نام پژوهشگر: زاهده فلاحتی
زاهده فلاحتی احمدعلی حیدری
موضوع و طرح مسئله: هدف نشان دادن جایگاه منطقی مفهوم روح قومی در اندیشه ی هگلی و تبیین ضرورت وجودی این مفهوم در تفکر او و نقش آن به عنوان ایده ای تأثیرگذار و اجتناب ناپذیر در فلسفه ی تاریخ هگل می باشد، به نحوی که کلیدی ترین مفهوم فلسفه ی تاریخ هگل را شامل می شود. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: مبنای اصلی این رساله کنار هم قرار دادن بخش های مؤثر در فهم اندیشه ی روح قومی در فلسفه ی تاریخ اوست تا سیر منطقی تفکر هگل در رسیدن به این مفهوم روشن گردد. درابتدا تمهیداتی از فلسفه ی تاریخ و اندیشه ی تاریخ نگرانه ی هگل آورده شده است. فصل اول، با عنوان روح (geist) روشن کننده ی نقطه ی آغاز فلسفه ی هگل و چرایی و چگونگی آن است. فصل دوم با عنوان روح جهان (weltgeist) تبیین کننده ی ارتباط فلسفه ی هگل با تفکر تاریخی او، چگونگی تجلی روح در تاریخ جهان و نیز تحقق عقل می باشد. لذا فصل سوم با عنوان روح قومی (volksgeist) فاعل اصلی تاریخ جهان را برای ما نمایان می سازد. این فاعل به منزله ی واحد زنده و حقیقی روح، عبارتست از اقوام و ملت های مختلف و روح حاکم بر آن ها. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، نحوه ی اجرای آن، شیوه ی گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: تبیین جداگانه ی اندیشه ی هستی شناسانه و معرفت شناسانه ی هگل و روشن سازی وحدت بنیادین میان آن ها بر اساس دو اثر عظیم هگل پدیدارشناسی روح و درسگفتارهایی درباره ی فلسفه ی تاریخ. یافته های تحقیق: روح به منزله ی اصل فلسفه ی هگل، ذاتی آگاه و آزاد و نیز متعین است که در قالب اقوام و ملل مختلف به تجلی درمی آید و تنها از طریق دولتِ اخلاقی و نیز هماهنگی افراد با نظام کلیِ سامان مند عقلانی، به خودآگاهی و آزادی دست می یابد. لذا براساس اهمیت مفهوم جماعت در اندیشه ی هگل، ارتباط میان سه قلمروی فلسفه (روح)، تاریخ (عینیت)، و اجتماع (قوم) در تفکر او روشن می گردد نتیجه گیری و پیشنهادات: روح قومی به منزله ی هستیِ روحانیِ یک قوم، روحی کلی و در عین حال متعین است که واسطه ی تحقق و تجلی عقل در تاریخ جهان قرار می گیرد. لذا بحث درباره ی این مفهوم، فلسفه ی هگلی را عینیت بخشیده؛ مفهوم روح را در اذهان، معقول تر و به تبع کاربرد آن را منطقی تر می سازد.