نام پژوهشگر: ناهید وکیلی
ناهید وکیلی ناصر شیربگی
هدف پژوهش حاضر بررسی نگرش به تکالیف درسی و رابطه آن با راهبردهای مدیریت تکالیف در بین دانش آموزان بود. روش انجام پژوهش توصیفی- پیمایشی و جامعه آماری، شامل کلیه دانش آموزان راهنمایی دختر و پسر شهر سنندج بود. نمونه به تعداد 400 نفر با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی متناسب با حجم انتخاب شد. ابزار اندازه گیری دو پرسشنامه استاندارد بود که پرسشنامه اول میزان استفاده از راهبردهای مدیریت تکالیف در بین دانش آموزان را می-سنجید. پرسشنامه دوم میزان نگرش دانش آموزان به تکالیف درسی را می سنجید. با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، ضریب پایایی 75/0 برای پرسشنامه راهبردهای مدیریت تکالیف و 85/0 برای نگرش به تکالیف درسی به دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل و تحلیل واریانس استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که رابطه بین نگرش به تکالیف درسی با راهبردهای مدیریت تکالیف تفاوت مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج مقایسه بین راهبردهای مدیریت تکالیف دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنی داری را در دو مولفه بازخورد معلم و تنظیم فضا نشان داد. نتایج دیگر این مقایسه تفاوت معنی داری را بین دانش آموزان دختر و پسر در مولفه نگرش به تکالیف درسی نشان داد. نتایج دیگر تحقیق نشان داد که در خصوص میزان انجام تکالیف درسی با توجه به نوع منزل نیز تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که در خصوص میزان انجام تکالیف درسی با توجه به نوع پایه های تحصیلی دانش آموزان در مولفه های بازخورد معلم و تنظیم فضا بین پایه های اول با سوم و دوم با سوم تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین با توجه به نتایج میزان نگرش و راهبردهای تکالیف به لحاظ مدت زمان انجام تکالیف میان دانش آموزان در مولفه های تنظیم فضا و نگرش به تکالیف درسی تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج دیگر تحقیق نشان داد که بین میانگین دانش آموزان در مولفه های انگیزه نظارت، نظارت و کنترل عواطف و نگرش به تکالیف درسی با توجه به محل انجام تکالیف درسی تفاوت معنی داری وجود دارد.