نام پژوهشگر: عباس امینی فرد
عباس امینی فرد کریم آذربایجانی
هدف از این رساله ارزیابی اثر آزاد سازی تجاری بر بهره وری کل عوامل تولید در سطح صنایع کارخانه ای در اقتصاد ایران می باشد. برای این منظور از اطلاعات خام کارخانه های صنعتی در سطح کدهای چهار رقمی isic طی دوره زمانی 1385-1373 استفاده شده است. متغیرهای مورد استفاده شامل نیروی کار ماهر و غیر ماهر، سرمایه، مواد اولیه، سوخت، تولید، صادرات، واردات و شاخص های باز بودن و تمرکز صنعتی می باشد. برای محاسبه بهره وری ابتدا با دو رهیافت (اولی- پیکز (1996) و لوینسون – پترین (2003)) تابع تولید برآورد شده است. در این دو رهیافت مشکلات همزمانی بین بهره وری و استفاده از نهاده ها و همچنین ورود و خروج بنگاه در طی زمان مرتفع شده و در نتیجه ضرائب سازگار و نااریبی از عوامل تولید به دست می آید. در این تحقیق ارتباط بین دو مشکل فوق و جنبه نظری الگو های تجارت تبیین شده است. اثر آزاد سازی تجاری بر بهره وری کل عوامل تولید به دو روش مستقیم و غیر مستقیم و با دو رهیافت ذکر شده برآورد شده است. در روش مستقیم شاخص های آزاد سازی و تمرکز به طور مستقیم وارد تابع تولید شده اما در روش غیر مستقیم ابتدا تابع تولید برآورد گردیده و بهره وری با روش پاوکنیک (2002) محاسبه شده است. سپس اثر آزادسازی تجاری و تمرکز صنعتی بر بهره وری با روش آرلانو و باند (1991) و اثر ثابت مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج برآورد درروش مستقیم و با هردو رهیافت فوق، دلالت برتاثیر منفی شاخص آزاد سازی و تاثیر مثبت شاخص تمرکز صنعتی بر تولید دارد. در روش غیر مستقیم و رهیافت لوینسون، آزاد سازی تجاری اثر مثبت بر بهره وری داشته اما در رهیافت اولی این اثر نامشخص است. اثر آزاد سازی تجاری بر بهره وری در 5 گروه همواره منفی و در 7 گروه همواره مثبت است. در مورد 2 گروه نمی توان اظهار نظر کرد و در 8 گروه این اثر بستگی به نحوه برآورد تابع تولید دارد. از مقایسه نتایج برآورد اثر آزاد سازی بر بهره وری با روند آزاد سازی هر گروه، این نتیجه حاصل شده است که به جز در پنج گروه، در گروه های دیگر سازگاری بین نتایج اثر برآورد الگوها با روند آزادسازی مشاهده می شود. در قسمت آخر، با آزمون نظریه ملیتز مشاهده شد که طی دوره زمانی مورد مطالعه، آزاد سازی تجاری به مفهوم واقعی آن در ایران صورت نگرفته است و به همین دلیل نمی توان انتظار داشت که تغییرات سهمی بهره وری به افزایش بهره وری کل صنعت منجر شده باشد.
حسین پیری غلامعلی شرزه ای
در این رساله پس از تشخیص رابطه تقاضای برق خانگی با متغیرهای قیمت متوسط برق ، درآمد قابل تصرف ، قیمت گاز مایع ، تعداد مشترکین خانگی و شاخص های درجه گرمی و برودت هوا، این رابطه با استفاده از اطلاعات سری زمانی برای دوره مورد مطالعه ( 1378-1346) برآورد گردیده است . جهت برآورد از روش همگرایی یوهانسن -ژوسیلیوس 1990 و مدل تصحیح خطا استفاده شده است . نتایج حاصل از برآورد بلند مدت نشان می دهد که سه رابطه تعادلی بین متغیرهای الگو وجود دارد که فقط یکی از این روابط توجیه اقتصادی می باشد. با توجه به این رابطه در بلندمدت کششهای قیمتی ، درآمدی و متقاطع تقاضا کوچکتر از واحد و کشش تعداد مشترکین نسبت به تقاضا بیشتر از واحد می باشد. نتایج برآورد مدل تصحیح خطا نشان می دهد که در کوتاه مدت رشد متغیرهای قیمت برق، درآمد و قیمت گاز مایع به همراه شاخصهای درجه گرمی و برودت هوا تاثیری بر رشد تقاضا نداشته و تنها رشد تعداد مشترکین با دو دوره تاخیر و متغیر مجازی که اثر دوران جنگ را نشان می دهد بر رشد تقاضا اثرگذار است. با توجه به تابع واکنش ضربه ای تعمیم یافته این نتیجه حاصل گردید که اثر شوک درآمدی بر تقاضا بیش از اثر شوک قیمتی می باشد.