نام پژوهشگر: باقر لاریجانی
زینب غضنفری شمس الدین نیکنامی
introduction: diabetes mellitus is an growing national and international public health concern. the number of people affected by diabetes in world by 2030 will be 69% in developing countries. regular physical activity plays a key role in the management of type 2 diabetes melitus, particularly glycemic control. it has been recommended that peoples with type 2 diabetes participate in moderate-intensity physical activity for at least 150 min each week, over at least 3 nonconsecutive days. despite these guidelines,the majority of adults with type 2 diabetes in iran are not active enough to achive health benefits. the aim of this study was investigation the efficacy of theory-based behavior change intervention to increase and maintain physical activity in female diabetic patients in tehran, iran. material and methods: a randomized clinical trial design was selected to examine the efficacy of the educational plan. control group received “diabetes and exercise” booklet. case group received educational plane based on theory of planned behavior and goal setting and planning strategies in two face to face sessions and ten telephone calls, plus “diabetes and exercise” booklet. vo2max and hba1c indexes were used as program outcome. data were analyzed with using of lisrel 8.8 and spss 15 softwares. results: in all 126 patients were entered into the study (64 participants in case, and 64 participants in control group). the mean age of patients was 46.38 (11.42) years. this study showed a significant diffrence in moderat and high physical activity between case and control groups 3 and 6 month after intervention (p<0.05). also a significant difference was found in vo2max in case group. the hba1c mean decreased in case group in this study but not significant. conclusion: this study confirms that this theory-based behavior change intervention could help to promote and maintain physical activity in iranian diabetic females and improve clinical indexes. it seems that strict monitoring of the behavior for better understanding of the results in subsequent studies is essential. key words: diabetic females, regular physical activity, theory of planned behavior, goal setting and planning strategies, vo2max, hba1c, promotion, maintenance. material and methods: a randomized clinical trial design was selected to examine the efficacy of the educational plan. control group received “diabetes and exercise” booklet. case group received educational plane based on theory of planned behavior and goal setting and planning strategies in two face to face sessions and ten telephone calls, plus “diabetes and exercise” booklet. vo2max and hba1c indexes were used as program outcome. data were analyzed with using of lisrel 8.8 and spss 15 softwares. results: in all 126 patients were entered into the study (64 participants in case, and 64 participants in control group). the mean age of patients was 46.38 (11.42) years. this study showed a significant diffrence in moderat and high physical activity between case and control groups 3 and 6 month after intervention (p<0.05). also a significant difference was found in vo2max in case group. the hba1c mean decreased in case group in this study but not significant. conclusion: this study confirms that this theory-based behavior change intervention could help to promote and maintain physical activity in iranian diabetic females and improve clinical indexes. it seems that strict monitoring of the behavior for better understanding of the results in subsequent studies is essential. key words: diabetic females, regular physical activity, theory of planned behavior, goal setting and planning strategies, vo2max, hba1c, promotion, maintenance.
لیلا پروانه باقر لاریجانی
چاقی و دریافت رژیم غذایی پر چربی از مهمترین فاکتور های محیطی هستند که از طریق افزایش سطح اسید های چرب و فاکتور های التهابی در بافت ها و پلاسما موجب مقاومت به انسولین عضلانی می شوند. اسید های چرب اشباع عموماً باعث مقاومت به انسولین و انواع غیر اشباع موجب افزایش حساسیت به انسولین می شوند. هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش ptp1b به عنوان واسطه در اعمال اثرات اسید های چرب بر عملکرد مسیر انسولین است. برای این منظور رده سلول های عضلانی موش، c2c12، تحت تیمار با غلظت های مختلف دو اسید چرب اشباع و غیر اشباع پالمیتات و اولئات برای زمان های مختلف قرار گرفتند. سپس میزان mrna، پروتئین، و فعالیت آنزیمی این مولکول به ترتیب با استفاده از روش های real-time pcr، لکه گذاری وسترن، و کیت تجاری اندازه گیری شدند. همچنین از کشت توام غیر مستقیم میوتیوب ها و ماکروفاژ ها در حضور پالمیتات برای بررسی تاثیر التهاب ناشی از ماکروفاژ ها بر بیان پروتئین ptp1b استفاده شد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که تیمار با پالمیتات 75/0 میلی مولار به مدت 24 ساعت باعث القای بیان mrna (67%)، پروتئین (33%)، و فعالیت آنزیمی ptp1b (47%) می شود. همچنین این غلظت از پالمیتات باعث کاهش برداشت گلوکز و ایجاد مقاومت به انسولین در میوتیوب ها شد اما مهار فعالیت ptp1b در حضور پالمیتات مقاومت به انسولین ناشی از پالمیتات را کاهش داد. همچنین میزان افزایش سطح پروتئین ptp1b در میوتیوب ها در حضور ماکروفاژ و پالمیتات (48%) بیش از افزایش سطح این پروتئین در حضور پالمیتات تنها بود (24%). بررسی محیط کشت توام توسط الایزا نشان دهنده افزایش سینرژیستیک سطح دو سیتوکین التهابی tnf-? (57 برابر) و اینترلوکین-6 (17 برابر) پس از تیمار با پالمیتات بود. همچنین نتایج نشان داد که اولئات تاثیری بر میزان mrna مولکول ptp1b نداشته اما میزان پروتئین و فعالیت آنزیمی آن را کاهش داده و همزمان، حساسیت به انسولین را بهبود می بخشد. تیمار همزمان میوتیوب ها با پالمیتات و اولئات به طور کامل مانع از القای mrna مولکول ptp1b توسط پالمیتات شد. در مجموع نتایج مطالعه حاضر حاکی از نقش ptp1b به عنوان واسطه در بروز مقاومت به انسولین عضلانی ناشی از پالمیتات بوده و کاهش آن توسط اولئات می تواند موجب بهبود حساسیت به انسولین شود. مطالعات آتی به روشن شدن اثر اولئات و سایر اسید های چرب غیر اشباع بر پیام رسانی انسولین و به خصوص، بر بیان ptp1b کمک خواهند نمود.
محمود متوسل آرانی محسن جوادی
اخلاق پزشکی از موضوعات مهم حوزه بهداشت و سلامت در امر آموزش، پژوهش و درمان است. تقویت فضایل اخلاقی پزشکان از دیرباز مورد توجه حکیمان بوده و همواره در نگاشته های طبی و فلسفی خود، بخشی را به آن اختصاص می داده اند. رشد و گسترش فناوری در حوزه های زیستی و درمانی، مسایلی فراتر از رابطه پزشک و بیمار را پیش روی جامعه پزشکی قرار داده، که حل مطلوب آنها بدون درک درست از رویکردهای فلسفی و دینی در حوزه اخلاق، امکان پذیر نیست. در این میان، رویکرد اصول گرایی، چهار اصل اتونومی، سودمندی، عدم ضرر رسانی و عدالت را برای حل مسایل اخلاق پزشکی پیشنهاد می کند. این رویکرد، از مبانی فلسفی سکولار برآمده و در درون خود از جامعیت و انسجام لازم برخوردار نبوده و در تعارضات اخلاقی نیز کارآمد نیست. در بررسی این اصول با مبانی اسلامی، نقاط ضعف و قوت هر یک روشن و دیدگاه اسلام درباره هر کدام، با استناد به آیات و روایات تبیین شده است. اتونومی، با نگاه وظیفه گرایانه، جلب رضایت بیمار را وظیفه پزشک می داند و آن را اصل خدشه ناپذیر اخلاق پزشکی می شمرد. اما در فرهنگ دینی، در صورت تعارض میان خواست بیمار و حکم خدا، عمل به حکم خدا برای تحصیل خشنودی او مقدم است . سودمندی که از نگاه پیامدگرایی برآمده است، سودمند بودن عمل برای بیمار را کافی می داند؛ با آنکه در اخلاق اسلامی، حُسن فعلی بدون داشتن حُسن فاعلی ارزش اخلاقی ندارد، گرچه برای بیمار سودمند است. عدم ضرر رسانی، سومین اصل از اصول اخلاق پزشکی نوین است که البته در تعارض با اصل اتونومی، کارایی خود را از دست می دهد و لذا اتانازی و سقط جنین، که مباشرت یا مشارکت در گرفتن جان بیمار یا نوزاد است، به استناد اتونومی مجاز می شود. اما در فرهنگ اسلامی، قواعد نفی ضرر، نفی حرج و اضطرار بر همه احکام حاکم است و حتی وظایف دینی در صورت ضرری بودن، با تخفیف یا تعطیل روبرو می شوند. عدالت در توزیع منابع، امکانات و خدمات بهداشتی درمانی، مورد تأکید اخلاق پزشکی نوین است. اما آموزه-های دین، عدالت به معنایی فراتر و گسترده تر را مورد توجه قرار داده، همه انسانها را در برخورداری از حق حیات و سلامت برابر شمرده و رعایت مساوات در حقوق اجتماعی را وظیفه حاکمان در برابر مردم دانسته است. پس از نقد و بررسی اصول چهارگانه از منظر اسلام، سه فضیلت تقوا، احسان و امانتداری، از مجموع فضایل اخلاق اسلامی استخراج و استنباط گردید که هدف و مقصود نهایی از تدوین این پایان نامه نیز همین امر بوده است. تقوا، جامع ترین فضیلت اخلاق اسلامی است که در واژگان قرآن بیش ترین فراوانی را دارد و ملاک کرامت و شرافت انسان، نزد خداوند شمرده می شود. برخورداری از این فضیلت، عامل پیشگیری از برخی مشکلات و راهگشای بسیاری از معضلات اخلاقی در حوزه درمان است. احسان، کاربردی ترین فضیلت اخلاقی است که منشأ خدمت، خیرخواهی و خیر رسانی با انگیره الهی می شود و در ارائه خدمات درمانی، بسیار کارآمدتر از اصل سودمندی است. احسان شمردن حرفه پزشکی، آن را مشمول قاعده ای می سازد که در روابط پزشک و بیمار نقش تعیین کننده ای دارد. امانت داری، عام ترین فضیلت اخلاقی است که گستره آن در حوزه درمان، رعایت صرفه و صلاح در اموال عمومی، عدالت در توزیع امکانات و منابع انسانی، مسئولیت پذیری حرفه ای، حفظ محیط زیست، مراقبت از جسم و ناموس بیمار، رازداری و حقیقت گویی را در بر می گیرد. امانت دار بودن، پزشک را بهره مند از قاعده استیمان می سازد که در منابع فقهی مطرح گردیده است.