نام پژوهشگر: دلنیا اله ویسی

عدم در هایدگر
thesis دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  دلنیا اله ویسی   مسعود سیف

از نظر هایدگر ذات عدم که در مقابل مفهوم عدم مطلق قرار می گیرد، برخلاف فرض بسیاری که آن را مفهومی کاملاً میان تهی و انتزاعی می دانند، ساحتی هستی شناختی است که بنیاد همه ی هستندگان است و حضور هستی بیش از آن که به وجود موجودات محدود باشد در عدم جلوه گر می شود. در این رساله تلاش می کنیم تا اهمیت ساحت عدم را در نسبت با هستی و دلالت های آن به بحث گذاشته و درک مناسبی از آن به دست دهیم. هرچند تمرکز اصلی رساله بر ساحت هستی و عدم است، برای نزدیک شدن به مبحث اصلی، زمینه های آن و پیوندهای آن را با سایر بخش های فلسفه ی هایدگر مورد مداقه قرار داده ایم. این رساله بر اساس دو کتاب هایدگر یعنی هستی و زمان و متافیزیک چیست؟ نگاشته شده و دارای چهار فصل است. فصل اول به بررسی کلیاتی در باب هستنده ای چون دازاین و ارتباط آن با هستی و بیان ساختارهای اصلی دازاین در قالب نسبتی که می تواند با هستی و عدم داشته باشد می-پردازد. این فصل در حکم مقدمه ای برای ورود به معنای هستی دازاین است. در فصل دوم با بحث از مولفه ی بنیادین هستی دازاین یعنی زمانمندی، به بنیاد نیست گونه ی دازاین یعنی مرگ راه می یابیم که بیش از هر چیز دازاین را با تجربه ی عدم آشنا می سازد. در فصل سوم به بحث از ترس آگاهی که تنها تجربه ای است که ما را در آنچه هستیم هویدا می سازد می پردازیم، یعنی امری که بنیاد نابوده مان را آشکار و پیوندی میان هستی و عدم مان برقرار می سازد و در فصل چهارم که پایان بخش رساله است به شرح عدم آن گونه که هایدگر در متافیزیک چیست؟ ایراد نموده، پرداخته ایم. نکته ی محوری بحث، در ناموجود بودن عدم است که منجر به وحدت و اینهمانی میان هستی و عدم می گردد و ذات عدم همبسته با هستی، ورای هستندگان نقشی هستی ساز ایفا می کند.