نام پژوهشگر: اصغر مصلح آرانی
محمد طاهر صحتی اصغر مصلح آرانی
بخش گسترده ایی از پوشش گیاهی مناطق خشک بر روی اراضی کوهستانی واقع شده است. کوهستان های مناطق خشک در اکثر مواقع به صورت توده سنگی، برونزد سنگی و یا دارای قشر بسیار نازکی از خاک می باشند. بخش گسترده ایی از پروژه های بیابانزدایی و جنگلکاری در مناطق خشک بر روی اراضی کوهستانی انجام می شود. در این تحقیق تحت شرایط اقلیمی یکسان بر روی واحدهای سنگ شناسی آهکی، گرانیتی، آندزیتی در منطقه مهریز یزد در دو بخش مطالعات میدانی و آزمایشگاهی اندازه گیری های لازم به منظور بررسی تاثیر خصوصیات سازند های زمین شناسی بر تراکم پوشش گیاهی صورت گرفت. مطالعات میدانی به طورکلی شامل اندازه گیری میزان پوشش گیاهی در شیب و جهات مختلف، شناسایی درجه هوازدگی و اندازه گیری تخلخل سطحی ناشی از درز و شکاف شامل اندازه گیری تعداد درز در سه بعد عرض، عمق و طول در سه مقیاس کوچک، متوسط و بزرگ می باشد. اقدامات لازم جهت تعیین فاکتورهای خاک شناسی شامل رطوبت خاک درزها، کلسیم، منیزیم، فسفر، پتاسیم، نیتروژن، هدایت الکتریکی، مواد آلی،کربنات کلسیم، بافت خاک و سنگریزه نیز در آزمایشگاه صورت گرفت. سپس داده های حاصل توسط نرم افزار spss 13 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که از نظر تراکم پوشش گیاهی و خصوصیات فیزیکی بین آنها در بین سازندهای مذکور در سطح 5 درصد اختلافات معناداری وجود دارد، همچنین بین تراکم پوشش گیاهی با تعداد درز دارای عرض بزرگ و متوسط، عمق بزرگ و متوسط و طول بزرگ رابطه مستقیم و معناداری در سطح 1 درصد وجود دارد. نتایج حاصل ارتباط معناداری را بین خصوصیات خاکشناسی و پوشش گیاهی نشان ندادند. بنابراین بین افزایش ابعاد درز با افزایش میزان پوشش گیاهی رابطه مستقیم می باشد و هرچه ابعاد درز ها افزایش یابد نوع فرم رویشی از علفی به سمت بوته ایی و درختچه ایی تمایل می یابد. نتایج این تحقیق بیانگر این مطلب بود که سنگ شناسی آهکی بهترین کیفیت را برای رشد درختان و درختچه ها در میان سایر واحدهای سنگی برخوردار است.
نجمه نعمتی اصغر مصلح آرانی
تحقیق حاضر به منظور بررسی اثرات تنش شوری برجوانه زنی در سه گونه salsola abarghuensis salsola arbuscula , salsola yazdiana, که گونه های درختچه ای و از خانواده اسفناجیان هستند ، انجام شد. گونه های salsola abarghuensis, salsola yazdiana انحصاری استان یزد بوده و تحقیق روی گونه های بومی از ارکان مدیریت صحیح توسعه و اصلاح مراتع محسوب میشود. این آزمایش به صورت فاکتوریل درقالب طرح کاملاًتصادفی در 5 تکرار و با 6 سطح شوری 0و 200و300و500و800 میلی مولاربرلیترنمک naclو مخلوط دو نمک شامل nacl وna2so4 (به نسبت70درصد و30 درصد) انجام شد. نتایج نشان داد که دوگونه , s. abarghuensis s.arbuscula درمرحله جوانه زنی نسبت به گونه s.yazdiana مقاوم تر بوده و از درصد جوانه زنی بالاتری برخوردارند ولی بررسی سرعت جوانه زنی آنها نشان داد که s. abarghuensis حساس ترازدوگونه دیگراست. بیشترین طول ساقه چه وریشه چه درگونهs.arbuscula مشاهده شد وتغییرات رشد ساقه چه وریشه چه درگونه s. abarghuensis بیشتر از دوگونه دیگر بود. با افزایش غلظت دو نوع تیمار نمک (nacl,nacl+na2so4) درصدجوانه زنی بذرها کاهش یافت. بطوریکه کمترین جوانه زنی درغلظت mm800 درمخلوط دونمک حاصل شد. نتایج مقایسه میانگین ها درآزمون توکی نشان می دهد، درگونه هایs. abarghuensis ,s.arbuscula درهمه غلظت ها مخلوط دونمک به طور معنی داری نسبت به nacl اثرمنفی تری روی رشد ساقه چه وریشه چه دارند. دراین تحقیق هچنین از خاک رویشگاه و بافت های هوایی گیاهان بالغ سه گونه موردمطالعه نمونه برداری وتحت آنالیز املاح قرارگرفت که ارتباط آنها باجوانه زنی مورد بحث قرارگرفته است. میزان تجمع املاح (na,cl)در s. abarghuensis خیلی زیادتراز دوگونه دیگرمی باشد. احتمالاً این گونه ازذخیره نمک درسلولهای خود برای تنظیم اسمزی استفاده می کند. تجزیه املاح خاک در رویشگاه نشان داد که ec خاک درمحل ررویش s. abarghuensis برابر با 101/28 دسی زیمنس برمتر می باشد که نسبت به خاک محل رویش دو گونه دیگر بالاتر است. همچنین بذورجوانه نزده به پتری دیش های حاوی آب مقطر منتقل شدند .درصدبازیابی جوانه زنی بین گونه های مختلف بین 5 تا96 درصد بود. گونه های s. abarghuensis و s.arbuscula بیشترین وکمترین بهبود جوانه زنی را داشتند.
بی بی عذرا حکیمی بافقی اصغر مصلح آرانی
پتاسیم، سدیم و پرولین نقش مهمی در سازگاری گیاهان به شرایط خشکی بازی می کنند. توزیع و پراکنش این مواد در گیاهان مناطق خشک و بیابانی به خوبی روشن نیست. در این تحقیق، تجمع این مواددر سه گونه hammada salicornia ،calligonumpolygonoidesو stipagrostis pennata که از گیاهان مهم و از رویش های طبیعی ایرانی و تورانی می باشند، مورد بررسی قرار گرفت. 6 گیاه از هر گونه در شرایط (فرم رویشی) مشابه، در فصل تابستان انتخاب گردید. نیمی از این گیاهان تحت تیمار آبیاری قرار گرفتند. مقدار پتاسیم، سدیم و پرولین در ساقه و ریشه این گیاهان اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که مقدار پرولین در ساقه وریشه ی گیاه سبط (stipagrostis pennata) به طور معنی داری بیشتر از دو گیاه دیگر و بیشتر از سبط تحت آبیاری بود. همچنین مقدار پتاسیم گیاه رمس(hammada salicornia) به طور معنی داری بیشتر از دو گیاه دیگر و بیشتر از رمس تحت آبیاری بود. مقدار پتاسیم در ریشه رمس نیز بیشتر از دو گونه دیگر، ولی مقدار آن با گیاهان تحت آبیاری اختلاف معنی داری نداشت. سدیم در رمس نیز مانند پتاسیم از مقدار بیشتری برخوردار بود.اما تفاوت معنی داری در مقدار آن بین دو تیمار تحت آبیاری و فاقد آبیاری مشاهده نشد. گیاه اسکنبیل(polygonoides calligonum) بعد از رمس از تجمع بیشتر سدیم در ساقه ی خود برخوردار بود. مشابه ساقه، ریشه های رمس و اسکنبیل نیز دارای سدیم بیشتری در مقایسه با سبط بودند. بنابراین نتیجه گیری شد که گیاهان رمس و اسکنبیل باتجمع سدیم و پتاسیم به جای تجمع پرولین استراتژی متفاوتی نسبت به سبط در مقابله با خشکی اتخاذ می نمایند.
رمضان قباد پور قورد اصغر مصلح آرانی
چکیده اثرات شوری خاک بر تجمع املاح (سدیم، کلر، پتاسیم، کلسیم، منیزیم)، اسیدآمینه پرولین و قند محلول در برگ آتریپلکس،لاکت، و گز در منطقه چاه افضل اردکان یزد و ایستگاه صدوقی مورد بررسی قرار گرفت. این آزمایش در قالب طرح کاملآ تصادفی در سه تکرار و در سه فصل بهار، پاییز، و زمستان انجام شد. نتایج نشان می دهد که مقدار قند محلول در گونه گز دارای تفاوت معنی داری با گونه های آتریپلکس و لاکت است. ولی مقدار پرولین در بین سه گونه تفاوت معنی داری را در طول سه فصل نشان نمی دهد. آنالیز خاک رویشگاه گیاهان مورد نظر نشان می-دهد.که مقدار شوری خاک واملاح در خاک چاه افضل بیشتر از ایستگاه صدوقی است. در حالی که آنالیز مربوط به نتایج بافت گیاهان مورد نظر نشان می دهد. که تفاوت اصلی در عنصر سدیم می باشد به طوری که مقدار سدیم در لاکت از گونه های آتریپلکس و گز بیشتر بود. درانتها گیاه لاکت با جذب املاح به ویژه سدیم تنظیم اسمزی انجام می دهد. و گونه های آتریپلکس و گز با سنتز قند های محلول به ویژه در شوری های بالا و در شوری های پایین با تولیدپرولین تنظیم اسمزی انجام می دهد.
مریم منصوری شوازی محمد زارع ارنانی
به منظور ارزیابی واکنش جوانه زنی بذر دو گونه مرتعی شور شبه درختچه ای و آسمانی گچ دوست به تیمارهای مختلف شوری و خشکی، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. در این آزمایش فاکتور اول گونه گیاهی در دو سطح (شورشبه درختچه ای و آسمانی گچ دوست)، فاکتور دوم نوع تیمار شوری و خشکی در سه سطح ( کلرید سدیم، تیمار ترکیبی کلرید سدیم و سولفات سدیم به نسبت 50درصد و پلی اتیلن گلایکول 6000)، فاکتور سوم سطوح مختلف تنش درشش سطح (0، 3-، 7-، 11-، 18- و36- بار) تنش شوری و پنج سطح (0، 3-، 7-، 11- و18- بار)تنش خشکی برای گونه آسمانی گچ دوست و چهار سطح(0، 3-، 7- و 11-) تنش شوری و خشکی برای گونه شورشبه درختچه ای در نظر گرفته شد. صفات مورد مطالعه عبارت بودند از درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه بذرها. نتایج نشان داد در گونه آسمانی گچ دوست، در هر دو تیمار شوری، بیشترین درصد و سرعت جوانه زنی در سطح شاهد برابر با 100% بود. کمترین درصد جوانه زنی در سطح 36- بار مشاهده گردید، بطوری که درصد جوانه زنی در تیمار nacl برابر با صفر و در تیمارnacl+na2so4 به 22/2 % کاهش یافت. درتیمار خشکی نیز حداکثر درصد جوانه زنی در تیمار شاهد با 100% و کمترین آن در سطح 18- بار، 2/13 درصد مشاهده شد. در گونه شورشبه درختچه ای نیز بیشترین درصد جوانه-زنی در هر سه تیمار در سطح شاهد مشاهده شد و با افزایش میزان شوری و خشکی ، درصد جوانه زنی کاهش یافت. به طور کلی، گونه آسمانی گچ دوست مقاومت بیشتری را در برابر تنش های شوری و خشکی نسبت به گونه شورشبه درختچه ای نشان داد. نتایج حاصل از بازیابی جوانه زنی نیز بیانگر آن است که کاهش جوانه زنی در گونه آسمانی گچ دوست تنها عامل اسمزی بوده در گونه دیگر عامل سمیت یون نیز اثر گذار بوده است. کلمات کلیدی: جوانه زنی، تنش شوری، تنش خشکی، salsola arbusculiformis، anabasis calcarea.
شفق روشن اصغر مصلح آرانی
انار شیطانtecomella undulata)) از گونه های درختی یا درختچه ای نواحی خشک و نیمه خشک جنوب کشور است که مقاوم به خشکی، شوری و آتش سوزی است و برای جنگلکاری در استان های جنوب کشور مورد استفاده قرار می گیرد. این تحقیق به منظور بررسی برخی ویژگی های خاک و اقلیم، ویژگی های جنگل شناسی این گونه، بررسی نحوه زادآوری و تکثیر آن و همچنین بررسی شادابی و ارتباط آن با سطح ایستابی و کیفیت آب در برخی رویشگاه های آن در استان های هرمزگان و بوشهر صورت گرفته است. به منظور بررسی ویژگی-های خاک در هر منطقه 3 پروفیل مورد بررسی قرار گرفت که از هر کدام 3 نمونه خاک برداشت شد. عمق 30-0 به عنوان لایه سطحی و میانگین وزنی عمق های 60-30 و 90-60 سانتی?متر به عنوان لایه های عمقی در نظر گرفته شد. برای به دست آوردن درصد تاج پوشش و تراکم این گونه با توجه به وسعت رویشگاه ها در هر منطقه 3 ترانسکت (خط نمونه) پیاده گردید و درهر خط نمونه ارتفاع کل، قطر برابر سینه، قطر یقه، دو قطر عمود بر هم تاج و تجدید حیات آن اندازه گیری شد. داده های به دست آمده به کمک روش نزدیکترین فرد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. به منظور بررسی نحو? تکثیر این گونه قلمه?های ریشه?جوش از منطقه جمع آوری شد و در آزمایشگاه کشت داده شد. شادابی انار شیطان در 4 گروه شاداب، نیمه شاداب، به نسبت شاداب و نا شاداب بررسی شد. عمق چند چاه موجود در هر منطقه جهت بررسی ارتباط شادابی با سطح سفره آب زیرزمینی و کیفیت آن اندازه گیری شد. کمترین میزان شادابی در منطقه علی آباد مشاهده گردید. نتایج نشان داد بیشترین ارتفاع 11 متر و بیشترین قطر برابر سینه 5/60 سانتی متر در رویشگاه بستک اندازه گیری شد. منطقه علی آباد کمترین مقدار را از نظر ارتفاع و قطر برابر سینه را به خود اختصاص می?دهد. زادآوری انارشیطان در تمامی رویشگاه های آن از طریق ریشه?جوش بوده و تکثیر آن در محیط آزمایشگاه به سختی صورت می?گیرد. کشت قلمه?های ریشه?جوش نشان داد که تنها 20 درصد از قلمه های برداشت شده در فصل پاییز برگدار شده و از این تعداد 5 درصد ریشه?دار شد و حدود 60 درصد از قلمه های برداشت شده در فصل زمستان سبز شدند اما تنها 40 درصد آنها ریشه?دار شدند. پایین ترین کیفیت آب در منطقه علی آباد انداره گیری شد. ویژگی های اقلیمی (دما، بارندگی، رطوبت و...) در مناطق مورد مطالعه اختلاف معنی داری ندارند و عامل اصلی بر شادابی این گونه کیفیت آب و خاک می باشد. نتایج تجزیه خاک نشان داد که بافت خاک در رویشگاه های انار شیطان شنی-لومی می باشد. میزان ph خاک رویشگاه های مختلف تفاوت معنی?داری نداشتند. ec و sar اندازه گیری شده در محدود? علی?آباد بیشترین میزان را داشت و با سایر مناطق اختلاف معنی داری را نشان میدهد. بیشترین درصد ماد? آلی در لای? سطحی رویشگاه بستک اندازه گیری شد. این رویشگاه بیشترین مقدار آهک را در هر سه لایه داشته و علی?آباد رتب? بعدی را در میزان آهک داراست.
میثم آرامش سید علی محمد میرمحمدی میبدی
یکی از ابزارهای کاهش سموم علف کش، استفاده از خاصیت آللوپاتی موجود در برخی گونه های گیاهی می باشد. بدین منظور آزمایشی جهت بررسی خاصیت آللوپاتی گونه کور بر روی دو گونه علف هرز یولاف وحشی (avena fatua l.) و پنیرک(malva parviflora l.) انجام گرفت. بوته های کور در تابستان سال 1389 از رویشگاه های طبیعی آن در طرقرود از توابع شهرستان نطنز جمع آوری و به آزمایشگاه گیاه شناسی دانشکده منابع طبیعی دانشگاه یزد منتقل گردید و اندام های هوایی و ریشه گیاه از هم جدا شده و در سایه و در دمای 22 درجه سانتیگراد خشک گردید. سپس اندام های هوایی و ریشه به طور جداگانه توسط آسیاب پودر شد. آزمایش در دو مرحله ی آزمایشگاهی و گلخانه ای انجام گرفت. بذر علف های هرز مورد مطالعه نیز از شرکت پاکان بذر اصفهان تهیه شد. بررسی اثر بازدارندگی عصاره ریشه و اندام های هوایی کور (capparis spinosa) بر روی میانگین زمان لازم جهت جوانه زنی، درصد جوانه زنی و طول و وزن ساقه چه و ریشه چه علف هرز یولاف وحشی و پنیرک در محیط آزمایشگاه انجام گرفت. آزمایش بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار انجام گردید. همچنین اثر بازدارندگی پودر ریشه و اندام های هوایی کور بر روی طول گیاهچه و تعداد بذور جوانه زده دو گونه علف هرز یولاف وحشی و پنیرک در محیط گلخانه ای بررسی گردید. آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی و با ساختار تیماری فاکتوریل با سه تکرار انجام گردید. تیمارهای آزمایش دو اندام (ریشه و اندام های هوایی) و چهار سطح غلظت (6/0، 9/0، 25/1 و شاهد برای محیط آزمایشگاه و 4، 8، 12 و شاهد برای محیط گلخانه) بود. نتایج نشان داد که غلظت های مختلف عصاره کور در محیط آزمایشگاه اثر معنی داری روی دو گونه داشته و با افزایش غلظت عصاره کور میانگین زمان لازم جهت جوانه زنی افزایش یافته در حالیکه سایر عوامل کاهش می یابد. همچنین در محیط گلخانه تاثیر مقدار پودر اضافه شده به خاک معنی دار بوده و با افزایش میزان پودر کور، طول گیاهچه و تعداد بذور جوانه زده دو گونه کاهش می یابد. نتایج همچنین نشان داد که در مورد بعضی از صفات خاصیت بادارندگی بخش های هوایی کور بیشتر از ریشه آن بود.
راضیه حاجی رضایی حمید سودایی زاده
مرحله جوانه زنی گیاهان یکی از مراحل مهم در طول دوره رشد آنها است که اغلب تحت تاثیر تنش های محیطی به ویژه شوری و خشکی قرار می گیرد. به منظور ارزیابی بررسی نقش موسیلاژ در مقاومت به خشکی دو گونه اسفرزه (forsk plantago ovata) و بارهنگ (plantago major l) در مرحله جوانه زنی، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا" تصادفی با چهار تکرار انجام شد. در این آزمایش فاکتور اول نوع گونه گیاهی در دو تیمار (اسفرزه و بارهنگ)، فاکتور دوم سطوح مختلف تنش خشکی در پنج تیمار (0، 5-، 9-، 5/14-،21- بار)، فاکتور سوم نوع بذر در دو سطح (با موسیلاژ، بدون موسیلاژ) و صفات مورد مطالعه شامل درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه، طول ساقه چه و بنیه ی بذر می باشند. نتایج نشان داد که اثر تنش خشکی، نوع گونه و نوع بذر روی صفات مورد مطالعه معنی دار می باشند و اثرات متقابل تنش خشکی و نوع بذر، تنش خشکی و گونه و نهایتا گونه و بذر در اکثر موارد معنی دار می باشند. نتایج حاصل از همبستگی نیز نشان داد که بین تنش خشکی و صفات مورد مطالعه رابطه منفی در سطح یک درصد وجود دارد. به طوری که افزایش شدت تنش از صفر (شاهد) تا 21- بار، باعث کاهش چشمگیری در تمام صفات مورد مطالعه می گردد. گونه اسفرزه در مقایسه با گونه بارهنگ مقاومت کمتری به سطوح مختلف این تنش ها دارد. حضور موسیلاژ نیز نقش مثبت در حفظ رطوبت و در نتیجه افزایش صفات مورد مطالعه دارد.
هدا کدخدایی اصغر مصلح آرانی
تنش کم آبی یک تنش غیر زنده است که به طور جدی تولید محصولات کشاورزی را در بسیاری از نقاط جهان متأثر می سازد. گونه های گیاهی در پاسخ به تنش های محیطی اسمولیتهای سازگاری مانند گلایسین بتائین، پرولین و دیگر اسید های آمینه را در سیتوپلاسم سلولی تجمع می دهند که به واسطه نقش آن در تنظیم فشار اسمزی نقش مهمی درافزایش مقاومت گیاهان تحت شرایط استرس ایفا می کنند. در این تحقیق نقش گلایسین بتائین در افزایش مقاومت به خشکی در دو گونه کلزا و سورگوم تحت تیمارهای مختلف تنش خشکی مورد بررسی قرار گرفت. تحقیق حاضر در سال 1391 در گلخانه ی دانشگاه یزد به صورت طرح بلوک کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. تیمار های آزمایشی شامل مقادیر مختلف گلایسین بتایین با غلظت های صفر (شاهد)، 100 و 200 میلی مولار در ترکیب با دور های مختلف آبیاری(3، 6، 9 روزه) در نظر گرفته شد. فاکتورهای مورد ارزیابی در این آزمایش شامل قند، پرولین، وزن تر و خشک و کلروفیل گیاه مورد مطالعه بود. نتایج نشان داد که کاربرد گلایسین بتایین در شرایط تنش بر روی گیاه سورگوم به طور معنی داری باعث افزایش قند در تنش های شدید (نه روزه) و افزایش پرولین در تنش های متوسط (شش روزه) شد. همچنین وزن تر و خشک سورگوم با کاربرد گلایسین بتایین به طور معنی داری در تنش های شدید و متوسط افزایش یافت. در گیاه کلزا کاربرد گلایسین بتایین در شرایط تنش به طور معنی داری باعث افزایش قند و پرولین در تنش های شدید و متوسط شد. همچنین وزن خشک در تنش شدید (نه روزه) به طور معنی داری افزایش یافت. وزن تر در هیچکدام از تیمار ها تفاوت معنی داری را نشان نداد اگر چه اثرغلظت گلیسین بتایین بر وزن تردرتنش شدید (نه روزه) بارزتر بود. میزان کلروفیل هم در شرایط تنش شدید با مصرف گلایسین بتایین به طور معنی داری افزایش یافت. بنابر این بنظر می رسد محلول پاشی گلیسین بتائین می تواند باعث بهبود رشد و محصول در گیاهان مورد مطالعه گردد.
فهیمه الفتی حمیدرضا عظیم زاده
این تحقیق با هدف برآورد مقدار ذخیره کربن توسط یکی از مهمترین عناصر جنگلی (بنه، pistacia atlantica) در منطقه حفاظت شده باغ شادی هرات یزد انجام گرفت. به منظور مطالعه ی تأثیر چرای دام بر روی میزان ذخیره کربن خاک و گیاه، میزان ذخیره کربن در منطقه تحت مدیریت حفاظت و منطقه بدون مدیریت با یکدیگر مقایسه شد. در ابتدا، هشت عدد ترانسکت 500 متری و به فواصل 100 متری از یکدیگر به طور تصادفی در منطقه مستقر شد. نمونه برداری از پوشش گیاهی با روش تصادفی- سیستماتیک انجام شد. تعداد 39 پلات 20×20 متر پیاده گردید و در هر پلات برخی از پارامترهای کمی درختان اندازه گیری شد. برای گونه بنه چهار طبقه قطری مشخص شد و یک اصله از هر کلاسه قطری به صورت تصادفی انتخاب و نشانه گذاری گردید. پس از قطع درخت، اندام های مختلف (ریشه، تنه و شاخه و برگها) توزین شدند. سپس به قطعات 5 سانتیمتری بریده شد و 10 نمونه به صورت تصادفی از آنها برداشت شد. به منظور بررسی خاک، ترانسکت های 100 متری به طور تصادفی در مناطق مورد مطالعه تعبیه شد و پروفیل ها در فواصل مشابه در طول ترانسکت حفر شد. در منطقه حفاظت شده 11 نقطه، منطقه تحت قرق هفت نقطه و منطقه تخریب شده هفت نقطه انتخاب شد. نمونه های خاک از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتی متر و همچنین نمونه های لاشبرگ در نقاطی که پروفیل خاک حفر شد، در سطحی با ابعاد 20×20 سانتی متر برداشت و به آزمایشگاه منتقل شد. در نمونه های خاک، کربن آلی به علاوه 11 فاکتور فیزیکی و شیمیایی بررسی شد. درصد کربن آلی نمونه تنه و شاخه، ریشه و برگ و لاشریزه به روش احتراق در کوره تعیین شد. با توجه به نتایج، از بین اجزاء مختلف توده بیشترین سهم از ترسیب کربن را خاک این منطقه به خود اختصاص داده بود (بیوماس 232/6، خاک 220/71 و لاشبرگ 445/0تن در هکتار). همچنین کربن ذخیره شده در ساقه بنه با میزان 32/4836 کیلوگرم در هکتار نسبت به برگ (6/1318) و ریشه (12/77) بیشتر بود. میزان ذخیره کربن در هر کدام از اندام های تنه و شاخه، تاج و ریشه بنه در منطقه حفاظت شده به ترتیب برابر 836/4، 0771/0 و 319/1 تن در هکتار بدست آمد، که این میزان در منطقه تحت چرا به ترتیب برابر 407/3، 0478/0 و 007/1 تن در هکتار شد. در کل میزان ذخیره کربن گونه بنه در منطقه حفاظت شده برابر 232/6 تن در هکتار و برای منطقه تحت چرا برابر 461/4 تن در هکتار بدست آمد. نتایج موید این مطلب بود که چرا تأثیر منفی بر میزان ترسیب کربن بیوماس و خاک منطقه دارد، همچنین نشان دهنده تأثیر بسزای توده های طبیعی بنه در کاهش غلظت co2 اتمسفری می باشد. از این رو مدیریت این توده ها در راستای حفظ و افزایش و پتانسیل ذخیره کربن ، گامی موثر در جهت تعدیل بحران گرمایش جهانی خواهد بود.
مهری خسروی حمیدرضا عظیم زاده
در این تحقیق اثر سرب و کادمیم بر بعضی از خصوصات فیزیولوژیکی گیاه کاج، سرو، زیتون و مورد اندازه گیری شد. همچنین میزان جذب این عناصر در برگ و ریشه در دو حالت محلول دهی و محلول پاشی اندازه گیری شد. نهال های دو ساله کاج بروسیا، سرو خمره ای، زیتون و مورد که در مخلوط رس، ماسه و کود به نسبت مساوی کشت شده بودند، تهیه شد. نهال های هم اندازه انتخاب و آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. برای تهیه تیمار های سرب و کادمیم به ترتیب از کلریدسرب و نیترات کادمیم استفاده و غلظت های 200، 500 و 1000 میلی گرم بر لیتر از مواد فوق ساخته شد. برای تیمار شاهد از آب مقطر استفاده شد. گلدان های مورد نظر در طول 70 روز در فصل تابستان توسط محلول های تهیه شده سرب و کادمیم به اندازه های مساوی و به دو صورت محلول دهی و محلول پاشی مورد آبیاری قرار گرفت. بعد از آماده نمودن نمونه های ریشه و برگ مقدار سرب و کادمیم با استفاده از دستگاه جذب اتمی مدل novaa300))، مقدار پرولین به روش bates قندهای محلول به-روش kochert و مقدار کلروفیل با دستگاه spadمورد سنجش قرار گرفت. نتایج نشان داد، کادمیم باعث افزایش میزان پرولین در گیاه کاج و سرو گردید. سرب تنها باعث افزایش پرولین در گیاه سرو شد. میزان پرولین گیاهان دیگر تغییر چندانی نشان نداد. در بین گیاهان مورد مطالعه سرب و کادمیم به طور مشخص باعث افزایش میزان قند های محلول در گیاه مورد شد. با افزایش غلظت سرب تا 200 میلی گرم بر لیتر ابتدا میزان کلروفیل در گیاه زیتون افزایش یافت ولی با افزایش غلظت سرب به طور معنی داری از میزان کلروفیل کاسته شد. در گیاه مورد نیز با افزایش غلظت سرب افزایش تدریجی و ضعیفی تا غلظت 500 میلی گرم بر لیتر مشاهده و سپس با افزایش غلظت، میزان کلروفیل به طور معنی داری کاهش یافت. در حالت محلول دهی کاج بروسیا بیشترین میزان سرب برابر با ppm 303 را در ریشه در بین گیاهان مورد مطالعه در خود انباشت نمود. بعد از کاج، مورد با ppm 253، سرو با ppm 235 و زیتون هم با ppm 101 کمترین انباشت سرب را در ریشه دارند. در حالت محلول پاشی نیز انباشت عنصر سرب در ریشه و برگ بین گیاهان مورد مطالعه مشابه حالت محلول دهی بود. در حالت محلول دهی سرو بیشترین میزان کادمیم برابر با ppm 607 را در ریشه در بین گیاهان مورد مطالعه در خود انباشت نمود. بعد از سرو، مورد با ppm 593، زیتون با ppm 428 و کاج هم با ppm 480 کمترین انباشت کادمیم را در ریشه در بین گیاهان مورد مطالعه دارد. در حالت محلول پاشی نیز انباشت عنصر کادمیم در ریشه و برگ بین گیاهان مورد مطالعه همانند حالت محلول دهی بود. بنابراین در صورتی که شرایط رویش برای این گیاهان فراهم باشد می توان از آنها در خاکهای آلوده به این عناصر جهت امر گیاه تثبیتی و یا کاشت در فضاهای سبز شهری جهت پالایش هوا استفاده نمود. نتایج این تحقیق به وضوح نشان داد که گیاه مورد بیشترین انتقال و انباشت سرب و کادمیم را از ریشه به برگ دارد بنابراین می-توان از آن در خاکهای آلوده به این عناصر جهت امر گیاه استخراجی استفاده نمود. بنابراین نتیجه گیری شد که گیاه مورد با انتقال و انباشت حدود 177 میلی گرم بر کیلوگرم کادمیم می تواند به عنوان یک گیاه بیش انباشت کننده معرفی شود.
شکوه کوهی فایق اصغر مصلح آرانی
این پژوهش در تابستان 1391 در یک آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملأ تصادفی با سه تکرار به اجرا در آمد. در این آزمایش نهالهای یکساله از نهالستان یزد تهیه و در همان محل با شرایط آب و هوایی یکسان تیماردهی شد. نهال های مورد نظر در تیمارهای صفر (شاهد)، 5 ،10 و 20 دسی زیمنس بر متر کلرید سدیم به صورت یک روز در میان محلول دهی شدند، محلول دهی شاهد نیز با آب مقطر صورت گرفت. اعمال تیمارها دو ماه طول کشید، سپس گونه های مورد نظر جهت انجام برخی آزمایش ها به آزمایشگاه انتقال داده شد. از شاخص های مورد بررسی در این پژوهش اندازه گیری مقدار پرولین به روش بیتس، قندهای محلول به روش کوچرت، کلروفیل با دستگاه کلروفیل سنج (spad)، سدیم و پتاسیم به روش فلیم فتومتری و محتوای رطوبت نسبی به روش یاماساکی و دیلنبورگ انجام شد. همچنین طول ریشه و ساقه با خط کش میلیمتری و وزن تر و خشک ریشه و ساقه با ترازوی sartarius (مدل 211bp) با دقت 001/0 اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت شوری مقدار پرولین و قندهای محلول در اندام های هوایی و زیرزمینی دو گیاه سنجد معمولی و زیتون تلخ به طور معنی داری افزایش یافت، به طوریکه در شوری 20 دسی زیمنس بر متر، مقدار پرولین برگ در گیاه زیتون تلخ نسبت به شاهد 13 برابر شد و کاربرد دو پیش تیمار نیتروپروسایدسدیم(snp) و سالیسیلیک اسید(sa) باعث کاهش مقدار پرولین در این غلظت شد، همچنین در گیاه سنجد، در شوری 20 دسی زیمنس بر متر، مقدار پرولین ریشه نسبت به شاهد 3 برابر شد و کاربرد دو ماده مذکور تأثیر معنی داری در مقدار پرولین در این غلظت ایجاد نکرد. همچنین با افزایش شوری، مقدار سدیم در برگ زیتون تلخ و ریشه سنجد به طور معنی داری در دو غلظت 10 و 20 دسی زیمنس بر متر افزایش یافت و کاربرد snp باعث کاهش جذب سدیم در غلظت 20 شد. در مقابل مقدار پتاسیم به طور معنی داری در اندام های هوایی و زیرزمینی زیتون تلخ و برگ سنجد کاهش یافت. در هر دو گیاه مذکور افزایش شوری در دو غلظت 10 و 20 باعث کاهش معنی دار مقدار کلروفیل نسبت به شاهد شد، که این کاهش در گیاه زیتون تلخ بیشتر از سنجد مشاهده شد. کاربرد سالیسیلیک اسید تأثیری در مقدار کلروفیل ایجاد نکرد ولی snp باعث افزایش مقدار کلروفیل در هر دو غلظت شد. با افزایش شوری وزن خشک ریشه و وزن تر دو گیاه کاهش معنی داری را نشان داد و کاربرد دو ماده مذکور باعث افزایش وزن تر و خشک شد. با توجه به آزمایشات صورت گرفته و مقایسه فاکتورهای رشدی از جمله وزن تر و خشک ریشه دو گیاه و همچنین مشاهدات صورت گرفته حین محلول دهی مشخص گردید که گیاه زیتون تلخ گیاهی حساس در برابر شوری 5 دسی زیمنس به بالا می باشد و در مقابل، سنجد گیاهی مقاوم به شوری به شمار می آید. پس می توانیم در اراضی شور نسبت به کاشت گیاه سنجد اقدام نماییم. دو ماده سالیسیلیک اسید و نیتروپروسایدسدیم نیز با بهبود بخشیدن فاکتورهای رشدی در هر دو گیاه توانستند تا حدودی از اثرات سوء تنش بکاهند، پس می توانیم در مناطق شور جهت مقاومت گیاه زیتون تلخ از سالیسیلیک اسید و نیتروپروساید سدیم استفاده کنیم.
مرضیه زمانی اصغر مصلح آرانی
که میزان قند در ریشه (سرو) در دو غلظت ds/m 10 و 20 افزایش یافت و کاربرد snp و sa باعث افزایش قند در غلظت ds/m 5 شد. با افزایش شوری تغییری در طول ریشه و کارتنوئید (سرو) ایجاد نشد. اما طول ساقه در غلظت ds/m 5 افزایش یافت و کاربرد sa در غلظت ds/m20 باعث افزایش طول ساقه شد و افزایش شوری، همچنین باعث کاهش وزن تر ساقه و ریشه در سرو شد. اما تغییری در مقدار رطوبت نسبی، پتاسیم برگ، سدیم ریشه، طول ساقه، وزن خشک ریشه و ساقه، وزن تر ریشه و ساقه، کارتنوئید و کلروفیل کاج ایجاد نشد. در مجموع کاج الدار گونه ای مقاوم در برابر تنش شوری ارزیابی گردید. همچنین سالیسیلیک اسید و نیترو پروساید سدیم در افزایش مقاومت به تنش شوری نقش مهمی داشتند. کلمات کلیدی : کاج الدار، سرو ناز، نیترو پروساید سدیم، سالیسیلیک اسید، شوری.
مصطفی نادری غلامحسین مرادی
چکیده این پژوهش با هدف مطالعه پوشش گیاهی و بررسی تاثیر فاکتورهای فیزیوگرافی، خاک و زمین شناسی بر روی توزیع و پراکنش جوامع گیاهی منطقه مانشت در استان ایلام انجام شده است. بعد از شناسایی منطقه، اقدام به تیپ بندی پوشش گیاهی و تهیه لیست فلورستیک و تعیین فرم رویشی با استفاده از روش رانکایرگردید. شناسایی گونه های گیاهی در طی دو فصل رویشی حاکی از آن است که در منطقه مورد مطالعه 44 خانواده، 121 جنس و 169 گونه گیاهی وجود دارد. بر اساس نتایج، خانواده های compositae ( 21 گونه)، labiateae (20 گونه)، gramineae (15 گونه)، papilionaceae (13 گونه)، liliaceae و umbelliferae هر کدام با 10 گونه مهمترین تیره های گیاهی منطقه از نظر فراوانی گونه ای هستند. جهت بررسی و تعیین گروه های اکولوژیک 125 قطعه نمونه مربعی شکل با مساحت 400 متر مربع به صورت تصادفی- سیستماتیک در منطقه برداشت شد. همچنین به منظور تعیین فاکتورهای خاک در هر یک از واحد های شکل زمین از دو عمق 30-0 و 90-30 سانتیمتری نمونه خاک برداشت شد و پارامترهای نظیر بافت خاک، اسیدیته، هدایت الکتریکی، درصد رطوبت اشباع، آهک، کربن آلی، فسفر، ازت کل، پتاسیم، وزن مخصوص ظاهری و وزن مخصوص حقیقی اندازه گیری گردید. با استفاده از آنالیز دو طرفه گونه های معرف (twinspan) پوشش گیاهی منطقه طبقه بندی شد و سپس جهت بررسی روابط پوشش گیاهی با عوامل محیطی و تعیین موثرترین این عوامل از روش آنالیز مولفه های اصلی (pca) و آنالیز تطبیقی متعارف (cca) استفاده گردید. نتایج حاصل از pca و cca نشان دادند که ارتباط معنی داری بین توزیع و پراکنش گروه های اکولوژیک و گونه های گیاهی با فاکتورهای فیزیوگرافی، خاک و زمین شناسی وجود دارد و مهمترین عوامل محیطی موثر در توزیع و استقرار گروه-های اکولوژیک در منطقه سازند زمین شناسی، مواد آلی و آهک می باشند. نتایج cca با نتایج pca کاملا منطبق بوده با این تفاوت که در cca ارتباط گونه ها با محیط به صورت دقیق تر بررسی و نشان داده شد در صورتیکه در pca ارتباط گروه های اکولوژیک و به تبع آن گونه های شاخص و عوامل محیطی نشان داده شد.
نسیبه میرزایی اصغر مصلح آرانی
چکیده در این تحقیق اثر سرب، کادمیم و تیمار همزمان نیتروپروساید سدیم (snp) بر بعضی از خصوصیات فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی گیاه سنجد و زیتون تلخ اندازه گیری و همچنین میزان جذب کادمیم و سرب در ریشه، ساقه و برگ اندازه گیری شد. نهال های یک ساله و هم اندازه سنجد خوراکی و زیتون تلخ که در مخلوط رس، ماسه و کود به نسبت مساوی کشت شده بودند از نهالستان شهرستان یزد تهیه و در یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار قرار داده شد. محلول هایی با غلظت های صفر (شاهد)، 100، 200 و 400 میلی گرم بر لیتر از عناصر مورد مطالعه، بدون ماده snp و یا همراه 750 میلی گرم بر لیتر از ماده snp تهیه شد. گونه های مورد مطالعه به مدت 60 روز تحت تیمار 200 میلی لیتر از محلول های مذکور (از طریق خاک) قرار گرفت. بعد از آماده نمودن نمونه های ریشه، ساقه و برگ مقدار سرب و کادمیم با استفاده از دستگاه جذب اتمی مدل novaa300))، مقدار پرولین به روش bates، قندهای محلول به روش kochert، مقدار کلروفیل با دستگاه spad، محتوی آب به روش ritchie، مالون دآلدئید به روش heath وpacker ، طول ریشه و ساقه با خط کش میلی متری و وزن آن ها با ترازوی با دقت 001/0 مورد سنجش قرار گرفت. نتایج نشان داد با افزایش غلظت این دو عنصر در خاک میزان جذب آن ها در ریشه، ساقه و برگ افزایش یافت. میزان انباشت در هر دو گونه و برای هر دو عنصر در ریشه بیشتر از ساقه و برگ بود. افزایش کادمیم و سرب در خاک باعث افزایش میزان پرولین در هر دو گیاه شد. میزان کلروفیل نیز در هر دو گیاه تحت تنش عناصر سنگین کاهش یافت. میزان قندهای محلول در برگ و محتوی نسبی آب برگ در هیچ یک از دو گیاه و برای هیچ یک از دو عنصر تغییر معنی داری نداشت. حضور عناصر سنگین در خاک باعث کاهش رشد ریشه در دو گیاه شد. کاربرد snp باعث افزایش میزان کلروفیل و رشد ریشه در دو گیاه مورد مطالعه تحت تنش عناصر سنگین شد.
طاهره آب تین اصغر مصلح آرانی
در این پژوهش اثر روی و کروم و تیمار همزمان snp بر خصوصیات فیزیولوژیکی و رشدی گونه های کاج الدار و سرو ناز بررسی شد. نهال های یک ساله از گونه های مذکور در دو آزمایش مجزا، در یک طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار قرار داده شدند. محلول هایی با غلظت صفر، 100، 200 و 400 میلی گرم بر لیتر از عناصر روی و کروم بدون ماده snp و یا همراه با 750 میلی گرم بر لیتر از ماده snp تهیه شدند. گیاهان به مدّت 60 روز تحت تیمار 200 میلی-لیتر از محلول های مذکور قرار گرفتند. نتایج نشان دادند با افزایش غلظت در تیمار روی و تیمار همزمان snp میزان جذب در اندام های هر دو گونه افزایش یافت. تیمار روی باعث افزایش صفات قند (ریشه و برگ) کاج الدار و کاهش صفات کلروفیل a و کلروفیل کل در سرو ناز شد. تیمار همزمان روی و snp باعث افزایش در صفات پرولین، آنزیم mda در کاج الدار و افزایش مجموع کاروتنوئید ها، قند برگ و کاهش در میزان قند ریشه در سرو ناز شد. همچنین نتایج نشان دادند با افزایش غلظت کروم میزان جذب در اندام های هر دو گونه افزایش یافت ولی تیمار همزمان کروم و snp باعث کاهش جذب در کاج الدار شد. در حالی که بر میزان جذب سرو ناز تأثیر معنی داری نداشت. افزایش غلظت کروم در تیمار کروم و تیمار همزمان کروم و snp تأثیر معنی داری بر روی هیچ یک از صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی کاج الدار نسبت به شاهد نشان نداد. همچنین افزایش غلظت در هر دو تیمار بر هیچ یک از صفات مورفولوژیکی سرو ناز نسبت به شاهد معنی دار نبود. افزایش غلظت کروم باعث کاهش صفات کلروفیل a، b و کلروفیل کل در گونه سرو ناز شد. تیمار همزمان کروم و snp باعث افزایش صفات کلروفیل b، کاروتنوئید ها، قند ریشه، پرولین و کاهش قند برگ کاج الدار شد ولی باعث کاهش کلروفیل b، کلروفیل کل و قند ریشه سرو ناز شد. به طور کلی می توان گفت غلظت های به کار رفته از عناصر روی و کروم تأثیر منفی بر رشد و متابولیسم سلولی کاج الدار نداشت. بنابراین کاج الدار نسبت به سرو ناز مقاوم تر است. کاربرد snp نیز در جهت کاهش تنش روی و کروم برای دو گونه مورد مطالعه نقش مهمی ایفا نکرده است.
سهراب برهان دیانی اصغر مصلح آرانی
راه ها به عنوان عامل موثر در تشدید عوامل تهدید کننده حیات وحش، قلمداد می شود زیرا باعث نابودی زیستگاه ها و تقطیع آنها، شکار بی رویه و همچنین ایجاد زمینه آلودگی می گردد. مصرف سوخت فسیلی توسط وسایل نقلیه ای که از جاده ها عبور می کند منجر به آلودگی خاک های منطقه می شود. منطقه حفاظت شده کالمند بهادران با مساحت 229 هزار هکتار در فاصله 30 تا 105 کیلومتری جنوب شرقی یزد در حاشیه دو سوی جاده یزد-کرمان واقع شده است. هدف اصلی این مطالعه بررسی تاثیر جاده و غلظت سرب بر منطقه حفاظت شده کالمند بهادران است. هفت ترانسکت عمود بر جاده ترانزیت یزد-کرمان در محدوده منطقه حفاظت شده انتخاب شد. در هر ترانسکت طولی هفت نقطه شامل غبار کف جاده و شش نمونه خاک سطحی (5-0 سانتی متر) در فواصل 10، ?0 و 100 متر در سمت غرب و شرق جاده و همچنین از دو گونه درمنه دشتی”artemisia sieberi" و رمس "hammada salicornia" در فواصل تعیین شده نمونه برداری شد. نمونه برداری ها طی دو مرحله در اواخر آذر و اوایل دی ماه 1390 انجام شد و سپس در نیمه اسفند ماه 1390 همزمان با فصل رویشی گیاهان تکمیل گردید. استخراج سرب به روش استاندارد بین المللی (11466 iso) انجام و بعد از آماده سازی مقدار سرب هر نمونه با استفاده از دستگاه جذب اتمی شعله ای مدلanalyticjena-350 اندازه گیری شد. مقایسه میانگین غلظت سرب خاک در ترانسکت ها نشان داد اختلاف معنی داری بین ترانسکت ها وجود دارد (0pvalue =). بررسی کلاس بندی شاخص زمین انباشت (igeo) نشان داد ترانسکت یک و دو غیر آلوده بوده و ترانسکت هفت آلودگی متوسط داشته و بقیه ترانسکت ها دارای سطح الودگی غیر آلوده تا متوسط می باشد. در مقایسه میانگین pi ترانسکت ها، ترانسکت هفت دارای سطح آلودگی شدید بوده و با دیگر ترانسکت ها که دارای آلودگی متوسط است اختلاف معنی دار دارد. میانگین غلظت سرب در غبار جاده mg/kg 80/308 می باشد که این مقدار بیشتر از حد استاندارد تعیین شده (mg/kg 100) است. مقایسه میانگین شاخص igeo در فواصل اندازه گیری شده از جاده نشان داد میانگین igeo غبار جاده با مقدار 70/2 دارای سطح آلودگی متوسط تا – آلودگی شدید است که با بقیه فواصل از لحاظ آماری اختلاف معنی دار دارد (0pvalue =). نتایج محاسبه میانگین pi نشان می دهد غبار جاده با میانگین 07/11 دارای سطح آلودگی شدید بوده و بقیه فواصل تعیین شده دارای سطح آلودگی متوسط می باشد. نتایج تجزیه واریانس نشان می دهد pi غبار اختلاف معنی داری با خاک حاشیه جاده و پارکینگ ها دارد (0pvalue =). همچنین نتایج تجزیه واریانس مقایسه میانگین igeo نشان می دهد پس از غبارجاده ها، پارکینگ ها به عنوان مناطق منشاء انتشار آلودگی سرب محسوب می شود. در بررسی گونه درمنه مشخص شد بین ترانسکت ها اختلاف معنی دار آماری وجود ندارد (22/0pvalue =). نتایج نشان داد اختلاف معنی دار آماری بین سرب موجود در گونه رمس فواصل 10، 50 و 100 متری جاده با نمونه شاهد وجود دارد (0pvalue =). در یک جمع بندی کلی با توجه به نتایج بالا، غبار کف جاده به عنوان منشاء سرب، زیانبار است. همچنین با توجه به موقعیت جغرافیایی ترانسکت هفت واقع در محدوده پر ترافیک پاسگاه انتظامی، دارای غلظت سرب بالاتری در خاک بوده و سطح آلودگی شدید دارد. غلظت سرب در گونه رمس در فواصل کمتر از 100 متر از جاده انباشتگی بالایی داشته که برای حیات وحش مضر تشخیص داده شد.
فاطمه نعمتی اصغر مصلح آرانی
در این پژوهش اثر عناصر روی،کروم و تیمار همزمان نیترو پرو ساید سدیم (snp) بر بعضی از خصوصیات فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی و همچنین میزان جذب روی و کروم در ریشه و برگ گیاه سنجد خوراکی و زیتون تلخ اندازه گیری شد. نهال های یک ساله و هم اندازه گونه های مذکور از نهالستان شهرستان یزد تهیه و در یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار قرار داده شد. محلول هایی با غلظت های صفر (شاهد)، 100، 200 و 400 میلی گرم بر لیتر از عناصر مورد مطالعه، به دو حالت بدون ماده snp و همراه 750 میلی گرم بر لیتر از ماده snp تهیه شد. گونه های مورد مطالعه به مدت 60 روز تحت تیمار 200 میلی لیتر از محلول های مذکور (از طریق خاک) قرار گرفت. نتایج به این صورت بود که با افزایش غلظت این دو عنصر در خاک میزان پرولین در هر دو گونه افزایش و مقدار قند کاهش یافت. افزایش روی و کروم باعث کاهش کلروفیل a ، b و کلروفیل کل در سنجد خوراکی شد. با افزایش غلظت روی در زیتون تلخ مقدار کلروفیلa ، در غلظت 100 و 200 افزایش و در غلظت 400 کاهش یافت. با افزایش روی و کروم در خاک میزان انباشت در ریشه و برگ در هر دو گونه افزایش یافت. با افزایش غلظت هر دو عنصر در گیاه سنجد خوراکی مقدار مالون دآلدئید افزایش یافت. وزن تر و خشک ساقه در سنجد خوراکی و وزن تر و خشک ریشه در زیتون تلخ با افزایش غلظت هر دو عنصر به ویژه در غلظت 400 کاهش یافت. کاریرد snp جذب هر دو عنصر را در ریشه دو گیاه کاهش داد. کاربرد snp باعث افزایش کلروفیل در سنجد خوراکی و کاهش کلروفیل در زیتون تلخ در تیمار هر دو عنصر شد .تیمار همزمان کروم و snp باعث افزایش قند در هر دو گیاه شد. کاربرد snp باعث افزایش پرولین در سنجد خوراکی در غلظت 200 در تیمار هر دو عنصر شد و در تیمار کروم باعث کاهش در مقدار پرولین گیاه زیتون تلخ شد.snp باعث افزایش طول و وزن تر ساقه در سنجد خوراکی در تیمار هر دو عنصر شد. در زیتون تلخ snp تغییری در وزن تر و خشک ایجاد نکرد ولی باعث افزایش وزن تر ساقه در غلظت 400 شد.
زهره قانعی اردکان اصغر مصلح آرانی
هدف از این تحقیق، بررسی آلودگی های حاصله از باطله های معدنی فسفات اسفوردی و پیشنهاد یک راه کنترلی برای غلبه بر آلودگی ها می باشد. برای انتخاب بهترین راهکار، گزینه هایی مانند هزینه ی کمتر، دوام و عمر مفید بیشتر و برگرداندن زیبایی قبلی به منطقه ی معدنکاری مدنظر بوده است. با توجه به در نظر گرفتن این گزینه ها، شیوه ی گیاه-پالایی (استفاده از تکنولوژی گیاهان سبز) بعنوان یکی از بهترین راه های ممکن و مناسب در نظر گرفته شده است. برای انجام این مطالعات از باطله های معدنی و خاک های مناطق پیرامون آن و همچنین گیاهان روییده در این مناطق با الگوی مشخصی به تعداد لازم نمونه برداری گردید. این نمونه ها پس از آماده سازی های لازم مورد مطالعه و تجزیه شیمیایی برای 5 عنصر آهن، سلنیوم، کروم، نیکل و سرب با روش جذب اتمی قرار گرفت. نتایج بدست آمده از تجزیه خاک و گیاه مقادیر بالایی از آلودگی آهن و سلنیوم و به مقدار کمتر کروم، نیکل و سرب در منطقه را نشان می دهد. بررسی نشان داد که گیاهان عناصر آهن، سلنیوم و کروم را فراتر از غلظت سمی آن ها در گیاه و عناصر نیکل و سرب را در محدوده سمیت جذب کرده اند، با این وجود علائمی از مسمومیت روی آن ها ظاهر نشده است. از این رو می توان نتیجه گرفت که گیاهان بومی منطقه مانند اشنان، سالسولا (1)، سالسولا (2)، گز، تاغ و قیچ قابلیت جذب و انباشت مقدار مناسبی از عناصر سنگین را دارند. بنابراین گیاه پالایی می تواند راهکار مناسبی برای اصلاح و پالایش آلودگی های احتمالی در منطقه محسوب شود.
مهدیه نقدیان محمد علی میر محمدی میبدی
در این پژوهش اثر snp بر روی دوگونه ی سورگوم و یونجه برای افزایش مقاومت به تنش خشکی بررسی شد. تحقیق حاضر در سال 1392 در دانشگاه یزد اجرا شد. سورگوم در گلخانه دانشگاه یزد و یونجه در ژرمیناتور آزمایشگاه گیاه شناسی دانشگاه یزد پرورش یافتند. به منظور اجرای آزمایش، بذر سورگوم بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار کاشته شدند. فاکتورهای مورد بررسی در این تحقیق شامل غلظت های مختلفsnp (صفر، 150 و 300 میکرومولار) و سطوح مختلف تنش خشکی [100 (شاهد)، 75، 50 و 25 درصد ظرفیت زراعی] در نظر گرفته شد. پس از سپری شدن دوره تیمار، صفاتی مانند میزان پرولین، قند محلول، کلروفیل، وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه، ارتفاع گیاه، تعداد برگ وحجم ریشه اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که اعمال تنش رطوبتی منجر به کاهش معنی دار کلروفیل a،b و کل در گیاه سورگوم شد. در شرایط محدودیت رطوبت، کاربرد snp به خصوص در غلظت بالاتر موجب افزایش میزان کلروفیل نسبت به حالت عدم استفاده از این ماده گردید. یافته های این تحقیق همچنین نشان داد که در شرایط تنش رطوبتی، میزان پرولین برگ سورگوم نسبت به تیمار با رطوبت کافی افزایش یافت. پیش تیمار گیاه سورگوم با snp باعث کاهش مقدارپرولین در همه تیمارهای رطوبتی شده است. میزان قندهای محلول در گیاه سورگوم نیز در اثر تنش خشکی افزایش یافت و کاربرد snp منجر به کاهش میزان قندهای محلول گردید. نتایج این تحقیق بیان¬گر نقش مفید snp در افزایش کلروفیل در گیاهان تحت تنش شدید رطوبتی در مقایسه با عدم استفاده از این ماده است. بذرهای گیاه یونجه در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در داخل پتری دیش انجام شد. فاکتورهای مورد بررسی در این تحقیق شامل غلظت های مختلف snp (صفر، 150 و300 میکرومولار) وسطوح مختلف تنش خشکی [صفر(شاهد) ، 5- ،5/7- و10- بار] درنظر گرفته شد. که تنش خشکی از طریق اعمال پلی اتیلن گلیکول صورت گرفت. پس ازگذشت 10روز از تاریخ کشت صفاتی از قبیل درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، طول ساقه چه، طول ریشه چه و وزن تر وخشک ساقه چه و ریشه چه اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که افزایش تنش اسمزی در گیاه یونجه منجر به کاهش معنی¬دار سرعت جوانه زنی، وزن تر و خشک ساقه چه و ریشه چه و همچنین طول ساقه چه و ریشه چه گردید. مصرف snp باعث کاهش اثر تنش خشکی بر جوانه¬زنی و رشد اولیه یونجه گردید. به¬طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که در شرایط تنش رطوبتی مصرف snp منجر به بهبود تحمل گیاه سورگوم و یونجه به تنش خشکی گردید.
محمدحسین ملاخلیلی اصغر مصلح آرانی
به منظور تهیه نقشه احتمال آلودگی درختان بادام به سوسک چوب¬خوار و خشکیدگی، تعداد 80 قطعه نمونه به صورت تصادفی در جنگل¬های بنه-بادام منطقه حفاظت شده باغ شادی یزد انتخاب شد. در این قطعات نمونه متغیرهای موردنیاز شامل وجود خشکیدگی تاج، آلودگی به سوسک چوب¬خوار و گیاهان انگل و نیمه انگل به همراه موقعیت مکانی قطعات نمونه مورد اندازه¬گیری و ثبت قرار گرفتند.در مرحله بعد با استفاده از رگرسیون لجستیک (روش گام به گام) اقدام به تولید مدل مناسب برای پیش¬بینی احتمالات گردید. در مدل ساخته شده برای ابتلا به چوب خوار، تنها متغیر تعداد کل درختان بادام در قطعه نمونه برای حضور در مدل مناسب تشخیص داده شد. درنهایت بر اساس احتمالات به دست آمده از طریق رگرسیون لجستیک، درون یابی در نرم افزارarcgis انجام و نقشه توزیع احتمال برای ابتلا به چوب خوار، ابتلا به آفات و خشکیدگی تاج تهیه شد. با استفاده از نرم افزار arcgis به رسم نقشه¬های پراکنش خشکیدگی و آفات پرداخته شد. بر اساس نتایج می¬توان گفت که بیش ترین تجمع آفت چوب-خوار، گیاهان انگل و خشکیدگی مربوط به بخش مرکزی این منطقه است. به طوری که خشکیدگی¬های 50 درصد به بالای درختان بادام کوهی و بیش ترین تعداد درختان مبتلابه دارواش و موخور و سوسک مربوط به ناحیه مرکزی این جنگل و اطراف ناحیه قرق است. نتایج نشان داد که عوامل اصلی تخریب این جوامع باارزش، فعالیت¬های مخرب انسان مثل چرای بیش ازحد دام، ایجاد اراضی زراعی، احداث جاده، بهره-برداری از معادن، استفاده از چوب برای تأمین سوخت، استفاده مفرط از محصولات فرعی و عوامل طبیعی مثل خشک سالی و هجوم آفات هستند. از همبستگی متغیرهای فوق با سوسک¬های چوب¬خوار می¬توان متوجه شد که وجود این حشرات با فاکتورهای تعداد جست و تعداد درختان بادامک خشک شده در مقیاس درخت و با فاکتورهای تعداد درختان مبتلابه گیاهان انگل، شیب، تعداد درختان بادامک خشک، تاج پوشش، تراکم کل قطعه نمونه و تراکم بادامک¬های داخل پلات در مقیاس قطعه نمونه رابطه معنی¬دار داشت. می¬توان گفت این آفت مکان¬های متراکم تر، با تاج پوشش بیشتر، شیب کمتر و درختانی با تعداد جست کمتر را برای لانه سازی انتخاب می¬کند. ممکن است جوان¬سازی توده¬ها و حذف درختان آفت¬زده بتواند به کنترل آفات چوب¬خوار در منطقه کمک کند.
زهرا سهرابی زاده حمید سودائی زاده
حساس ترین مرحله زندگی یک گیاه به تنش شوری، مرحله جوانه¬زنی است. موسیلاژ نقش مهمی در حفظ و زنده ماندن بذر و بهبود جوانه زنی در شرایط نامساعد محیطی دارد. به منظور بررسی نقش موسیلاژ در افزایش مقاومت به شوری دو گونه بالنگو (lallemantia ibrica ) و تخم¬شربتی (ocimum basilicum l.) آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در چهار تکرار انجام شد. فاکتورهای مورد بررسی شامل تیمار تنش شوری با پنج سطح (0، 5، 10، 15 و 20 دسی¬زیمنس بر متر)، و نوع بذر در دو سطح (با موسیلاژ و بی¬موسیلاژ) و صفات مورد مطالعه شامل درصد جوانه¬زنی، سرعت جوانه¬زنی، طول ساقه¬چه و ریشه¬چه، وزن ساقه¬چه و ریشه¬چه و بنیه بذر می¬باشند. نتایج نشان داد که افزایش تنش شوری منجر به کاهش معنی¬دار اکثر صفات مورد مطالعه نسبت به شاهد گردید و دو گونه مورد بررسی به یک میزان تحت تأثیر تنش شوری قرار نگرفته و مقاومت متفاوتی را به افزایش شوری نشان دادند. هر دو نوع بذر با و بدون موسیلاژ تحت تأثیر تنش شوری قرار گرفتند با این¬حال در مورد اکثر صفات مورد مطالعه در این تحقیق بذرهای باموسیلاژ به میزان کمتری تحت تاثیر اثر بازدارندگی تنش شوری قرار گرفتند. به¬طورکلی نتایج این تحقیق بیانگر نقش مثبت موسیلاژ بر بهبود شرایط جوانه¬زنی و رشد اولیه دو گونه مورد بررسی تحت تنش شوری بود. بنابراین به نظر می¬رسد که موسیلاژ می-تواند نقش اکولوژیکی موثری در استقرار گیاهان در مناطق خشک ایفا نماید.
صدیقه جعفریان حمید سودایی زاده
تنش خشکی به عنوان یک عامل محدود کننده تولیدات گیاهی است. جهت به حداقل رساندن اثرات سوء این تنش ترکیبات اصلاح کننده متعددی مورد استفاده قرار گرفته است. در این پژوهش اثر ید در کاهش اثرات تنش خشکی بر پارامترهای مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی دو گونه زراعی کلزا و گلرنگ در شرایط گلخانه و آزمایشگاه بررسی شده است. بدین منظور در آزمایش اول عکس¬العمل کلزا به دو عامل تیمار¬ رطوبتی با 4 سطح (100، 75 ،50 و 25 درصد ظرفیت زراعی) و غلظت ید در سه سطح (0، 40 و 80 میکرومولار) در شرایط گلخانه بررسی شد. در آزمایش دوم اثر تنش خشکی در چهار سطح (0، 4/0، 8/0-، 2/1- و 6/1- مگاپاسکال) و غلظت ید در سه سطح (0، 40 و 80 میکرومولار) بر رشد اولیه گلرنگ در شرایط آزمایشگاه بررسی شد. هر دو آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی و با سه تکرار بررسی گردید. نتایج بدست آمده از اولین آزمایش بیانگر آن است که ارتفاع، قطر ساقه، طول و حجم ریشه، همچنین وزن خشک ریشه و اندام هوایی، کلروفیل a، کلروفیل b و کلروفیل کل کلزا با اعمال تنش خشکی کاهش معنی داری داشته است (p<0.01). تنش خشکی همچنین منجر به افزایش میزان قندهای محلول و پرولین اندام¬های هوایی کلزا نسبت به تیمار عدم محدودیت رطوبت گردید. مصرف هر دو غلظت ید منجر به کاهش اثرات تنش خشکی بر خصوصیات مورد بررسی گیاه کلزا گردید. یافته¬های این تحقیق همچنین نشان¬دهنده آن است که اعمال تنش خشکی اثر منفی بر جوانه¬زنی و رشد اولیه گلرنگ در هر دو حالت مصرف و عدم مصرف ید داشت. با این¬حال مصرف ید میزان خسارت حاصل از تنش خشکی بر روی این گیاه را در مقایسه با عدم استفاده از این ماده به ¬طور ¬معنی¬داری کاهش داد. به طور کلی نتایج این تحقیق بیانگر نقش مثبت ید در کاهش اثرات ناشی از تنش خشکی بر هر دو گیاه مورد بررسی بود.
زهره زمانی فروشانی اصغر مصلح آرانی
در این تحقیق تغییرات فصلی پرولین، قندهای محلول، سدیم، پتاسیم و نیتروژن در اندام¬های هوایی گیاه رمس در سه رویشگاه مختلف این گیاه (در اراضی هامادا، پلایا و ماسه¬ای) مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور، نمونه¬برداری از گیاه رمس با سه تکرار در زمستان 91 (بهمن) آغاز شد. نمونه¬برداری¬های بعدی در بهار (اردیبهشت)، تابستان (شهریور) و پاییز (آبان) 92 انجام شد. در هر رویشگاه سه نمونه خاک نیز از اعماق 20-0 و 40-20 سانتی¬متری از پای بوته¬ها برداشته شد. آنالیز خاک سه رویشگاه نشان داد که حداکثر شوری مربوط به رویشگاه پلایا با شوری متوسط 108 میلی¬زیمنس بر سانتی¬متر و حداقل شوری مربوط به رویشگاه ماسه¬ای با شوری متوسط 4/2 میلی¬زیمنس بر سانتی¬متر است. بافت خاک رویشگاه¬های هامادا و پلایا، لومی شنی و بافت خاک رویشگاه سوم شنی است. نتایج آزمایش¬ها در مورد گیاه نشان¬ داد، اثر فصل بر تمامی پارامترهای مورد بررسی و اثر رویشگاه¬ها بر میزان سدیم و پتاسیم معنی¬دار بود. بیشترین مقدار پرولین در فصل پاییز در رویشگاه هامادا و بیشترین مقدار تجمع قندهای محلول در فصل تابستان در رویشگاه ماسه¬ای مشاهده شد. همچنین بیشترین مقدار تجمع عناصر سدیم، پتاسیم و نیتروژن در فصل تابستان در رویشگاه هامادا مشاهده شد. نتایج این آزمایش نشان داد که همه پارامتر¬های اندازه¬گیری شده نقش مهمی در مقاومت گیاه رمس در رویش این گیاه در شرایط تنش¬زای محیطی ایفا می¬کند.
پروانه یوسفوند فرهاد نژاد کورکی
غنی سازی دی اکسیدکربن درگلخانه ها می تواند به عنوان راهکاری برای کاهش زمان تولید، بهبود قدرت رشد و همچنین افزایش کیفیت گیاه استفاده شود. از طرفی با افزایش غلظت دی اکسیدکربن محیط در سال های آینده، مواجه هستیم. لذا تحقیق حاضر به منظور بررسی تاثیر افزایش دی اکسیدکربن بر روی برخی صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک نهال های دو گونه ی درختی زیتون تلخ ((melia azedarach linn. و سروناز (cupressus sempervirens l.var. cereiformis) در شرایط گلخانه ای انجام شد. سطوح دی اکسیدکربن استفاده شده عبارت بودند از سه غلظت 450 (شاهد)، 750 و 1100پی پی ام که به صورت طرح کاملا تصادفی در سه تکرار اجرا شد. نهال های دو گونه ی درختی به مدت دو ماه تحت تیمار دی-اکسیدکربن قرار گرفتند. سپس برخی صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک آن ها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که غلظت های 750 و 1100 پی پی ام دی اکسیدکربن، تمام صفات مورفولوژیک به استثنای وزن خشک ریشه و ارتفاع ساقه و صفات فیزیولوژیک شامل میزان پرولین، ازت و محتوای آب نسبی برگ را به طور معنی داری در زیتون تلخ تحت تاثیر قرار داد. غلظت 750 پی پی ام دی اکسیدکربن، بیشترین اثر را بر روی صفات مورد مطالعه در این گونه داشت. به طوریکه میانگین وزن خشک اندام هوایی، بیوماس خشک و مقدار پرولین را به بیش از سه برابر و وزن تر اندام هوایی و ریشه و بیوماس تر را بیش از دو برابر نسبت به شاهد افزایش داد. بیشترین میانگین قطر یقه و میزان ازت این گونه هم در غلطت 750 پی پی ام مشاهده شد. همچنین غلظت های بالای دی اکسیدکربن به طور معنی داری سبب افزایش تعداد برگ ها به بیش از دو برابر و ارتفاع ساقه نسبت به میانگین شاهد در زیتون تلخ گردید. درسروناز نیز غلظت 750 پی پی ام دی اکسیدکربن میانگین میزان پرولین را به بیش از شش برابر نسبت به میانگین شاهد و بیش از دو برابر نسبت به غلطت 1100 پی پی ام افزایش داد. غلظت 750 همچنین بیشترین تاثیر را بر روی قطر یقه و مقدار ازت در این گونه داشت. و در غلظت 1100 پی پی ام ارتفاع ساقه و وزن تر اندام هوایی این گونه به طور معنی داری افزایش یافت. به طور کلی نتایج نشان داد که افزایش غلظت دی اکسیدکربن در هر دو گیاه باعث بهبود صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک خواهد شد.
بهیه امینی نقی شعبانیان
اهمیت منابع آبی و نحوه توزیع آن و تأثیر نور در میزان آب مصرفی گیاه اهمیت مطالعات در این زمینه را روشن می سازد. این مطالعه اثر میزان آبیاری و نور به صورت تلفیقی بر روی برخی از خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی نهال های بنه در سال اول کاشت در شرایط نهالستان را مورد بررسی قرار داد. در این تحقیق اثر دو فاکتور آبیاری در 4 سطح (بدون آبیاری، دو روز یکبار، پنج روز یکبار و ده روز یکبار آبیاری) و فاکتور نور در سه سطح (نور 100 درصد یا نورکامل، نور 50 درصد یا نیم سایه و نور 20% یا سایه ) در یک طرح کرت های خرد شده در قالب بلوک های کاملا تصادفی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر تیمارهای آبیاری و نوری اعمال شده و همچنین اثر متقابل آن ها بر روی تمامی صفات مورفولوژیکی (ارتفاع، قطر یقه نهال، تعدادبرگ، تعداد شاخه های فرعی و تعداد جوانه، شادابی، وزن تر و خشک ساقه و ریشه، ) و فیزیولوژیکی (سطح برگ، سطح ویژه برگ، پتاسیم برگ، قندهای محلول، فسفر برگ، کلروفیل، نیتروژن،) مورد مطالعه معنی دار بوده است. در تیمار نوری کمتر(سایه و نیم سایه) تأثیر خشکی بر روی نهال ها به طور معنی داری کمتر بوده است. در تیمار نور کامل و آبیاری صفر کلیه نهال ها خشک شدند و از بین رفتند. در تیمارهای آبیاری بیشتر (دو و پنج روزه) نهال ها عمدتاً بویژه در شرایط نور کامل رشد خوبی داشتند و دچار استرس و کمبود مواد غذایی نشدند. در حالی که در آبیاری کمتر (10 روز یک بار و بدون آبیاری) نهال ها علائم تنش خشکی را به-طورقابل توجه ای نشان دادند. در تیمار سایه نیاز آبی نهال کاهش یافت، به طوری که در نور 20% و تیمار بدون آبیاری زنده مانی نهال ها تفاوت معنی داری با تیمار نور کامل و نیم سایه داشت. در تیمار نور کامل مقدار آبیاری از دو و پنج روز به بالا باعث تنش خشکی قابل توجه ای در نهال ها شد. درنهایت تیمار نور کامل با میزان آبیاری 2 تا 5 روز مناسب ترین تیمار بوده به طوری که نهال ها در این شرایط از رشد خوبی برخوردار بوده و تنش معنی داری در آنها دیده نشد.
سیما تیموریان مطلق سمیه قاسمی
تصفیه فاضلاب و حذف رنگ همواره از اقدامات مهم برای کنترل آلودگی های حاصل از پساب های صنعتی به خصوص صنایع نساجی و رنگرزی به شمار می رود. رنگ ها، مواد آلی با ساختار پیچیده، غالباً سمی، سرطان زا، غیر قابل تجزیه بیولوژیک می باشند. هدف از این پژوهش، بررسی کارایی تفاله لیموترش و پرتقال به عنوان جاذب طبیعی در حذف رنگ متیلن بلو از محلول های آبی در شرایط آزمایشگاهی می باشد. در این تحقیق به منظور کاهش تعداد آزمایش های مورد نیاز، زمان و هزینه تحقیق، از روش طرح آزمایشات تاگوچی استفاده شد. همچنین اثر متغیر های تأثیرگذار از جمله ph (12-2)، زمان تماس (210-10 دقیقه)، مقدار جاذب (1- 1/0 گرم بر لیتر)، غلظت اولیه رنگزا (100-25 میلی گرم بر لیتر) مورد بررسی قرار گرفت و رفتار جذب رنگ توسط ایزوترم های فروندلیچ، لانگمویر و تمکین و سینتیک جذب شبه درجه اول و شبه درجه دوم مورد ارزیابی قرار گرفت. خصوصیات سطحی جاذب ها با استفاده از طیف تبدیل فوریه زیر قرمز و میکروسکوپ الکترونی روبشی ارزیابی شد. نتایج نشان داد که شرایط بهینه رنگبری برای جاذب لیموترش در زمان تماس 60 دقیقه، غلظت اولیه رنگزا 25 میلی گرم بر لیتر، مقدار جاذب 5/0 گرم بر لیتر و ph معادل 8 و برای جاذب پرتقال در زمان تماس 120 دقیقه، غلظت اولیه رنگزا 25 میلی گرم برلیتر، مقدار جاذب 8/0 گرم بر لیتر و ph معادل 8 رخ داد. از بین عوامل مختلف بررسی شده در فرآیند رنگبری، زمان تماس بیشترین تأثیر را داشت. حضور گروه های عاملی مانند هیدروکسیل و کربونیل در سطح هر دو جاذب اثبات شد و بر طبق نتایج حاصل، جذب رنگزا بر روی جاذب لیموترش (9738/0=r2) و پرتقال ( 9247/0=r2) از ایزوترم لانگمویر پیروی می کند. همچنین سینتیک جذب رنگزا بر روی هر دو جاذب، با سینتیک شبه درجه دوم تطابق بهتری دارد. هر دو جاذب از پتانسیل بالایی برای حذف رنگ متیلن بلو از پساب برخورداراند اما جاذب پرتقال با درصد حذف رنگ بیشتر، پتانسیل مطلوب تری را نشان داد.
زهرا رئیسی حمیدرضا عظیم زاده
آلودگی محیط زیست توسط فلزات سنگین، از جمله فلز سمی کادمیوم مشکل قابل توجهی در بسیاری از کشورها است. گیاه¬پالایی و به طور ویژه گیاه استخراجی یک روش مقرون به صرفه و سازگار با محیط زیست، به منظور احیای خاک¬های آلوده به فلزات سنگین است. فراهمی زیستی عناصر سنگین یکی از مهمترین عوامل محدودکننده گیاه پالایی است. افزایش راندمان این روش می¬تواند با استفاده از عوامل کلات کننده توسط گونه¬های گیاهی مقاوم افزایش یابد. عوامل کلات کننده می¬توانند با افزایش حلالیت فلزات، به بهبود روش گیاه¬پالایی کمک کنند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر کلاتور قابل تجزیه زیستی اسیدسیتریک بر روی جذب کادمیوم توسط سه گونه گیاهی علفی شامل ترتیکاله، تاتوره و یولاف وحشی، در محیط کشت هیدروپونیک است. نتایج نشان داد اضافه کردن اسیدسیتریک، جذب کادمیوم را در گونه-های مورد مطالعه افزایش داد. همچنین استفاده از اسیدسیتریک با افزایش زیست توده گیاهی و پارامترهای رشد گیاه، سمیت کادمیوم را کاهش داد. بنابراین کاربرد اسیدسیتریک می¬تواند در افزایش راندمان گیاه¬پالایی خاک¬های آلوده به کادمیوم مؤثر باشد. بر اساس نتایج این پژوهش، تریتیکاله و تاتوره به طور طبیعی توانایی بالایی برای جذب کادمیوم در تیمار 500 میکرومولار نشان دادند. یولاف دارای بالاترین فاکتور انتقال کادمیوم بود و در حضور اسیدسیتریک جذب بالایی از کادمیوم را نشان داد. به طور کلی گونه¬های مورد مطالعه می¬توانند به عنوان گزینه¬ای مناسب برای پالایش آلایندگی کادمیوم، مورد استفاده قرار گیرند.
اصغر مصلح آرانی
چکیده : این مطالعه به منظور تهیه نقشه پوشش گیاهی منطقه نیاسرکاشان به مساحت 12000 هکتار آغاز و برای نیل به این هدف مراحل مقدماتی زیر انجام شد .- تهیه نقشه توپوگرافی منطقه نیاسر به مقیاس 1:50000 - تهیه نقشه زمین شناسی منطقه نیاسر به مقیاس 000، 1:250- تهیه نقشه پایه به مقیاس 000،1:20 از نقشه توپوگرافی فوق به طریق فتوگرافیک تهیه عکسهای هوایی و انجام تغییرهای اولیه روی آنها برای مشخص ساختن واحدهای گیاهی .- جمع آوری، بررسی و مطالعه گزارشهای مربوط به پوشش گیاهی، کشاورزی، هواشناسی و بطور کلی سیمای عمومی منطقه مورد مطالعه . در رده بندی رستنیها سیستم فلوریستیک -فیزیونومیک)1(انتخاب گردید، این گزی در ارتباط با هدف مطالعه و مقیاس نقشه 000(،) 1:20 صورت گرفت . برداشتهای فلوریستیک در داخل قطعات نمونه انجام گرفت و برای هر واحد یک فرم آنالیز فلورستیک به روش جدول براون بلانکه و یک فرم آنالیز فیزیونومیک به ر کوچلر تنظیم گردید واین عمل به طور مشابه برای کلیه واحدها تکرار شد . نتیجه این آنالیزها تفکیک واحدها به زیر واحدهای فرعی بود. سپس این واحدهای فرعی (جوامع) به روش براون بلانکه نامگذاری شدند وسرانجام پس ازادغام جوامع مشابه،29جامعه تفکیک و مشخص گردید. جوامع تفکیک یافته پس از انتقال به نقش نهایی رنگامیزی شدند، در انتخاب رنگ و الگو سعی شد که شرایط اکولوژیک حاکم منطقه در نقشه نشان داده شوند . باتنظیم راهنمای نقشه ثبت الگوها و علائم و رنگهای ویژه برای جوامع تفکیک یافت نقشه رستنیهای منطقه تهیه شد . سپس پراکنش جوامع گیاهی در منطقه در ارتباط با شرایط محیطی (آب و هوایی و خاکی) مطالعه گردید و با کمک جوامع تفکیک یافته و چگونگی توزیع آنها در منطق مطالعه دقیق ارزش مرتعی و پراکنش گونه ای جوامع پیشنهاداتی به منظور اصلاح مراتع منطقه ارائه شده است .