نام پژوهشگر: بابک سوری
میثم محمدی بابک سوری
شهر قروه در جنوب شرق استان کردستان و 95 کیلومتری سنندج با بحران فقدان محل مناسب دفن زباله جامد شهری روبرو است. در این پژوهش 20 لایه اطلاعاتی از مجموعه معیارهای زیست محیطی (شامل فاصله از گسل ها، رودخانه ها، چاه ها، چشمه ها، مناطق حفاظت شده، میزان نفوذپذیری سنگ بستر، عمق آب زیرزمینی، سرعت باد، شیب، میزان درصد آهک، اسیدیته و بافت خاک) و همچنین معیارهای اقتصادی - اجتماعی (شامل فاصله از معادن، جاده درجه 1، جاده درجه 2 ، مناطق شهری، روستایی، فاصله حمل زباله از مناطق شهری و روستایی تا محل دفن و کاربری اراضی) به منظور تعیین مناسب ترین محل های دفن بهداشتی زباله جامد شهری با بکارگیری روش-های تحلیل سلسله مراتبی ahp و منطق فازی مورد استفاده قرار گرفتند. در روش ahp فرآیند وزندهی معیارها به دو صورت درون لایه ای و برون لایه ای انجام گرفت. وزن درون لایه ای هر معیار بر مبنای فاصله از عوارض و با استفاده از منابع و دستورالعمل های مکان یابی محل دفن زباله تعیین شد و وزن برون لایه ای هر معیار با استفاده از فرآیند ahp و تهیه مدل سلسله مراتبی پارامترها و نهایتاً بر مبنای نظرات کارشناسی و اهمیت هر معیار در مسئله مکان یابی محل دفن زباله جامد تعیین گردید. نتایج بدست آمده در قالب سایت های مکان یابی شده در سه طبقه دارای مطلوبیت بالا، مطلوب و نامطلوب طبقه بندی شدند. میزان سطوح مکان یابی شده در طبقات مذکور برای ایجاد محل دفن زباله نسبت به کل مساحت محدوده مورد مطالعه به ترتیب 05/1، 95/2 و 96 درصد تعیین شدند. تعیین محل دفن در منطقه مورد مطالعه با استفاده از اپراتورهای اشتراک، اجتماع، جمع، ضرب و مقادیر مختلفی از اپراتور گاما (025/0 تا 975/0) ارائه شده در منطق فازی و با بکارگیری تابع عضویت مثلثی مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده از روش فازی نشان داد الگوی پراکنش مناطق مکان یابی شده با استفاده از اپراتورهای اشتراک، ضرب و گاما به صورت نسبتاً متمرکز می-باشند. در روش فازی کل سلول های مکان یابی شده توسط اپراتور های اشتراک، ضرب و مقادیر مختلف گامای فازی در اکثر پارامترها در محدوده هایی با درجه عضویت بالا (مطلوبیت بالا) قرار گرفتند که چنین نتیجه ای روند تصمیم گیری برای مدیران را آسان تر می کند. در روش ahp مناطق مکان یابی شده در خصوص اکثر پارامترها در طبقات متنوعی از درجه مطلوبیت قرار گرفتند که در نهایت برای تعیین منطقه بهینه انجام مجدد فرآیند ahp بر روی نتایج لازم بنظر می آید. همچنین به لحاظ زمان و دقت، روش فازی نسبت به ahp عملکرد بهتری نشان می دهد. در پایان بایستی اشاره کرد که روشی برای مکان یابی محل دفن مناسب تر است که با صرف زمان کمتر، دقت بیشتر، سازگارتر نسبت به محیط طبیعی و همچنین رعایت محدودیت های موجود برای هر پارامتر عمل کند. نهایتاً می توان گفت که استفاده از روش فازی در مباحث مربوط به مکان یابی محل دفن نسبت به روش ahp برتری دارد.
شیما جهانگیری بابک سوری
ارسنیک و ترکیبات آن یک مسئله جدی برای سلامتی انسان و سایر جانداران هستند و خاک ها و رسوبات آلوده به ارسنیک منابع مهم آلودگی زنجیره های غذایی و ذخایر آب می باشند. وفور ارسنیک در خاکهای آهکی حوزه آبخیز دشت قروه بعنوان قطب کشاورزی استان کردستان آلودگی محصولات کشاورزی و تشدید آلودگی منابع آب منطقه را موجب میگردد. به دست آوردن اطلاعات کافی در مورد خصوصیات مکانهای آلوده به آرسنیک گامی کلیدی جهت اصلاح این مکانها میباشد. برای ارزیابی و مدیریت خطرات ناشی از آلودگی ارسنیک، مهم است که شرایط ژئوشیمیائی سایتهای آلوده بررسی شود و داده های ژئوشیمیائی جمع آوری شود. از اینرو بررسی مکانیسم تثبیت ارسنیک در خاک های آهکی حوزه آبخیز دشت قروه و تأثیر خصوصیات فیزیکوشیمیائی خاک بر میزان نسبت فراکسیونهای سمی تر باید مورد توجه قرار بگیرد. به همین دلیل این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر خصوصیات مختلف فیزیکوشیمیایی خاکهای آهکی بر تثبیت ارسنیک به فرم ارسنات در حوزه آبخیز دشت قروه صورت گرفت. بدین بمنظور مجموعا 8 پروفیل خاک در آلوده ترین منطقه حوزه آبخیز دشت قروه مورد نمونه برداری قرار گرفتند. تحلیل نتایج آزمایشات انجام شده با استفاده از روابط همبستگی برروی مجموعا 37 نمونه خاک نشان داد که میزان ارسنیک دارای روابط معناداری با شن، سیلت، کربن آلی،اکسیدهای آزاد آهن، نیترات و فسفات است. مقایسه این روابط مشخص کرد که معنادارترین این روابط مربوط به رابطه میان ارسنیک و میزان اکسیدهای آزاد آهن (01/0=? و 741/0=r) میباشد، نتایج تجزیه رگرسیون چندگانه نیز مشخص کرد که میزان سیلت و اکسیدهای آزاد آهن دارای بیشترین تأثیر بر میزان ارسنیک در خاک می باشند (66/0=r2) با توجه به این نکته که نتایج تجزیه رگرسیون چندگانه نیز نشان داد که آنیون های فسفات و نیترات در صورت حضور کلوئیدهای جاذب در خاک موثرترین آنیون های تأثیرگذار، بر میزان ارسنات در خاک می باشند. در نهایت با توجه به این مستندات و بدلیل مقادیر بسیار اندک اکسیدهای آزاد آهن در خاکهای مورد مطالعه اقداماتی نظیر اضافه کردن کودهای آهن و یا کاربرد نمکهای آهن بهمراه اصلاحph خاک در کنار محدود نمودن مصرف کودهای فسفاته و نیتراته میتوانند بعنوان موثرترین راهکارهای کنترل آلودگی ارسنیک در منطقه بکار گرفته شوند.
رضا بشیری خوزستانی بابک سوری
در حال حاضر آلودگی هوا به عنوان یک مشکل جهانی مطرح گردیده است. بطوریکه هر لحظه هزاران نفر در معرض این آلودگی و دشواری های آن قرار می گیرند. وجود ذرات معلق به عنوان یکی از آلاینده های شاخص هوا نیز دال بر اهمیت این ذرات برای سلامتی انسان ها می باشد. پدیده ریزگرد ها در سال های اخیر از روندی رو به رشد برخوردار بوده است. بروز این پدیده در کشور ما بنحوی است که علاوه بر مناطق غرب و جنوب غرب کشور، مناطقی از شمال غرب و جنوب شرقی را نیز در بر می گیرد. گسترش این پدیده در این مناطق نسبت به سال های قبل بسیار افزایش یافته است. با توجه به نقش و اهمیت این پدیده بر روی محیط زیست و بخصوص سلامتی انسان ها انجام مطالعات گسترده بر روی این پدیده لازم و ضروری به نظر می رسد. نتایج حاصل از مطالعات نشان می دهد که انتشار ریزگرد ها می تواند از الگو های فرسایش بادی خاک و یا توزیع مکانی منابع مصنوعی منتشر کننده این ذرات تبعیت کند و این در حالی است که میزان انتشار این ذرات با منشا خاکزاد بسیار بیشتر از منابع مصنوعی می باشد. تحقیقات انجام گرفته بیانگر این نکته است که مهمترین منابع انتشار ریزگرد ها در ایران عمدتا در اقالیم خشک و نیمه خشک در کشور های قرارگرفته در غرب و جنوب غرب ایران که دارای بارندگی سالیانه اندک هستند، واقع شده اند. مطالعه خاک این مناطق نشان داده است که بافت اکثر این خاک ها رسی تا سیلتی میباشد که از نظر دانه بندی بسیار کوچک بوده و ازاینرو دارای قابلیت فرسایش پذیری بالایی هستند. در تمامی تحقیقات انجام شده صرفا به مطالعه عوامل فیزیکی موثر بر ریزگرد ها پرداخته شده است. لذا در این تحقیق پس از انجام نمونه برداری های یک ساله از ریزگرد های منتشره در شهر سنندج اقدام به بررسی ویژگی های فیزیکو شیمیایی آن ها گردید. نتایج نشان داد که کلسیم بیشترین ترکیب شیمیایی در بین تمامی فلزات مورد بررسی در این تحقیق را به خود اختصاص داد همچنین افزایش ناپایداری های جوی و شدت فرسایش پذیری در ماه های فروردین و اردیبهشت باعث افزایش مقادیر باریده این ریزگرد ها و همچنین فلزات موجود در آن در این ماه ها می شود.
لیلا بابایی فر بابک سوری
مصرف آب آلوده به آرسنیک در دراز مدت باعث بروز انواعی از بیماری ها از جمله ضایعات پوستی و انواع سرطان می گردد، به همین دلیل در دهه های اخیر تحقیقات گسترده ای در رابطه با حذف آن از آب صورت گرفته است. هدف از انجام مطالعه حاضر ارزیابی عملکرد پامیس پوشش داده شده با آهن و منگنز به عنوان جاذب هایی برای حذف آرسنیک از منابع آبی بود. در این مطالعه اثر پارامترهای مختلف از قبیل دوز جاذب، زمان ماند، ph، غلظت اولیه آرسنیک و یون های مداخله گر بر روی حذف آرسنات و آرسنیت از آب توسط جاذب ها به روش ناپیوسته مورد مطالعه قرار گرفت. طبق نتایج دوز بهینه جاذب های پامیس پوشش داده شده با آهن و منگنز برای حذف گونه های آرسنیک به ترتیب 40 و g/l80 بدست آمد. همچنین یافته های حاصل از زمان ماند نشان داد که جذب گونه های آرسنیک بر سطح جاذب پامیس پوشش داده شده با آهن و منگنز به ترتیب پس از گذشت مدت زمان 80 و 100 دقیقه به تعادل می انجامد. به علاوه، مشخص گردید پامیس پوشش داده شده با آهن راندمان بالایی را در جذب غلظت های بالای آرسنیک دارد، درحالیکه پامیس پوشش داده شده با منگنز غلظت های کم آرسنیک را بهتر حذف نموده و هر دو جاذب مذکور قابلیت نسبتاً بالایی در حذف گونه های آرسنیک در دامنه ph آب های طبیعی دارند. جذب در حضور آنیون های مداخله گر نشان داد که فسفات و سپس نیترات بیشترین رقابت را با آرسنات و آرسنیت برای جذب شدن بر سطح جاذب ها داشته اند. نتایج حاصل از سینتیک جذب نشان داد که جذب آرسنات و آرسنیت توسط جاذب ها از مدل شبه مرتبه دوم تبعیت می کند. همچنین، برازش داده های آزمایشی با مدل های ایزوترمی نشان داد که جذب گونه های آرسنیک توسط هر دو جاذب از مدل ایزوترمی لانگمیر تبعیت نموده و مقایسه مقدار پارامتر qm در این مدل نشان داد که پامیس پوشش داده شده با آهن نسبت به پامیس پوشش دار با منگنز ظرفیت جذب بالاتری برای آرسنات و آرسنیت دارد. ارزیابی عملکرد جاذب های مورد مطالعه در حذف آرسنیک از منابع آبی آلوده که از روستاهای شهرستان قروه جمع آوری شده بود نشان داد که حضور آنیون های رقیب در این آب ها منجر به کاهش عملکرد آنها می شود.
حدیث خنده رو بابک سوری
آنالیز پسماندهای جامد شهری در کشور ما نشان می دهد، بخش عمده ترکیب پسماند شهری از مواد آلی فسادپذیر تشکیل شده است. بر همین اساس، تبدیل مواد آلی موجود در پسماند به کمپوست در اولویت برنامه های مدیریت مواد زائد جامد قرار می گیرد. هدف از تحقیق حاضر، نخست تعیین روند تغییرات شاخص های کیفی کمپوست حاصل از پسماند جامد شهری در طی فرآیند تولید در مجتمع پردازش آرادکوه تهران و شرکت بازیافت مواد و تولید کود آلی کرمانشاه و مقایسه کیفیت کمپوست تولید شده نهایی با استانداردهای ایران، استاندارد who و نظریه gotass و در نهایت، بررسی ارتباط شاخص های کیفی کمپوست با پارامترهای رنگ در استاندارد cielab می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در طی دوره نود روزه کمپوست سازی، روند تغییرات شاخص های کیفی کمپوست دو شهر به غیر از روند تغییرات دما، مشابه یکدیگر بودند. در مقایسه شاخص های کیفی کمپوست نهایی با استاندارد ایران، نتایج حاکی از آن بود که کمپوست هر دو شهر از لحاظ ازت، پتاسیم، جوانه زنی، ph و ec در محدوده کمپوست درجه یک و از نظر ماده آلی کمپوست هر دو شهر در محدوده کمپوست درجه دو قرار گرفت. به علاوه ملاحظه گردید که دو شاخص نسبت c/n و درصد فسفر در هر دو شهر مورد مطالعه در محدوده کمپوست درجه دو قرار می گیرند. در مقایسه ی شاخص های بررسی شده با استانداردهای who و نظریه gotass مشاهده شد که تمام شاخص های اندازه گیری شده کمپوست دو شهر در محدوده قابل قبول و استاندارد قرار دارند. در نتیجه گیری کلی می توان گفت اکثر شاخص های بررسی شده در کمپوست دو شهر در محدوده قابل قبولی قرار داشتند و تنها شاخص های درصد ماده آلی، درصد فسفر و نسبت c/n اندکی کمتر از حد مطلوب بودند. همچنین نتایج نشان داد پارامترهای رنگ cielab دارای قابلیت اعتماد بالایی به منظور ارزیابی کیفیت کمپوست پسماندهای جامد شهری در کشور می باشند که بر خلاف سایر روشهای مرسوم ارزیابی کیفیت کمپوست که اکثراً بر پایه آنالیزهای آزمایشگاهی استوارند و از اینرو بسیار زمان بر، پرهزینه و نیازمند آزمایشگاه های مجهز و افراد متخصص هستند روشی ساده و ارزان می باشد.
سارا ماجدی بابک سوری
بدین منظور تعداد 214 نمونه خاک از دو عمق 10-0 و 50-40 سانتیمتر با استفاده از روش سیستماتیک و فواصل شبکه 9/0×9/0 کیلومتر از منطقه مطالعاتی جمع آوری شد و خصوصیات فیزیکوشیمیایی آنها از قبیل اسیدیته، هدایت الکتریکی، ماده آلی، ظرفیت تبادل کاتیونی، بافت خاک، میزان اکسیدهای آزاد آهن و منگنز، آنیون های کربنات، فسفات و سولفات و همچنین لایه های کمکی زمین شناسی و شیب به عنوان متغیر های اصلی موثر بر غلظت و حلالیت آرسنیک مورد بررسی قرار گرفتند. تحلیل نتایج با استفاده از آزمون همبستگی بر روی نمونه های خاک نشان داد که میزان آرسنیک دارای روابط معنی داری با اکسیدهای آزاد آهن و منگنز، ظرفیت تبادل کاتیونی، کربنات، فسفات و درصد رس و شن است. نتایج تجزیه رگرسیون لجستیک نشان داد که میزان اکسیدهای آزاد آهن بی شکل و منگنزکل، ظرفیت تبادل کاتیونی، فسفات و زمین شناسی در سطح الارض و اکسیدهای آزاد آهن کل و منگنز بی شکل، فسفات، کربنات و خصوصیات زمین شناسی در تحت الارض بیشترین تاثیر را بر احتمال حضور آرسنیک در خاک های مورد مطالعه داشتند. همچنین تحلیل نتایج حاصل از آزمون صحت پیش بینی مدل در عمق های 10-0 و 50-40 سانتیمتر به ترتیب 7/89 و 8/88 درصد و با استفاده از شاخص (roc)receiver operating characteristic نیز برای هر دو عمق مورد مطالعه به ترتیب 954/0 و 903/0 که نشان از قابلیت مدل رگرسیون لجستیک در تخمین عوامل موثر بر حضور و پهنه بندی غلظت و حلالیت آرسنیک داشت. علاوه بر این نتیجه ارزیابی صحت نقشه پهنه بندی حضور آرسنیک به روش success rate curve (src) در هر دو عمق به ترتیب معادل 18/84 و84/80 درصد بود. خروجی نقشه پهنه بندی حاکی از تمرکز آرسنیک در منتهی الیه غربی و شرقی دشت قروه در هر دو عمق بود که عمدتاً ناشی از مواد مادری تشکیل دهنده خاک در منطقه مطالعاتی می باشد.
هلن اقصایی بابک سوری
افزایش جمعیت، توسعه صنعت و رشد کالاهای مصرفی، موجبات افزایش میزان پسماندهای تولیدی را باعث شده است. اگر ترکیبی از سیاست های کاهش تولید مواد زائد استفاده شود، مکانیابی بهینه برای دفن پسماند زائد شهری یکی از مهم ترین مسائل در امر مدیریت زباله های شهری می باشد. عدم توجه به این مهم، اثرات نامطلوب زیست محیطی، اکولوژیکی و اقتصادی را به دنبال خواهد داشت. محل کنونی دفن زباله شهر سنندج در فاصله تقریبی 10 کیلومتر از شهر واقع شده است که به علت مجاورت آن با اراضی کشاورزی، قرارگیری در جهت وزش باد غالب و در نتیجه ایجاد آلودگی در هوای منطقه، آلودگی آب های سطحی و زیرزمینی و نیز تکمیل ظرفیت برای پذیرش زباله از موقعیت نامناسبی برخوردار است. لذا هدف از انجام این تحقیق شناسایی و معرفی بهترین مکان برای دفن زباله های جامد شهر سنندج با استفاده از 22 لایه اطلاعاتی از مجموعه معیارهای اکولوژیکی و اقتصادی- اجتماعی و با بهره گیری از روش های تصمیم گیری چند معیاره و سیستم اطلاعات جغرافیایی است. بعد از استانداردسازی لایه های اطلاعاتی با استفاده از منطق فازی، وزن دهی لایه های معیار با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی انجام گرفت. در نتیجه رویهم گذاری لایه های فازی با استفاده از روش ترکیب خطی وزنی، با در نظر گرفتن حداقل مساحت مورد نیاز برای محل دفن در طول 20 سال آینده، محدوده 72 هکتاری مکانیابی و مناسب تشخیص داده شد. تلفیق لایه های فازی با استفاده از مجموعه عملگرهای فازی نیز انجام گرفت و در نهایت منطقه 56 هکتاری در 4 کیلومتری شمال غربی شهر که با استفاده از هر دو مقدار عملگرگامای فازی 9/0 و 95/0 مکانیابی شده بود، به عنوان گزینه نهایی برای محل دفن پیشنهاد گردید. وزن دهی و رویهم گذاری لایه ها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی معکوس نشان داد که اراضی مطلوب مکانیابی شده توسط این روش، از درجه مطلوبیت بالا در رابطه با تمامی معیارهای مدل مکانیابی برخوردار نبودند. در نهایت نتیجه گرفته شد که در رویهم گذاری نقشه های حاصل از منطق فازی با توجه به دامنه گسترده ارزش های هر گزینه (0 تا 1) و سلولی بودن اطلاعات، امکان در نظر گرفتن ویژگی های نواحی کوچک از سطح منطقه در ابعاد سلول ها وجود داشته، از این رو ارزش گذاری لایه ها و مکانیابی با استفاده از مدل منطق فازی و روش ترکیب خطی وزنی نتایج بهتری را ارائه داد.
بهاره گوران بابک سوری
موضوع آلودگی خاک توسط شبه فلز آرسنیک باعث افزایش نگرانی هایی در مورد محیط زیست شده است. آبشویی فلزات سنگین به آب های زیرزمینی و حرکت این مواد در خاک، مشکلات زیادی را برای آلودگی ماتریکس خاک، محلول خاک و آب زیرزمینی بوجود میآورد. هدف این مطالعه بررسی تعیین شدت آبشوئی با استفاده از شاخص پارکر و بررسی رابطه آن با توزیع میزان غلظت آرسنیک در طول پروفیل خاکهای آهکی می باشد. برای انجام این مطالعه تعداد 107 نقطه در دو عمق 0-10 و 40-50 سانتی متری خاک به روش شبکه بندی منظم وبه فاصله های 900 متری مورد نمونه برداری قرار گرفت و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آنها از قبیل ماده آلی، اسیدیته، ظرفیت تبادل کاتیونی، بافت خاک، میزان اکسیدهای آزاد آهن و منگنز، کربنات کلسیم به عنوان متغییرهای اصلی موثر بر غلظت و حلالیت آرسنیک و فلزت قلیایی و قلیایی خاکی به عنوان پارامترهای اصلی شاخص پارکر مورد بررسی قرار گرفتند. تحلیل نتایج با استفاده از آزمون همبستگی بر روی نمونه های خاک نشان داد که بین شدت آبشویی و غلظت آرسنیک در طول پروفیل خاک رابطه منفی و معنادار وجود دارد. براین اساس بیشترین تجمع آرسنیک در سطح الارض خاک (عمق 10-0 سانتی متری) مشاهده گردید بطوریکه میزان اکسیدهای آزاد آهن و درصد رس از مهمترین عوامل تاثیر گذار بر توزیع غلظت آرسنیک در امتداد نیمرخ خاک های مورد مطالعه ارزیابی شدند. همچنین نقشه آبشویی تهیه شده نشان دهنده جابجایی و تحرک و پراکندگی فلزت قلیایی و قلیایی خاکی در سطح ناحیه مورد مطالعه و نشان دهنده قابلیت ارزیابی توان پتانسیل و خطرات مرتبط با فلز آرسنیک را نشان می دهد. علاوه بر این مطالعه نشان داد که با استفاده از اطلاعات رنگ خاک (پارامتر l* در سیستم رنگی cie) میتوان کمیت مقادیر شاخص پارکر در خاکهای مورد مطالعه را تخمین زد و ازاینرو میتوان اندازه گیری پارامتر l* رنگ خاک را با توجه به آسانی و کم هزینه بودن آن جایگزین اندازه گیری مقادیر na، k، ca و mg برای محاسبه کمیت شاخص پارکر نمود.
داریوش میرزایی سجاد محبی
دراین پژوهش کاربرد نانوکامپوزیت های منیزیم اکسید / مس اکسید ? منیزیم اکسید / منگنزاکسید و منیزیم اکسید / آلومینیوم اکسید در حذف فلزات واسطه از محلو ل های آبی بررسی شد.نانوکامپوزیت¬ها به روش سونو شیمیایی تهیه شد و در ادامه تأثیر عوامل دما? غلظت و زمان بر روی میزان جذب یون¬های فلزی کروم سه ظرفیتی و کادمیوم دو ظرفیتی توسط نانوکامپوزیت¬های فوق بررسی شد. از دستگاه اسپکتروسکوپی جذب اتمی برای اندازه گیری میزان جذب این فلزات توسط نانوکامپوزیت¬ها استفاده شد. بیشترین ظرفیت حذف برای یون کروم سه ظرفیتی توسط نانوکامپوزیت منیزیم اکسید / مس اکسید با ظرفیت حذف در حدود9/99 درصد در دمای ?? درجه سانتی گراد و بیشترین ظرفیت حذف برای یون کادمیوم دو ظرفیتی توسط نانوکامپوزیت منیزیم اکسید / مس اکسید در دمای ?? درجه سانتی¬گراد در حدود ??? درصد (درحد تشخیص دستگاه) ودر دمای اتا ق 8/96 درصد و با استفاده از نانوکامپوزیت منیزیم اکسید / منگنز اکسید 92 درصد بدست آمد.
فوزیه بیگ محمدی بابک سوری
انسان به منظور برقراری تعادل بین فعالیت های خود با محیط زیست، توسعه پایدار را در بخش-های مختلف در پیش گرفته است. آلودگی منابع آب و خاک به عنوان مهم ترین مشکل در بخش کشاورزی پایدار مطرح است. از جمله آلاینده های این منابع فلزات سنگین هستند که حتی در غلظت های پایین نیز سمی می باشند. آلودگی منابع آب های زیر زمینی به فلزات سنگین به طور مستقیم و از طریق مصرف آب آشامیدنی آلوده، سلامتی انسان را به خطر می اندازد. دشت قروه به-عنوان مهم ترین منطقه کشاورزی در استان کردستان در منابع آب و خاک با آلودگی به فلز سنگین ارسنیک ناشی از ساختارهای زمین شناسی مواجه می باشد. کاربرد کود فسفات آمونیم توسط کشاورزان منطقه و رقابت ارسنات با فسفات در خاک ما را بر آن داشت که به مطالعه اثر کود فسفات آمونیم بر روی آبشویی ارسنیک در خاک های آهکی این منطقه با استفاده از مطالعات ستونی بپردازیم. ستون های خاک محیط خاک را بهتر از سایر روش ها شبیه سازی می کنند و مناسب ترین روش برای چنین مطالعاتی هستند. در این مطالعه دو ستون به عنوان شاهد با آب مقطر و دو ستون دیگر با آب آغشته به کود فسفات آمونیم طی یک دوره شش ماهه آبشویی شدند. نتایج به دست آمده پس از آنالیز نمونه های آب ثقلی نشان داد بین ستون های شاهد و کود از نظر ارسنیک و فسفات آبشویی شده هیچ اختلاف معنی داری وجود نداشت. نیترات، سولفات و پتاسیم آبشویی شده در ستون های کود و شاهد دارای اختلاف آماری معنی داری بودند (05/0p<). پس از پایان دوره شش ماهه آبشویی از ستون های خاک به فواصل cm10 نیز نمونه برداری صورت گرفت. نتایج حاصل از تجزیه نمونه های خاک برداشت شده از اعماق مختلف نشان داد فسفات افزوده شده به شکل فسفات آمونیم در سطح ستون های کود تثبیت شده، بطوریکه بین اعماق 0، 10 و cm20 ستون های کود با ستون های شاهد تفاوت آماری معنی داری دارند. همچنین بین اعماق0 و 10، اعماق 50 و cm60 ستون های شاهد با این اعماق در ستون های کود از نظر ارسنیک اختلاف معنی داری وجود دارد. از اینرو می توان نتیجه گرفت که فسفات اضافه شده جایگزین ارسنیک موجود در سطح خاک می گردد و حرکت بیشتر آن را به اعماقی که محل فعالیت گسترده تر ریشه گیاهان زراعی می باشد در پی داشته است.
مهدی رجبی بابک سوری
در سالیان اخیر پدیده حزن انگیز گرد و غبار گاها آسمان غرب ایران را اشغال کرده و زندگی مردم را تحت تاثیرات زیانبار خود قرار داده است. پدیده گرد و غبار که به عنوان مهمترین معضل زیست محیطی کشور در دهه اخیر قلمداد می شود واجد طیف وسیعی از خسارات و اثرات منفی است که باعث گردیده این موضوع از یک شکل محلی به بحرانی بین المللی تبدیل شود. این پایان نامه به مقایسه خصوصیات فیزیکوشیمیایی ذرات گرد و غبار در نقاط مختلف نیمه غربی کشور می پردازد. بدین منظور شهرهای سنندج، خرم آباد و اندیمشک به عنوان سه ایستگاه مطالعاتی انتخاب، و سپس نمونه برداری از ذرات گرد و غبار بطور همزمان در هر سه ایستگاه به مدت یکسال از خرداد در 1391در بازه های 10 روزه با استفاده از روش gauge method deposit صورت پذیرفت. جهت بررسی محتوی فلزات سنگین در ذرات گرد و غبار مقادیرfe,mn, zn, cu, as, pb, cd, ag, cr, ni اندازه گیری شدند و سپس با استفاده از شاخص های (geo-accumulation) igeo، (enrichment factor) ef، (ecological risk) eri، (integrated pollution index) ipi، pli (pollution load index) و cd (coefficient of divergence) مورد ارزیابی قرار گرفتند. همچنین خصوصیات مرفولوژیکی این ذرات با استفاده از sem (scanning electron microscope) و xrd (x-ray diffraction) مطالعه شد. نتایج نشان داد بیشترین و کمترین میزان ذرات گرد و غبار باریده در هر سه ایستگاه به ترتیب در اواخر بهار و اواسط زمستان می باشد. عناصر نقره و مس حد آلودگی بیشتری را در بین فلزات سنگین مورد مطالعه در گرد و غبار هر سه ایستگاه دارا بودند. همچنین سطح آلودگی ذرات گرد و غبار به فلزات سنگین به ترتیب نزولی در ایستگاه سنندج سپس ایستگاه خرم آباد و بعد ایستگاه اندیمشک ارزیابی گردید. گرچه گرد و غبار باریده بر سه شهر مورد مطالعه ماهیت طبیعی، خاکزاد و عمدتا مشابه را دارا بود.
ناهید محمودی مه پاش بابک سوری
پدیده گرد و غبار یکی از آلاینده های زیست محیطی است که در چند دهه اخیر توجه دانشمندان زیادی را به خود جلب کرده است. بطوری که هم اکنون به عنوان معضل زیست محیطی در سطح جهان شناخته می شود. ایران به دلیل قرار گرفتن در کمربند بیابانی و نیمه بیابانی کم و بیش با این پدیده درگیر می باشد اما در چند سال اخیر هجوم گرد و غبارها از کشورهای همجوار عربی به ایران خصوصا نیمه غربی کشور خسارت های فراوانی را بر زوایای مختلف جوامع انسانی تحمیل کرده است. از اینرو شناخت خصوصیات گرد و غبار برای بکارگیری اقدامات مدیریتی موثر، لازم و ضروری بشمار می رود. بدین منظور بررسی خصوصیات ذرات گرد و غبار در نیمه غربی ایران در شهرهای سنندج، خرم آباد و اندیمشک از تیر ماه 1391 تا خرداد 1392 صورت گرفت. نمونه-برداری در سه ایستگاه بطور همزمان از ذرات گرد و غبار باریده در طول هر ماه و به روش غیرفعال (passive) انجام گرفت و نمونه ها برای تعیین کاتیون ها و آنیون های محلول آنالیز شدند. علاوه بر این کانی های غالب تشکیل دهنده این ذرات نیز با استفاده از تفرق اشعه ایکس تعیین شدند. نتایج این بررسی نشان داد کلسیم در هر سه ایستگاه از فراوانی قاطع بالاتری نسبت به سایر کاتیون ها برخوردار بود؛ ضمناً فراوانی کانی کلسیت در هر سه ایستگاه آهکی بودن خاک های منشأ این ذرات گرد و غبار را تأیید می کند. آنیون سولفات نیز غلظت بالایی در هر سه ایستگاه از خود نشان داد که همبودی رسوبات تبخیری با خاک های سر منشأ غبارهای باریده بر سه ایستگاه را تایید می کند. محاسبه ضریب واگرائی و مقایسه میانگین آنیون ها و کاتیون های اندازه گیری شده نیز نشان داد ذرات گرد و غبار باریده در هر سه ایستگاه از خاک هایی با خصوصیات فیزیکوشیمیایی و کانی شناسی مشابه سرچشمه گرفته اند.
محمد چرخ آبی مهرداد خامفروش
عوارض جبران ناپذیر آرسنیک برای سلامتی انسان سبب تلاش جدی محققان جهت حذف این فلز سمی از آب آشامیدنی شده است. آرسنیک موجود در آب معمولا به دو شکل آرسنیت (as(iii)) و آرسنات (as(v)) وجود دارد که حذف آرسنیت نسبت به آرسنات سخت تر می باشد. در پژوهش حاضر با ساخت سه نوع غشاء تلفیقی با نانوذرات اکسید آهن و اکسید آلومنیوم به روش های مختلف، به حذف آرسنیت از آب آشامیدنی پرداخته شده است. این سه نوع غشاء شامل غشای نامتقارن تلفیق شده با نانوذرات اکسیدهای فلزی به روش ساخت وارونگی فاز، غشای ساخته شده از نانوالیاف پلیمری تلفیق شده با نانوذرات اکسیدهای فلزی با استفاده از روش الکتروریسی و نیز غشای لایه نازک مرکب (tfc) که در لایه ی میانی آن از نانوالیاف الکتروریسی شده استفاده شده است، می باشند. در غشای tfc ساخته شده نیز هم در لایه ی میانی و هم در لایه ی فعال آن از نانوذرات اکسید فلزی استفاده شده است. در این تحقیق با بررسی عواملی نظیر: مدت زمان تماس غشاء با هوا، ضخامت غشاء، زمان جذب، نوع و مقدار نانوذره در محلول پلیمری، ph، فشار عبوری از غشاء و نیز غلظت اولیه آرسنیت در محلول، به تعیین شرایط بهینه جهت حذف آرسنیت از محلول های آبی پرداخته شد و نتایج نشان داد که نانوذره ی اکسید آهن نسبت به اکسید آلومنیوم در جذب آرسنیت در اکثر شرایط تواناتر می باشد. همچنین مشخص شد که غشاء tfc با شاری معادل l/m2.hr 75 و درصد حذف 70% ، نسبت به غشاء نامتقارن با شار l/m2.hr 55 و درصد حذف 61% ، و نیز غشاء الکتروریسی شده با شار l/m2.hr 410 و درصد حذف 30% ، دارای بهترین عملکرد در حذف آرسنیت می باشد. همچنین آزمایش ها نشان داد که در ph خنثی میزان حداکثری جذب وجود داشته و نیز کاهش غلظت اولیه آرسنیت در محلول، افزایش درصد حذف را در پی خواهد داشت. همچنین مشخص شد که با گذر زمان روند جذب رو به کاهش خواهد رفت. در نهایت نیز با بررسی سه مدل ایزوترمی جذب لانگمویر، فروندلیخ و ردلیچ - پترسون، مشخص شد که پژوهش حاضر بر روی مدل ایزوترمی ردلیچ - پترسون مطابقت بیش تری دارد.
فــــــــــــواد وفـــــــــــــــــــادار بابک سوری
آلودگی ناشی از ریزگردها در مناطق غربی ایران به عنوان یکی از مهم ترین مشکلات زیست محیطی این مناطق معرفی شده و در یک دهه به عنوان جدی ترین آلاینده هوا مطرح بوده، ضمن آنکه بر خصوصیات فیزیولوژیکی گیاهانی که کیفیت هوا را بهبود می بخشند نیز اثر می گذارند. نظر به اهمیت و نقش بسزایی که میزان کلروفیل بعنوان شاخص فتوسنتز در حیات گیاه دارد این پایان نامه با هدف بررسی اثر ریزگردها بر میزان کلروفیل گونه های شمشاد ژاپنی (eounymus japonicus) و برگ نو (ligustrum ovalifolium) انجام شد. بدین منظور، تغییرات میزان کلروفیل با آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با دو تیمار غبار و شاهد مشتمل بر 4تکرار از مهر1392 تا پایان شهریور 1393 در یک ایستگاه در دانشگاه کردستان واقع در شهر سنندج در غرب ایران مورد بررسی قرار گرفت. همچنین اثر ریزگردها بر برخی از خصوصیات فیزیولوژیکی از جمله محتوای نسبی آب (relative water content)، شاخص پایداری غشاء(membrane stability index) و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی پراکسیداز و اسکوربات پراکسیداز در قالب طرح کاملا تصادفی (completely random design ) با چهار تکرار مورد سنجش قرار گرفت. مقادیر ریزگردهای باریده بر واحد سطح با روشdust fall jar به صورت تجمعی و میزان کلروفیل کل با روش عصاره گیری و همچنین با استفاده از کلروفیل متر در بازه های زمانی ده روزه مورد سنجش قرار گرفت. نتایج نشان داد که ریزگردها بر میزان کلروفیل تیمارهای غبار شمشاد ژاپنی اثر معنی داری ندارد (05/0<p) در حالی که در برگ نو اختلاف معنی دار مشاهد شد (05/0p<). اثر متقابل زمان و تیمار در هر دو گونه معنی دار ارزیابی شد (05/0p<). همچنین اثر ریزگردها بر پارامترهای محتوای نسبی آب، پایداری غشاء و آنزیم های آنتی اکسیدانی اسکوربات پراکسیداز و پراکسیداز در شمشاد غیر معنی دار (05/0<p) و در بین تیمارهای غبار و شاهد برگ نو اثر معنی داری بر محتوای نسبی آّب (01/0p<)، پایداری غشاء و آنزیم های آنتی اکسیدانی (05/0p<) مشاهده شد. رابطه بین میزان کلروفیل و عدد قرائت شده توسط کلروفیل متر به صورت مدل خطی مورد مطالعه قرار گرفت که در تیمارهای غبار شمشاد ژاپنی ارتباط قویتری (58/.r2=) نسبت به تیمارهای شاهد (30/. =r2) وجود دارد در حالی که در گونه برگ نو این ارتباط بالعکس بوده و در تیمارهای شاهد (54/. =r2)نسبت به تیمارهای غبار (30/. r2=) قوی تر است.
روناک پاک طینت بابک سوری
در کار حاضر ویژگی های فیزیکی شامل ph، ec، دما، رطوبت و رنگ کمپوست تولیدی کارخانه سنندج ارزیابی شد. هم چنین مواد مغذی شامل کربن، ازت، پتاسیم و فسفر نیز اندازه گیری شد. از آن-جا که ممکن است کمپوست راه ورود فلزهای سنگین به محیط زیست باشد، فلزهای سنگین در این کمپوست سنجش شد. داده های به دست آمده با نرم افزار excel و spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. کمینه و بیشینه مواد مغذی موجود در کمپوست تولیدی کارخانه سنندج برای عنصرهای کربن، ازت، فسفر و پتاسیم به ترتیب (98/22-57/52)، (84/0-33/0)، (76/26-24/12) و (غیر قابل تشخیص-67/14276) mg/kg می باشد. میانگین برای عنصرهای مغذی کربن، ازت، فسفر و پتاسیم و همچنین نسبت کربن به ازت به ترتیب 7329/32، 5156/0، 1293/20، 47/10653 و 6974/62 mg/kg بود. میانگین فلزهای سنگین کمپوست تولیدی کارخانه سنندج بر حسب mg/kgبرای مس (67/621-غیر قابل تشخیص)، روی (67/3531-67/56)، سرب (655-غیر قابل تشخیص) و نیکل (265-غیر قابل تشخیص) بود. روی بیش-ترین مقدار فلز سنگین موجود در کمپوست تولیدی سنندج می باشد. بیش ترین در صد رطوبت72/66 و کم ترین مقدار آن57/15 و هم چنین بیشینه و کمینه برای دما (c°)،ph و هدایت الکتریکی(ms/cm) این مقدارها به ترتیب) 73 و80/9(، )70/7 و11/5(، )60/6 و 58/2( بود. مقایسه داده ها با مقادیر استاندارد نشان داد مقدار فلزها، ph، ec در محدوده استاندارد قرار دارند. با این حال نسبتc/n در مقدار بیش تری نسبت به استانداردها داشت و میزان کمینه رطوبت بسیار از حد مطلوب استاندارد رطوبت کم تر بود.
لیلا خاتونی بابک سوری
وجود ریزگردها چند سال است که مناطقی از ایران به خصوص غرب کشور را در برگرفته است و اثرات مختلف بهداشتی و پزشکی فراوانی را ایجاد نموده است. وجود باکتری¬ها و قارچ¬های بیماری زا در این ریزگردها باعث بیماری¬های متعددی شده است و تماس با میکروارگانیسم-های هوای آزاد با دامنه وسیعی از اثرات مضر بر روی سلامتی مرتبط است. میکروارگانیسم ها عواملی هستند که در صورت ورود به بدن انسان با سازوکارهایی چون عفونت، آلرژی یا خواص سمی سبب ایجاد اختلال در واکنش های بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی بدن انسان می شوند و در صورتی که سیستم ایمنی قادر به نابود کردن و از بین بردن عوامل بیولوژیکی نباشد، اختلال ایجاد شده می تواند سبب بیماری و حتی مرگ شود. لذا هدف از این تحقیق بررسی آلودگی میکروبی ناشی از ریزگردها می¬باشد. بدین منظور شهر سنندج واقع در نیمه غربی کشور که در سنوات اخیر مورد هجوم گسترده¬ی پدیده گردوغبار بوده است به عنوان ایستگاه نمونه برداری انتخاب شد. نمونه¬برداری با استفاده از نمونه بردار میکروبی¬هواspin air basic صورت گرفت و از محیط کشت potato dextrose agar (pda) به همراه کلرامفنیکل برای کشت قارچ¬ها و محیط کشت tryptone soya agar (tsa) برای کشت عمومی باکتریایی استفاده شد. کلنیهای رشد یافته بر روی محیط کشت به روش مستقیم و با استفاده از دستگاه کلنی کانتر شمارش شد و بر حسب واحد تشکیل کلنی بر متر مکعب (cfu/m3) گزارش گردید. نتایج نشان می¬دهد در فصل بهار به دلیل بالا بودن غلظت ذرات معلق حداکثر مقدار غلظت میکروارگانیسم¬ها در این فصل بوقوع می¬پیوندد. بیشترین گونه های قارچی در هوای سنندج شامل آسپرژیلوس فومیگاتوس، آسپرژیلوس فلاووس، آلترناریا، پنی سیلیوم، کلادوسپوریوم و رایزوپوس بودند.
پریسا سهرابی فرشید قربانی
هدف از مطالعه حاضر حذف as (v) از محلول های آبی با استفاده از ماده نانو حفره سیـلیکاتی mcm-48 عامل دار شده با 3-آمینو پروپیل تری متوکسی سیلان در سیستم ناپیوسته است. سنتز mcm-48 در دمای محیط و به روش سل-ژل انجام شد و عامل دار کردن آن به روش پس سنتزی صورت گرفت. ساختار جاذب تولید شده با استفاده از آنالیزهای تفرق اشعه ایکس (xrd)، جذب- واجذب گاز نیتروژن (bet)، آنالیز وزن سنجی حرارتی (tga)، میکروسکوپ الکترونی روبشی (sem) و طیف سنجی عبوری مادون قرمز فوریه (ft-ir) مورد بررسی قرار گرفت. اثر متغیرهای مختلف شامل ph (8-2)، غلظت اولیه یون آرسنیک (mg.l-1 100-1/0)، دوز جاذب (g.l-1 3-1/0)، زمان تماس (صفر تا 120 دقیقه) و دما (?c 50-20) جهت یافتن بهترین شرایط جذب مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج بدست آمده از آنالیز sem نشان داد که ذرات mcm-48 دارای اندازه ای در دامنه 400 تا nm 500 هستند و ساختار کروی دارند. الگوی xrd محصول تولید شده نیز نشان داد که نه تنها الگوی ویژه ساختار مکعبی ia3d با نظم بالا تشکیل شده است بلکه پس از عامل دار کردن نیز نظم ساختار ماده سنتز شده حفظ شده است. از سوی دیگر، نتایج آنالیز ft-ir نشان داد که عامل دار کردن سطح داخلی حفرات با موفقیت انجام شده است. نمودار وزن سنجی حرارتی mcm-48 و nh2-mcm-48 نیز بیانگر حذف کامل ماده طاق ساز و همچنین عامل دار شدن موفقیت آمیز بود. بعلاوه، نتایج bet نشان داد که میانگین اندازه حفرات حدود nm 44/2، میزان سطح ویژه بالغ بر m2.g-1 1326 و حجم کل حفرات cm3.g-1 11/1 بوده است. نتایج فرآیند جذب سطحی نشان داد که شرایط بهینه حذف as (v) توسط nh2-mcm-48 در ph 2، غلظت اولیه آرسنیک mg.l-1 50 و دوز جاذب g.l-1 1 بوده است. بعلاوه، مطالعات ترمودینامیک نشان داد که کارایی جذب با افزایش دمای سیستم از 20 به ?c50 افزایش می یابد، که نشان دهنده طبیعت گرماگیر و خودبخودی بودن فرآیند جذب است. مطالعات سینیتیک نشان داد که داده های تجربی برازش بهتری با مدل سینتیکی شبه مرتبه دوم نسبت به مدل سینتیکی شبه مرتبه اول دارند. از طرف دیگر، از دو مدل هم دمایی استفاده شده مدل لانگمیر برازش بهتری با داده های تجربی داشته است.