نام پژوهشگر: مریم فرخی
مریم فرخی مجتبی رفیعیان
شهر یک سیستم پیچیده و پویاست که مرکب از بخشها و زیرسیستمهای بیشماری بوده، که به نحوی خاص و برای هدفی معین که توسعه شهری است، ترکیب شده اند. تعاملات و ارتباطات بین زیرسیستمها بر روی توسعه موثر است و نمی توان توسعه شهر را به صورت جداگانه در هر یک از بخشها جستجو کرد، بلکه رفتار کلی و تأثیرات زیرسیستمها بر روی یکدیگر در طی زمان باعث توسعه یا عدم توسعه شهر میشوند. برنامه ریزی کاربری زمین با هدف پیش بینی الگوی توسعه شهری و اجرای آن، به دلیل وجود عواملی چون نداشتن شناخت صحیح و عمیق از عوامل موثر بر توسعه زمین و تعامل و تقابل آنها با یکدیگر و عدم آگاهی از نتایج سیاستهای اتخاذی در درازمدت موفق نبوده است. رویکرد پویایی سیستم، فرصتی برای بررسی اثرات متقابل زیرسیستمهای شهری بر روی یکدیگر، در طول زمان، جهت اتخاذ سیاستها و تصمیمات بهینه برای توسعه شهری بوجود می آورد. هدف اصلی تحقیق حاضر طراحی یک مدل کلی برای پیش بینی روند توسعه منطقه 18 تهران بوده است. بدین منظور پس از شناسایی عوامل تأثیرگذار در فرایند توسعه، مهمترین زیرسیستمها انتخاب شده - انتخاب زیرسیستمها، با توجه به شرایط خاص محدوده مورد مطالعه صورت گرفته است.- و طی مراحل توسعه مدل، دینامیکهای مربوط به هر یک از آنها ترسیم گردید. زیرسیستمهای بکار رفته در مدل منطقه 18 شامل جمعیت، اقتصاد و زمین در قالب کاربریهای مسکونی، کاربریهای غیرمسکونی و اراضی ذخیره شهری بوده است. سپس با تلفیق دینامیکهای زیرسیستم ها و تبیین روابط بین آنها، مدل کلی توسعه منطقه طراحی، و با استفاده از آزمونهای مربوطه، معتبرسازی گردید. در نهایت سناریوهای محتمل در منطقه با استفاده از سیاستهای مختلف در مدل اجرا شدند. با اجرای سناریوها در مدل، مشخص شد که عامل جمعیت، نقش موثری در میزان استفاده از زمین منطقه و در نتیجه توسعه ایفا میکند. بنابراین با اتخاذ سیاستهای مناسب، می توان با ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضای زمین در یک منطقه، به توسعه ای پایدار دست یافت.
مریم فرخی مسعود همام
توده¬ی گرانیتوئیدی دهنو که در شمال¬غرب مشهد، در مجاورت بلافصل با هورنفلس¬های غنی از گارنت واقع شده است، حاوی درشت بلورهایی از گارنت می¬باشد که فرصتی را برای بررسی پدیده¬ی آلایش ماگما با سنگ¬های دیواره فراهم نموده است. کانی¬های اصلی در این توده¬ی گرانیتوئیدی کوارتز، پلاژیوکلاز، ارتوکلاز، بیوتیت و هورنبلند و کانی¬های فرعی آن زیرکن، آپاتیت، اسفن به همراه گارنت¬های پرتکتیک می¬باشد. نتایج آنالیز شیمیایی xrf نشان داد که ماگمای تشکیل¬¬دهنده¬ی توده-ی نفوذی منطقه از نوع متاآلومینوس و کالک آلکالن و i-type می¬باشد که متحمل پدیده¬ی هضم و آلایش با پوسته¬ی بالایی شده است. گارنت¬های درشت دانه موجود در گرانیتوئیدهای دهنو به مراتب درشت دانه¬تر از کانی¬های تشکیل دهنده¬ی گرانیت دربرگیرنده¬اشان بوده و در نمونه دستی منطقه¬بندی نشان می¬دهند. این بلورهای گارنت حاوی انکلوزیون¬های فراوانی از بیوتیت، پلاژیوکلاز، هورنبلند، آپاتیت، زیرکن، اپیدوت و زوئیزیت-کلینوزوئیزیت بوده که نشان¬دهنده¬ی فازهای آذرین هستند و به صورت دوائر متحد المرکز درون بلور آرایش پیدا کرده¬اند. گارنت¬های درشت¬ دانه با قطر حدود 5/0 سانتیمتر ، کانی فراوان در هاله دگرگونی مجاورتی این منطقه می¬باشند. برخی از این بلورهای گارنت دارای انکلوزیون¬هایی از کوارتز بوده که بیشتر در وسط بلور تمرکز دارند. بر اساس مطالعات ژئوشیمیایی و آنالیز میکروپروپ، ترکیب غالب در گارنت¬های موجود در گرانیتوئیدها و هورنفلس¬ها آلماندین بوده که نشان¬دهنده¬ی طبیعت آهن¬دار سنگ میزبان منطقه است. بالا بودن میزان کلسیم در گارنت¬های موجود در گرانیتوئیدها را می¬توان نتیجه¬ی تأثیر ماگمای کلسیک و تبادلات شیمیایی بین آنها در نظر گرفت. عدم منطقه¬بندی شیمیایی در گارنت¬های موجود در هورنفلس¬ها می¬تواند ناشی از همگن¬سازی شیمیایی گارنت به دلیل بالا بودن حرارت باشد.تفاوت در نوع انکلوزیون¬ها و نحوه¬ی قرارگیری آنها در بلورهای گارنت موجود در گرانیتوئیدها و هورنفلس¬ها نشان¬دهنده¬ی این است که بلورهای گارنت موجود در توده¬ی نفوذی را نمی¬توان بقایای هضم گارنت¬های موجود در سنگ¬های دگرگونی منطقه در نظر گرفت. از طرفی حاشیه¬ی غنی از بیوتیت و هورنبلند اطراف بلورهای گارنت نشان می¬دهد که این گارنت¬ها در تعادل با ماگمای میزبانشان نبوده و بوسیله¬ی فازهای فرومنیزین ماگمای گرانیتی جایگزین شده¬اند. به دلیل این که ماگمای متاآلومینوس تشکیل دهنده¬ی گرانیتوئیدهای منطقه، آلومینیوم کافی برای تشکیل و پایداری گارنت را ندارد. بنابراین تصور می¬شود که این گارنت¬ها نتیجه¬ی آلایش ماگما با سنگ¬های دیواره هستند. بلورهای گارنت را می¬توان بلورهای پرتکتیکی در نظر گرفت که در طی ذوب نامتجانس زینوکریست¬ها و زینولیت¬های مشتق شده از سنگ¬های دیواره، حاصل شده¬اند. آنها در واقع پارازینوکریست-هایی هستند که در ابتدا در سنگ مادر وجود نداشته و محصولات جامد حاصل از ذوب نامتجانس آلوده¬کننده¬های نشأت گرفته از سنگ میزبان هستند. نفوذ توده¬ی گرانیتوئیدی با سن تریاس به درون سنگ¬های کربناته دره کاکوتی، منجر به تشکیل برون اسکارن کلسیک شده¬ است. گارنت و پیروکسن کانی¬های عمده در این اسکارن¬ها بوده که معرف اولین محصولات برهمکنش سیال و سنگ می-باشند. نتایج حاصل از آنالیز میکروپروپ گارنت¬های انیزوتروپ موجود در این اسکارن¬ها نشان داد که گارنت¬ها متعلق به سری یوگراندیت (گراسولار-آندرادیت) بوده و ناحیه¬بندی در آنها نوسانی است. چگونگی تغییر عناصر al و fe از مرکز به سمت حاشیه گویای آن است که نوسان از مرکز تا حاشیه¬ی بلور در میزان دو عضو انتهایی گراسولار-آندرادیت در سری محلول جامد یوگراندیت رخ داده است. لذا ساختمان منطقه¬ای گارنت¬ها هنگام رشد بلور به وجود آمده و فرایند نشر در تشکیل آنها نقشی نداشته است. الگوی تغییرات xgrs از مرکز به حاشیه¬ی بلور نشان می¬دهد که عامل اصلی ایجاد ساختمان منطقه¬ای نوسانی در گارنت¬های منطقه¬ای، ناآمیختگی در سیستم دوتایی گراسولار-آندرادیت است. علاوه بر این شکل¬گیری سلول¬های همرفت حاصل از گردش آب¬های جوی نیز می¬تواند دلیلی بر منطقه¬بندی نوسانی این¬گونه گارنت¬ها در نظر گرفته شود.