نام پژوهشگر: ساناز حیران پور

ریشه یابی نقوش دستبافته های خراسان شمالی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده هنر 1389
  ساناز حیران پور   غلام علی حاتم

در این تحقیق دو گروه متفاوت از نقوش، یعنی ترکمنی و کردی بررسی شده اند، لذا از آنجا که به یک نتیجه ی واحد نمیرسیم، بهتر است نتیجه ی هر فصل به صورت جداگانه مورد توجه قرار گیرد. جهت رسیدن به این هدف، ابتدا به مضمون هر فصل به صورت جداگانه پرداخته شده و نتیجه یا اطلاعات داده شده به صورت خلاصه ارائه میشود. در ابتدای این تحقیق مطالبی درباره ی تاریخ و جغرافیای خراسان شمالی ارائه شده است. بر اساس پژوهشهای انجام گرفته بر روی آثار تاریخی، سابقهی تمدنی این منطقه به بیش از پنج هزار سال پیش میرسد. گمانهزنیهای انجام شده بر روی تپههای تاریخی اطراف بجنورد و نیز تپهی پهلوان جاجرم و کشف برخی از میکرولیتها (چخماقهای ریز) مربوط به دوران میان سنگی و وسعت نسبی این محوطهها هم نشان از حضور جمعیتی نسبتاً بزرگ در فاصلهی زمانی هشت تا بیست هزار سال پیش در این مناطق دارد. همچنین علت مهاجرت اقوام کرد به خراسان در دورهی صفویه، حملههای پی در پی ازبکها و ترکمنها ذکر شده است که شاه عباس را بر آن میدارد تا برای جلوگیری از این روند تعدادی از کردها را به شمال شرقی ایران بکوچاند تا به دفاع از مرزهای کشور بپردازند. کردهای کوچانده شده به خراسان از ایل بزرگ چشمگزک قفقازیه و از شعبهی بزرگ کردهای روادی (هزبانی) بودند که در مناطقی همچون دوین، چخور سعد، بوزنجرد، گنجه، ایروان و قرهباغ زندگی میکردند. قبایل ترکمن از بازماندگان قبایل ترک هستند که از قرن پنجم و ششم میلادی در نواحی جنوب باختری آسیای مرکزی رخنه کرده بودند. ترکمنها از نوادگان اغوز به شمار میروند و در کتیبههای اورخون از اغوزها نام برده میشود. با مصطلح شدن نام «ترکمن»، به تدریج عنوان اغوز که نام عامهی ترکمنها به شمار میرفت، از تداول افتاد. تمرکز اصلی این تحقیق بر نقشمایههای رایج در دستبافتههای ترکمنی و کردی منطقه است لذا در فصل سوم این پژوهش اطلاعاتی دربارهی انواع دستبافتهها و نقوش موجود در منطقه ارائه شده است. در فصل چهار که در آن فرهنگهای جنوب ترکمنستان، از دورهی نوسنگی تا برنز معرفی شده و نمونه سفالهای مربوط به این فرهنگها ارائه شدهاند، میتوان به این نتیجه رسید در مطالعهی توالی فرهنگهای جنوب ترکمنستان پس از فرهنگ جیتون که معرف نوسنگی است، دورهی نوسنگی- مس یا مس- سنگی و برنز با فرهنگهای آنو و نمازگاه شناخته میشوند. این دو فرهنگ نقش مهم و تعیین کنندهای در فرهنگهای مجاور و بعدی منطقه داشتهاند و تأثیر این دو فرهنگ را در داخل مرز ایران نیز میتوان مشاهده کرد. همچنین بهترین شواهد در مورد تطور تکاملی فرهنگ در دورهی برنز از آلتین تپه که حتی در آن موقع یک مرکز اصلی دارای مشخصات شهرنشینی بود، به دست آمده است. لذا توجه به فرهنگهای آنو و نمازگاه و نقوش سفالینههای یافت شده در دل این فرهنگها، برای ریشهیابی نقوش بافتههای ترکمنی، ضروری به نظر میرسد. در ادامهی پژوهش نقوش سفالینههایی که در فصل چهار معرفی شدهاند، با نقوش دستبافتههای ترکمن مقایسه شدهاند که این مقایسه نشان میدهد، نقوش امروزی بافتههای ترکمن، دارای شباهتهایی با نقوش سفالینههای پیش از تاریخ در دورهی مس ـ سنگی و برنز هستند و در نتیجه ثابت میکند که این نقوش قدمتی بیش از هفت هزار سال دارند و در طول قرنها و هزارهها با تغییرات اندک، به حیات خود ادامه دادهاند. این شباهتها با نقوش سفالینههای دورهی برنز که از آلتین تپه کشف شدهاند بیشتر است و احتمالاً دلیل آن متأخرتر بودن این دوره میباشد. این نقوش متقارن هستند و اکثراً دارای دو محور تقارن میباشند. ادامهی تحقیق به ریشهیابی نقوش کردی خراسان شمالی میپردازد و ریشهی برخی از نقوش حیوانی را در منطقهی زاگرس و در میان اشیاء برنزی لرستان پیدا میکند. علت شباهت این است که مردم زاگرس با ساکنان نواحی استپی و قفقاز که وطن اولیهی کردهای خراسان است، همیشه در حال تبادلات فرهنگی بودهاند. این هم به دلیل نزدیکی نسبی و هم به دلیل کوچنشینی مردمان این منطقه بوده است. همچنین مرزهای سیاسی در اوایل دورهی تاریخی به شکل کنونی نبودهاند و در نتیجه مانعی برای آمد و شد قبایل ایجاد نمیکردهاند. در نتیجهی این مراودات، برخی از کالاها از جمله فرش، از منطقهای به منطقهی دیگر برده میشدهاند و احتمالاً ساکنان قفقاز اینگونه با نقوش رایج در زاگرس آشنا شده و در دستبافتههای خود به کار بردهاند. و از آنجا که کردهای خراسان شمالی ریشه در قفقاز و غرب ایران دارند، این نقوش را با خود به این منطقه آوردهاند. فصل هفتم به نقوش همخانوادهی عشایری میپردازد. این فصل بر روی یک قسم از نقوش که دارای سر حیوان میباشند و در بافتههای کردی خراسان شمالی نیز فراوان هستند، متمرکز شده است. شیوهای که این نقوش در میان بافندگان روستایی و عشایری یک منطقه، مثلاً آسیای میانه گسترش پیدا کرده است، با شیوهای که در جاهای دیگر مثلاً آناتولیا و ایران رواج یافته است، متفاوت است. نقوش لری/ بختیاری که دارای سر حیوان میباشند و در بافتههایشان فراوان دیده میشوند، با بیشتر این نقوش در ارتباط هستند به گونهای که ریشهی هزاران نقش را روشنتر میکنند. با توجه به این نقوش همخانواده به این نتیجه میرسیم که ریشهی نقوشی که دارای سر حیوان میباشند و در میان کردهای خراسان شمالی و مناطق دیگر رواج دارند، به بافتههای لری / بختیاری میرسد. از آنجا که منطقهی قفقاز و آناتولی در جوار هم هستند و گفته میشود که گروهی از کردهایی که به خراسان مهاجرت کردند، از آناتولی مرکزی بودهاند، فصل بعدی این پژوهش به مقایسهی بین یافتههای چتل هویوک و نقوش کردی خراسان شمالی میپردازد. این مقایسه نشان میدهد که برخی از نقوش پیدا شده از چتل هویوک، امروزه در بافتههای کردی خراسان رواج دارند. با توجه به این مقایسه میتوان به این نتیجه رسید که مناطق قفقاز و آناتولی، همیشه در حال تبادل محصولات فرهنگی در طی هزارهها بودهاند. یکی از دلایل تبادل نقوش بین این دو منطقه، گذشته از نزدیکی جغرافیایی، رواج زندگی عشایری از زمانهای بسیار دور در میان مردم آنها است که باعث شده برخی از نقوش و تکنیکهای بافت در این دو منطقه شباهتهایی با هم داشته باشند. چرا که عشایر با مهاجرت خود بسیاری از کالاهای فرهنگی را نیز با خود جا به جا میکنند و این باعث پراکنده شدن نقوش در یک عرصهی وسیع جغرافیایی میشود. از جمله نقوشی که در دیوارنگارهها و بافتههای آناتولی دیده میشود و در عین حال رد پایی از آن را در بافتههای خراسان شمالی نیز میتوان یافت، الههی مادر است که هنوز پس از گذشت هزارهها نشانی از آن در جاجیمها و گلیمهای کردی خراسان وجود دارد. در یک جمعبندی این پژوهش نشان میدهد که قدمت نقوش ترکمن بسیار طولانی است و به دورهی مس ـ سنگی و برنز میرسد. همچنین به این نتیجه میرسد که بیشتر این نقوش متعلق به آسیای مرکزی و به خصوص منطقهی ترکمنستان هستند و کمتر از جاهای دیگر تأثیر گرفتهاند. نقوش کردی خراسان شمالی نیز ریشه در منطقهی قفقاز، زاگرس و آناتولی دارند و این امر ثابت میکند که این سه منطقهی جغرافیایی، در طول تاریخ مبادلات فرهنگی بسیاری داشتهاند و بررسی تأثیرات آنها بر یکدیگر تحقیقات بیشتری را میطلبد.