نام پژوهشگر: فاطمه بزن بیرانوند
فاطمه بزن بیرانوند روح اله بهرامی
چکیده این پژوهش به بررسی بخشی از جامعه زنان ایرانی که معتقد و یا متمایل به ایدئولوژی چپ بوده پرداخته و تکاپوهای فکری و فرهنگی آنان را از انقلاب مشروطه تا کودتای 28 مرداد 1332 مورد بررسی قرار می دهد.نوشتار حاضر تلاشی است برای پاسخ دادن به این سوالات که ؛ علل و زمینه های گرایش و پیوستن بخشی از جامعه زنان ایرانی به جنبش چپ چه بود؟این گرایش چه تاثیری در فضای سیاسی و اجتماعی جامعه ایران به ویژه در میان زنان به جای گذاشت؟و سر نوشت و فرجام آن چگونه رقم خورد؟ انقلاب مشروطه در ایران فرصتی را پدید آورد تا زنان که تا این زمان یکی از نیروهای نسبتا و به ظاهر خاموش جامعه بودند برای بیان خواسته ها و مطالبات خود به تکاپو بپردازند. فعالیت های آنان و خواسته هایشان در آغاز که متاثر از فضای مشروطیت بود عمومی و غیر جنسیتی بود. اما به مرور و در پرتو آگاهی و تجربیاتی چند و نیز هم فکری وهمراهی برخی از نخبگان فکری و سیاسی این دوره ، شکل مشخص تری به خود گرفت.وقوع انقلاب 1917 روسیه سبب ظهور جریان هایی با رویکرد کمونیستی و سوسیالیستی در جامعه ایران شد و از این رهگذر نیز بخش کوچکی از جامعه زنان ایرانی را از خود متاثر ساخت.فعالیت های آنان در آغاز با وجود حکومت خودکامه ی رضا شاه مجال رشد و خودنمایی نیافت و تنها بعد از شهریور 1320 و در نتیجه وجود آزادی های نسبی این دوره بود که زنان توانستند همانند دیگر احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی به احیا و بازتولید خود در قالب های متفاوت فکری و سیاسی بپردازند. ارزیابی فعالیت های زنان وابسته به این جریان فکری نشان می دهد که هر چند این گروه در برخی زمینه ها مانند گسترش آگاهی های سیاسی و اجتماعی ، حساسیت نسبت به مسائل ملی ، مقابله با سنت های رایج مردسالارانه و نیز ارتباط با سازمان های جهانی به موفقیت هایی دست یافت اما بی توجهی آنان به مسائل زنان طبقات مختلف اجتماعی ، عدم سازماندهی مناسب فعالیت ها ، اختلافات داخلی، پرداختن به مسائل سیاسی به جای مسائل و مشکلات عام زنان جامعه و به ویژه بی توجهی و مقابله با سنت های مذهبی و عرفی جامعه از جمله عواملی بود که آنان را از دستیابی به یک موفقیت پایدار واگذاشت. واژگان کلیدی : سلسله پهلوی، جنبش، چپ، سوسیالیسم،کمونیسم، حزب توده، زنان، تشکیلات دموکراتیک زنان حزب توده