نام پژوهشگر: سید یعقوب موسوی

بررسی علل اجتماعی تداوم ناپایداری(کالبدی) در بافت های فرسوده شهری(مطالعه موردی: محله خزانه بخارایی تهران)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی 1388
  رویا میرزاقوام   سید یعقوب موسوی

مطالعات نشان می دادند که شکل گیری بافت های فرسوده، به طور کل حاصل ضعف های مدیریت شهری، سیاست های اقتصادی در سطوح خرد و کلان، و ویژگی های فیزیکی و کالبدی این بافت ها است که گاه به شکل موانع نوسازی قد علم می کنند. اما تقریبا در هیچ یک از منابع موجود، سخنی روشن از پدیده های اجتماعی به میان نیامده بود؟ لذا این سوال در ذهن محقق شکل گرفت که آیا به راستی علل اجتماعی در این زمینه نقشی نداشته و یا ندارند؟ آیا صرفا عوامل مذکور بر این امر اثرگذارند؟ پس چرا طی حداقل دو سال گذشته، با وجود تغییر سیاست ها در این زمینه و حتی ارائه مشوق های متعدد از سوی دولت در راستای نوسازی، باز هم شاهد عدم موفقیت لازم طرح های نوسازی در بافت های فرسوده و استقبال اندک ساکنین این بافت ها از آن ها هستیم؟ آیا می توان علت این امر را گرایش پایین ساکنان بافت های فرسوده به نوسازی دانست؟ و اگر چنین است، صرف نظر از عوامل یادشده، چه عوامل اجتماعی می توانند در این امر دخیل باشند بدین ترتیب در راستای رسیدن به پاسخ این سوال فرضیه های تحقیق شکل گرفته و در نهایت نیز به واسطه پشتوانه تئوریکی موجود تدقیق شدند. این فرضیه ها به صورت کلی عبارت بودند از اینکه به نظر می رسید در بافت های فرسوده، گرایش ساکنان به نوسازی در سطح پایینی باشد (فرض اصلی). همچنین به نظر می رسید بین مطلوبیت مکانی (مطلوبیت محله)، شبکه ارتباطات محله ای، مکان دوستی (تعلق عاطفی به محله)، ادراک فردی (میزان شناخت ساکنان از نوسازی) و متغیرهای زمینه ای (ویژگی های عمومی جامعه آماری) با میزان گرایش ساکنان بافت های فرسوده به نوسازی رابطه معناداری وجود داشته باشد. بدین ترتیب فرضیه های تحقیق آغازگر مطالعات منسجم این پژوهش شدند که به روش پیمایشی، با استفاده از ابزار پرسشنامه و به صورت موردی در بافت فرسوده بخش جنوبی محله خزانه بخارایی در منطقه 16 تهران انجام شد. کلیه خانوارهای ساکن و مالک در این بخش، به عنوان جامعه آماری مدنظر قرار گرفته و تعداد 308 مورد آن ها نیز به عنوان نمونه، مخاطبان اصلی تحقیق را تشکیل دادند. بر اساس یافته ها 59.1 درصد جامعه نمونه، زن، 40.9 درصد مرد، 85.9 درصد متاهل، 55 درصد خانه دار، 30.3 درصد شاغل و 14.7 درصد بازنشسته بودند. بررسی ویژگی های عمومی جامعه مورد مطالعه نشان داد که اکثر پاسخگویان (74.3 درصد) متولدین خارج از تهران و عمدتا از شهرستان ها و روستاها می باشند که در طی دهه های گذشته به تهران مهاجرت کرده و حداقل 10 سال گذشته را در این محل سکنی گزیده اند (67.9 درصد خانوارها بیش از 10 سال است که در این محله ساکن هستند). این امر در کنار ویژگی هایی همچون سطح تحصیلات پایین (80.1 درصد در سطح راهنکایی و کمتر هستند)، میانگین درآمدی 330.74 هزار تومان در ماه برای هر خانوار و همچنین اشتغال به فعالیت های خدماتی ساده، موید بخشی از تئوری عرضه و تقاضا است که در آن بیان شده بود بخش های قدیمی شهرها به تدریج مرکز تجمع گروه های مهاجری با پایگاه اقتصادی- اجتماعی پایین می گردند. اما در ادامه و اگرچه طبق باور این تئوری، پایین بودن توان پرداخت خانوارهای کم درآمد که از عهده مخارج نگهداری و تعمیرات مسکن برنمی آیند، یکی از دلایل کاهش کیفیت بنا در این بافت ها است، در پژوهش حاضر رابطه معناداری میان سطح درآمد و میزان گرایش به نوسازی حاصل نشد. بررسی شرایط سکونتی خانوارها نشان داد 93.4 درصد واحدهای مسکونی در اختیار آن ها، خانه و با میانگین زیربنای 80.86 متر مربع هستند. این در حالی است که میانگین تعداد خانوارها و نفرات ساکن در واحد مسکونی، 1.87 خانوار و 6.73 نفر حاصل شده است که نمایانگر تحت فشار بودن خانواده ها به دلیل تراکم نفر در قطعات ریزدانه می باشد. با این وجود میان تعداد خانوارها و نفرات ساکن در واحد مسکونی با میزان گرایش به نوسازی نیز رابطه معناداری مشاهده نگردید. در ادامه برررسی وضعیت ارتباطی پاسخ گویان با سایر ساکنان محله در قالب متغیر شبکه ارتباطات محله ای بیانگر ضعف نسبی این شبکه بود (میانگین معادل 30.98). میانگین تعداد اعضا شبکه ارتباطات محله ای پاسخگویان، 12.97 خانوار متشکل از اقوام، دوستان و همسایگان بدست آمد که در این بین اگرچه میانگین تعداد همسایگانی که فرد با آن ها رفت و آمد دارد، بیش از تعداد اقوام و دوستان گزارش شده بود(4خانوار از اقوام، 4.15 خانوار از دوستان و 9.47 خانوار از همسایگان)، اما نتایج نشان می داد میزان رفت و آمد با اقوام بطور متوسط بیش از دوستان و با دوستان نیز بیش از همسایگان است. مجموع این شرایط، فراوانی تماس با اعضا شبکه محله ای را بطور متوسط، در سطح پایینی نشان می داد (میانگین معادل 31.93). اما این ضعف محدود به میزان تماس ها نبوده و در میزان حمایت های اجتماعی دریافتی از شبکه نیز نمایان بود. میانگین 40.06 نشان می داد که بطور متوسط، میزان دریافت حمایت های اجتماعی پاسخگویان نسبتا کم است. ضمن آنکه نتایج بیانگر این بود که این حداقل حمایت ها نیز، بیشتر در سطح خدمات بوده و کمتر به سطوح بالاتری همچون سطوح عاطفی(رفتن به گردش و تفریح) یا سطوح اعتمادی(ضمانت مالی یا حقوقی) ارتقا یافته است. در کنار تمام شرایط حاکم یاد شده بر روابط افراد در سطح محله، پاسخ ها همچنین حاکی از سطح نسبتا کم مشارکت در فعالیت های داوطلبانه در محله است. بررسی رابطه میان شبکه ارتباطات محله ای پاسخگویان با میزان گرایش آن ها به نوسازی نشان داد که بین این دو متغیر رابطه معنادار مستقیمی وجود دارد که این نتیجه موید بیانات رویکرد محله گرایی در توسعه شهری است. در این رویکرد اشاره شده بود که روابط غیر رسمی در محله ها، مهمترین منبع اجتماعی و تضمین کننده موفقیت های بسیاری از برنامه ها در این نوع اجتماعات شهری است و اصولا از نظر ویلسون، محله ای که از نظر اجتماعی توسعه نیافته باشد، فاقد ظرفیت های لازم برای هرنوع توسعه درونی است. همچنین در نظریه های میلز و همیلتون اشاره شده بود که مردم بدلیل اینکه ارزش زیادی برای آشنایی ها و دلبستگی های خود به محله قائل هستند، آماده اند تا زیان های سرمایه ای زیادی را تحمل کرده و از محله نقل مکان نکنند. بر این اساس از آنجا که نوسازی، می تواند بواسطه ارتقا شرایط محیطی، سبب ماندگاری بیشتر فرد و حفظ شبکه روابط وی گردد، لذا منطقی است افرادی که از شبکه روابط قوی تری برخوردارند، گرایش بیشتری به نوسازی نیز نشان دهند. با توجه به نتایج فوق بنظر می رسد یکی از راه های بسترسازی مشارکت های مردمی در طرح های نوسازی نیز، می تواند تقویت شبکه ارتباطات در سطح محله های فرسوده باشد. بطور مثال در همین پژوهش، بررسی رابطه شبکه روابط محله ای با تمایل به تجمیع، به عنوان یک طرح مشارکتی، در قالب یک بررسی حاشیه ای که نتایج آن در پیوست آمده است، نشان داد که بین تمایل به تجمیع و متغیر شبکه ارتباطات محله ای رابطه مستقیم معناداری در سطح 99 درصد وجود دارد. در ادامه بررسی ها، رابطه میان مطلوبیت مکانی محله، مکان دوستی افراد و ادراک آنان از نوسازی با میزان گرایش به نوسازی نیز مورد توجه قرار گرفت. نتایج بیانگر این بود که مطلوبیت کلی محله از نظر پاسخگویان بطور میانگین در سطح متوسطی است(میانگین معادل 43.90)، اما تنها بعد کالبدی آن که نشان دهنده سطح تامین نیازهای ساکنان از سوی محله می باشد، با میزان گرایش به نوسازی رابطه معناداری دارد. این نتیجه با مدل مکان گزینی سکونتی هربرت همخوانی دارد. در این مدل، هربرت نشان داده بود که هرگاه مطلوبیت محل سکونت فعلی از نیازهای بلافصلش جدا شود، افراد مکان جدیدی را مدنظر قرار خواهند داد که چنانچه پیشتر نیز بدان اشاره شده بود این امر با مفهوم نوسازی( ماندگاری در محل و ارتقا شرایط سکونتی) در تناقض است. بنابراین هرچقدر مطلوبیت محله به لحاظ تامین نیازها، افزایش یابد، تمایل فرد به ماندگاری و لذا نوسازی نیز بیشتر می گردد. براین اساس میتوان گفت، یکی دیگر از روش های بسترسازی نوسازی در محلات، ارتقا سطح خدمات محله ای در راستای تشویق ساکنان به ماندگاری بیشتر و پذیرش نوسازی است. همچنین میانگین سطح مکان دوستی پاسخگویان معادل 54.41، نمایانگر این بود که میزان علاقه ساکنان به محله، بطور میانگین در حد متوسطی می باشد. این در حالیست که بررسی رابطه متغیر مذکور با گرایش به نوسازی، ارتباطی معنادار و مستقیم را به نمایش می گذارد(r=0.246). سطح شناخت پاسخگویان نسبت به نوسازی با عنوان ادراک فردی نیز، نشان داد که بطور میانگین شناخت پاسخگویان از نوسازی در سطح کمی می باشد(میانگین معادل 31.32) و از آنجا که این متغیر نیز دارای رابطه ای معنادار و مستقیم با گرایش به نوسازی است(r=0.142)، بنابراین می توان یکی از گزینه های افزایش گرایش به نوسازی را اطلاع رسانی در خصوص ضرورت نوسازی، شرایط آن و تسهیلات موجود دانست. تا بدین جا اشاره کوتاهی به متغیرهای مستقل اصلی و رابطه آن ها با متغیر وابسته شد، اما بطور اخص در زمینه متغیر وابسته، یافته ها بیانگر این بودند که بطور میانگین، گرایش به نوسازی در میان ساکنان در سطح متوسطی است(میانگین معادل 59.09) و در این میان، میانگین گرایش به نوسازی در مردان بیش از زنان می باشد که می توان علت آن را گسترده تر بودن شبکه ارتباطات محله ای مردان نسبت به زنان دانست. در راستای اثبات این تحلیل، محقق، شبکه روابط محله ای و همچنین میزان مکان دوستی را به تفکیک جنس مورد مطالعه قرار داد که نتایج آن در جداول پیوست آمده است. این مطالعه نشان داد که با فرض همگن بودن واریانس ها، بین میانگین مکان دوستی و شبکه روابط محله ای به تفکیک جنس، تفاوت معناداری وجود دارد. به نحوی که میانگین مکان دوستی و همچنین وابستگی فرد به شبکه روابط محله، در مردان بیش از زنان است در نهایت، معادله رگرسیون و تحلیل مسیر، نتایج روشن تری از وضعیت ارتباط متغیرها با یکدیگر نشان داد. معادله رگرسیونی با در نظر گرفتن اثر متغیرهای زمینه ای در کنار متغیر مستقل نشان داد که حدود 40 درصد تغییرات متغیر گرایش به نوسازی را شبکه روابط محله ای تبیین می کند. با حذف اثر متغیرهای زمینه ای از معادله، اگرچه ضریب تبیین کاهش یافت، اما معادله حاصل شده بیانگر این بود که دو متغیر مکان دوستی و شبکه ارتباطات محله ای، 16 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند و تحلیل مسیر این معادله باز هم نشان داد که در این بین، سهم متغیر شبکه روابط محله ای به مراتب بیش از متغیر مکان دوستی است. همچنین معادله رگرسیونی متغیرهای زمینه ای با حذف اثر متغیرهای مستقل، بیانگر این بود که سه متغیر جنس، مدت سکونت و محل کار در تبیین تغییرات گرایش به نوسازی نقش دارند و در این بین سهم متغیر مدت سکونت در محله، بیشتر است. به بیان دیگر، مردان، افرادی که محل کار آنان در محل و یا نزدیک به آن می باشد و افرادی که از طول مدت سکونت بیشتری در محله برخوردارند، به نوسازی نیز گرایش بیشتری دارند. مجموع مطالب فوق حاکی از اهمیت شبکه روابط محله ای در نوسازی بافت های فرسوده است و لذا تقویت آن یکی از شروط بسترسازی مشارکت در طرح های نوسازی نیز می باشد.

تحلیل جامعه شناختی نقاشی دیواری شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی 1392
  مریم حسینی نیا   سید یعقوب موسوی

تحقیق حاضر نقاشی دیواری شهر تهران در دور? پس از انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار می دهد. هدف از این بررسی شناخت مضامین بیان شده در نقاشی های دیواری و آگاهی از روند تغییرات در محتوای نقاشی دیوارهاست. از سویی دیگر فهم ورود ارزش های نوین به نقاشی دیوارها نیز مورد ارزیابی قرار می-گیرد. چارچوب نظری این تحقیق با تکیه بر رویکرد خالق اثر هنری بر اساس دیدگاه ولف پیرامون تولید اجتماعی هنر، تغییرات ارزشی اینگلهارت، تیپولوژی فرهنگی هافستد و فردیت مورد نظر زیمل شکل گرفته است. روش تحلیل داده ها بر اساس "تحلیل محتوای کیفی" می باشد. مطابق این روش مقوله های تحلیل از مطالعه اکتشافی نقاشی دیوارها حاصل گردید. بر همین اساس برای هدایت بحث به سوالات پژوهش اکتفا شد و از ارائه فرضیه اجتناب نمودیم. از مجموع بررسی 31 نقاشی دیواری به 10 مقوله دست یافتیم که در نهایت در قالب سه مفهوم کلی اعم از مذهبی، سیاسی و اجتماعی دسته بندی شدند. برمبنای تحلیل نهایی صورت گرفته مشخص گردید که مضامین مذهبی و وطن گرایی در زمر? مهم ترین مضامین مطرح شده در نقاشی های دیواری می باشند. مضامینی که بر اساس ارزش های ایثار و فداکاری شکل-گرفته و در دوره های زمانی گوناگون با نمادها و ویژگی های مختلف در نقاشی ها نمود یافته اند که به نوعی ناظر بر تغییرات ارزشی صورت گرفته در نقاشی دیوارهاست. از سویی دیگر دو فرهنگ جمع گرا و مردانه نیز از نقاشی دیوارها استنباط گردید. همچنین فردگرایی ناشی از زندگی شهری نیز در نقاشی ها بالاخص در تصاویر شهدا قابل رویت است.

بررسی رابطه میان احساس شهروندی جهانی و هویت ملی در میان دانشجویان ( مطالعه موردی : دانشجویان دانشگاه تهران )
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی 1392
  منصوره سادات هدایتی   مرضیه موسوی خامنه

امروزه به دلیل رشد فرایندی به نام جهانی شدن ، که منجر به رشد و شکوفایی فناوری اطلاعات و هم چنین دسترسی گسترده مردم جهان ، علی الخصوص جوانان به اطلاعات و اخبار و فرهنگ های مختلف موجود در جهان شده است ، شاهد کمرنگ شدن مرزهای ملی و قراردادی کشورها هستیم. در این میان ، شهروندی شکل جدیدی به خود گرفته است ، که فارغ از مرزبندی های سیاسی و قراردادی می باشد ؛ این نوع جدید از شهروندی ،" شهروندی جهانی" نامیده می شود. بر این اساس عده ای از نظریه پردازان معتقدند که شکل گیری شهروندی جهانی منجر به تضعیف هویت ملی شده است و عده ای مخالف این مساله هستند. پرسش اصلی پایان نامه حاضر بررسی رابطه میان احساس شهروندی جهانی و هویت ملی در میان دانشجویان دانشگاه تهران است . هدف پژوهش ، بررسی میزان و چگونگی وجود احساس شهروندی جهانی و پیامدهای هویتی آن؛ و بررسی این مساله که آیا احساس شهروندی جهانی می تواند هویت ملی دانشجویان ایرانی را تحت الشعاع خود قرار دهد و آنرا تضعیف یا تقویت نماید ؛ می باشد. به منظور بررسی و تبیین این رابطه ، از ترکیبی از نظریه های عرصه عمومی جهانی چندلایه دلانتی و نظریات میلر و فکوهی استفاده نمودیم. بر اساس نظریه دلانتی ، جهان در عصر جهانی شدن دارای لایه های ارتباطی متنوع و متکثری است. این لایه های ارتباطی ، منجر به افزایش و تعدد هویت ها نیز خواهند شد. همچنین بر مبنای این نظریه ، احساس شهروندی جهانی و هویت ملی در راستای یکدیگر حرکت می کنند و افزایش احساس شهروندی جهانی منجر به کاهش هویت ملی و یا تضعیف و یا نابودی آن نخواهد شد. اما میلر معتقد است که شهروندی تنها در چارچوب دولت – ملت امکان پذیر است و شهروندی جهانی توهمی بیش نیست. هم چنین فکوهی معتقد است که ناسازگاری میان هویت های چندگانه ملی ، محلی و جهانی منجر به آسیب رساندن به انسجام اجتماعی خواهد شد. در این بررسی هویت ملی در پنج بعد اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی ، تاریخی و دینی و هم چنین احساس شهروندی جهانی در چهار بعد اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و محیطی مورد سنجش قرار گرفته اند. روش تحقیق در این پایان نامه ، پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات ، پرسشنامه می باشد. جامعه آماری پژوهش دانشجویان مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه تهران ، می باشند در چهار گروه فنی- مهندسی ، علوم پایه ، علوم انسانی و اجتماعی و هنر بوده است . که از این میان 360 نفر به عنوان نمونه تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری غیراحتمالی سهمیه ای ، انتخاب شده اند . یافته های حاصل از این تحقیق نشان می دهد که در مجموع میان احساس شهروندی جهانی و هویت ملی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد ؛ هرچند در بررسی روابط میان ابعاد احساس شهروندی جهانی و احساس شهروندی جهانی ، بعد اقتصادی احساس شهروندی جهانی با بعد دینی هویت ملی رابطه ای معکوس را نشان می دهد. هم چنین میان بعد فرهنگی احساس شهروندی جهانی و هویت ملی رابطه معکوس مشاهده گردید. در تحلیل رگرسیون چندمتغیره ، 38 % از تغییرات هویت ملی توسط متغیرهای مستقل تبیین می شوند. کلمات کلیدی: جهانی شدن ، احساس شهروندی جهانی ، هویت ملی

تاثیر تعهد به اخلاق شهروندی بر مشارکت اجتماعی در شهرستان تربت حیدریه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی 1393
  محدثه سلیمان تربتی   محمدتقی شیخی

مشارکت اجتماعی ازجمله مفاهیم پیچیده در علوم اجتماعی است که قدمت آن به اندازه عمر بشر است و دارای تاریخچه ای بسیار طولانی است و رسالت آن سهیم نمودن انسان در سرنوشت خویش است. شکل گیری و استمرار این فرایند در جامعه، مستلزم وجود عوامل و شرایط بسیاری است. در این راستاپژوهش حاضر درصدد است تا به بررسی میزان مشارکت اجتماعی در شهرستان تربت حیدریه بپردازد و تأثیر تعهد به اخلاق شهروندی را بر آن مورد سنجش قرار دهد، مدل در نظر گرفته شده (با الهام از دیدگاه های پارسونز، چلبی، هانتیگتون، هابرماس،آیزن و فیش باین و...) شامل متغیرهای تعهد به اخلاق شهروندی و متغیرهای زمینه ای است که به عنوان متغیرهای تاثیرگذار بر مشارکت اجتماعی دخالت داده شده اند، روش بررسی در این پژوهش پیمایش است که 252 نفر از بین شهروندان 20-70 ساله شهرستان تربت حیدریهبه عنوان نمونه انتخاب شدند و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای طبقه بندی تصادفی،پرسشنامه در بین آن ها توزیع شد و پس از آن داده ها تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که بین تحصیلات، درآمد، محل سکونت و مشارکت اجتماعی رابطه معنادار وجود دارد. اما رابطه جنسیت، سن، تأهل، اشتغال و مشارکت اجتماعی معنادار نشد. همچنین؛ بین تعهد به اخلاق شهروندی و مولفه های آن و مشارکت اجتماعی شهروندان رابطه معنادار و مستقیم مشاهده شد.تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که چهار متغیر (مسئولیت اجتماعی، فعالیت مدنی، سازگاری اجتماعی، سن) درمجموع 430/0از تغییرات متغیر وابسته مشارکت اجتماعی را تبیین کردند. نمودار تحلیل مسیر نشان داد که متغیر مسئولیت اجتماعی در مقایسه با دیگر متغیرها، تأثیر بیشتری بر مشارکت اجتماعی داشته است.

جهانی شدن فرهنگی و بررسی تاثیر آن بر نگرش تربیتی دبیران زن ( منطقه 15 آموزش و پرورش شهر تهران)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی 1394
  فاطمه صغری رودی   سید یعقوب موسوی

جهانی شدن همراه با پیشرفت های فناوری ارتباطی و اطلاعاتی موجب شده است که مرزهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کمرنگ شوند و چالش هائی فراروی فرهنگ های ملی قرار گیرد. فرایند ادغام فرهنگ ها در یک فرهنگ جهانی، تقابل و تعارض و خاص گرایی و نیز همزیستی فرهنگ ها زمینه های تغییر در نگرش و رفتار مردم از جمله نخبگان و فرهنگیان را فراهم ساخته است. این پژوهش در جستجو و شناخت عناصر و عوامل تاثیرگذار بر نگرش دبیران، وضع فعلی مدارس و برنامه های جدید، لزوم آگاهی و استفاده از وسائل ارتباطی سمعی و بصری در مدارس می باشد. هدف از انجام مطالعه کنونی تاثیر جهانی شدن فرهنگ بر روی نگرش تربیتی دبیران زن مدارس دور دوم متوسطه منطقه 15 آموزش و پرورش شهر تهران است.

بررسی تأثیر شهرگرایی بر ایستارهای اجتماعی- فرهنگی شهروندان شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی 1388
  اعظم پاک خصال   سید یعقوب موسوی

عنوان پ‍ژوهش حاضر « بررسی تأثیر شهرگرایی بر ایستارهای اجتماعی-فرهنگی شهروندان شهر تهران » می باشد.شهرگرایی به کیفیت متمایز اجتماع انسانی،یک شیوه ی اختصاصی زیست یا شیوه ی زندگی که ویژگی شهر است اشاره می کند.شهرگرایی برخلاف شهرنشینی یک فرایند رشد شهری نیست بلکه مرحله ی نهایی و نتیجه ی شهرنشینی محسوب می شود.شهرگرایی با تأکید برتئوری لوئیس ورث و نظریه های مکتب شیکاگو مورد مطالعه قرار گرفته است و شاخصهای نگرشها یا ایستارهای فرهنگی اجتماعی در این پژوهش ازخودبیگانگی، عقلانی شدن کنش فردی،کاهش انسجام اجتماعی، کاهش پیوند عاطفی وافزایش فرد گرایی با تأکید بر نظریه های جامعه شناسانی چون وبر، مارکس، زیمل، و نظریه پردازان مکتب شیکاگو در نظر گرفته شده است. افزون بر این، متغیرهای زمینه ای تاثیرگذار بر نگرشها و ایستارهای اجتماعی-فرهنگی، مانند: سن، جنس، تحصیلات و وضعیت تأهل، نیز مورد بررسی قرارگرفته است. روش تحقیق در این پژوهش پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه می باشد. حجم نمونه 390 نفراز افراد(اعم از مرد و زن) 50-20 ساله ی ساکن در پنج منطقه ی تهران است که نمونه ها بصورت تصادفی با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده اند. در این پژوهش، چند فرضیه مطرح شده است. بر اساس فرضیه ی کلی 1- بین شهرگرایی و از خودبیگانگی فرد از محیط شهری رابطه ی معناداری وجود دارد. 2- بین میزان شهرگرایی و کاهش پیوند عاطفی شهروندان رابطه ی معنا داری وجود دارد 3- بین میزان شهرگرایی و کاهش انسجام اجتماعی شهروندان رابطه ی معناداری وجود دارد. 4- بین میزان شهرگرایی و افزایش کنش عقلانی شهروندان رابطه ی معناداری وجود دارد. 5- بین میزان شهرگرایی و افزایش فردگرایی شهروندان رابطه ی معناداری وجود دارد. جهت تبیین، این پنج فرضیه مورد آزمون قرار گرفته اند. یافته های پژوهش بر حسب محاسبه ی ضریب همبستگی پیرسون مبین وجود رابطه ی معنادار بین شهرگرایی و عقلانی شدن کنش فردی ، کاهش انسجام اجتماعی و افزایش فردگرایی است. ولی بین شهرگرایی و از خودبیگانگی فردی و کاهش پیوند عاطفی رابطه معنی دار نبود. کلید واژه : شهرگرایی، ایستار، ازخودبیگانگی، عقلانیت، کاهش انسجام اجتماعی، فردگرایی

تاثیر حرف ربط به عنوان یک گره انسجامی در درک خواندن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1387
  سید یعقوب موسوی   علی اکبر خمیجانی فراهانی

هدف از این تحقیق بررسی تاثیر حرف ربط به عنوان یک گره انسجامی در درک خواندن دانش آموزان بود که در چار چوب هلیدی و حسن ( 1976 ) انجام شد هلیدی و حسن گره های انسجامی ربطی را به چهار دسته افزایشی ، سببی ، تقابلی ، زمانی تقسیم می کنند . جامعه آماری پژوهش ، دانش آموزان پسر پایه پنجم بودند . در این تحقیق تعداد دانش آموزان 50 نفر بودند که به صورت تصادفی انتخاب شدند جمع آوری اطلاعات بدین صورت بود که دو متن توصیفی و روایی برگزیده شد و جهت آزمون درک خواندن ، آزمون یک بار با گره انسجامی و بار دیگر بدون گره انسجامی انجام شد .برای تجزیه و تحلیل روابط گره انسجامی با درک خواندن از آزمون خی دو در سطح معنادار 05/0 = ، استفاده شد . و نتایج نشان داد که بین گره های انسجامی و درک خواندن تفاوت معناداری وجود دارد . یعنی گره های انسجامی در درک خواندن دانش آموزان تاثیر داشته است .