جوجه بلدرچین در قالب طرح فاکتوریل 3×3 کاملا تصادفی بین 36 قفس و 15 پرنده در هر قفس قرار گرفتند. تاثیر تیمار¬های جیره بر عملکرد رشد و خصوصیات لاشه معنی¬دار نبود، با این حال، روند افزایش گوشت ران در سطوح بالاتر اسید آمینه جیره مشاهده شد. این مطالعه به وضوح نشان داد که 1/1 درصد لیزین گوارش پذیر و 5/0 درصد متیونین گوارش پذیر نیاز¬های تغذیه¬ایی رشد بلدرچین ژاپنی برای عملکرد بهینه را که هر کدام به ترتیب مطابق با 28/1 درصد لیزین کل و 55/0 درصد متیونین کل بودند را فراهم می¬کند.
علی پودینه قزاقی قاسم جلیلوند
این پژوهش به منظور بررسی سطوح مختلف کنجاله پنبه دانه جایگزین کنجاله سویا و بر پایه اسید آمینه گوارش¬پذیر بر عملکرد بلدرچین سفید انگلیسی در سنین 14 تا 35 روز طراحی گردید. آزمایش به صورت طرح کاملاً تصادفی با 5 سطح کنجاله پنبه دانه (0، 25، 50، 75 و 100 درصد جایگزین کنجاله سویا) در 5 جیره غذایی با 4 تکرار و 20 قفس 12 پرنده¬ای اجرا -گردید. جوجه¬ها در 13 روز اول با جیره توصیه¬های انجمن ملی تحقیقات تغذیه شدند. در ابتدای 14 روزگی جوجه¬ها پس از وزن¬کشی به صورت تصادفی بین قفس¬ها توزیع و با تیمارهای آزمایشی تغذیه شدند. در پایان 35 روزگی پس از سه ساعت گرسنگی، افزایش وزن و مصرف خوراک اندازه¬گیری شد و در پایان آزمایش ضریب تبدیل خوراکی از داده¬های رشد و خوراک مصرفی محاسبه گردید. از هر قفس 4 قطعه پرنده کشتار شد و وزن لاشه، قطعات لاشه (ماهیچه سینه، ران، سنگدان وکبد) اندازه¬گیری گردید. نتایج نشان داد که سطوح مختلف جایگزینی کنجاله پنبه دانه به جای کنجاله سویا بر عملکرد و درصد لاشه اثر معنی¬داری نداشت.اما مصرف خوراک و ضریب تبدیل خوراکی در تیمارهای حاوی کنجاله پنبه دانه به صورت معنی داری بالاتر از جیره غذایی شاهد بودند (05/0>p). بیشترین مصرف خوراک را جیره غذایی 100 درصد کنجاله پنبه دانه و کمترین را جیره غذایی شاهد داشت، ضریب تبدیل در تیمارهای حاوی سطوح مختلف کنجاله پنبه دانه معنی دار بود و تیمار شاهد نسبت به سایر گروه ها به صورت معنی داری ضریب تبدیل بهتری داشت (05/0>p). کنجاله پنبه دانه را می توان تا سطح 100 درصد جایگزین کنجاله سویا نمود. همچنین، برآورد میزان سود تولید گوشت زنده پرنده در بین تیمارها معنی¬دار نبود (05/0<p).
عبدالاحد رسولی هیق فرزلد باقرزاده کاسمانی
آزمایش حاضر به منظور بررسی اثر گیاه سیاه¬دانه بر عملکرد، سیستم ایمنی و جمعیت میکروبی دستگاه گوارش بلدرچین¬های ژاپنی تحت آفلاتوکسیکوزیس انجام گردید. به این منظور تعداد 600 قطعه جوجه بلدرچین ژاپنی 7 روزه در یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 8 تیمار شامل: 1) تیمار بدون آفلاتوکسین-بدون سیاه¬دانه، 2) تیمار حاوی نیم درصد سیاه¬دانه-بدون afb1، 3) تیمار حاوی یک درصد سیاه¬دانه-بدون afb1، 4) تیمار حاوی یک و نیم درصد سیاه¬دانه-بدون afb1، 5) تیمار دارای 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1-بدون سیاه¬دانه، 6) تیمار حاوی نیم درصد سیاه دانه-5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1، 7) تیمار حاوی یک درصد سیاه¬دانه-5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 ، 8) تیمار حاوی یک و نیم درصد سیاه¬دانه-5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 انجام شد. در پایان سطوح مختلف سیاه¬دانه باعث افزایش معنی¬دار (0002/0p<) مصرف خوراک و افزایش وزن (0001/0p<) شد. سطح 5/2 میلی¬گرم afb1 باعث کاهش معنی¬دار (0001/0p<) مصرف خوراک و افزایش وزن و افزایش ضریب تبدیل خوراک شد. اثرات متقابل سطوح مختلف سیاه¬دانه و afb1 بر مصرف خوراک و افزایش وزن به ترتیب در سطح اطمینان (042/0p<) و (013/0p<) معنی¬دار بود. سطوح مختلف سیاه¬دانه باعث افزایش معنی¬دار (025/0p<) وزن نسبی بورس شد. بیشترین وزن بورس مربوط به تیمار 5/1 درصد سیاه¬دانه بود. سطح 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 باعث افزایش معنی¬دار (003/0p<) وزن کبد شد. اثرات متقابل سیاه¬دانه و afb1 نیز روی وزن بورس معنی¬دار شد (046/0p<). سطوح مختلف سیاه¬دانه در جیره باعث کاهش معنی¬دار (011/0p<) شمار کلنی¬های کلی¬فرم شد. بهترین تأثیر مربوط به تیمار دریافت کننده سطح 1 درصد سیاه¬دانه در جیره بود. همچنین افزودن سیاه¬دانه به جیره باعث ایجاد اختلاف معنی¬دار (0001/0p<) در جمعیت باکتری¬های اسیدلاکتیک و جمعیت کل باکتریایی شد. بیشترین جمعیت باکتری¬های اسیدلاکتیک و جمعیت کل باکتریایی به ترتیب مربوط به تیمار دریافت کننده سطوح 1 و 5/1 درصد بود. سطح 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 در جیره باعث افزایش معنی¬دار (0027/0p<) جمعیت باکتری¬های کلی¬فرم و کاهش معنی¬دار (0001/0p<) شمار باکتری¬های اسید لاکتیک شد. افزودن سیاه¬دانه در سطوح مختلف به جیره باعث بهبود معنی¬دار (0001/0p<) عیار پادتن تولید شده علیه ویروس نیوکاسل و گلبول قرمز گوسفندی شد. بهترین عیار پادتن تولید شده در هر دو آزمون سیستم ایمنی در تیمار دریافت کننده سطح 5/1 درصد سیاه¬دانه مشاهده شد. سطح 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 در جیره موجب کاهش معنی¬دار (0012/0p<) عیار پادتن تولید شده علیه واکسن نیوکاسل و گلبول قرمز گوسفندی (0001/0p<) در تزریق دوم شد. سطوح مختلف سیاه¬دانه در جیره باعث ایجاد اختلاف معنی¬دار (0001/0p<) در درصد هماتوکریت، وزن نسبی قلب و میزان mda شد. بیشترین وزن نسبی قلب و درصد هماتوکریت و کمترین میزان mda مربوط به تیمار دریافت کننده سطح 5/1 درصد سیاه¬دانه در جیره بود. افزودن 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1 به جیره باعث کاهش معنی¬دار (0001/0p<) درصد هماتوکریت، افزایش معنی¬دار (0001/0p<) میزان mda و همچنین کاهش معنی¬دار (001/0p<) وزن نسبی قلب شد. اثرات متقابل سطوح مختلف سیاه¬دانه و afb1 روی میزان mda معنی¬دار (0001/0p<) بود. در حضور سطح 5/2 میلی¬گرم بر کیلوگرم afb1، تیمار حاوی سطح 5/1 درصد سیاه¬دانه، کمترین میزان mda تولیدی را داشت.
مظفر تیموری مهران مهری
این تحقیق به منظور مطالعه اثر افزودن سطوح مختلف گیاه جعفری به جیره های غذایی بر عملکرد، بیوشیمی خون و پاسخ ایمنی جوجه های گوشتی انجام شد. در این آزمایش تعداد 160 قطعه جوجه گوشتی یک روزه در قالب طرح کاملاً تصادفی به 4 تیمار و 4 تکرار و 10 پرنده در هر تکرار تقسیم گردید. سطوح جعفری مورد استفاده در این تحقیق شامل صفر، 1، 2 و 3 درصد در جیره پرندگان بود. نتایج نشان داد که اختلاف معنی داری در میان تیمارها از نظر رشد، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی وجود نداشت (0.05<p). در ارتباط با کارایی سیستم ایمنی اختلاف معنی داری بین تیمارها در چالش با srbc وجود نداشت (0.05<p)، اما در چالش با dncb و تیتر آنتی بادی علیه ویروس نیوکاسل اختلاف معنی داری را نشان داد(0.05>p). از نظر میانگین فراسنجه های خون شناسی میان تیمارها (جز کلسترول خون و ldl) اختلاف خیلی معنی دار مشاهده نگردید(0.05<p). کمترین جمعیت میکروبی کلروفرم در سطح 1 درصد جعفری مشاهده شد(0.05>p). اثر افزودن گیاه جعفری بر وزن نسبی قلب و کبد معنی دار بود و کمترین مقدار در تیمار شاهد مشاهده شد(0.05>p). افزایش سطوح گیاه جعفری در جیره روند افزایشی بر وزن بورس فابریسیوس داشت. با توجه به نتایج این آزمایش، افزودن گیاه جعفری تا سطح 3 درصد اثر مثبتی بر ویژگی های تولیدی جوجه های گوشتی ندارد، کاهش کلسترول و ldl خون را نسبت به گروه شاهد نشان می دهد (0.05>p).
اسماعیل خزائی فر فرزاد باقر زاده کاسمانی
در این آزمایش تأثیر سطوح مختلف ضایعات میوه عناب و آنزیم ناتوزیم پلاس بر عملکرد رشد، صفات لاشه و متابولیت¬های خونی جوجه¬های گوشتی مورد بررسی قرار گرفت. تعداد 320 قطعه جوجه یک¬روزه گوشتی نر سویه تجاری راس 308 به 8 تیمار و 4 تکرار و تعداد 10 قطعه جوجه در هر تکرار با میانگین وزنی یکسان تقسیم شدند. تیمارها شامل چهار سطح ضایعات میوه عناب (0، 2، 4 و 6 درصد) و دو سطح آنزیم (0 و 0/35درصد) بود. داده¬های به دست آمده به صورت آزمایش فاکتوریل 4×2 در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار مقایسه شدند. جوجه¬ها از سن 1 تا 21 روزگی با جیره دوره آغازین و 21 تا 42 روزگی با جیره دوره رشد تغذیه شدند. محاسبه میزان مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک به صورت هفتگی انجام شد. در سن 42 روزگی از هر قفس دو جوجه کشتار شدند و نمونه¬های خون جهت تعیین غلظت تری¬گلیسرید، کلسترول، hdl، ldl و vldl تهیه گردید. اندام¬های مختلف به طور جداگانه توزین شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که استفاده از ضایعات میوه عناب اثر معنی¬داری روی مصرف خوراک کل دوره نداشت. آنزیم تأثیر معنی¬داری بر میانگین مصرف خوراک در پایان دوره نداشت. اما جیره¬های حاوی آنزیم مصرف خوراک بیشتری را نشان دادند. میانگین افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک جوجه ها تحت تأثیر عناب و آنزیم قرار نگرفت. ضایعات میوه عناب و آنزیم روی وزن اجزای لاشه اثر معنی داری نداشت. استفاده از ضایعات میوه عناب در جیره به طور معنی داری موجب کاهش سطح کلسترول خون شد، ولی تغییر معنی داری را در غلظت های سرمی تری گلیسرید، hdl، ldl و vldl ایجاد نکرد. کلمات کلیدی: عناب، عملکرد، پارامترهای خونی، جوجه گوشتی
مرتضی مقدم فرزاد باقرزاده کاسمانی
این آزمایش جهت بررسی اثرات استفاده از سطوح مختلف عصاره¬ی آبی ژل آلوئه¬ورا بر عملکرد، خصوصیات لاشه و سیستم ایمنی هومورال و وزن اندام¬های لنفوئیدی جوجه¬های گوشتی از سن 7 تا 28 روزگی انجام گرفت. تعداد 160 قطعه جوجه گوشتی نژاد راس 308 در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به 4 تیمار (شامل تیمارهای 45/0 و 30/0، 15/0،0)، که هر کدام شامل 4 تکرار و هر تکرار آن مشتمل بر 10 پرنده بود، تقسیم شدند. میزان خوراک مصرفی، افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک هم به صورت هفتگی و هم در کل دوره محاسبه شد. در پایان برای بررسی خصوصیات لاشه از هر تکرار به تصادف 2 پرنده انتخاب شده و پس از وزن¬کشی کشتار شدند. برای بررسی فاکتورهای ایمنی جوجه¬ها با گلبول قرمزگوسفندی (srbc) و واکسن¬های نیوکاسل و برونشیت چالش داده شدند. نتایج به¬دست آمده تفاوت معنی¬داری برای میزان خوراک مصرفی نشان نداد (05/0p>). اما افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک به صورت هفتگی نشان نداد (05/0p>). اما نتایج به¬دست آمده برای ضریب تبدیل خوراک در کل دوره معنی¬دار بودند (05/0p<). تیمار حاوی عصاره¬ی آبی 45/0 درصد آلوئه¬ورا از نظر عددی بهترین وزن نسبی لاشه را داشت. نتایج آزمایش نشان داد که تیمارهای اعمال شده تأثیر معنی¬داری بر سیستم ایمنی هومورال داشتند (05/0p<)، به طوری که در چالش با srbc تیمار دریافت¬کننده عصاره¬ی آبی45/0 و30/0 درصد بالاترین عیار پادتن را علیه این آنتی¬ژن داشتند. هم-چنین نتایج تست hi برای نیوکاسل و برونشیت نیز نشان داد که همه¬ی تیمارهای اعمال شده باعث بهبود پاسخ ایمنی هومورال علیه این آنتی¬ژن¬ها شدند اما تیمار45/0درصد عصاره¬ی آبی گیاه آلوئه¬ورا بهترین تأثیر مثبت را در مقایسه با تیمارهای دیگر و گروه شاهد از خود نشان داد. وزن بوری فابریسیوس به طور معنی¬داری بالاتر از گروه شاهد بود (05/0p<). به طور کلی نتایج این آزمایش نشان داد که عصاره¬ی آبی گیاه آلوئه¬ورا در غلظت 45/0 درصد باعث بهبود ضریب تبدیل، افزایش وزن و بهبود کارایی سیستم ایمنی هومورال می¬شود.
مهدی صناعی راد مهران مهری
آزمایش در پاسخی به منظور برآورد احتیاجات لیزین بلدرچین ژاپنی در حال رشد از 21 تا 35 روزگی با استفاده از رگرسیون خطوط شکسته انجام شد. جیره بر پایه ای حاوی سطوح مورد نیاز همه اسیدهای آمینه به جز لیزین تنظیم گردید. سطوح اقزایشی مکمل لیزین به جای نشاسته، بیکربنات سدیم و نمک بر جیره پایه افزوده شده تا 6 سطح لیزین در دامنه 7/0 تا 45/1 درصد جیره بدست آید. افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل غذایی به صورت غیر خطی به سطوح افزایشی لیزین پاسخ دادند (p<0/05). احتیاجات لیزین برآورد شده برای افزایش وزن بدن طی هفته چهارم و پنجم پرورش با استفاده از مدل خطوط شکسته خطی به ترتیب 11/1 و 09/1 درصد جیره بودند. این مقادیر برای ضریب تبدیل غذایی به ترتیب 09/1 و 12/1 درصد جیره برآورد شدند. با برازش رگرسیون خطوط شکسته و غیر خطی مشخص شد که احتیاجات برآورد شده لیزین برای افزایش وزن بدن طی هفته چهارم و پنجم پرورش به ترتیب 19/1 و 20/1 درصد جیره بود این مقادیر برای ضریب تبدیل غذایی به ترتیب 21/1 و 22/1 درصد جیره بودند. این مطالعه نشان داد که احتیاجات لیزین در هفته چهارم و پنجم تغییری نکرده و بطور متوسط حداقل لیزین مورد نیاز برای بهینه کردن عملکرد بلدرچین ژاپنی گوشتی طی مرحله رشد 20/1 درصد جیره می باشد.
جعفر آشوری فرزاد باقرزاده کاسمانی
این مطالعه با هدف بررسی اثر تغذیه¬¬ی داخل تخم¬مرغ و تغذیه¬ی اولیه با پروبیوتیک و عسل بر عملکرد، سیستم ایمنی و جمعیت میکروبی روده¬ی جوجه گوشتی در دو آزمایش انجام شد. آزمایش اول در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل (2×2) با دو سطح پروبیوتیک (صفر و 1/0 درصد در آب مقطر) و دو سطح عسل ( صفر و 16 درصد در آب مقطر) انجام شد. در روز 18 جوجه¬¬کشی در کیسه¬ی آمنیون هر یک از تخم¬مرغ¬های بارور 5/0 میلی لیتر از محلول¬های آزمایشی تزریق شد. پس از هچ، جوجه¬ها 48 ساعت به آب و غذا دسترسی نداشتند. تیمارهای آزمایش دوم شامل: 1- شاهد (تحمل گرسنگی 48 ساعت پس از هچ) 2- تغذیه با آب آشامیدنی حاوی 10 گرم پروبیوتیک در لیتر به مدت 48 ساعت پس از هچ 3- تغذیه با آب آشامیدنی حاوی 5 درصد عسل به مدت 48 ساعت بعد از هچ 4- تغذیه¬ با آب آشامیدنی حاوی 10 گرم در لیتر پروبیوتیک و 5 درصد عسل به مدت 48 ساعت، بودند. هر دو آزمایش دارای 4 تیمار، 3 تکرار و 12 عدد تخم¬مرغ بارور در هر تکرار بودند و پس از تفریخ، جوجه¬ها تا روز 49 پرورش داده شدند. نتایج آزمایش اول نشان داد که اثر تزریق محلو¬ل¬های آزمایشی بر مصرف خوراک بدون تاثیر یا منفی بود (05/0<p). تزریق محلول حاوی 1/0 درصد پروبیوتیک و سطح صفر عسل، افزایش وزن و ضریب تبدیل را در کل دوره¬ی آزمایش (49-1 روزگی) بهبود داد (05/0<p). تزریق پروبیوتیک تیتر آنتی¬بادی برعلیه¬ی گلبول قرمز گوسفند در نوبت اول و دوم را افزایش داد (05/0<p). اثرات اصلی هیچ یک از فاکتورها بر تیتر آنتی¬بادی برعلیه¬ی ویروس نیوکاسل معنی¬دار نبود (05/0p>). در آزمایش دوم، تغذیه با محلول¬های آزمایشی اثری بر مصرف خوراک نداشت (05/0p>). اما پرندگان دریافت کننده¬ی پروبیوتیک، عسل و مخلوط پروبیوتیک+عسل افزایش وزن، تیتر آنتی¬بادی برعلیه¬ی گلبول قرمز گوسفند و جمعیت باکتری¬های اسیدلاکتیک ایلئومی بالاتری داشتند (05/0<p).
وحیده صباغی درمیان مهران مهری
این آزمایش به منظور بررسی اثر سطوح مختلف پودر نعناع فلفلی بر عملکرد، خصوصیات لاشه، فراسنجه-های بیوشیمیایی خون، پاسخ ایمنی و مورفولوژی روده بلدرچین ژاپنی در حال رشد، انجام شد. تعداد 360 قطعه بلدرچین ژاپنی هفت روزه به شش گروه آزمایش (کنترل مثبت حاوی 8/4 گرم فلافسفولیپول، کنترل منفی، 1 درصد نعناع فلفلی، 2 درصد نعناع فلفلی، 3 درصد نعناع فلفلی و 4 درصد نعناع فلفلی) با 5 تکرار تقسیم بندی شدند. گروه¬های آزمایشی اثر معنی¬داری بر خوراک مصرفی، افزایش وزن بدن، ضریب تبدیل غذایی، خصوصیات لاشه و اندازه بورس نداشتند (05/0 .(p >بیشترین طول روده در جوجه¬هایی که 4 درصد نعناع فلفلی دریافت کرده بودند مشاهده شد (05/0 (p<. پاسخ ایمنی هومورال و جمعیت باکتری¬های اسیدلاکتیک در جوجه¬هایی که 3 درصد نعناع فلفلی دریافت کرده¬ بودند افزایش پیدا کرد (05/0 (p< در حالی که جمعیت باکتری¬های کلی¬فرم در جوجه¬های تغذیه شده با 1 درصد نعناع فلفلی کاهش پیدا کرد (05/0 (p<. گروه¬های آزمایشی اثر معنی¬داری بر طول پرز، ضخامت پرز، عمق کریپت، مساحت پرز و نسبت طول پرز به عمق کریپت داشتند (05/0 (p<. بیشترین طول پرز و ضخامت پرز به ترتیب در جوجه¬های تغذیه شده با 4 درصد نعناع و کنترل مثبت مشاهده شد (05/0 (p<. جوجه¬¬هایی که با سطوح 4 و 1 درصد نعناع تغذیه شده بودند به ترتیب بیشترین مساحت پرز و نسبت طول پرز به عمق کریپت را نشان دادند (05/0 (p<. فعالیت آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز تحت تاثیر گروه¬های آزمایشی قرار نگرفت (05/0 (p> اما فعالیت آلانین آمینوترانسفراز بین گروه¬های آزمایشی متفاوت بود به طوریکه کمترین فعالیت alt در گروه 4 درصد نعناع مشاهده شد (05/0 (p<. گروه¬های آزمایشی پروفایل لیپیدی خون را تحت تاثیر قرار دادند بطوریکه کمترین غلظت تری-گلیسرید، کلسترول خون به ترتیب در جوجه¬های تغذیه شده با 1 و 3 درصد نعناع مشاهده شد. در مقایسه با گروه¬های کنترل مثبت و منفی، بیشترین و کمترین غلظت hdl و ldl در جوجه¬هایی که 3 درصد نعناع دریافت کرده بودند مشاهده شد (05/0 (p<. این مطالعه نشان می¬دهد استفاده از نعناع فلفلی در جیره، پاسخ ایمنی را افزایش می¬دهد و باعث بهبود پروفایل لیپیدی خون، جمعیت میکروبی و مورفولوژی روده می¬شود.
محمد مومن کهخا مهران مهری
به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف انرژی قابل سوخت و ساز و پروتئین خام در جیره بلدرچین ژاپنی در دوره رشد، 540 قطعه جوجه چهارده روزه، در قالب طرح فاکتوریل دو عامله در 9 گروه تغذیه ای شامل سه سطح انرژی متابولیسمی (2800، 2950 و 3100 کیلوکالری بر کیلوگرم) و سه سطح پروتئین خام (22، 24 و 26 درصد) و 4 تکرار (هر تکرار دارای 15 جوجه) قرار داده شدند و آزمایش 3 هفته بطول انجامید. مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی به صورت هفتگی اندازه گیری شد. در انتهای دوره آزمایش دو قطعه جوجه از هر تکرار انتخاب و بلافاصله پس از کشتار، وزن ماهیچه ران و سینه ثبت و توزین شد. نتایج نشان داد که مصرف خوراک و افزایش وزن بدن از 14 تا 21 روزگی تحت تاثیر سطوح انرژی و پروتئین قرار نگرفتند اما ضریب تبدیل غذایی تحت تاثیر انرژی جیره واقع شد و اثر متقابل انرژی و پروتئین نیز معنی دار بود (05/0p <) بطوریکه کمترین ضریب تبدیل غذایی با جیره حاوی 2800 کیلوکالری در کیلوگرم انرژی و 26 درصد پروتئین بدست آمد. سطح انرژی جیره از 14 تا 28 روزگی عملکرد را تحت تاثیر قرار داد و اثر متقابل انرژی و پروتئین بر ضریب تبدیل غذایی معنی دار بود (05/0p <) بطوریکه با افزایش پروتئین ضریب تبدیل بهبود یافت. در دوره 14 تا 35 روزگی اثر پروتئین و نیز اثر متقابل انرژی و پروتئین در مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی معنی دار بود (05/0p <) بطوریکه سطح 26 درصد پروتئین در دو سطح انرژی 2950 و 3100 کیلوکالری در کیلوگرم کمترین ضریب تبدیل غذایی را حاصل نمود. سطوح انرژی و پروتئین جیره بر راندمان استفاده از انرژی و پروتئین تاثیر معنی داری داشتند (05/0p <) بطوریکه پروتئین با حداکثر راندمان در جیره های کم پروتئین مورد استفاده قرار گرفت درحالی که راندمان استفاده از انرژی کاهش یافت. همچنین راندمان استفاده از انرژی با کاهش سطح انرژی افزایش یافت ولی انرژی تاثیری بر راندمان استفاده از پروتئین نداشت. انرژی و پروتئین جیره تاثیر معنی داری بر وزن نسبی ماهیچه های سینه و ران نداشتند در حالی که تیتر آنتی بادی به آنتی ژن سلولهای قرمز گوسفندی (srbc) تحت تاثیر گروه های آزمایشی قرار گرفتند (05/0p <) بطوریکه بیشترین تیتر آنتی بادی علیه srbc با 2950 کیلوکالری انرژی و 26 درصد پروتئین بدست آمد. این تحقیق نشان داد که بهترین سطح انرژی و پروتئین جیره برای عملکرد بهینه و تقویت سیستم ایمنی همورال به ترتیب2950 کیلوکالری انرژی و 26 درصد پروتئین است.
راضیه کاروانمقدم مهران مهری
آزمایشی به منظور بررسی قابلیت توکسینزدایی گیاه خارمریم در بلدرچین ژاپنی در حال رشد انجام شد. در مجموع 540 قطعه جوجه بلدرچین هفت روزه بین تیمارهای آزمایشی توزیع شدند، شامل سه سطح خارمریم (0، 5/0 و 1 درصد) و سه سطح آفلاتوکسین b1((afb1 (0، 250 و 500 ppb)که در 9 تیمار آزمایشی با 4 تکرار در یک طرح فاکتوریل با آرایش 3×3 در قالب طرح کاملاً تصادفی استفاده شدند. استفاده از رژیم غذایی حاوی خارمریم مصرف خوراک و افزایش وزن بدن را افزایش داد در حالی که رژیم غذایی حاوی میزان ppb500 آفلاتوکسین b1 مصرف خوراک و افزایش وزن بدن را کاهش داد (05/0>p). ضریب تبدیل غذایی در پرندگانی که ppb 500 آفلاتوکسین b1را دریافت کرده بودند، افزایش یافت. اگرچه رژیم غذایی حاوی آفلاتوکسین b1، بازده گوشت سینه، ران و اجزای لاشه را کاهش داد ولی در هنگام استفاده از خارمریم این قسمتهای لاشه را افزایش داد (05/0>p). وزن نسبی کبد، قلب، پانکراس، پیشمعده، سنگدان و روده افزایش یافت در حالی که در جوجههای تغذیه شده با آفلاتوکسین b1 بورس، طحال و چربی لاشه کاهش یافت (05/0>p). با این حال، در جوجههای تغذیه شده با خارمریم یک افزایش در اندازه بورس، طحال و چربی لاشه مشاهده شد (05/0>p). رژیم غذایی حاوی خارمریم، سطوح hdl، ggt و altدر خون را کاهش داد، در حالی که سطح پروتئین خام و آلبومین را در جوجههای تغذیه شده با خارمریم افزایش یافت (05/0>p). از سوی دیگر، رژیم غذایی حاوی آفلاتوکسین b1سطوح alt، ast، ggt، گلوکز و تریگلیسرید را در خون افزایش داد و آلبومین و پروتئین خام را کاهش داد (05/0>p). در پرندگانی که رژیم غذایی حاوی خارمریم را دریافت کرده بودند غلظت iga و igg کاهش یافت. در حالی که این سطوح در گروه حاوی ppb 500 آفلاتوکسین b1کاهش یافته بود (05/0>p). این مطالعه نشان داد که استفاده از 1 درصد خارمریم در رژیم غذایی آلوده به آفلاتوکسین b1ممکن است اثرات منفی عملکرد پرنده، پارامترهای خونی و سلامت کبد بلدرچین ژاپنی در حال رشد را کاهش دهد
حسن خمر مهران مهری
به منظور ارزیابی اثر زیره سبز بر عملکرد و ترکیب لاشه بلدرچین ژاپنی در حال رشد، تعداد 300 قطعه جوجه بلدرچین هفت روزه بطور تصادفی در 20 قفس آزمایشی با 5 تیمار (کنترل، 1درصد، 2 درصد، 3 درصد و 4 درصد زیره سبز) و 4 تکرار با 15 جوجه در هر تکرار تقسیم شدند. مصرف خوراک و افزایش وزن بدن بطور هفتگی اندازه گیری شدند و ضریب تبدیل غذایی محاسبه گردید. در پایان آزمایش 2 پرنده از هر تکرار بطور تصادفی انتخاب شده و اندام های داخلی توزین شدند. وزن نسبی اندام های داخلی نسبت به وزن زنده محاسبه شدند. نتایج نشان داد که سطوح غذایی زیره سبز مصرف خوراک و افزایش وزن بدن را تحت تأثیر قرار ندادند (p>0/05 ) ولی ضریب تبدیل غذایی در هفته دوم آزمایش بطور معنی داری تحت تأثیر تیمار ها قرار گرفت (p<0/05 ) کمترین ضریب تبدیل غذایی در جوجه هایی مشاهده شد که 3 درصد زیره سبز دریافت کرده بودند. علی رغم اینکه اثر تیمار های غذایی بر مصرف خوراک در هفته اول آزمایش معنی دار نبود، استفاده از زیره سبز در جیره سبب روند کاهشی مصرف خوراک در هفته دوم و سوم آزمایش شد (به ترتیب 0/061=p و 0/132=p ) اجزای لاشه تحت تأثیر تیمار های غذایی قرار نگرفتند (0/05 >p) این مطالعه به وضوح نشان داد که زیره سبز بعنوان یک گیاه دارویی اثر معنی داری بر عملکرد و خصوصیات لاشه نداشته و احتمال می-رود که چنین گیاهان دارویی بجای کمیت تولید، کیفیت محصول را تغییر دهند.
رضا خردور حسن محمدی عمارت
جهت بررسی اثر سطوح مختلف دانه جو مکمل شده با آنزیم بتاگلوکاناز بجای دانه ذرت، بر عملکرد و خصوصیات لاشه، 480 قطعه جوجه بلدرچین در قالب طرح فاکتوریل 4*2 در 8 گروه تغذیه ای شامل 2 سطح آنزیم بتاگلوکاناز(0 و 05/0%) و 4 سطح جو (0، 5/7، 15 و 5/22%) و 4 تکرار (هر تکرار دارای 15 جوجه) قرار داده شدند. با افزایش سطح جو اثر آن بر افزایش وزن روزانه، مصرف خوراک جوجه ها و ضریب تبدیل غذایی بطور معنی داری (01/0>p) افزایش یافت. مکمل آنزیمی به طور معنی داری میانگین افزایش وزن روزانه، مصرف خوراک روزانه و ضریب تبدیل غذایی را (01/0>p) بهبود بخشید.
نیره شهرکی حسن محمدی عمارت
به منظور بررسی اثر سطوح مختلف میخک و پروبیوتیک بر عملکرد و برخی از فراسنجه¬های خونی بلدرچین ژاپنی آزمایشی در قالب طرح کاملأ تصادفی با آرایش فاکتوریل در 6 تیمار، 4 تکرار و 12 پرنده به مدت 28 روز با استفاده از سطوح (صفر، 2 و 1) درصد پودر میخک و سطوح (صفر و 0/25 گرم در کیلوگرم) پروبیوتیک انجام گرفت. سطوح مختلف میخک برروی افزایش وزن بدن در14-7،21-7و28-7 روزگی معنی دار بود (p<0/05). سطوح پروبیوتیک اثر معنی داری برافزایش وزن بدن نداشت (p>0/05). اثرات متقابل در افزایش وزن بدن در14-7 روزگی معنی دار بود (p<0/05). سطوح مختلف میخک درتمام دوره ها به جز 35-7 روزگی باعث اختلاف در افزایش وزن شد (p<0/05). پروبیوتیک بر روی افزایش وزن اثر معنی داری نداشت (p>0/05). اثرات متقابل در14-7 روزگی بر روی افزایش وزن معنی دار شد (p>0/05). مصرف خوراک در 14-7 روزگی بین سطوح میخک دارای اختلاف معنی داری بود که بیشترین افزایش مربوط به سطح سه میخک (1درصد) می باشد که باتیمار شاهد دارای اختلاف معنی داری نیست (p<0/05). پروبیوتیک و اثرات متقابل بر مصرف خوراک اثر معنی-داری نداشت (p>0/05). سطح میخک و پروبیوتیک برضریب تبدیل خوراک تاثیری نداشت (p>0/05). اثرات متقابل میخک و پروبیوتیک در 14-7 روزگی بر ضریب تبدیل خوراک اثر معنی داری داشت (p<0/05). سطوح مختلف میخک نتوانست تفاوت معنی¬داری بر درصد وزن اندام¬های لاشه ایجاد کند (p>0/05). پروبیوتیک به طورمعنی داری وزن نسبی لاشه و سینه را افزایش داد و ورن کبد را کاهش داد (p<0/05). اثرات متقابل در وزن نسبی اندامهای لاشه بر روی لاشه اثر معنی داری گذاشت (p<0/05). پارامترهای بیوشیمیایی سرم خون (آلبومین، کلسترول، تری¬گلیسیرید و اسید اوریک) تحت تأثیر سطوح مختلف میخک و پروبیوتیک و اثرات متقابل آنها قرار نگرفت (p>0/05). نتایج تیتر آنتی بادی تولید شده بر علیه واکسن نیوکاسل و تزریق اولیه وثانویه گلبول قرمز گوسفندی بین سطوح مختلف میخک و پروبیوتیک تفاوت معنی-داری ایجاد نکرد (p>0/05). اثرات متقابل میخک و پروبیوتیک در چالش اولیه وثانویه تاثیر معنی¬داری گذاشت p<0/05). میخک باعث کاهش معنی دار مالون دی آلدیید نسبت به گروه شاهد شد . اثرات متقابل میخک و پروبیوتیک تاثیر معنی¬داری بر کاهش مالون¬دی¬آلدیید دارد (p<0/05).
مهدی فایضی قره اوغلان فرزاد باقرزاده کاسمانی
آزمایش حاضر به منظور بررسی تاثیر دوره های نوری مختلف بر عملکرد بلدرچین ژاپنی در حال رشد، تخم گذاری و مولد انجام گردید. به این منظور تعداد 500 قطعه بلدرچین ژاپنی 7 روزه در قالب طرح کاملا تصادفی در 4 تیمار تقسیم شدند. تیمارها شامل: 1) l8:d16 (دور? نوری پیوسته به صورت 8 ساعت روشنایی- 16 ساعت تاریکی) در دور? رشد و l16:d8 (16ساعت روشنایی- 8 ساعت تاریکی) در دور? تخم گذاری، 2) l23:d1 (روشنایی پیوسته به صورت 23 ساعت روشنایی- 1 ساعت تاریکی) در هر دو دور? رشد و تخم گذاری، 3) برابر با طول روز طبیعی منطقه در زمستان (8 تا 9 ساعت در دور? رشد و 10 تا 11 ساعت در دور? تخم گذاری)، 4) l8:d16 به صورت دور? نوری بایومیتنت (8 ساعت روشنایی- 16 ساعت تاریکی) در دور? رشد و l16:d8 (16 ساعت روشنایی- 8ساعت تاریکی) در دور? تخم گذاری، بودند.
سوسن خانی پور مهران مهری
در این پژوهش اثرآفلاتوکسین زدایی تریپتوفان بر عملکرد، سیستم ایمنی و جمعیت میکروبی بلدرچین های ژاپنی تغذیه شده با آفلاتوکسین b1مورد بررسی قرار گرفت. شش جیره غذایی با دو سطح تریپتوفان(25/0 و 45/0 درصد) و سه سطح آفلاتوکسین b1 (0، 5/2و 5 میلی گرم در کیلوگرم) در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل 3×2 و تعداد 240 قطعه جوجه بلدرچین ژاپنی از 7-35 روزگی اختصاص یافت. تیمار-های غذایی اثر معنی داری بر روی عملکرد بلدرچین داشت (05/0p<) ، به طوری که بیشترین میزان خوراک مصرفی در پرنده هایی که 25/0 درصد تریپتوفان فاقد آفلاتوکسینb1 دریافت کرده اند مشاهده شد و کمترین میزان مصرف خوراک در پرنده هایی که 25/0 درصد تریپتوفان و سطح 5 میلی گرم بر کیلوگرم آفلاتوکسینb1 دریافت کردند، مشاهده شد (05/0p<). در پرنده هایی که 5 میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1 و 25/0 تریپتوفان را دریافت کردند، کمترین وزن مشاهده شد (05/0p<) و کمترین ضریب تبدیل غذایی به پرنده هایی که 45/0 درصد تریپتوفان دریافت کردند نسبت داده شد (05/0p<). پرنده هایی که با 5 میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1 و 25/0 درصد تریپتوفان تغذیه شدند کمترین وزن زنده، درصد لاشه ، بازده گوشت ران و وزن نسبی بورس فابریسیوس را دارا بودند (05/0p<)، در حالی که بیشترین وزن نسبی کبد را نیز دارا بودند (05/0p<). بیشترین آنتی بادی تولید شده در برابر آنتی ژن گلبول قرمز گوسفندی و ضخامت پوست در چالش با dncb در پرنده هایی که 45/0 درصد تریپتوفان بدون آفلاتوکسین b1 دریافت کردند مشاهده شد (05/0p<)، در حالی که کمترین ضخامت پوست در پاسخ به چالش dncb به پرنده هایی که 25/0 درصد تریپتوفان و 5/2 میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1 نسبت داده شد(05/0p<). پرنده های تغذیه شده با 45/0 درصد تریپتوفان بدون آفلاتوکسین b1 بیشترین جمعیت باکتری اسید لاکتیک را داشتند در حالی که کمترین جمعیت باکتری اسید لاکتیک در پرنده هایی که 25/0 تریپتوفان با 5 میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1 دریافت کردند، مشاهده شد(05/0p<). اگر چه بیشترین جمعیت ای کلای و کل جمعیت میکروبی در پرنده هایی که 25/0 درصد تریپتوفان و 5 میلی گرم در هر کیلوگرم آفلاتوکسین b1 مشاهده شد، در حالی که کمترین باکتری های مضر به پرنده هایی که 45/0 درصد تریپتوفان و 5 میلی گرم آفلاتوکسین در هر کیلوگرم دریافت کردند نسبت داده شد (05/0p<).
عادل قربانی مهران مهری
در این پژوهش اثرآفلاتوکسین زدایی متیونین بر عملکرد، سیستم ایمنی و جمعیت میکروبی بلدرچین های ی ژاپنی تغذیه شده با آفلاتوکسین b1مورد بررسی قرار گرفت. نه جیره غذایی با سه سطح متیونین(5/0، 6/0، 7/0 درصد) و سه سطح آفلاتوکسین b1 (0، 5/2، 5 میلی گرم در کیلوگرم) در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل 3×3 و تعداد 360 قطعه جوجه بلدرچین ژاپنی از 7-35 روزگی اختصاص یافت. تیمار های غذایی اثر معنی داری بر روی عملکرد بلدرچین داشت (05/0p<) ، به-طوری که بیشترین میزان خوراک مصرفی در پرنده هایی که 7/0 درصد متیونین فاقد آفلاتوکسینb1 دریافت کرده اند مشاهده شد و کمترین میزان مصرف خوراک در پرنده هایی که 5/0 درصد متیونین و سطح 5 میلی گرم بر کیلوگرم آفلاتوکسینb1 دریافت کردند، مشاهده شد (05/0p<). در پرنده هایی که 5 میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1 و 5/0 متیونین را دریافت کردند، کمترین وزن مشاهده شد (05/0p<) و کمترین ضریب تبدیل غذایی به پرنده هایی که 6/0 درصد متیونین دریافت کردند نسبت داده شد (05/0p<). پرنده هایی که با 5 میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1 و 5/0 درصد متیونین تغذیه شدند کمترین وزن زنده و بیشترین وزن سنگدان را داشتند(05/0p<)، در حالی که بیشترین وزن نسبی کبد را نیز دارا بودند (05/0p>). بیشترین آنتی بادی تولید شده در برابر آنتی ژن گلبول قرمز گوسفندی در پرنده هایی که 7/0 درصد متیونین بدون آفلاتوکسین b1 دریافت کردند، مشاهده شد (05/0p<)، در حالی که کمترین ضخامت پوست در پاسخ به چالش dncb به پرنده هایی که 5/0 درصد تریپتوفان و 5/2 میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1 نسبت داده شد(05/0p>). پرنده های تغذیه شده با 7/0 درصد متیونین بدون آفلاتوکسین b1 بیشترین جمعیت باکتری اسید لاکتیک را داشتند در حالی که کمترین جمعیت باکتری اسید لاکتیک در پرنده هایی که 5/0 تریپتوفان با 5 میلی گرم در کیلوگرم آفلاتوکسین b1 دریافت کردند، مشاهده شد(05/0p<). بیشترین جمعیت ایکلای در پرنده هایی که 7/0 درصد متیونین فاقدآفلاتوکسین b1 مشاهده شد(05/0p<).
مهران مهری جواد پوررضا
در طی این آزمایش ارزش غذایی و تاثیر جایگزینی ارزن به جای ذرت در جیره مرغهای تخمگذار مورد مطالعه قرار گرفت که به منظور مطالعه اثر پنج سطح جایگزینی ارزن (صفر ، 25 ، 50 ، 75، 100 درصد ) به جای ذرت و دو رقم ارزن آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی به روش فاکتوریل در مرغهای لگهورن تخمگذار سویه ها لاین w-36 از سن 44 تا 56 هفتگی پیاده گشت. انرژی قابل سوخت وساز ظاهری ارزنهای مورد مطالعه با استفاده از روش سیبالد محاسبه شده و مقادیر پروتئین ، کلسیم ، چربی خام ، الیاف خام، ماده خشک ، و خاکستر ارزنها با بکارگیری aoac تعیین شدند. نتایج آزمایش نشان داد که دو رقم ارزن شیراز و مهیار از لحاظ ارزش غذایی با یکدیگر تفاوت معنی داری ندارند. جایگزینی ارزن در سطح 75 درصد سبب بهبود معنی داری در بازده تخم مرغ و خوراک مصرفی نسبت به جیره شاهد شد، همچنین ضرب تبدیل و وزن تخم مرغ با جایگزینی ازن در سطح 75 درصد جایگزینی ارزن به جای ذرت بهبود یافت اما این برتری از لحاظ آماری معنی دار نبود. انرژی قابل سوخت و ساز مهیار در حدود انرژی گندم به دست آمد .