نام پژوهشگر: زینب آقایی
زینب آقایی محسن گودرزی
بررسی نگرش انتقادی در ادبیات کودک، موضوع پژوهش حاضر است. در این پژوهش تلاش شده است که الگوهای نگرش انتقادی در کتاب های کودکان شناسایی شوند و پرسش هایی از قبیل این که "شخصیت های داستانی، در زمان رویارویی با مسائل گوناگون، چه واکنشی از خود نشان داده و در این مواقع، تا چه حد می توانند به صورت مستقل، مسائل خود را حل کنند؟ " زمینه های کشف این شیوه ها را تشکیل می دهند. در این پژوهش از روش های کیفی استفاده شده است که برخلاف روش هایی که بر اثبات فرضیه و قضایای نظری تأکید دارند، معنای نهفته در متن را غایت خود می داند. در مورد نحوه نمونه گیری نیز باید اشاره کرد که به دلیل اهمیت نفوذ داستان ها در میان مخاطبان خود، لیستی از کتاب های داستانی تألیفی با تیراژ 10000 و بالاتر از آن ( با توجه به میانگین تیراژ کتاب ها و نیز چارک های اول و سوم، تیراژ 10000مبنای کار قرار گرفت. ) تهیه گردید و 40 داستان از این مجموعه مطالعه شد. عامل دیگری که تعیین کننده محدوده فعالیت تحقیق حاضر بود، سال انتشار کتاب ها و نیز گروه سنی مخاطبان بود. در رساله حاضر کتاب های مربوط به سال های 1370 - 1388 مورد مطالعه قرار گرفت و نیز گروه سنی الف و الف و ب مورد توجه بود. در این تحقیق، داده ها کدگذاری شدند و حاصل آن مقولاتی شد که اساس کار تحقیق پیش رو را تشکیل می دهند. در نهایت، با برقرار کردن روابط میان مقولات مختلف و البته با توجه به سوال اصلی تحقیق که نقش راهنما را برعهده داشت، مدل نهایی مربوط به الگوی نگرش انتقادی به دست آمد. در این پژوهش 4 الگوی متفاوت از نگرش انتقادی شناسایی شد که عبارتند از: نگرش انتقادی مسئله نگر، نگرش انتقادی ابعاد نگر، نگرش انتقادی ناکام و نگرش انتقادی ثمربخش. دلیل تمایز این الگو ها از یکدیگر نیز، به سه عامل جنسیت شخصیت های داستانی، انواع مسائل و انواع "خود" (عبارتند از:خود مستقل، خود ناتمام، خود موازی، خود همراه، خود تابع، خود بی برنامه، خود بی چاره) مربوط می شود. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهند که نگرش انتقادی با به دست آوردن ابژه مطلوب ( داشتن انگیزه شخصی) رابطه مستقیم داشته و در مقابل هر چه شخصیت های داستانی بیشتر مضطرب باشند، نگرش انتقادی کمتری در آنها دیده می شود.