نام پژوهشگر: شهلا پایمزد
شهلا پایمزد سعید مرید
با توجه به رشد روزافزون مصرف آب، مدیریت تخصیص منابع آب نیاز به توجه بیشتری دارد. این امر در حوضه هایی که چندین استان با مدیریت های مختلف در آن قرار دارد، از اهمیت بالاتری برخوردار می باشد. حوضه قزل اوزن نیز از این شرایط برخوردار است که هم اکنون منابع آب 5 استان بطور مشخص به آن متکی هستند و طرح های بسیار متنوعی برای آن در حال مطالعه و اجرا می باشد که به بهره برداری رسیدن آنها تبعاتی را برای سیستم رودخانه در پایین دست به همراه خواهد داشت. به منظور بررسی این مهم، مدل تخصیص بین استانی در این حوضه با نگرش "رویکرد دینامیک" مورد توجه قرار گرفت. روش شناسی که بتواند ضمن شبیه سازی های لازم دینامیک، رفتار حال و آینده و مکانیزم های حاکم بر سیستم را نیز مورد ارزیابی قرار دهد. در این راستا و ملاحظه اثرات طرح های موجود در منطقه، شاخص های متفاوتی از مراجع مورد شناسایی قرار گرفت و تعدادی خاص نیز بنا به نیاز مطالعات تعریف شد که جنبه های مختلف اقتصادی و اجتماعی را در خود جای دارند. بدین منظور زیر مدل های خاص مانند شبیه سازی هیدرولوژیکی، گیاهی و اقتصادی در مدل تخصیص قرار داده شد و نهایتا طی سناریوهای مختلفی مورد ارزیابی قرار گرفت. این ارزیابی در 5 سناریو به انجام رسید که در آن سیستم منابع آب حوضه در شرایط فعلی، و به ترتیبی از بالا دست با فعال شدن طرح های 4 استان حاشیه قزل اوزن مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج نشان داد با فعال شدن طرح های استان های بالادست طی سناریوهای گوناگون، میزان خروجی از استان ها دچار دگرگونی هایی به ضرر استان های پائین دست خواهد شد، چالشی که در سال های خشک از شدت بیشتری برخوردار خواهد بود، مواردی مانند: افزایش تقاضا، کاهش خروجی از استان های بالا دست، کاهش درآمد در استان های پایین دست و نهایتا تغییرات قابل توجه در ورودی به سد سپید رود و تبعات منفی آن برای استان گیلان. به عنوان مثال با فعال شدن طرح های استان کردستان (بالادست ترین استان)، درآمد کشاورزی آن را 50 درصد افزایش و درآمد استان زنجان را حدود 5/7 درصد کاهش می دهد. نهایتا ورودی به سد سپیدرود نیز حدود 10 درصد، تنها بدین واسطه کم خواهد شد. نتایج نشان قوت مدلسازی دینامیکی این تحقیق داشت، بطوریکه در آن ارتباطات بالادست-پائین دست و بالعکس، فرآیندهای هیدرولوژیکی و کشاورزی را پوشش می دهد. نهایتا نیز تحقیق تاکید دارد که برخورد صرف سازه ای با شرایط موجود که نگاه غالب در کشور است، در قزل اوزن کارساز نخواهد بود.
روح الله ضیائی اذرخوارانی شهلا پایمزد
تبخیر یکی از پارامترهای مهم در مدیریت سدها، دریاچه ها و مخازن، تغییرات تراز آب و محاسبه بیلان آب آنها می باشد که برآورد دقیق آن با مشکلات و پیچیدگی های خاصی همراه است. امروزه روابط و مدل های متعددی برای برآورد تبخیر از سطوح آزاد آب ارائه شده اند که اغلب آنها مبنای فیزیکی و تجربی دارند. با توجه به محدودیت روشهای فیزیکی و تجربی برآورد تبخیر، استفاده از فناوری سنجش از دور به دلیل امکان برآورد مکانی اطلاعات و همچنین حداقل نمودن استفاده از داده های هواشناسی می تواند کاربرد وسیعی در محاسبه تبخیر داشته باشد. الگوریتم های زیادی برای برآورد تبخیر و تعرق با استفاده از فناوری سنجش از دور توسعه داده شده اند. در مورد استفاده از این الگوریتم ها برای برآورد تبخیر از سطوح آزاد آب مطالعاتی هر چند بصورت محدود صورت گرفته، ولی در مورد مقایسه آنها در برآورد تبخیر از سطوح آب تا کنون هیچ مطالعه ای صورت نگرفته است. در این تحقیق دریاچه ارومیه به عنوان منطقه مطالعاتی در نظر گرفته شده و الگوریتم های سنجش از دوری sebs وsebal در برآورد تبخیر ماهانه از سطح آزاد آب این دریاچه مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفته اند.
صبا خواجه مه نوش مقدسی
خشکسالی پدیده ای است اقلیمی که به صورت دوره ای در هر منطقه و با هر شرایط آب و هوایی رخ می دهد لذا آمادگی برای مقابله با این پدیده جز با تدوین طرح های پایش خشکسالی محقق نخواهد شد. در این تحقیق به پایش خشکسالی در حوضه آبریز زاینده رود با استفاده از دو روش شاخص پایداری اصلاح شده و رویکرد احتمالاتی پرداخته شد. بدین منظور برای انتخاب شاخص ترکیبی مناسب برای منطقه مورد مطالعه، از بین شاخص های ریسک خشکسالی ((dri، شاخص پایداری (sui) و شاخص پایداری اصلاح شده (msui) تغییراتی در پارامترهای موثر بر آنها 1)جریان ورودی به مخزن، 2)تقاضای آب و 3)ظرفیت ذخیره سازی مخزن اعمال گردید. با مقایسه رفتار این شاخص ها به تغییرات، شاخص msui به عنوان شاخص مناسب انتخاب شد. در ادامه آستانه هایی برای این شاخص جهت طبقه بندی سطوح خشکسالی تعیین گردید. در رویکرد احتمالاتی نیز آستانه هایی برای هشدار خشکسالی براساس میزان ذخیره موجود در سیستم (s) تعیین شد به طوری که با آن بتوان کسری از نیاز سیستم (f) را در یک افق زمانی (h) و با یک احتمال خاص (p) تامین نمود. سپس جهت بررسی تاثیر تغییر اقلیم بر سطوح خشکسالی، مقادیر بارندگی و دما با استفاده از مدل lars-wg برای مدل های hadcm3، incm3 و ncccsm تحت سه سناریو a1b، a2 و b1 در دوره 2040-2011 محاسبه شد. جهت تعیین رواناب ورودی به سد زاینده رود نیز مدل ihacres بکار گرفته شد و برای هر مدل تحت سناریوهای مختلف مقادیر رواناب بدست آمد.