نام پژوهشگر: سارا مشهدی مقدسی

زمان دستوری و نمود در زبان فارسی: رویکردی شناختی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  سارا مشهدی مقدسی   ارسلان گلفام

پژوهش حاضر نگاهی دیگرگونه به مقولات دستوری زمان دستوری و نمود براساس آموزه های رویکردی نوین در زبان شناسی است. زبان شناسی شناختی و جلوه شاخص آن دستور شناختی ساخت های دستوری را معنا دار می داند و مقولات دستوری را جفت های صورت ومعنا در نظر می گیرد. یکی از توانایی های بالقوه در تمام زبان ها این است که برای گویندگان خود این امکان را فراهم می آورند که موقعیت ها در زمان های مختلف را ترسیم کرده و از ترتیب زمانی و ساختار زمانی درونی آنها سخن بگویند و زبان ها به ابزارهای مختلفی جهت ارائه چنین اطلاعاتی مجهز هستند. با بررسی داده ها در زبان فارسی ملاحظه می کنید که بین صورت ها ومعانی زمان های دستوری حال و گذشته همواره رابطه یک به یک برقرار نیست؛ صورت های زمان گذشته به موقعیت های غیر گذشته وصورت های زمان حال به موقعیت های غیر از حال اشاره می کنند. این عدم هماهنگی در صورت ومعنا در چارچوب زبان شناسی شناختی به دو صورت با قوای شناختی ما توجیه می گردد؛ اولاً با در نظر گرفتن زمان های دستوری به عنوان اسناد زمینه ساز تمایززمان حال وزمان گذشته تنها یکی از تعابیر فاصله از زمینه گفتمان درنظر گرفته می شود، به این معنی که زمان گذشته مفهوم طرح واره ای فاصله از زمینه را انتقال می دهد؛ خواه این فاصله در زمان باشد یا فاصله در واقعیت. و ثانیاً الگوی فضاهای ذهنی در انگاره معنا شناسی شناختی ساخت معنا را فرایندی پویا می داند و نشان می دهد که شرکت کنندگان در گفتمان با ساخت فضاهای جدید و حرکت از یک فضای ذهنی به فضای دیگر در طی گفتمان و تغییر زاویه دید وزاویه تمرکز، صورت های مختلف زمان دستوری را تولید ودرک می کنند. نمود به عنوان مقوله دیگری که به نوعی زمان مندی را بیان می کند در مطالعات سنتی به دو نوع واژگانی و دستوری تقسیم گردیده است. در این تحقیق با استفاده از داده های زبان فارسی نشان دادیم که فعل به تنهایی نمی تواند کامل یا ناقص باشد و علاوه بر فعل، عناصر دیگری مانند قیدها، ساخت جمله وموضوعات فعل در بازنمایی نمودی آن دخالت دارند ودیدیم که ویژگی هایی چون جانداری موضوعات فعل و تعامل آن ها نیز در بازنمایی تعبیرنمودی موقعیت ها دخیل هستند. همچنین نشان دادیم که کامل یا ناقص بودن موقعیت، حاصل نحوه انطباق موقعیت از سوی گویندگان است و با انتخاب های نمودی مختلف در گفتمان می توانیم چشم انداز های مختلفی نسبت به موقعیت هایی که توصیف می کنیم ارائه دهیم؛ مثلا در توصیف دو عملی که همزمان جریان دارند با ارائه کامل یکی از آن ها دیگری را پس زمینه آن قرار دهیم .