نام پژوهشگر: شیوا خضری

بررسی اثر مهار سیگنالینگ nogo بر روند بیماری و مهاجرت سلول های بنیادی درونزاد در مدل eae بیماری ام اس در موش
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1390
  شیوا خضری   محمد جوان

هدف: ام اس بیماری التهابی دمیلینه کننده مزمن در سیستم عصبی مرکزی است. افزایش مشارکت سلولهای بنیادی عصبی در ترمیم اندوژن آسیبهای میلینی یکی از مهمترین استراتژیها برای درمانهای نوین این بیماری است. در مطا لعه حاضر رفتار سلولهای بنیادی عصبی در مدل eae (مدل حیوانی ارزیابی شاخصهای التهابی و رفتاری بیماری ام اس) بررسی می شود. nogo66 (بخش خارج سلولی nogo با 66 اسید آمینه) به رسپتور nogo (ngr) متصل شده و با اثر بر مکانیسم های وابسته به اکتین، باعث تاخیر رشد نوریت و تحریک رشد کلاپس مخروطی می شود. از آنجاییکه اولین مرحله رمیلیناسیون با واسطه سلول های بنیادی شامل تکثیر و مهاجرتnscs و opcs از منابع اصلی آنها به محل ضایعه است و با توجه به اثر سیگنالینگ ngr در تنظیم سازماندهی، دینامیسیتی اکتین و ساختار سیتواسکلتون و نقش این اجزاء در مهاجرت سلولی، بر آن شدیم تا اثر مهار سیگنالینگ ngr بر میزان مهاجرت سلول های بنیادی را مدلهای نزدیک به بیماری ام اس بررسی نماییم. در این مطالعه اثر تزریق داخل صفاقی آنالوگ فعال camp (dbcamp) بر مهاجرت سلول های بنیادی عصبی در مدل eae ((experimental autoimmune encephalomyelitis بیماری ام اس نیز بررسی می گردد روش ها: برای القا eae، mog با complete freund´s adjuvant) cfa) مخلوط و به صورت زیر جلدی به موشها تزریق شد. همزمان با تزریق اول و 48 ساعت بعد از آن، سم سیاه سرفه ( pt: pertusis toxin) بصورت i.p.تزریق شد. موشهای گروه کنترل فقط cfa و pt را دریافت کردند. برای مطالعه مهاجرت و سرنوشت تمایزی سلولهای ناحیه زیر بطنی (svz) از 7 بار تزریق brdu به فواصل 2 ساعت در روز قبل از القا eae استفاده شد. گروهی از موشها در روزهای 9، 13، 17 و 21 بعد از القا sirna علیه ngr و scrambled sirna (sirna کنترل) دریافت کردند. گروهی دیگر از موشهای القا شده،dbcamp را از روز 9-14 یا 9-21 با دوز mg/kg 10 به طور داخل صفاقی دریافت کردند. علائم کلینیکی روزانه بررسی شدند. در آزمایشات هیستولوژی برای مطالعه دمیلیناسیون از رنگ آمیزی luxol-fast-blueاستفاده شد. ردیابی سلول های بنیادی عصبی با استفاده از رنگ آمیزی دوگانه brdu و یکی از مارکرهای اختصاصی ng2psa ncam, nestin انجام شد تا رده های مختلف پیش سازها شناسایی شوند. تعداد سلول ها در برشهای ساجیتال نواحی svz بطن های جانبی و پیاز بویایی (ob) شمارش شد. یافته ها: القا eae باعث ایجاد علایم کلینیکی، فلجی دم و پاهای عقب شد. تزریق singr و dbcamp باعث کاهش معنی دار علائم کلینیکی شده و وسعت ناحیه دمیلینه در بخش کمری نخاع نیز بطور معنی داری کاهش یافت. با القا eae تعداد سلولهای با مارکر دوگانه در svz کاهش و در ob افزایش یافتند. به عبارت دیگر دمیلیناسیون ناشی از eae باعث افزایش مهاجرت سلولهای بنیادی از svz به ob شد. کاهش بیان ژن ngr توسط sirna و تزریق dbcamp تعداد این سلولها را در ob کاهش داد و باعث مهاجرت آنها به نواحی آسیب مثل کورپوس کالوزوم شد. نتیجه گیری: به نظر می رسد که singr و dbcamp علائم بیماری را کاهش می دهد و باعث افزایش تمایز سلول های بنیادی عصبی به اولیگودندروسیت شده و با القای مهاجرت بیشتر سلولهای اجدادی الیگودندروسیت (ng2+) و نوروبلاست ها (psa-ncam+) به نواحی آسیب، باعث تسریع فرایند ترمیم میلین می شوند.

یادگیری وابسته به وضعیت متقابل بین اتانول و اسکوپولامین در موش کوچک آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم 1392
  الهام حاجی زاده نیاری   مرتضی پیری

مقدمه : مطالعات اخیر نشان داده اند اتانول و اسکوپولامین هر دو با اثر بر روی اجزاء سیستم لیمبیک نظیر هیپوکمپ پشتی اثرات فراموشی زا در مدل های مختلف حافظه نظیر حافظه اجتنابی مهاری اعمال می نمایند. اتانول و اسکوپولامین به طور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق سیستم های نوروترنسمیتری مختلف از جمله استیل کولین ، دوپامین و نوروتزنسمیترهای آمینو اسیدی اعمال می نمایند . هدف : در مطالعه حاضر نقش احتمالی گیرنده های موسکارینی هیپوکامپ پشتی در فراموشی القاء شده با اتانول و یادگیری وابسته به وضعیت اتانول مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روش ها : از موش کوچک آزمایشگاهی نر نژاد nmri استفاده کردیم. از اسکوپولامین به عنوان آنتاگونیست گیرنده های موسکارینی و اتانول استفاده شد. موش ها بیهوش شدند و کانول گذاری دوطرفه در ناحیه ca1 هیپوکامپ پشتی با استفاده از روش استریوتاکسی انجام شد. بعد از طی دوره بهبودی هفت روزه، تزریق اسکوپولامین و اتانول پیش از آموزش یا پیش از آزمون در گروه های مختلف انجام شد و سپس آزمون رفتاری با استفاده از دستگاه یادگیری احترازی غیر فعال انجام شد. بحث :تزریق قبل از آموزش یا قبل از آزمون اتانول حافظه را تخریب می کند. تزریق قبل از آزمون اتانول یا اسکوپولامین باعث برگشت فراموشی القاء شده با اتانول قبل آموزش شد. تزریق قبل از آزمون اسکوپولامین به ناحیه ca1 خود باعث تخریب حافظه شد ولی اثر اصلاحی اتانول بر روی فراموشی اتانول را تقویت نمود. نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهد که گیرنده موسکارینی هیپوکامپ پشتی نقش مهمی در فراموشی ایجاد شده با اتانول و یادگیری وابسته به وضعیت القاء شده با اتانول بازی می کنند.

بررسی اثر پروژسترون بر روند بازسازی میلین در کیاسنای بینایی بینایی موش صحرایی بالغ پس از القای دمیلیناسیون با لیزولسیتین:یک مطالعه الکتروفیزیولوژیک در پاسخ برانگیخته بینایی و ارزیابی بافتی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم پایه 1392
  سپیده صمدی قلعه جوق   فیروز قادری پاکدل

مقدمه: مالتیپل اسکلروزیس (ms) یک بیماری خود ایمنی تحلیل برنده عصبی سیستم عصبی مرکزی با ضایعات التهابی ماده سفید بوده و یکی از علل ایجاد کننده ناتوانی در بیماران می باشد. در بیش از 70 درصد افراد مبتلا سیستم بینایی تحت تاثیر قرار می گیرد. پتانسیل برانگیخته بینایی (vep) به منظور بررسی عملکرد مسیرهای بینایی استفاده می-شود. پروژسترون در دستگاه عصبی مرکزی دارای اثرات محافظتی می باشد. احتمالا پروژسترون روی سیر بیماری و درمان بیماری ms موثر خواهد بود. هدف از مطالعه حاضر بررسی الکتروفیزیولوژیک اثر پروژسترون بر روند ترمیم میلین ناحیه کیاسمای بینایی موش های بزرگ آزمایشگاهی نر بالغ به دنبال القای دمیلیناسیون در اثر تزریق موضعی لیزولسیتین می باشد. مواد و روش ها: برای القای دمیلینه شدن در موش های صحرایی که قبلا مورد جراحی گنادوکتومی قرار گرفته و بهبود یافته اند، 2 میکرولیتر لیزولسیتین طی جراحی استریوتاکسیک در ناحیه کیاسمای بینایی تزریق شد. حیوانات گروه تیمار 1 میکرولیتر پروژسترون را به مدت 14،7 و21 روز پس از القای دمیلینه شدن دریافت کرده، گروه شاهد حامل دارو و گروه های کنترل سالم دریافت دارویی نداشتند. ثبت vep و نیز مطالعات بافتی با رنگ آمیزی لوکسول فست بلو و کرزیل ویوله صورت گرفت. نتایج: داده های حاصل و تجزیه تحلیل آماری نشان داد که استفاده از پروژسترون توانست تخریب میلین در گروه های تیمار را کاهش داده و از نظر الکتروفیزیولوژیک و نیز نیز شواهد بافتی رمیلینه شدن را تسریع نماید. اثرات پروژسترون به صورت وابسته به زمان توانست در دوره 21 روزه اثر حاد تخریب میلین به وسیله lpc را برگشت دهد. نتیجه گیری: این گزارش اولین گزارش در به کارگیری داخل بطن مغزی پروژسترون روی ترمیم دمیلینه شدن در مدل lpc بیماری ms می باشد. به نظر می رسد می توان با مطالعات دیگر بتوان نشان داد که آنالوگ های پروژسترون می توانند به عنوان داروی بهبود ms مورد استفاده قرار گیرند. کلمات کلیدی: مالتیپل اسکلروزیس، دمیلینه شدن، پروژسترون، کیاسمای بینایی، لیزولسیتین، پتانسیل برانگیخته بینایی

مطالعه اثر ویتامین d3 بر استرس اکسیداتیو، یادگیری و حافظه فضایی در تشکیلات هیپوکمپ موش صحرایی نر به دنبال القای دمیلیناسیون با لیزولسیتین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم پایه 1392
  سپیده تربالی   رضا حیدری

مصرف ویتامین d3در کاهش شدت بیماری های خود ایمن از جمله مالتیپل اسکلروزیس موثر است. نورون های سیستم عصبی مرکزی به طور دائمی در معرض گونه های فعال اکسیژن قرار دارند. به طوری که این عوامل نقش کلیدی را در تخریب میلین و آسیب آکسون ها ایفا می کنند. هیپوکمپ مرکز اصلی یادگیری و حافظه می باشد. این ساختار به بیماری های نورودژنراتیو و صدمات اکسیداتیو آسیب پذیر است. در بررسی حاضر اثرات ویتامین d3بر استرس اکسیداتیو، یادگیری وحافظه فضایی به دنبال القای دمیلیناسیون ناحیه ca1 هیپوکمپ موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت. برای ایجاد دمیلیناسیون، 2 میکرولیتر لیزولسیتین به کمک استرئوتاکس در ناحیه ca1 هیپوکمپ موش صحرایی تزریق شد. حیوانات تحت درمان به مدت 7، 14 و 21 روز?g/kg5 ویتامین d3 را به صورت داخل صفاقی دریافت نمودند. . میزان دمیلیناسیون با کمک رنگ آمیزی اختصاصی میلین (loxul fast blue) بررسی گردید. یادگیری و حافظه فضایی توسط دستگاه ماز شعاعی بررسی شد. سطوح پراکسیداسیون لیپید ها (توسط روش esterbauer and cheeseman بر مبنای میزان تشکیل مالون دی آلدهید)، میزان فعالیت آنزیم کاتالاز( توسط روش aebi) و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام ( براساس روش benzie and strain) مطالعه شد. نتایج مطالعات بافتی، دمیلیناسیون قابل توجهی را در روزهای 7 و 14 پس از تزریق لیزولسیتین در ناحیه ca1 هیپوکمپ نشان داد. در روز 21 پس از تزریق لیزولسیتین رمیلیناسیون نسبی در ناحیه تزریق مشاهده گردید. مطالعات رفتاری نشان داد که زمان یافتن غذا و میزان خطای حافظه کاری و خطای حافظه مرجع فضایی در گروه دریافت کننده لیزولسیتین در مقایسه با گروه های کنترل (سالین، روغن کنجد و ویتامین) افزایش معناداری داشت. نتایج آزمایشات بیوشیمیایی نشان داد که تزریق لیزولسیتین منجر به افزایش معنادار میزان مالون دی آلدهید، کاهش معنادار فعالیت آنزیم کاتالاز و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام در مقایسه با گروه های کنترل گردید. تیمار با ویتامین d3 وسعت دمیلیناسیون را کاهش داد و اختلالات یادگیری و حافظه فضایی القا شده توسط لیزولسیتین را به طور معناداری بهبود بخشید. همچنین تیمار با ویتامین d3 منجر به کاهش معنادار میزان مالون دی آلدهید، افزایش معنادار فعالیت آنزیم کاتالاز و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام گردید. نتیجه گیری: ویتامین d3 به عنوان یک عامل آنتی اکسیدانت عمل نموده و با کاهش شرایط اکسیداتیو، می تواند وسعت دمیلیناسیون را از طریق حفاظت عصبی کاهش داده و اختلالات یادگیری و حافظه القا شده توسط لیزولسیتین را بهبود بخشد.

بررسی اثر ریز تزریق استروژن به قشر مخچه موش صحرایی نر بالغ بر اضطراب و پارامتر های استرس اکسیداتیو به دنبال تزریق اتیدیم بروماید
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم پایه 1392
  فرانک نجاتی   حمیرا حاتمی

زمینه و اهداف: دمیلیناسیون توسط اتیدیوم بروماید (eb) یکی از روش هایی است که به طور معمول برای القای مدل های تجربی ms استفاده می شود. مطالعات فارماکولوژیکی نشان داده اند تیمار با استروژن الیگودندروسیت ها را از مسمومیت سلولی محافظت کرده و تشکیل فرآیند الیگودندروسیتی را سرعت می بخشد. استروژن پراکسیداسیون لیپیدی را که از طریق پپتید β آمیلوئید و فروس سولفات القا شده است مهار می کند و از طریق این پروسه نقش درمانی در بهبود بیماری های نورودژنراتیو دارد. با توجه به اثرات حفاظتی استروژن، هدف از این پروژه بررسی تاثیر استروژن بر رفتار های شبه اضطراب و پارامترهای استرس اکسیداتیو بعد از القای دمیلیناسیون در قشر مخچه توسط اتیدیوم بروماید است. مواد و روشها: القای ms با تزریق مستقیم گلیوتوکسین اتیدیوم بروماید (0/01٪) به قشر مخچه انجام گرفت. گروه های تیمار یک هفته پس از القای ms استروژن را به صورت ریزتزریق و به مدت 3 روز و با دو دوز1 μl µg/ 2 و1 μl µg/ 4 دریافت نمودند. پس از اتمام دوره تیمار، از حیوانات تمامی گروه ها آزمون ماز مرتفع بعلاوه شکل به عمل آمد. در این مطالعه از 42 سر رت نر نژاد ویستار استفاده شد برای بررسی فرایند اضطراب در طی روزهای آزمایش، درصد زمان سپری شده در بازوی باز %open arm time: oat%))، درصد ورود به بازوی بازopen arm entires: oae) %)، میزان فعالیت حرکتیlocomotor activity)) و پارامتر های استرس اکسیداتیو پس از پایان دوره ازمایشات سنجیده شد. یافته ها: مدت زمان سپری شده در بازوی باز توسط رتهای گروه روغن کنجد نسبت به بقیه رتها معنی دار بود (p<0/05)،در حالیکه تفاوت معنی داری در اندکس درصد ورود به بازوی باز مشاهده نشد .اندکس فعالیت حرکتی در گروه استروژن دوز 4 نسبت به گروه کنترل اختلاف معنی داری را نشان داد(p<0.05) . بر اساس نتایج حاصل از آنالیز داده های پروکسیداسیون لیپیدی، مقادیر tbars بین گروه اتیدیوم بروماید نسبت به رتهای گروه کنترل معنی دار بود(p<0/01).میزان فعالیت گلوتاتیون پراکسیدازو سوپر اکسید دیسموتاز در رتهای گروه روغن کنجد و استروژن دوز 2 و 4 معنی دار بود(p<0/01).میزان فعالیت کاتالازو گلوتاتیون در گروه استروژن دور 2 و 4 و گروه شاهد معنی دار بود(p<0/05). بحث و نتیجه گیری:در این تحقیق اثر استروژن بر روی اضطراب و پارامترهای استرس اکسیداتیو بررسی شد.مشاهدات نشان داد که تزریق استروژن با دوز 4میکرو گرم مدت زمان حضور در بازوی باز و میزان فعالیت حرکتی را افزایش میدهد و یا به عبارت دیگر میزان اضطراب را کاهش میدهد.این مشاهدات نشان داد که ریز تزریق کوتاه مدت استروژن می تواند از طریق کاهش بار اکسیداتیو ، اضطراب را در مدل های تجربی ms به طور معنی داری بهبود بخشد.

اثر حفاظتی تستوسترون بر بهبود نقایص شناختی القا شده توسط اتیدیوم بروماید در مدل تجربی ms
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم 1393
  صلاح الدین فیض اله هاشم آباد   شیوا خضری

مقدمه: مالتیپل اسکلروزیس(ms) یک بیماری خود ایمنی تحلیل برنده عصبی سیستم عصبی مرکزی با ضایعات التهابی ماده سفید بوده و یکی از علل ایجاد کننده ناتوانی در بیماران می باشد. هیپوکمپ مرکز اصلی یادگیری و حافظه در سیستم عصبی مرکزی می-باشد و در بیماری های نورودژنراتیو بسیار حساس و آسیب پذیر است. هورمون های جنسی مردانه می توانند خاصیت حفاظت عصبی داشته باشند. در این بررسی اثر تستوسترون بر روی حافظه فضایی و یادگیری در ناحیه هیپوکمپ موش های صحرایی نر پس از القای دمیلیناسیون با اتیدیوم برماید مورد بررسی قرار گرفت. روش ها: برای القای دمیلیناسیون در موش های صحرایی نر که قبلا مورد جراحی گنادکتومی قرار گرفته و بهبود یافته اند،3 میکرولیتر اتیدیوم بروماید طی جراحی استریوتاکسیک در ناحیهca1 هیپوکمپ تزریق شد. حیوانات تحت درمان، 1 میکرولیتر تستوسترون(3gr/0/5l) هر روز از طریق کانول های گذاشته شده در هیپوکمپ به مدت 10 و 20 روز پس از القای دمیلیناسیون دریافت کردند. گروهای شاهد و کنترل سالم دریافت دارویی نداشتند. یادگیری و حافظه فضایی توسط دستگاه ماز شعاعی بررسی شد. میزان دمیلیناسیون با کمک رنگ آمیزی اختصاصی میلین (لوکسول فست بلو و کرزیل ویولت) بررسی شد. نتایج: نتایج حاصل از مطالعات بافتی نشان داد تجویز تستوسترون، تخریب میلین در گروه های تیمار را کاهش داده و رمیلیناسیون را تسریع نموده است. مطالعات رفتاری نشان داد زمان یافتن غذا و میزان خطای حافظه ی کاری و خطای حافظه ی مرجع فضایی در گروه دریافت کننده اتیدیوم بروماید در مقایسه با گروه های کنترل افزایش معناداری داشت(0/05p<). تیمار با تستوسترون اختلالات یادگیری و حافظه ی القا شده توسط اتیدیوم بروماید را به طور معناداری بهبود بخشید. نتیجه گیری: تستوسترون به عنوان یک عامل نوروپروتکتیو عمل کرده و می تواند وسعت دمیلیناسیون را کاهش داده و اختلالات یادگیری و حافظه ای القا شده توسط اتیدیوم بروماید را بهبود بخشد.

بررسی اثر روغن جوانه گندم بر عوارض تولید مثلی ناشی از داروی کاربامازپین روی موش های ماده سوری صرعی شده با پنتیلن تترازول
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم 1393
  الهام احمدی   شیوا خضری

صرع بیماری مزمن، ناتوان کننده و دومین اختلال عصبی پس از سکته مغزی است. در بیماران صرعی هم خود تشنج و هم داروهای ضدتشنج می توانند سیستم تولیدمثلی فرد را تخریب کنند. کاربامازپین (cbz) یکی از گسترده ترین داروهای ضدصرع مورد استفاده در کلینیک ها است که در درمان تشنج پارشیال، صرع تونیک-کلونیک ژنرالیزه، نورالژی عصب سه قلو و همچنین بیماری های روحی کاربرد دارد. افزایش دوز کاربامازپین باعث استرس اکسیداتیو می شود که از فعالیت همه آنزیم های آنتی-اکسیدانی جلوگیری می کند. خود صرع هم باعث افزایش استرس اکسیداتیو می شود . از آنجایی که روغن جوانه گندم منبع غنی از آنتی اکسیدان ها از جمله ویتامین e می باشد، این مطالعه باهدف اثر مهاری روغن جوانه گندم بر اثرات صرع و کاربامازپین در هورمون های جنسی، بافت رحم و تخمدان موش های صرعی تحت درمان با کاربامازپین انجام شد.روغن جوانه گندم باعث بهبود عملکرد سیستم تولیدمثلی شده و از آن میتوان به عنوان یک آنتی اکسیدان و مکمل غذایی برای بیماران صرعی استفاده نمود.

بررسی اثر روغن جوانه گندم بر عوارض تولیدمثلی ناشی از داروی کاربامازپین روی موش های سوری نر صرعی شده با پنتیلن تترازول
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم 1393
  ویدا رحیم پور   شیوا خضری

صرع یک اختلال نورولوژیکی می¬باشد که با اختلال در فعالیت الکتریکی مغز ظاهر می¬گردد به طوری که بعد از سکته مغزی شایع¬ترین بیماری عصبی است. کاربامازپین یک داروی ضد صرع است که در درمان صرع¬های عمومی تونیک¬- کلونیک، صرع¬های جزئی ساده و چندگانه¬، دردهای عصبی (عصب سه قلو) و اختلالات روانی مثل بیماری دوقطبی استفاده می¬شود. روغن جوانه گندم دارای بالاترین محتوای توکوفرول، بویژه الفا- توکوفرول (ویتامین e) می¬باشد. ویتامین e یا آلفا توکوفرول به علت حلالیت در چربی می¬تواند مانع از اثرات تخریبی ros بر روی پارامترهای اسپرم شود هدف از این مطالعه بررسی اثر روغن جوانه گندم به عنوان منبع غنی از آنتی اکسیدان ها بر پارامترهای تولیدمثلی در موش های صرعی تحت درمان با کاربامازپین می باشد. در این مطالعه 48 راس موش سوری نر بالغ نژاد nmri استفاده شد که به¬طور تصادفی به 6 گروه تقسیم شدند.در پایان دوره تیمار (42 روز) موش¬ها تشریح شدند. از نمونه خونی تهیه شده از قلب میزان هورمون تستوسترون سنجش شد. بیضه سمت چپ جهت مطالعات بافتی و بیضه سمت راست جهت مطالعات بیوشیمیایی مورد استفاده قرار گرفت. کاربامازپین (با دوزهایkg /mg 180 و 30 ) سبب آسیب توبول های منی ساز ، کاهش تعداد اسپرم ها ، کاهش درصد اسپرم¬های زنده ، کاهش تحرک اسپرم ها ، افزایش استرس اکسیداتیو بافت بیضه و کاهش توان باروری شد، در حالی که روغن جوانه گندم با دوز kg /mg 500 سبب جبران تغییرات هیستوپاتولوژیک ایجاد شده ، پارامتر های اسپرم ، استرس اکسیداتیو و توان باروری ، شد. روغن جوانه گندم به عنوان یک آنتی¬اکسیدان طبیعی که منبع غنی از ویتامینe می¬باشد، در کاهش عوارض پارامترهای تولیدمثلی ناشی از مصرف داروی ضد صرع کاربامازپین، سلامت کلی اسپرم و حفظ سطح خونی تستوسترون در موش سوری نر موثر است. بنابراین روغن¬جوانه گندم به عنوان یک آنتی¬اکسیدان با مهار رادیکال¬های آزاد از تغییرات ایجادشده که موجب نقص در سیستم تولیدمثلی می¬شود، جلوگیری می¬کند.