نام پژوهشگر: فرامرز سهرابی
شهلا حمیدی فرامرز سهرابی
هدف از تحقیق بررسی تأثیر آموزش مولفه های قابلیت فردی در کاهش اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان دختره دوره دبیرستان شهر کامیاران می باشد .جامعه آماری کل دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر کامیاران و روش این پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد.می باشند. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای که از بین دبیرستان های سطح کامیاران 4 دبیرستان انتخاب کرده و از طریق فراخوان از بین دانش آموزان نام کسانی را که روزانه حداکثر 2ساعت از اینترنت استفاده می کردند را ثبت نام کرده و از آنها پیش آزمون اعتیاد به اینترنت گرفته شد. نقطه برش برای اعتیاد در این تست جواب دادن 5 سوال از 8 سوال پرسشنامه می باشد. سپس نام کسانی که نمره 5 به بالا گرفته بودند را یاداشت کرده و از آنها مصاحبه مقدماتی به عمل آمد تا نمونه معرف کاملی از جامعه آماری باشد. حجم نمونه 24 نفر، 12 نفر گروه آزمایش به مدت 8 جلسه مورد آموزش قرار گرفتند اما هیچ آموزشی در مورد گروه کنترل صورت نگرفت. برای جمع آوری داده ها از مقیاس اعتیاد به اینترنت که توسط کا، اس، یانگ (1996) با هدف سنجیدن میزان و شدت اعتیاد به اینترنت بر مبنای تجارب بالینی ساخته شده است استفاده شد. در مرحله پایانی از دوگروه (آزمایش و کنترل) پس آزمون گرفته شد. و در نهایت با استفاده از تحلیل کواریانس برای گروه مستقل، نتایج نشان داد که آموزش قابلیت فردی در کاهش دانش آموزان دختر دوره دبیرستان نسبت به اعتیاد به اینترنت موثر است.
ساهره عبدالملکی علیرضا مقدس
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بهوشمندی و ارضای نیازهای بنیادی روان شناختی در بیماران دیابتی و افراد سالم انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل بیماران دیابتی مراجعه کننده به کلینیک دیابت بیمارستان شهید بهشتی شهرستان قروه و کارکنان آن بیمارستان بود. نمونه تحقیق با حجم 200 نفر (100 نفر بیمار، 100 نفر سالم) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. برای گرد آوری اطلاعات از سه پرسشنامه ی مقیاس بهوشمندی (براون و ریان ، 2003)، مقیاس ارضای نیازهای بنیادی (گاردیا ، دسی و ریان، 2000)، مقیاس استرس ادراک شده (کوهن و همکاران، 1983) استفاده شد. آزمون آماری مورد استفاده در این پژوهش ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون بود. یافته های پژوهش نشان داد که بین بهوشمندی و ارضای نیازهای بنیادی از نظر آماری رابطه معنا داری وجود دارد، افراد مبتلا به دیابت به طور معناداری از میزان بهوشمندی پایینی نسبت به افراد سالم برخوردارند. هرچند داده ها نشان داد که میزان ارضای نیازهای بنیادی در افراد مبتلا به دیابت نسبت به افراد سالم بیشتر است، ولی از نظر آماری معنادار به دست نیامد و افراد سالم نیز به طور معنا داری استرس ادارک شده پایین تری نسبت به بیماران دیابتی داشتند.
زهرا دلخوش حسین اسکندری
این پژوهش با هدف ارزیابی بازنمایی های معنایی ( استعاره ها ) بیماران دارای اضطراب اجتماعی در مقایسه با افراد غیر اضطرابی انجام گرفت. به این منظور از بین کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه های دولتی شهر تهران، 120 دانشجوی کارشناسی ( 60 زن، 60 مرد ) به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند که به آزمون افتراق معنایی در دو مفهوم " زندگی " ، " خود " و پرسشنامه هراس اجتماعی پاسخ دهند که از این 120 نفر، 45 نفر مضطرب اجتماعی و مابقی افراد ( 75 نفر ) بهنجار بودند. برای استخراج استعاره های زندگی و خود افراد، از قسمت جملات ناتمام آزمون افتراق معنایی استفاده شد. این پژوهش از نوع پژوهش توصیفی – مقایسه ای بود و داده های پژوهش به کمک روش های آمار توصیفی، آزمون آماری t ، تحلیل رگرسیون ارزیابی شدند و داده های حاصل از جملات ناتمام آزمون افتراق معنایی با استفاده از روش کیفی تحلیل محتوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. که این یافته ها را در پی داشت: بین میانگین نمره های کل آزمودنی های مضطرب اجتماعی و بهنجار در آزمون افتراق معنایی در دو مفهوم " زندگی " و " خود " تفاوت معناداری دیده شد. بازنمایی منفی از مفهوم " زندگی " نسبت به مفهوم " خود " در گروه مضطرب اجتماعی وجود داشت. بازنمایی منفی از بعد " ارزش زندگی " قوی ترین پیش بینی کننده ی میزان اضطراب اجتماعی بود. یافته های حاصل از تحلیل کیفی، گویای تفاوت مضامین استعاری این دو گروه بود. به علاوه، استعاره های این دو گروه از لحاظ بار و باز / بسته بودن متفاوت بودند. در مجموع نتایج این تحقیق، نشان داد که بیماران مضطرب اجتماعی بازنمایی معنایی منفی از زندگی و خود، دارند که در شیوه ی تعبیر این افراد رسوخ می نماید و عملکرد آنان را تحت تاثیر قرار می دهد لذا با توجه به اهمیت و تاثیر نظام معنایی در این اختلال، نظم بخشی دوباره نظام معنایی نیازمند توجه درمانگران است.
مریم قره گوزلو حسین اسکندری
چکیده پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه روایت های دختران 20 - 15 ساله شهر تهران در رابطه با سبک های هویتی آنان پرداخته است. در این پژوهش، جامعه آماری دختران20-15 ساله شهر تهران هستند.برای اجرای پژوهش، ابتدا 55 نفر دختر 20-15 ساله به روش تصادفی انتخاب شدند و پرسش نامه گسترش یافته سنجش عینی پایگاه هویتی من (eom-eis-2) را تکمیل کردند. سپس از این تعداد،20 نفر (یعنی از هر سبک هویتی 5 نفر) با روش نمونه گیری انتخابی انتخاب شدند و با کسب رضایت ایشان، با آنها مصاحبه انجام شد. در تحلیل داده ها 2 بخش وجود داشت. در بخش اول این پژوهش برای بررسی رابطه بین سبک های هویتی با 3 مولفه مصاحبه داستان زندگی (عاملیت، مشارکت همدلانه، پیامد رهایی بخش)، از روش تحلیل واریانس یک طرفه (آزمونf) استفاده شد و نتایج تفاوت معنی داری بین سبک های هویتی و نمره کلی روایت ها (مجموع این سه مولفه) نشان داد و آزمون تعقیبی فیشر مشخص کرد که تنها بین هویت موفق با سردرگم، در نمرات عاملیت و پیامد رهایی بخش تفاوت معنی دار دیده شد و در عامل مشارکت همدلانه در بین هیچ یک از گروه ها تفاوتی دیده نشد. در بخش دوم این پژوهش داده های حاصل از مصاحبه داستان زندگی برای تحلیل محتوای داستان ها از روش تحلیل محتوا استفاده شد و نتایج نشان داد که گروه دارای سبک هویتی موفق در برخی از مولفه-های داستان زندگی، مثل خاطرات، اتفاقات مهم زندگی، دید مثبت به زندگی و موضوعات داستان زندگی با سایر سبک های هویتی تفاوت داشت. تبیین این نتایج این است که نوجوانانی که مرحله کاوشگری و تعهد را پشت سر گذاشته اند، تفاوت های روشنی با سایر نوجوانان دارند.
جمیله حسینی نژاد فرامرز سهرابی
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش مهارت های حل مسأله از طریق برنامه تدوین شده به وسیله پژوهشکده بر میزان سلامت روان نوجوانان بی سرپرست مسنقه در مراکز شبانه روزی بهزیستی می باشد. ابزاری که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است عبارت است از پرسشنامه مقیاس سلامت روان (ghq-28) که توسط عباس هومن در ایران هنجار شده است. پایایی کلید مقیاسها بیشتر از گزارش شده است و روایی آن بالا گزارش شده است.جامعه پژوهش حاضر، نوجوانان بی سرپرست دختر و پسر 19-12 ساله بودند که در مراکز شبانه روزی بهزیستی تهران مستقر بودند. نمونه گیری در این پژوهش بطور خوشه ای تصادفی صورت گرفت. به این صورت از بین مناطق شمال – جنوب و غرب و شرق تهران، شمال انتخاب و از بین مراکزی که در شمال تهران بود نیز 2 مرکز به طور تصادفی انتخاب شد. از بین کلیه نوجوانان مستقر در مراکز 24 نفر از افراد داوطلب بطور تصادفی انتخاب و باز این 24 نفر بطور تصادفی در دو گروه آزمایش n=12 و کنترل n=12 جایگزین شدند.پس از نمونه گیری ، اعضای دو گروه به پرسشنامه ghq-28 پاسخ دادند، سپس گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند و گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 45 دقیقه در برنامه آموزشی مهارت های حل مسأله تدوین شده توسط پژوهشگر شرکت نمودند.مطابق نتایج بدست آمده آموزش مهارت حل مسله بر سلامت روان تاثیر مثبت دارد
آزاده موسوی زاده فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر به منظور بررسی مقایسه ی اثربخشی آموزش ابراز وجود و آموزش مهارت حل مسأله بر میزان رضایت زناشویی زنان دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی تنظیم گردیده است. در این پژوهش فرض شد که بین میزان تأثیر آموزش مهارت حل مسأله و آموزش ابراز وجود بر میزان رضایت زناشویی دانشجویان زن تفاوت وجود دارد و در راستای این موضوع سه فرضیه مطرح شد. روش پژوهش از نوع طرح نیمه آزمایشی مداخله ای است. روش نمونه گیری در این پژوهش به صورت نمونه گیری در دسترس و گمارش تصادفی است به این صورت که در ابتدا پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ در بین 100 نفر از دانشجویان که به صورت داوطلبانه حاضر به شرکت و همکاری در این تحقیق بودند پخش شد و از بین آنها 45 نفر که میزان رضایت زناشویی آنها پایین بود انتخاب شد و به طور تصادفی تعداد 45 نفر در 3 گروه 15 نفره [آزمایش (1)، آزمایش (2) و کنترل] قرار گرفتند. برای گروه های آزمایش (1) و گروه آزمایش (2) به ترتیب کلاس های آموزش مهارت حل مسئله و آموزش ابراز وجود برگزار شد. و لازم به ذکر است که در طی تشکیل جلسات آموزشی ریزش در گروه ها صورت گرفت به همین دلیل تمامی تجزیه و تحلیل ها با استفاده از 14 شرکت کننده در گروه ازمایش (1) و 13 شرکت کننده در گروه آزمایش (2) و 15 شرکت کننده در گروه کنترل انجام شد. آموزش ها به صورت ده جلسه آموزش گروهی یک ساعته بود. پس از طی مدت آموزش هر سه گروه: گروه آزمایش (1) و گروه آزمایش (2) و گروه کنترل مجدداً به آزمون رضایت زناشویی انریچ پاسخ دادند. روش های آماری به کار گرفته در این پژوهش شامل آمار توصیفی و آمار استنباطی می باشد و برای آزمون فرضیه ها از تحلیل واریانس یک طرفه (anova) و آزمون تعقیبی شفه استفاده شده نتایج به دست آمده از تحقیق نشان داد که آموزش های مهارت حل مسئله و مهارت ابراز وجود بر میزان رضایت زناشویی دانشجویان زن موثراند و همچنین بین میزان تأثیر آموزش مهارت حل مسأله و آموزش مهارت ابراز وجود بر میزان رضایت زناشویی دانشجویان زن تفاوت وجود ندارد. لازم به ذکر است که بعد از 2 ماه پیگیری انجام شد و آزمودنی ها مجدداً به آزمون رضایت زناشویی انریچ پاسخ دادند. نتایج به دست آمده نشان داد که آموزش های مهارت ابراز وجود و مهارت حل مسأله همچنان بر افزایش میزان رضایت زناشویی آزمودنی ها موثر بوده است.
زهرا السادات چاوش زاده فرامرز سهرابی
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین متغیرهای سلامت روان با اعتیاد به اینترنت در بین جوانان شهر یزد صورت گرفت. جامعه آماری این پژوهش را، کلیه ی جوانان دختر و پسر 30-18ساله شهر یزد که به مراکز اینترنتی (کافی نت) یزد در سال 1388 مراجعه کردند تشکیل می داد. روش انجام این پژوهش روش نمونه گیری در دسترس بود. برای گردآوری اطلاعات گروه افراد نمونه که معتاد به اینترنت بودند به 10 مرکز اینترنتی (کافی نت) در 6 منطقه شهرداری شهرستان یزد مراجعه شد و برای تشخیص افراد معتاد به اینترنت از پرسشنامه اعتیاد به اینترنت استفاده شد که در کل، از بین 300 نفر که پرسشنامه را پر کرده بودند، 105 نفر معتاد به اینترنت شناخته شدند و از بین انها 57 نفر مرد و 48 نفر هم زن بودند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه اعتیاد به اینترنت یانگ و پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (ghq) استفاده شد و برای تحلیل فرضیه ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی (روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام) بکار رفت. نتایج تحقیق نشان داد که بین اعتیاد به اینترنت و سه متغیرهای سلامت روان (اضطراب، افسردگی، کارکرد اجتماعی) رابطه معناداری وجود داشت ولی بین اعتیاد به اینترنت و متغیر دیگر سلامت روان ( شکایات جسمانی ) رابطه معناداری وجود نداشت.
فاطمه رسولی فرامرز سهرابی
طرح مساله: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی آموزش کنترل خشم بر افزایش تاب آوری و کاهش اعتیادپذیری دانش آموزان مقطع متوسطه در سال تحصیلی 89 – 1388 صورت گرفت. روش پژوهش: طرح پژوهش نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. تعداد نمونه مورد نیاز برای این مطالعه 30 دانش آموز بود ( 15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل). انتخاب نمونه با روش تصادفی خوشه ای صورت گرفت. پس از انتخاب نمونه و جایگزینی تصادفی در دوگروه آزمایش و گواه، آموزش کنترل خشم به مدت 12جلسه در گروه آزمایش اجرا شد. برای جمع آوری داده های مربوط به متغیرهای وابسته، از مقیاس تاب آوری کونور–دیویدسون (2003) (c-drs) ، پرسشنامه ی ابراز صفت –حالت خشم 2 (staxi_2) و مقیاس ایرانی آمادگی به اعتیاد (iaps) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون t مستقل و ضریب همبستگی مورد تجزیه و تحیل قرار گرفت. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که آموزش کنترل خشم موجب کاهش اعتیاد پذیری و میزان خشم و افزایش میزان تاب آوری در دانش آموزان شد. همچنین نتایج روشن ساخت که تاب آوری، متغیر واسطه ای میان کنترل خشم و اعتیاد پذیری است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشانگر اهمیت کنترل خشم در کاهش میزان اعتیاد پذیری و ارتقای تاب آوری نوجوانان است. از این رو با اتخاذ رویکردهایی در جهت آموزش کنترل خشم در میان کودکان و نوجوانان، می توان گام مهمی در جهت پیشگیری از سوء مصرف مواد و افزایش تاب آوری در میان نوجوانان برداشت. کلید واژه: آموزش کنترل خشم، تاب آوری، اعتیاد پذیری، دانش آموزان.
حمید رضا زرین کلک احمد برجعلی
این پژوهش با هدف تعیین اثر بخشی«برنامه آموزش مولفه های تاب آوری» در تقویت نگرش منفی نسبت به مصرف مواد مخدر و کاهش سطح اعتیاد پذیری در دانش آموزان مقطع دبیرستان به اجرا درآمد. کل نمونه شرکت کننده در این پژوهش 50 نفر بودند، که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای از اعضای جامعه که کلیه دانش آموزان پسر دبیرستانی ساکن حومه تهران (کرج، بومهن، رودهن، اسلام شهر و شهر ری) بودند، انتخاب شدند. این نمونه 50 نفری به صورت گمارش تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند به صورتی که 25 نفر در گروه آزمایش و 25 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. برای بررسی اثر بخشی متغیر مستقل در گروه های آزمایش و کنترل از دو پرسشنامه استفاده شد. اولین پرسشنامه مقیاس نگرش نسبت به مصرف مواد مخدر و دومین پرسشنامه مقیاس آمادگی برای اعتیاد یا اعتیاد پذیری بود. به منظور تجزیه و تحلیل نتایج نیز از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که برنامه آموزش مولفه های تاب آوری در هر دو متغیر (نگرش نسبت به مصرف مواد و سطح اعتیاد پذیری) موثر واقع شده است، به گونه ای که این برنامه سبب تقویت نگرش منفی در دانش آموزان نسبت به مصرف مواد مخدر شد. این نتیجه در همه خرده مقیاس های پرسشنامه نگرش نسبت به مصرف مواد ( ابعاد شناختی، عاطفی، رفتاری) معنادار بود. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که برنامه آموزش مولفه های تاب آوری در کاهش سطح اعتیاد پذیری نیز موثر واقع شده به گونه ای که در هر سه خرده مقیاس پرسشنامه آمادگی برای اعتیاد (مقیاس پذیرش اعتیاد (aps)، مقیاس اعتراف به اعتیاد (aas) و مقیاس گرایش به الکلیسم (mac-r)) این نتیجه معنادار بود. به علاوه بررسی تفاوت میانگین های گروه آزمایش و کنترل در هردو متغیر نشان داد که تاثیر این برنامه آموزشی روی بعد عاطفی نگرش و مقیاس پذیرش اعتیاد ( aps) بیشتر بوده است. همچنین اجرای آزمون همبستگی بین متغیر های مورد مطالعه نشان داد، که بین تقویت نگرش منفی نسبت به مصرف مواد مخدر و کاهش سطح اعتیاد پذیری همبستگی معناداری وجود دارد. در نهایت می توان گفت؛ نتایج تحقیق حاضر اثر بخشی «برنامه آموزش مولفه های تاب آوری» در تغییر نگرش نسبت به مصرف مواد و کاهش سطح اعتیاد پذیری را به اثبات رساند و می توان از این برنامه جهت پیشگیری از سوء مصرف مواد استفاده کرد.
فاطمه میرشمسی فرامرز سهرابی
معنویت یک جزء مهم از کیفیت زندگی است و عاملی است که کیفیت زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد . معنویت و هوش معنوی تکمیل کننده و معنا دهنده بخش های گوناگون زندگی انسان است و فرد را توانمند می سازد که تجربه های معنوی خود را چونان ساز وکاری برای برخورد و یافتن راه حل برای مشکلات و سختی های زندگی به کار گیرد. هدف کلی این پژوهش تعیین رابطه هوش معنوی با کیفیت زندگی دانشجویان می باشد. روش تحقیق، از نوع توصیفی است که جامعه آماری این پژوهش را، کلیه دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در رشته های فنی مهندسی دانشگاه آزاد و دولتی یزد تشکیل می دادند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، تعداد 200 دانشجو به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. ابزاری که در این پژوهش به کار گرفته شد، پرسش نامه کیفیت زندگی شامل 89 سوال با 7 بعد و هوش معنوی شامل 97 سوال با 4 بعد می باشد. داده ها به وسیله ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون، تجزیه و تحلیل شد. نتایج بدست آمده، نشان داد که بین هوش معنوی و ابعاد مختلف کیفیت زندگی دانشجویان، رابطه معنی داری وجود دارد. و هوش معنوی می تواند پیش بینی کننده کیفیت زندگی دانشجویان باشد.
نصیر عابدینی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مولفه های هوش معنوی بر خویشتن داری جنسی دانشجویان پسر دانشگاه های تهران انجام شده است. جامعه پژوهش کلیه دانش جویان دانشگاه های تهران است که در سال تحصیلی 87 – 88 مشغول به تحصیل بوده اند. 26 نفر با نمونه گیری چند مرحله ای خوشه ای برای نمونه تحقیق انتخاب شدند. طرح پژوهشی مورد استفاده در این پژوهش، طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه خویشتن داری جنسی هنجاریابی شده توسط جعفری (1386) استفاده شده است. در این پژوهش، تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی صورت گرفته است. در سطح آمار توصیفی از میانگین و انحراف معیار و در سطح آمار استنباطی از آزمون تی استفاده شده است. نتایج تحلیل داده های این پژوهش نشان داد: آموزش مولفه های هوش معنوی باعث افزایش خویشتن داری جنسی دانشجویان پسر دانشگاه های تهران می شود.
سید ایوب احمدی فیلی احمد برجعلی
هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر سازگاری زناشویی زوجین معلم شهرستان خرم آباد بود. بدین منظور تعداد 200 زوج معلم ساکن در مناطق مختلف شهر خرم آباد با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب و از طریق مقیاس سازگاری زناشویی مورد آزمون قرار گرفتند. آنگاه 80 زوج از آنها که دارای بیشترین میزان ناسازگاری زناشویی بودند برای مرحله آزمایش انتخاب شدند. در نمونه گیری این مرحله، زوجینی که به دلیل تعارض شدید جدا از هم زندگی می کردند و زوجینی که حداقل یکی از آنها دچار بیماری مزمن جسمانی باشند، انتخاب نشدند. سپس این 80 زوج با روش تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. مراحل اجرای تحقیق عبارت است از: اجرای پیش آزمون، آموزش هوش هیجانی، و اجرای پس آزمون. نتیجه ی تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش هوش هیجانی باعث سازگاری زناشویی می شود. همچنین بررسی فرضیه های دیگر پژوهش نشان داد که آموزش هوش هیجانی زوجین باعث بالا رفتن نمرات گروه آزمایش در ابعاد همدلی توافق دو نفره، همبستگی زوجین، رضایت زناشویی و ابراز محبت دونفره می شود.
فاطمه طاهری منوچهر جعفری گهر
هوش هیجانی که به چگونگی شناسایی و کنترل احساسات افراد می پردازد ، اخیراً مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. هدف این مطالعه بررسی رابطهُ بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی در بین دانشجویان رشته زبان انگلیسی بوده است. همچنین رابطهُ بین هر کدام از مولفه های هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی مورد مطالعه قرار گرفت. بعلاوه رابطه بین مولفه های هوش هیجانی و واریانس مشاهده شده در پیشرفت تحصیلی دانشجویان نیز بررسی شد. داده ها از بین 106 دانشجوی رشته زبان انگلیسی دانشگاههای شهر ایلام از طریق پرسشنامه ارزیابی هوش هیجانی (برادبری و گریوز ، 2001) و معدل دانشجویان جمع آوری گردید. تحلیل همبستگی نشان داد که رابطهُ معناداری بین هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی در رشته زبان انگلیسی وجود ندارد. همچنین بین هیچ کدام از مولفه های هوش هیجانی (خودآگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه) و پیشرفت تحصیلی رابطهُ معناداری وجود نداشت. بعلاوه تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که از میان مولفه های هوش هیجانی، هیچ کدام پیش بینی کنندهُ واریانس مشاهده شده در پیشرفت تحصیلی دانشجویان رشته زبان انگلیسی نیستند. نتایج در مجموع بیانگر این بود که هوش هیجانی در پیشرفت تحصیلی دانشجویان رشته زبان انگلیسی شهر ایلام نقش بسزایی ایفا نمی کند.
سارا فیروزه مقدم احمد برج علی
این پژوهش باهدف تعیین اثر بخشی آموزش شادکامی بر افزایش امید و رضایت مندی از زندگی در سالمندان صورت گرفت. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل نابرابر بود. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از میان سالمندان مقیم خانه سالمندان شهرمشهد، 24 نفر از سالمندان که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب شدند و به طور مساوی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در نهایت به دلیل افت آزمودنیها، نتایج 20 نفر از آنها (10 نفر گروه آزمایش، 10 نفر گروه کنترل) مورد مطالعه قرار گرفت. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه امید اشنایدر (1991) با ضریب پایایی 84/0 و پرسشنامه رضایت مندی از زندگی دینر(1984) با ضریب پایایی 80% استفاده شد. پس ازاجرای پیش آزمون، آموزش شادکامی به صورت 10 جلسه گروهی، به مدت 5 هفته و 2 جلسه در هفته، برای گروه آزمایش انجام شد. برای گروه کنترل هیچ مداخله ی درمانی صورت نگرفت و در لیست انتظار ماندند. پس از پایان آموزش در مرحله پیگیری (45 روز پس از اعمال متغیر مستقل) آزمون امید و رضایت مندی از زندگی برای گروه آزمایش تکرار شد. برای تجزیه و تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس، همبستگی پیرسون و t همبسته استفاده شد. تحلیل نتایج آنالیز کوواریانس معناداری رابطه بین متغیر وابسته امید و متغیر مستقل و همینطور معناداری رابطه بین متغیر وابسته رضایت مندی از زندگی و متغیر مستقل را در سطح نشان داد. بررسی میانگین های تعدیل شده متغیر امید در گروه کنترل و آزمایش و میانگین تعدیل شده متغیر وابسته رضایت مندی از زندگی در گروه کنترل و آزمایش جهت رابطه را نشان داد. آزمون همبستگی پیرسون بین متغیر امید و رضایت مندی از زندگی، همبستگی مثبت معناداری را بین این دو متغیر نشان داد و مقایسه نمرات آزمودنی ها در گروه آزمایش در مرحله پس آزمون با مرحله پیگیری از طریق آزمون t همبسته، نشان دهنده عدم تفاوت میانگین ها در متغیر امید و وجود تفاوت در متغیر رضایت مندی از زندگی بود. نتایج نشان داد که آموزش شادکامی منجر به افزایش امید و رضایت مندی از زندگی در سالمندان می گردد. بین متغیر امید و رضایت مندی از زندگی رابطه وجود دارد و اثر آموزش شادکامی بر متغیر امید در مرحله پیگیری ثبات داشته است، اما اثر آموزش شادکامی بر متغیر رضایت مندی از زندگی در مرحله پیگیری ثبات نداشته است.
مهدی علی محمدی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی آموزش دلگرمی بر کاهش افسردگی سربازان ستاد فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام شد. این پژوهش از جمله پژوهش های نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه است. جامعه ی آماری این پژوهش کلیه سربازان وظیفه ای هستند که حداقل دارای مدرک دیپلم و درجه گروهبان سومی بوده و در ماه-های پایانی سال 1388 و بهار 1389، در ستاد فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران مشغول به خدمت وظیفه عمومی می باشند و در فاصله سنی 26-18 سال قرار دارند. 40 نفر از سربازان وظیفه ای که در آزمون افسردگی بک نمره 19 تا 29 (افسردگی متوسط تا افسردگی شدید) را دریافت کردند، به صورت تصادفی انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش(20 نفر) و گواه (20 نفر) گمارده شدند. سپس گروه آزمایشی تحت 10 جلسه آموزشی دلگرمی بصورت گروهی قرار گرفتند. علائم افسردگی هر دو گروه قبل و بعد از برنامه آموزشی مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمون فرضیه نشان داد که کاهش علائم افسردگی در گروه آزمایشی به طور معناداری بیشتر از گروه گواه بود، یعنی آموزش دلگرمی باعث کاهش افسردگی در سربازان شده است. بنابراین تأثیر یک برنامه آموزشی گروهی در کاهش علائم افسردگی سربازان حائز تلویحات نظری و عملی مهمی است که مورد بحث قرار گرفته اند.
علی رضا زینتی افخم فرامرز سهرابی
چکیده پژوهش مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر بخشی تصویرسازی ذهنی هدایت شده بر کاهش سطح آشفتگی ذهنی و میزان تصاویر راجعه جانبازان جنگ ایران (مبتلا به ptsd)، انجام گرفت. در این پژوهش تعداد 4 نفر جانباز مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه، به صورت نمونه در دسترس مورد آزمون قرار گرفتند. تمامی بیماران وجود خاطرات مزاحم و پریشان کننده مربوط به حوادث آسیب زا را اظهار می کردند. اعتقاد بر این است که این خاطرات مزاحم پریشان کننده، به عنوان مهمترین عامل نگهداری و دوام بیماری، عمل می کند. تمامی این افراد که تصاویر راجعه مزاحم، مزمن و شدید را گزارش کرده بودند؛ به طور میانگین 10 جلسه درمان انفرادی را دریافت نمودند. این جلسات انفرادی مشتمل بر بازآفرینی خیالی و پردازش مجدد، به عنوان یک روش درمانی مستقل بود. با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه، اثر بخشی نسبی روش درمان و پایداری نتایج درمانی یک ماه پس از درمان، مشخص شد. این پیامدهای مطلوب درمانی، صرفا ً با استفاده از تجسمات بصری بیماران و بدون چالش کلامی با باورهای منفی آنان، بدست آمد. با این حال، تغییرات خودبخودی باورها، نشخوارهای ذهنی و رفتار بیماران مورد مشاهده قرار گرفت. بطور کلی می توان نتیجه گرفت که شیوه درمانی بازآفرینی خیالی و پردازش مجدد، در درمان نشانگان بیماری جانبازان جنگ مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه، موثر بوده است. این پژوهش، تلاشی مقدماتی برای نشان دادن چگونگی کار کردن بر روی تصاویر ذهنی مزاحم بیماران بود و امید دارد که اسباب تحریک تحقیقات غنی تر، در این زمینه را فراهم آورد. کلید واژه ها: اختلال استرس پس از ضربه (ptsd)؛ تصویر سازی ذهنی هدایت شده؛ درمان بازآفرینی خیالی و پردازش مجدد (irrt)؛ تصاویر راجعه مزاحم؛ سطوح آشفتگی ذهنی؛ جانباز.
غلامرضا دهشیری محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه اثربخشی درمان روان پویشی فشرده کوتاه مدت و درمان شناختی رفتاری بر اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. با استفاده از طرح آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری ، 25 دانشجوی مراجعه کننده به مراکز مشاوره دانشگاه های شهر تهران که طبق ملاک های dsm-iv-tr مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بودند بطور تصادفی انتخاب شدند و در سه گروه روان پویشی، شناختی رفتاری و کنترل جایگزین شدند. آزمودنی های سه گروه به پرسشنامه نگرانی دانشگاه پنسیلوانیا و مقیاس اضطراب صفت پاسخ دادند. آزمودنی های گروه روان پویشی و شناختی رفتاری به مدت 16 جلسه تحت درمان قرار گرفتند. در پایان درمان و همچنین یک ماه بعد از درمان آزمودنی های سه گروه مجددا به پرسشنامه نگرانی و اضطراب صفت پاسخ دادند. از آزمون تجزیه و تحلیل واریانس آمیخته و تصحیح بن فرنی برای تحلیل داده های پژوهش استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که درمان روان پویشی و درمان شناختی رفتاری بطور معنی داری موجب کاهش نگرانی و اضطراب صفت آزمودنی های مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر می شود و تفاوت معنی داری بین اثربخشی دو نوع درمان وجود ندارد.
سالار رضایی نژاد فرامرز سهرابی
چکیده پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی (مهارت مقابله با استرس و مهارت ابراز وجود) بر پیش گیری از عود اعتیاد بیماران مرد مبتلا به اعتیاد انجام شده است. دراین پژوهش تجربی 30 نفر از معتادان که در مراکز درمان اعتیاد منطقه غرب تهران دوره سم زدائی را با موفقیت به پایان رسانده بودند، در دو گروه آزمایشی (15 نفر) وکنترل (15 نفر) بررسی شدند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های مقابله با استرس و مهارت ابراز وجود قرار گرفتند و گروه کنترل در انتظارآموزش ماندند. همه شرکت کنندگان در پژوهش، در آغاز و پایان پژوهش و دو ماه بعد از پایان آموزش مهارت ها، از نظر مورفین ادرار مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها روش های آمار توصیفی و آزمون خی دو به کار برده شد. نتایج آزمون خی دو گویای معنی دار بودن تفاوت دوگروه از لحاظ میزان عود اعتیاد در مرحله پس آزمون و پیگیری بود (خی دو : 36/6، درجه آزادی: 2). یافته های این پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های زندگی بر پیش گیری از عوداعتیاد بیماران مرد مبتلا به اعتیاد موثر است. کلید واژه ها: مهارت های زندگی، مهارت مقابله با استرس، مهارت ابراز وجود، اعتیاد، پیش گیری از عود.
ابوالقاسم عیسی مراد فرامرز سهرابی
چکیده پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی رواندرمانی دینی و تعیین اثربخشی آن بر اختلال استرس پسضربهای (ptsd) مزمن آزادگان ایرانی انجام شد. نوع تحقیق حاضر نیمه آزمایشی یانیمه تجربی می باشد. جامعهی پژوهشی عبارت بود از کلیهی آزادگان ساکن شهر تهران که به اختلال استرس پس از ضربهای (ptsd) مزمن مبتلا بودند. به منظور انتخاب نمونه ی آماری، با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند (در دسترس) افراد به دو گروه 12 نفری (گروه آزمایش و گروه کنترل) تقسیم وانتخاب شدند. به منظوراثر بخشی دوره با استفاده از پروتکل آموزش روان درمانی دینی که با تاکید بر آموزه های اسلام می باشد، به گروه آزمایش به مدت 10 جلسه ی دو ساعته ( هفته ای دو جلسه)، آموزش های لازم ومرتبط با موضوع داده شد. دادههای حاصل از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده ازآزمون های چک لیست اختلال استرس پس ضربه ای(tsc-40 و pcl-17) و سلامت عمومی(ghq) مورد تجزیه وتحلیلآماری قرار گرفت. در این تحقیق با توجه به آموزه های اسلام که با استنادات عقلی، نقلی و استدلال های فلسفی طراحی شده بود به تدوین الگوی روان درمانی دینی پرداخته شد و پس از اجرای پروتکل (برنامه آموزشی) نتایج به دست آمده در 8 فرضیه تنظیم و پس از تحلیل آن ها مورد تأیید قرار گرفت. فرضیه های اصلی عبارت بودند از: اثربخشی دوره آموزشی روان درمانی دینی در کاهش علائم و نشانه های اختلال استرس پس ضربه ای (ptsd) آزادگان ونیز افزایش سلامت جامعه هدف اثربخش بوده است. همچنین با توجه به خرده مقیاس های آزمون ها سایر فرضیه ها نیز مورد تأیید قرار گرفت که عبارتند از:آموزش روان درمانی دینی برکاهش علایم ونشانه های اختلال استرس پس ضربه ای(ptsd) آزادگان ایرانی مانند تداعی ها وافکار مزاحم، اجتناب ها ومحدودیت عواطف، بیش انگیختگی وخشم، اضطراب وافسردگی وتقویت عملکرد اجتماعی، شغلی وصبوری موثر بوده است. در نهایت ، نتایج نشان داد که آموزش رواندرمانی دینی درکاهش علایم و نشانههای اختلال استرس پس ضربه ای (ptsd) آزادگان ایرانی موثر می باشد. این یافته ها می تواند کاربردهای مفیدی برای درمان مبتلایان به اختلال ptsd و سایر اختلالات مشابه داشته باشد که در تحقیق حاضر به آن پرداخته شده است.
سحر رفیعی فرامرز سهرابی
چکیده شواهد نشان دهنده این است که درمان شناختی رفتاری، درمانی اثربخش در درد مزمن می باشد. مطالعه حاضر، اثر بخشی درمان شناختی رفتاری در بیماران دارای درد اسکلتی عضلانی مزمن بررسی نمود. درمان شناختی رفتاری در 8 جلسه و در 4 ( 3 زن، 1 مرد) بیمار مبتلا به درد اسکلتی عضلانی مزمن ارزیابی گردید. روش پژوهش، خط پایه چندگانه با دوره پیگیری 1 ماهه بود. بیماران بطور تصادفی در مرحله خط پایه جایگزین شدند و مقیاس افسردگی بک، فاجعه آفرینی، راهبردهای مقابله با درد را در مرحله پیش آزمون و جلسات دوم، چهارم، ششم و هشتم و مقیاس شدت درد را در تمام جلسات را تکمیل نمودند. نتاج درمان از طریق مقیاس های بکار گرفته شده بررسی گردید. یافته ها نشان داد که درمان شناختی رفتاری در کاهش افسردگی بیماران، کاهش فاجعه آمیز نمودن درد، کاهش شدت درد و بهبود راهبردهای مقابله با درد موثر بوده است و این اثرات تا حدی در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است.
الهام راشدی فرامرز سهرابی
اختلال دوقطبی یک اختلال خلقی مزمن با دوره های غیرقابل پیش بینی و بازگشت کننده مانیا، هیپومانیا و افسردگی اساسی است. امروزه مداخلات روان شناختی به عنوان روشی الحاقی و پیش گیرانه به دارو استفاده می شوند. با وجود استفاده از تثبیت کننده های خلقی درصد معناداری از بیماران دوقطبی هنوز از عودهای متناوبی رنج می برند. درمان شناختی طراحی شده برای جلوگیری از عود اختلال دوقطبی، هنگامی که به همراه تثبیت کننده های خلقی استفاده می شوند، نتایج دلگرم کننده ای نشان می دهند. تعداد 14 بیمار دوقطبی نوع i، که با وجود تجویز تثبیت کننده های خلقی دچار عودهای متناوبی بودند، به طور تصادفی در گروه درمان شناختی رفتاری یا گروه گواه قرار گرفتند. هر دو گروه درمان و گواه تثبیت کننده های خلقی دریافت می کردند. به علاوه، گروه درمان به طور میانگین 14 جلسه درمان شناختی رفتاری دریافت کردند. برای بررسی اثربخشی درمان از مقیاس های مانیای یانگ، افسردگی و اضطراب همیلتون و پای بندی دارویی موریسکی استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس تحلیل شد. گروه درمان در علایم افسردگی و اضطراب کاهش قابل ملاحظه نشان دادند. در دو گروه در علایم مانیا و پای بندی دارویی تفاوت معناداری وجود نداشت.
رسول کیانی دولت آبادی فرامرز سهرابی
دهها سال است که اعتیاد و سوء مصرف و وابستگی به مواد، به یکی از معضلات و نگرانیهای عمده ی جامعه ی بشری تبدیل شده است و از آنجایی که سوء مصرف مواد، اثرات بازدارنده بر رشد و شکوفایی جامعه دارد، تهدیدی جدی و نگران کننده است. وابستگی و سوء مصرف مواد، بعنوان اختلالات مزمن و عود کننده با تأثیرات و پیش-آیندهای زیستی، فرهنگی، روانی، اجتماعی، رفتاری و معنوی در نظر گرفته میشود.(بروک و اسپیتز 2002، دالاس 2003، به نقل از دباغی 1380). این اختلالات، عوارض بسیاری را بر پیکره ی سلامت، بهزیستی و امنیت شهروندان بر جای میگذارد. مطالعه ی آنها نیز چالشهای زیادی را به همراه می آورد. امروزه دیگر نگاه محدود و صرف به عوامل خطر آفرین به سوی عوامل حفاظتی- مراقبتی تغییر جهت داده است و از منظری دیگر در طول دو دهه ی گذشته مفهوم تاب آوری و پیشگیری از عود، در حوزه ی روان شناسی تحولّی آن چنان شالودهای را فراهم ساخته است، تا با تغییر نگاه از رویکرد مشکل محور به رویکرد پرورش فضائل و توانمندیها ،راهبردهای موثر، به صورت رویکردهای تلفیقی بر پایه ی نظامی هدفمند، بعنوان مداخلات مرتبط با شیوه ی زندگی پا به عرصه ی پیشگیری و درمان بنیادین در گستره ی اعتیاد بگذارند. پژوهش حاضر، در راستای تغییر نگاه از رویکرد مشکل محور به رویکرد پرورش فضائل و توانمندیها شکل گرفت و دو هدف عمده را به طور همزمان دنبال میکند، ابتداء ازطریق شناسایی و تعیین عوامل موثر در ارتقای تاب آوری و تأثیر آن بر پیشگیری ازعود را مورد بررسی قرار میدهد و سپس میزان اثر بخشی برنامه ی آموزشی و مداخله ی درمانی مثبت نگر (ppt) و مقایسه ی آن با روان درما نی مبتنی بر راهبردهای شناختی-رفتاری (cbt)از طریق ارتقای میزان تاب آوری بر پیشگیری از عود افراد وابسته ی به موارد مورد آزمون قرار میگیرد. این پژوهش، یک طرح نیمه تجربی (پیش آزمون و پس آزمون (با گروه کنترل است. جامعه ی آماری کلیه ی معتادین داوطلب درمان شهر تهران می باشد که با روش خوشه ای تصادفی، و از طریق معرفی برنامه برای کلیه ی داوطلبان درمان انتخاب شدند. افراد دو گروه آزمایشی جهت آزمون نهایی به ترتیب 12 نفر تحت مداخله ی روان درمانی مثبت نگر، 12 نفر تحت روان درمانی شناختی- رفتاری و 15 نفر نیز گروه گواه (کنترل) بود، که هیچ نوع برنامه ی آموزشی و مداخله ای را دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش نیز عبارتند از: مقیاس تاب آوری (کونور و دیوید سون ( 2003مقیاس توانمندیها و فضایل منش و مقیاس سیاهه ی شدت (جداسازی مواد)، که تمامی مقیاسها از اعتبار و روایی مناسب جهت به کارگیری در پژوهش برخوردار بودند. فرضیه های پژوهش به ترتیب: -1 عملکرد افراد وابسته ی به مواد، در مقایسه ی با گروه گواه در مقیاس تاب آوری بر پیشگیری از عود پایینتر است. -2 مداخله ی مبتنی بر روان درمانی مثبت نگر، از طریق ارتقاء میزان تاب آوری برپیشگیری از عود موثر است. -3 مداخله ی مبتنی بر رویکرد روان درمانی شناختی- رفتاری از طریق ارتقاء میزان تاب آوری بر پیشگیری از عود تأثیر دارد. نحوه ی اجراء شامل ده جلسه است که بعد از انتخاب دو گروه نمونه اجراء شد و تحلیل داده ها با آزمون معناداری تفاوت دو نسبت مستقل سنجیده میشود. یافته های حاصل از پژوهش هماهنگ با فرضیه های مورد مطالعه نشان داد که اولاً عملکرد افراد وابسته ی به مواد در مقایسه با گروه گواه در مقیاس ارتقاء تاب آوری برپیشگیری از عود پایین تر است. ثانیاً اثر بخشی میزان مداخله ی مبتنی بر رویکرد روان درمانی شناختی- رفتاری در مقایسه ی با رویکرد مثبت نگر، توانست سطح تاب آوری را بیشتر بالا ببرد. در نتیجه با تأیید فرضیه های پژوهشی عملکرد پایینتر افراد وابسته ی به مواد در مقایسه باگروه گواه در مقیاس تاب آوری بر پیشگیری از عود و همچنین اثر بخشی روان درمانی شناختی- رفتاری در مقایسه ی با رویکرد مثبت نگر در ارتقاء تاب آوری بر پیشگیری از عود افراد وابسته ی به مواد تأیید شد. کلید واژه ها: اعتیاد، تاب آوری، گروه درمانی مثبت نگر و شناختی- رفتاری، پیشگیری از عود
خشنود بجان پور فرامرز سهرابی
اثر بخشی روش آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر افزایش عزت نفس و کاهش افسردگی در زنان دانشجوی متاهل مورد سو استفاده روانی و آزار جسمی قرار گرفته در سال 1389 مورد بررسی قرار گرفت. روش پژوهش پیش آزمون – پس آزمون در دو گروه زنان مورد سو استفاده روانی و آزار جسمی قرار گرفته، انجام گرفت. روش نمونه گیری در دسترس بود که زنانی که بیشترین نمرات را در دو پاره آزمون همسرآزاری داشتند، در دو گروه جای داده شدند(هر گروه 8 نفر). این پرسشنامه همسرآزاری ، اقتباس شده از پرسشنامه موفیت و همکاران (1997) با دو پاره آزمون سواستفاده روانی و جسمی (شمس اسفند آبادی، امامی پور و صدرالسادات، 1383) بود. ابزار دیگر ، پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت است که بعد از انتخاب گروه نمونه توسط آنها تکمیل شد. همچنین روش آموزش ایمن سازی در مقابل استرس مایکنبام (بی تا، ترجمه مبینی، 1386) که در 10 جلسه اجرا شد. از روش t مستقل و ancova برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج حاصله نشان داد که بین پیش آزمون و پس آزمون افسردگی و عزت نفس، در زنان مورد سواستفاده روانی قرار گرفته تفاوت معنادار وجود دارد (p<0.05). همچنین بین پیش آزمون و پس آزمون افسردگی و عزت نفس در زنان مورد سواستفاده جسمی قرار گرفته نیز، تفاوت معنادار وجود دارد .(p<0.05) نتایج تحلیل کوواریانس پس از تعدیل پیش آزمون نشان داد که میان اثربخشی روش درمانی در کاهش افسردگی، و همچنین افزایش عزت نفس در دو گروه تفاوت معناداری وجود ندارد (p>0.05). بنابراین، یافته ها حاکی از اینند که آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر کاهش افسردگی و بهبود عزت نفس در زنان مورد سواستفاده روانی قرار گرفته، و نیز در زنان مورد سواستفاده جسمی قرار گرفته موثر است. اما تاثیر این روش در بین گروه ها تفاوتی ندارد.
سعید طباطبایی برزکی فرامرز سهرابی
چکیده پژوهش حاضر با هدف شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه افراد افسرده و تعیین اثر آموزش و اجرای تکنیک های تجربی بر روی طرحواره های افراد افسرده صورت گرفت. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی و با اجرای خرده مقیاس افسردگی، از مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (dass-21)، 30 نفر به عنوان افراد افسرده و 30 نفر به عنوان غیر افسرده تعیین گردید و سپس پرسش نامه طرحواره ناسازگاراولیه یانگ بر روی دو گروه اجرا شد و با استفاده از آزمون t طرحواره های دو گروه با یکدیگر مقایسه شد که نتیجه آن نشان داد که طرحواره نقص، شکست، وابستگی/بی کفایتی، انزوای اجتماعی و محرومیت هیجانی در افراد افسرده نسبت به غیر افسرده از شدت بیشتری برخوردار است. در مرحله دوم پژوهش از بین افراد افسرده ، دو گروه کنترل و آزمایش انتخاب گردید.گروه آزمایش تحت آموزش تکنیک های تجربی طرحواره درمانی قرار گرفتند و بعد از پایان جلسات آموزش طرحواره های گروه آزمایش و کنترل با استفاده از پرسش نامه یانگ و از طریق آزمون لوین و تحلیل کو واریانس با یکدیگر مقایسه شدند که نتایج نشان داد طرحواره های افراد گروه آزمایش در قیاس با افراد گروه کنترل که تحت آموزش تکنیک های تجربی قرار نگرفته بودند بهبود یافته بود.
سید کمال الدین طباطبایی عینکی فرامرز سهرابی
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر گروه درمانی دینی/معنوی با رویکرد اسلامی و مبتنی بر اصول اساسی مذهب شیعه بر کیفیت زندگی و افسردگی بیماران وابسته به مواد در حال ترک شهر قم می باشد.روش پژوهش حاضر از نوع تجربی می باشد و در آن آزمودنی ها در دو گروه 13 نفره به صورت تصادفی انتخاب و گماشته شدند.در جلسه اول پس از پیش آزمون مراحل درمانی و آغازین گروه شکل گرفت و پس از 14 جلسه یک ساعت و نیمه که طررح درمانی آن توسط پژوهشگر طراحی شده بود پس آزمون صورت گرفت و نتایج به وسیله آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان از اثربخشی روش درمانی طراحی شده بر مولفه هاس کیفیت زندگی یعنی سلامت جسمی، سلامت روان شناختی، سلامت روابط بین فردی و سلامت محیطی داشت.
احسان شریفی فرامرز سهرابی
هدف از پژوهش حاضر تعیین میزان تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر کیفیت زندگی همسران بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس شهر اصفهان بود. جامعه آماری کلیه همسران افراد مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس بود. با استفاده از نمونه گیری تصادفی سیستماتیک (منظم)، تعداد 40 نفر از این افراد انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه 20 نفری آزمایش و کنترل گمارده شدند (هر گروه دارای ده همسر مرد و ده همسر زن). سپس گروه آزمایش طی 9 جلسه، یک بار در هفته تحت آموزش مهارت های زندگی قرار گرفتند، در حالیکه گروه کنترل در انتظار آموزش قرار گرفتند. ابزارهای این پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (فرم کوتاه 26 سئوالی) و پرسشنامه جمعیت شناختی محقق ساخته. با استفاده از تحلیل کوواریانس، نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش و گواه وجود دارد (001/0p<) به این بیان که میانگین نمرات کیفیت زندگی گروه آزمایش بطور معناداری بیشتر از گروه گواه است. لذا، فرضیه ی پژوهش مورد تأیید قرار گرفت. بنابر این می توان گفت که آموزش مهارت های زندگی بر کیفیت زندگی این افراد موثر واقع شده است.
سمیه میرحسینی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر کاهش احساس تنهایی زنان سرپرست خانوار طراحی شده است. این پژوهش در قالب طرح آزمایشی پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل انجام شد و پس از سه ماه پس آزمون دیگری گرفته شد تا میزان پایداری آموزش سنجیده شود. به این منظور جامعه زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر یزد به عنوان واحد مطالعاتی اولیه این تحقیق انتخاب گردید. جمعیت آماری این جامعه که در سه منطقه جغرافیایی شهر یزد پراکنده شده اند 2323 نفر می باشد. اکثر افراد این جامعه در دامنه سنی 35 تا 55 سال هستند بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 30 نفر ازاعضا جامعه به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. و به شیوه جایگزینی تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل، قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش تحت آموزش مهارتهای اجتماعی طی 8 جلسه 5/1 ساعته قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه تجدید نظر شده احساس تنهاییucla (راسل، پیلاو و کاترونا، 1980) بود. پس از بررسی پیش فرض های انجام تحلیل کوواریانس و اطمینان از محقق بودن شرایط آن از روشهای آماری تحلیل کوواریانس و آزمون t مستقل جهت بررسی فرضیه های تحقیق استفاده گردید. نتایج تجزیه و تحلیل یافته ها نشان داد که آموزش مهارت های اجتماعی بر کاهش احساس تنهایی زنان سرپرست خانوار موثر است و این نتیجه پس از گذشت سه ماه نیز پایدار بوده است. همچنین عامل تحصیلات رابطه معناداری با احساس تنهایی داشته است. در مجموع یافته های تحقیق بیانگر اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر کاهش احساس تنهایی زنان سرپرست خانوار بود
علی رضا رضوانی فر حسین اسکندری
به نظر می رسد برخی زیرساختهای شناختی در شکل گیری سوءمصرف و وابستگی به مواد، که به عنوان معضلی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نگریسته شده است، در ارتباط باشند. هدف این پژوهش بررسی و مقایسه ی ویژگی های شخصیتی افراد مستعد به سوءمصرف مواد و بهنجار در سه بعد تکانشگری، خطرپذیری و احساس جوئی است. نمونه مطالعه حاضر دو گروه (هر گروه متشکل از 30 نفر) مستعد به اعتیاد و عادی شهر تهران بوده که در شاخص های تکانشگری، خطرپذیری و احساس جوئی با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج نشان داد که دو گروه در هر سه شاخص تکانشگری و خطر پذیری و حس جوئی تفاوتهای معناداری با یکدیگر نشان دادند. بر اساس یافته های این پژوهش می توان این گونه نتیجه گرفت که جنبه های ژنتیکی و زیستی که خود را به صورت صفات متجلی می کنند نقش قابل توجهی در آسیب پذیری افراد نسبت به اعتیاد دارند.
محمد رضا متینی صدر رضا کرمی نیا
هدف از این پژوهش بررسی عوامل انسجام گروهی و ارتباط آن با پرخاشگری و افکار خودکشی درسربازان وظیفه به منظورارائه یک مدل پیشگیری بود.روش: تعداد 237نفر ازسربازان وظیفه مستقر در شهر تهران از طریق روش نمونه گیری طبقه ای ودردسترس با تناسب سطح تحصیلی زیر دیپلم،دیپلم و بالاتراز دیپلم انتخاب شدند.ابزارهای پژوهش عبارت بود از1- پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک (محقق ساخته)2- پرسشنامه انسجام گروهی نظامی (سی بلد و کلی)3- پرسشنامه پرخاشگری(هیوسمان،میلر و زللی4- مقیاس افکار خودکشی بک. این تحقیق از نوع همبستگی و پیش بینی است واز طریق رگرسیون چند متغیری به بررسی اثرات متغیز های تعریف شده پرداخته است.به منظوردست یابی به یک« مدل پیشگیری » محقق به ارائه یک مدل مفهومی از روابط میان متغیرها پرداخت.و بااستفاده ا نرم افزارلیزرل،آزمون این مدل انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد،میان عوامل انسجام گروهی با پرخا شگری وافکار خودکشی در سربازان وظیفه همبستگی معناداری وجود دارد(01/0 p <).ولی این همبستگی به صورت معکوس میباشد ،یعنی هرچه انسجام گروهی بیشتر باشد،پرخاشگری و افکارخودکشی کمتراست.ازمیان عوامل انسجام گروهی همبستگی میان عامل انسجام سربازبا فرمانده و افکارخودکشی بیشترا زعوامل دیگراست. (32/0- = r ، 01/0 p <) این بدان معناست که هر چقدر رابطه میان سرباز با فرمانده قویتر باشد میزان افکار خودکشی نیز درسربازان کمتر است. تحلیل رگرسیون چند متغیری نیز نشان دهنده یک رابطه خطی و پیش بینی کننده از متغیر افکار خود کشی توسط پرخاشگری و انسجام گروهی در سربازان وظیفه است. ولی یک مدل تعاملی این همبستگی را تقویت می کند هم چنین نتایج نشان دهنده عدم برازش مدل مفهومی توسط محقق بود .ولی با توجه به نتایج بدست آمده ونسبت بالای تمایلات مرگ واشتغالات ذهنی سربازان نسبت به این تفکرات ، مدل مفهومی دیگری که توسط محقق ارائه گردید برازش در حد قابل قبولی نشان داد . نتیجه گیری آنکه باوجود ارتباط وهمبستگی منطقی میان عوامل انسجام گروهی وپرخاشگری و افکار و تمایلا ت مرگ وخودکشی ، این نتایج از یک مدل گستره تر تعاملی حمایت می کند که در آن نقش متغیرهای قبل از دوران سربازی و یا خارج از محیط نظامی از جمله اعتقادات مذهبی ومعنوی بایستی در برنامه های پیشگیرانه پررنگتر دیده شود .هر چند که از عوامل انسجام گروهی نیز می توان در این رابطه در محیطهای نظامی حداکثر استفاده را نمود.
علی اسماعیلی فرامرز سهرابی
چکیده تحقیق اختلال وسواس – اجبار بعنوان یکی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین اختلالات روان شناختی محسوب می شود. این اختلال همچنین از مقاوم ترین اختلالات به درمان می باشد که با توجه به ماهیت آن لزوم جستجوی درمان هایی که از ایجاز و کارائی بهتر برخوردار باشد امری بدیهی بنظر می رسد. هدف اصلی تحقیق حاضر مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان شناختی – رفتاری بر بهبود بیماران مبتلا به اختلال وسواس – اجبار همایند و نا همایند با افسردگی بود. جامعه آماری این تحقیق کلیه افراد مراجعه کننده به مراکز مشاوره و مطب های خصوصی روان شناسان شمال تهران بودند. در یک طرح آزمایشی پیش آزمون پس آزمون چند گروهی با گروه کنترل 30 نفر از افراد مبتلا به اختلال وسواس –اجبار همایند و نا همایند با افسردگی بصورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. این مراجعان ، بر اساس معیار های dsm-iv-tr ، بعنوان افراد اختلال وسواس - اجبار مشخص شدند. پس از تشخیص، بطور تصادفی در 6 گروه 5 نفری چینش شدند. از این 6 گروه 4 گروه (دو گروه بصورت وسواس همایند و نا همایند با افسردگی تحت طرحواره درمانی، و دو گروه بصورت همایند و ناهمایند با افسردگی تحت درمان شتاختی – رفتاری) قرار گرفتند و دو گروه بعنوان گروه کنترل انتخاب شدند. ازچهار گروه آزمایشی دوگروه ( یک گروه وسواس – اجبار همایند با افسردگی و یک گروه ناهمایند با افسردگی ) هرکدام در 12 جلسه بصورت فردی تحت طرحواره درمانی و دو گروه دیگر به همین منوال تحت درمان شناختی – رفتاری قرار گرفتند. میزان شدت اختلال وسواس – اجبار آزمودنیهای گروههای آزمایش و کنترل بوسیله مقیاس وسواس – اجبار ییل براون (ybocs) قبل و بعد از اتمام جلسات درمانی مورد ارزیابی قرار گرفتند.داده ها به کمک روش تجزیه و تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بن فرنی تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که هردو روش طرحواره درمانی و درمان شناختی – رفتاری در بهبود شدت اختلال وسواس – اجبار همایند و ناهمایندبا افسردگی موثر بوده اند. همچنین بین دو روش در اثربخشی تفاوتی وجود نداشت.علاوه بر این همایندی و نا همایندی اختلال وسواس – اجبار با افسردگی اثر چندانی بر نتایج نداشت.در نتیجه با توجه به نتایج حاصل می توان گفت هم طرحواره درمانی و هم درمان شناختی – رفتاری هردو در بهبود شدت اختلال وسواس – اجبار تاثیر داشته اند. کلید واژه ها :اختلال وسواس – اجبارهمایند و ناهمایند با افسردگی، طرحواره درمانی، درمان شناختی - رفتاری
نسا چوخاچی زاده مقدم محمود گلزلری
با توجه به افزایش روزافزون آمار طلاق در کشور، اگر چه تمام افراد خانواده از جدایی دچار آسیبهای روانی متعدد می شوند، اما یکی از آسیب پذیرترین اقشار زنان هستند. ابتلا به انواع ناراحتی های روانی از جمله افسردگی، اصطراب، ناتوانی در تصمیم گیری، از دست دادن امید به ادامه ی زندگی و.... لذا توجه به این گروه از زنان مطلقه و بهبود سلامت روان آنها از اهمیت فراوان برخوردار است. این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی امیددرمانی بر کاهش افسردگی و افزایش خودکارآمدی زنان جوان مطلقه زیر 35 سال بوده است. به این منظور به شیوه ی دردسترس از زنان مطلقه جوان (زیر 35 سال) مراجعه کننده به فرهنگسرای خاوران،20 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جایزین شدند. به منظور اندازه گیری متغیر های مورد نظر از پرسشنامه های افسردگی بک، امید اسنایدر و خودکارآمدی شرر استفاده شد. پس از استفاده از spss برای توصیف داده ها، با استفاده از روش های آماری تحلیلی، فرض تحلیل کوواریانس (آنوا) نشان داد که برنامه امید درمانی پس از 8 جلسه منجر به افزایش امید (p<0/05)، کاهش افسردگی (p<0/05) و افزایش خودکارآمدی (p<0/05) در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. بنابراین این طور می توان تفسیر کرد که امید درمانی باعث افزایش امید و خودکارآمدی و کاهش افسردگی زنان جوان مطلقه زیر 35 سال شده است.
مهسا محمد اسماعیل محمود گلزاری
یکی از استرس زا ترین مسائل مربوط به رابطه ی زناشویی، وجود رابطه ی فرازناشویی در میان زوج هاست، رابطه ی که منجر به کاهش یافتن رضایت مندی زناشویی می شود. با توجه به فراوانی بالای این معضل اجتماعی و همچنین با توجه به میزان بالای استرس حاصل از آن، می توان لزوم انجام این پژوهش را دریافت. هدف: هدف اصلی تحقیق حاضرکه با استفاده از نظریه ی شیوه های مقابله ای لازاروس و فلکمن طراحی شده است، بررسی اثربخشی آموزش شیوه های مقابله با استرس بعد از رابطه ی فرازناشویی مرد جهت افزایش رضایت مندی زناشویی زن های در معرض آسیب است، از سوی دیگر اهداف فرعی این پژوهش عبارتند از: بررسی میزان اثر بخشی آموزش شیوه های مقابله با استرس بعد از رابطه فرازناشویی مرد، در افزایش استفاده از شیوه های مقابله ای مسئله مدار، کاهش استفاده از شیوه های مقابله ای هیجان مدار و غیرموثر و همچنین کاهش نگرش های ناکارآمد. روش: نمونه ی پژوهش حاضر را 20 نفر از زن های همسردار شهر تهران که به دلیل وجود رابطه فرازناشویی همسر خود به مرکز مشاوره بیدار و پرهام مراجعه کرده بودند، تشکیل می دهند . برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی نگرش های ناکارآمد، شیوه های مقابله ای، رضایت مندی زناشویی و یک پرسشنامه ی محقق ساخته در رابطه با وجود رابطه ی فرازناشویی همسر استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج: درجه ی معناداری بر اساس آزمون t نشان داد که آموزش شیوه های مقابله با استرس، رضایت مندی زناشویی زن های در معرض آسیب را افزایش نمی دهد (درجه معناداری برابر 15/0 ). نتایج این پژوهش با نتایج پژوهش های قبلی در تقابل است. از جمله عواملی که عدم نا همخوانی بین نتایج پژوهش حاضر و پژوهش های پیشین را تبیین میکند، می توان به وجود تفاوت عمده بین نمونه های پژوهش حاضر (زن هایی که در معرض رابطه ی فرازناشویی همسر خود قرار گرفته اند) و نمونه های پژوهش های پیشین اشاره کرد. به طور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که آموزش شیوه های مقابله با استرس به زن های در معرض آسیب، بعد از رابطه ی فرازناشویی همسر، نمی تواند رضایت مندی زناشویی آن ها را بالا ببرد. از سوی دیگر با توجه به درجه های معناداری به دست آمده، نتایج پژوهش نشان داد که آموزش شیوه های مقابله با استرس بعد از رابطه فرازناشویی مرد، استفاده از شیوه های مقابله ای مسئله مدار را افزایش می دهد، استفاده از شیوه های مقابله ای غیر موثر و نگرش های ناکارآمد را کاهش می دهد اما این پژوهش نتوانست استفاده از شیوه های مقابله ای هیجان مدار را کاهش دهد.
سعیده امانی فرامرز سهرابی
هدف: هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی (مدیریت استرس و ارتباط موثر) بر بهبود سلامت روان دانش آموزان دختر سال سوم متوسطه دارای والد با سبک فرزندپروری استبدادی است. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر روش تحقیق نیمه آزمایشی و با طرح تحقیق پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر سال سوم متوسطه شهر سنندج که در نیمسال اول سال تحصیلی1390– 1389مشغول به تحصیل و دارای والد با سبک فرزندپروری استبدادی هستند، می باشد. در پژوهش حاضر از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده گردید، ابتدا با استفاده از پرسشنامه ابعاد رفتاری والدین (محیط خانواده) نوع سبک فرزندپروری والدین دانش آموزان مشخص و26 نفر از آنها که دارای والد مستبد بودند، به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (12) و گواه (14نفر) جایگزین شدند، سپس دو مهارت زندگی مدیریت استرس و ارتباط موثر در10جلسه 5/1 ساعته برای گروه آزمایش اجرا و از هر دو گروه پیش آزمون و پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومیghq-28) در قبل و بعد از اجرای جلسات گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماریt گروههای مستقل انجام گرفت. یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد که بین قبل و بعد از آموزش در ابعاد نشانه های بدنی و اضطراب و نمره کل سلامت روان دانش آموزان تفاوت معنی دار آماری وجود داشت ولی در دو بعد عملکرد اجتماعی و افسردگی این اختلاف معنادار نبود. نتیجه گیری: در دوره نوجوانی می توان با استفاده از آموزش مهارتهای زندگی میزان استرس و اضطراب دانش آموزان در معرض خطر را کم و به طور کلی سلامت روان آنها را ارتقا داد.
ملیحه سازگار فرامرز سهرابی
پرورش افرادی سرشار از شور و نشاط همراه با انگیزه و هدف در زندگی و فراهم آوردن امکانات لازم در این زمینه از اهداف اصلی روانشناسی نوین و تعلیم و تربیت در عصر جدید است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مولفه های هوش معنوی از دیدگاه آمرام بر بهزیستی درونی دانشجویان دختر پردیس قم انجام پذیرفت. روش جمع آوری داده ها نمونه گیری تصادفی ساده از دانشجویان داوطلب بود. برای این منظور تعداد 24 نفر از دانشجویان داوطلب شرکت در جلسات آموزشی انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش وگواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه های رضایت از زندگی و عاطفه مثبت و منفی بود و داده های خام بدست آمده با استفاده از روش آماری t مستقل برای مقایسه میانگین های دو گروه تجزیه و تحلیل شدند. با تحلیل این داده ها و آزمون فرضیه های پژوهش این نتایج بدست آمد: فرضیه پژوهشی اول محقق که عبارت بود از : " آموزش مولفه های هوش معنوی آمرام بر افزایش میزان بهزیستی درونی موثر است " با میزان 99% اطمینان تایید شد. فرضیه دوم پژوهش این بود که آموزش مولفه های هوش معنوی از دیدگاه آمرام بر افزایش میزان رضایت از زندگی موثر است. این فرضیه نیز با 99% اطمینان و در سطح آلفای 01/0 تایید شد. فرضیه سوم این بود که آموزش مولفه های هوش معنوی از دیدگاه آمرام بر افزایش میزان عاطفه مثبت موثر است. فرضیه پژوهشی سوم در سطح آلفای 05/0 با 95% اطمینان تایید گردید و فرضیه چهارم محقق نیز که عبارت بود از: آموزش مولفه های هوش معنوی از دیدگاه آمرام بر کاهش میزان عاطفه منفی موثر است؛ در سطح آلفای 01/ 0 با 99% اطمینان تایید شد.
مهدی کریمی زارچی فرامرز سهرابی
مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای طرحواره های ناسازگار اولیه بین سبک های فرزند پروری ادراک شده و صفات شخصیتی خوشه b انجام شد. طرح تحقیق از نوع توصیفی است و جامعه آماری آن را کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه های شهرستان یزد تشکیل می دهند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی، تعداد 177 نفر از آنها ا انتخاب شدند. در روش اجرای پژوهش به منظور بررسی رابطه بین متغیرها از ضریب همبستگی پیرسون و به منظور بررسی نقش واسطه ای طرحواره های ناسازگار اولیه بین سبک های فرزندپروری ادراک شده و صفات شخصیتی خوشه b از روش تحلیل واسطه ای استفاده شد، بدین صورت که تاثیر سبک های فرزندپروری ادراک شده، به عنوان متغیر پیش بین، روی صفات شخصیتی خوشه b به عنوان متغیر ملاک از طریق 5 حوزه طرحواره به عنوان متغیر واسطه ای مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که حوزه طرد و بریدگی نقش واسطه ای را بین سبک فرزند پروری ادراک شده والدین طرد کننده و صفات شخصیتی خوشه b ایفا می کند. حوزه خود گردانی و عملکرد مختل نقش واسطه ای را بین هر دو سبک فرزند پروری ادراک شده والدین بیش کنترل گر و هم چنین والدین بازدارنده و تنبیه گر و صفات شخصیتی خوشه b ایفا می کند و حوزه های طرد و بریدگی و خودگردانی و عملکرد مختل هر دو نقش واسطه ای را بین سبک فرزند پروری ادراک شده والدین سهل انگار و آشفته و صفات شخصیتی خوشه b ایفا می کنند
صدیقه بخشوده علیرضا مقدس
چکیده: هدف پژوهش حاضر مقایسه هوش هیجانی در سه گروه اعتیادپذیر، معتاد در حال ترک و افراد عادی 35-20 ساله شهرستان شهربابک می باشد. روش پژوهش پیمایشی یا توصیفی است و گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه صورت گرفته است. جامعه آماری این پژوهش تمامی مردان 20- 35 ساله شهرستان شهربابک بودند. به منظور تعیین اعضای نمونه ابتدا مقیاس ایرانی آمادگی به اعتیاد زرگر روی افرادی که به صورت تصادفی ساده از میان اعضای جامعه انتخاب شده بودند اجرا گردید، سپس 15 نفر از کسانی که در این آزمون نمره بالایی کسب کردند به عنوان گروه اعتیاد پذیر در نظر گرفته شدند. همچنین به صورت تصادفی ساده 15 نفر از افراد معتادی که به مرکز ترک اعتیاد شهرستان شهربابک مراجعه می کردند به عنوان گروه در حال ترک پژوهش و 15 نفر از افراد عادی به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. به منظور سنجش میزان هوش هیجانی افراد هر سه گروه از پرسشنامه هوش هیجانی سیبریا شرینگ استفاده شد. یافته ها با کمک روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی شفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد بین میانگین نمره هوش هیجانی سه گروه تفاوت معنادار وجود دارد. به این بیان که میزان هوش هیجانی افراد اعتیاد پذیر و معتاد درحال ترک به طور معناداری پایین تر از افراد عادی می باشد. پیشنهاد می شود که در پژوهش های بعدی مولفه های هوش هیجانی نیز در این افراد مورد مقایسه قرار بگیرد. کلید واژه ها: هیجان، هوش هیجانی، اعتیاد، اعتیاد پذیر چکیده: هدف پژوهش حاضر مقایسه هوش هیجانی در سه گروه اعتیادپذیر، معتاد در حال ترک و افراد عادی 35-20 ساله شهرستان شهربابک می باشد. روش پژوهش پیمایشی یا توصیفی است و گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه صورت گرفته است. جامعه آماری این پژوهش تمامی مردان 20- 35 ساله شهرستان شهربابک بودند. به منظور تعیین اعضای نمونه ابتدا مقیاس ایرانی آمادگی به اعتیاد زرگر روی افرادی که به صورت تصادفی ساده از میان اعضای جامعه انتخاب شده بودند اجرا گردید، سپس 15 نفر از کسانی که در این آزمون نمره بالایی کسب کردند به عنوان گروه اعتیاد پذیر در نظر گرفته شدند. همچنین به صورت تصادفی ساده 15 نفر از افراد معتادی که به مرکز ترک اعتیاد شهرستان شهربابک مراجعه می کردند به عنوان گروه در حال ترک پژوهش و 15 نفر از افراد عادی به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. به منظور سنجش میزان هوش هیجانی افراد هر سه گروه از پرسشنامه هوش هیجانی سیبریا شرینگ استفاده شد. یافته ها با کمک روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی شفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد بین میانگین نمره هوش هیجانی سه گروه تفاوت معنادار وجود دارد. به این بیان که میزان هوش هیجانی افراد اعتیاد پذیر و معتاد درحال ترک به طور معناداری پایین تر از افراد عادی می باشد. پیشنهاد می شود که در پژوهش های بعدی مولفه های هوش هیجانی نیز در این افراد مورد مقایسه قرار بگیرد. کلید واژه ها: هیجان، هوش هیجانی، اعتیاد، اعتیاد پذیر
اعظم جوادزاده فرامرز سهرابی
رژیم های لاغری، ورزش شدید، جراحی های زیبایی، و نگرانی از ظاهر فیزیکی بخشی از تجربه ی زنان در جوامع کنونی است. یکی از عوامل زمینه ساز افزایش شیوع اختلالات خوردن نیز تاکید روز افزون بر لاغری در استانداردهای زیبایی است. این استانداردهای غیر واقعی که توسط جامعه بر زنان تحمیل می شود موجب افزایش خطر اختلالات خوردن و نگرانی های ناشی از تصویر بدنی در میان آنان می شود. همراه با نگرانی های ناشی از تصویر بدنی، اضطراب اجتماعی جسمانی نیز رفتار زنان را تحت تاثیر قرار می دهد. اضطراب اجتماعی جسمانی، اضطرابی است که افراد هنگام که تصور می کنند دیگران در حال ارزیابی بدنشان هستند احساس می کنند. به عقیده کرافورد و اکلوند (1994) اضطراب اجتماعی جسمانی از طریق تعامل با شرایط موقعیتی مرتبط با نمایش فیزیک شخص، بر رفتار تاثیر می گذارد. بر اساس نتایج برخی پژوهش ها فعالیت ورزشی تاثیر مثبتی بر تصویر بدنی و اضطراب اجتماعی جسمانی دارد. پژوهش حاضر که از نوع علی- مقایسه ای است به مقایسه میزان رضایت از تصویر بدنی، اضطراب اجتماعی جسمانی و عزت نفس در میان زنان ورزشکار و غیر ورزشکار پرداخته است. بدین منظور 100 دانشجوی دختر ورزشکار و غیر ورزشکار که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند پرسشنامه های روابط خود- بدن (mbsrq)، مقیاس اضطراب اجتماعی جسمانی (spas-7) و مقیاس عزت نفس روزنبرگ را تکمیل کردند. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد دختران دانشجوی ورزشکار از میزان رضایت از تصویر بدنی و عزت نفس بالاتر و اضطراب اجتماعی جسمانی پایین تری نسبت به دختران دانشجوی غیر ورزشکار برخوردار هستند. در نتیجه گیری کلی، یافته های پژوهش نشان دهنده تاثیر مثبت ورزش بر متغیرهای فوق می باشد.
علیرضا سپهرارا محمود گلزاری
در این پژوهش، اثربخشی روش حساسیت زدایی منظم بر کاهش اضطراب جدایی و افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان راهنمایی مدارس شبانه روزی بررسی شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان راهنمایی مدارس شبانه روزی شهرستان سبزوار در سال تحصیلی 90- 1389و نمونه آن 24 نفر از این دانش آموزان را شامل می شود که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شده اند. ابزار استفاده شده در این پژوهش عبارت است از پرسشنامه اضطراب اسپنس کودکان و معدل نیمسال اول و دوم دانش آموزان، به عنوان عملکرد تحصیلی آنها در نظر گرفته شد. طرح پژوهش، از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه است. پس از انتخاب تصادفی گروه های آزمایشی و گواه، ابتدا در هر دو گروه پیش آزمون اجرا شد. سپس، مداخله آزمایشی (روش حساسیت زدایی منظم) در گروه آزمایشی اجرا شد و پس از اتمام برنامه آموزشی، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر روش آمار توصیفی نظیر میانگین و انحراف معیار از روش های آمار استنباطی همانند تحلیل کوواریانس و همبستگی استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که روش حساسیت زدایی منظم، کاهش اضطراب جدایی و افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایشی را در مقایسه با گروه گواه باعث شد.
حیدر کسروی حسین اسکندری
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مهارتهای اجتماعی بر افزایش شادکامی و هدفمندی در بین افراد آلوده به ویروس نقص ایمنی اکتسابی انجام شده است. انسان موجودی اجتماعی و ناگزیر به برقراری ارتباطات اجتماعی است و از آنجا که این بیماران از سوی اجتماع طرد می شوند لازم و ضروریست که به آنها در ایجاد ارتباط مجدد و موثر با جامعه کمک کرد روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و با حجم نمونه 30 نفر بوده که بصورت تصادفی از افراد تحت پوشش مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری شهرستان کرمانشاه از دو جنس زن و مرد انتخاب شده، و در دو گروه گواه و آزمایش قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش، طی 10 جلسه 2 ساعته تحت آموزش مهارتهای اجتماعی قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از روش کوواریانس و 2 پرسشنامه شادکامی آکسفورد و هدف در زندگی کرامباف و ماهولیک استفاده شد. یافته ها: فرضیه های تحقیق عبارت بود از؛ 1- آموزش مهارتهای اجتماعی به افراد آلوده به ویروس نقص ایمنی اکتسابی باعث افزایش شادکامی در آنها می شود، 2- آموزش مهارتهای اجتماعی به افراد آلوده به ویروس نقص ایمنی اکتسابی باعث افزایش هدفمندی در آنها می شود. نتایج تحلیل کوواریانس، 2 فرضیه تحقیق را با 99% اطمینان به اثبات رسانید. یعنی آموزش مهارتهای اجتماعی بر افزایش شادکامی و هدفمندی آزمودنی ها موثر میباشد. نتایج: نتیجه گیری نهایی تحقیق نشان داد که؛ آموزش مهارتهای اجتماعی بر افزایش شادکامی و هدفمندی آزمودنی ها موثر بوده، و این اثربخشی در طی گذشت زمان پا برجاستی آموزش مهارت های زندگی باعث افزایش امید به زندگی در بین افراد آلوده به ویروس hiv می گردد، و این اثربخشی با گذر زمان نیز باقی خواهد ماند. پس از نتیجه گیری در پایان پژوهش پیشنهادات و محدویت های تحقیق ارائه شد
میدیا کسروی احمد برجعلی
مقدمه: یکی از مشکلات افراد آلوده به ویروس نقص ایمنی اکتسابی این است که بواسطه نوع بیماریشان و بدنامی ناشی از آن قادر به حفظ روابط بین فردی خود نبوده؛ قدرت تصمیم گیری را در بسیاری شرایط از دست می دهند. از طرفی مهارت خودآگاهی یکی از ضرورتهای تصمیم گیری است. بنابراین لازم است این دو مهارت به آنان آموزش داده شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مهارتهای زندگی بر افزایش امید به زندگی در بین این افراد صورت گرفته است. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و کاربردی است. حجم نمونه تحقیق شامل 30 نفر (زن و مرد) از بیماران مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری شهرستان کرمانشاه بود که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردیده و طی 10 جلسه 2 ساعته آموزش داده شدند. از پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر و روش آماری کوواریانس برای جمع آوری اطلاعات و تحلیل داده ها استفاده گردید. یافته ها: فرضیه های پژوهش طبق تحلیل کوواریانس نمرات امید و تحلیل کواریانس نمرات پیگیری امید به زندگی، با سطح معناداری 99% اطمینان به اثبات رسید، و نشانگر اثر بخشی آموزش مهارتهای زندگی بر میزان امید به زندگی افراد بود. نتایج: بنایراین اینگونه نتیجه گیری شد که آموزش مهارتهای زندگی باعث افزایش امید به زندگی در بین افراد مورد مطالعه گردیده، و این اثربخشی در طی گذر زمان پایدار میباشد.
ژینوس ملک سعیدی جلال یونسی
پژوهش حاضر به منظور بررسی میزان اثر بخشی آموزش مهارت های تتظیم منابع تکوین خود بر کاهش تعارضات زناشویی زنان انجام گرفت. روش پژوهش تجربی و ازنوع پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری تمامی زنان ساکن شرق تهران و حجم نمونه شامل 28 نفر بود؛ که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای اتنخاب و به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شده بودند. ابزار پژوهش پرسشنامه تعارضات زناشویی (mcq) بوده است. آزمودنی های گروه آزمایش طی هشت جلسه (هر جلسه 120 دقیقه) تحت آموزش مهارت های تنظیم منایع تکوین خود قرار گرفتند، در حالیکه گروه گواه هیچ نوع مداخله ای را دریافت ننمودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کواریانس استفاده شد.نتایج نشان داد آموزش مهارت های تنظیم منابع تکوین خود (در سطح 01/0) بر کاهش تعارضات زناشویی زنان موثر بوده است. همچنین این روش آموزشی(در سطح 01/0) بر افزایش: همکاری، رابطه جنسی، و کاهش: واکنش های هیجانی، جلب حمایت فرزند(ان) و رابطه فردی با خویشاوندان خود، در زنان موثر بوده؛ ولی بر افزایش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان (در سطح 5% ) و کاهش جدا کردن امور مالی زوجین از یکدیگر، موثر نبوده است.
محمد فتحی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ویژگی های شخصیتی و سبک های هویت در دانشجویان پسر معتاد به اینترنت و عادی ساکن در خوابگاه های دانشجویی دانشگاه تهران در سال تحصیلی90-89 انجام گرفت. طرح پژوهش از نوع علی – مقایسه ای بود. جامعه آماری طرح شامل کلیه دانشجویان ساکن در خوابگاه بود. تعداد 380 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند به این صورت که با مراجعه به اتاق دانشجویان اقدام به اجرای پرسشنامه شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت یانگ(iad)، ویژگی های شخصیتی (neo) و سبک های هویت برزونسکی(isi-6) جمع آوری و با استفاده از آزمون آماری t، تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان داد که بین دانشجویان معتاد به اینترنت و عادی از نظر ویژگی های شخصیتی روان رنجورخویی تفاوت وجود دارد و این رابطه مثبت است یعنی با افزایش نمرات روان رنجورخویی، نمرات اعتیاد به اینترنت بالا می رود. همچنین بین سه مولفه برونگرایی، سازش پذیری و وظیفه شناسی و اعتیاد به اینترنت رابطه وجود دارد و این رابطه معکوس است یعنی با افزایش نمرات این سه مولفه، نمرات اعتیاد به اینترنت کاهش می یابد و برعکس. اما از نظر ویژگی شخصیتی گشودگی به تجربه تفاوتی بین دو گروهمشاهده نشد. بین دو گروه از نظر هویت اطلاعاتی تفاوت وجود دارد و این تفاوت در جهت معکوس است. یعنی با افزایش نمرات سبک هویت اطلاعاتی، نمرات اعتیاد به اینترنت کاهش می یابد و بالعکس. اما این رابطه در دو سبک هنجاری و سردرگم مثبت بود. یعنی با افزایش نمرات سبک هویت هنجاری و سردرگم - اجتنابی، نمرات اعتیاد به اینترنت افزایش می یابد و بالعکس.
لیلا پورسمر فرامرز سهرابی
شکایات جسمانی و روانی به شکل دایمی و آزاردهنده که در طول دوره پیش از قاعدگی در زنان رخ می دهد به عنوان سندرم پیش از قاعدگی شناخته می شود و بسته به شدت علائم 3 تا 49% از زنان را گرفتار می کند.این پژوهش در ارتباط با بررسی اثربخشی روش آرمیدگی یش رونده عضلانی در کنترل علام سندرم پیش از قاعدگی و ارتقا سطح کیفیت زندگی زنان در سنین باروری انجام شدد.پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و در بین زنان و دختران بین 20 تا 35 سال انجام شد. روش نمونه گیری در دسترس و تعداد نمونه 30 نفر بود. که به طور تصادفی به دو گروه 15 نفره کنترل و آزمایش تقسیم شدند و به گروه آزمایش روش آومیدگی پیش رونده عضلانی آموزش داده شد و گروه کنترل تحت درمان قرار نگرفت. پرسشنامه محقق ساخته جمعیت شناختی، پرسشنامه علامت شناسی آبراهام تیلور و فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی در طی دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون اجرا گردید.تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t انجام گرفت.نتایج نشان داد که این روش در کنترل علائم پیش از قاعدگی موثر است و باعث ارتقا سطح کیفیت زندگی زنان می گردد.استفاده از این روش با اطمینان 95% در کاهش مجموعه علایم سندرم پیش از قاعدگی موثر است. همچنین با اطمینان 95% استفاده از روش آرمیدگی پیش رونده عضلانی در اراقا سطح کیفیت زندگی زنان موثر است.
احسان سهل البیع حسن احدی
یافته های این پژوهش نشان می دهد که در هر دو گروه دانشجویان رشته های علوم انسانی و دانشجویان رشته ای فنی بین خلاقیت و رقابت جویی رابطه همبستگی مثبت وجود دراد . بعلاوه مشخص شد بین دو گروه از نظر متوسط نمره خلاقیت تفاوت معناداری وجود ندارد و در ویژگی رقابت جویی دانشجویان رشته های علوم انسانی نمره های بالاتری کسب کرده اند.
قباد بهامین علیرضا مقدس
مطالعه حاضر با استفاده از دو گروه آزمایش و کنترل به بررسی اثربخشی آموزش سخت رویی بر روی افکار خودکشی، کیفیت زندگی و سطح لیپوپروتیئن آ بیماران افسرده پرداخت. نمونه شامل 24 نفر می شد که به روش تصادفی جمع آوری گشتند . برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که تأثیر سخت رویی بر کاهش افکار خودکشی و کیفیت زندگی معنادار بوده ولی تأثیر آن بر روی سح لیپوپروتیئن های آ معنادار نبود.
مریم فلاح ابراهیم نژاد احمد برجعلی
هدف این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش مادر- نوجوان مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن در کاهش میزان افسردگی دختران نوجوان دبیرستانی شهر تهران، بود. این پژوهش از نوع مطالعات شبه آزمایشی است و از طرح گروهی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه ی آماری این پژوهش، شامل کلیه ی دبیرستان ها و مراکز پیش دانشگاهی دخترانه ی شهر تهران بود. نمونه ی این پژوهش نیز متشکل از 30 دختر نوجوان (سال اول دبیرستانی) بود که بر اساس ملاک های شمول و نمره ی 8 و بالاتر در پرسشنامه ی افسردگی بک (فرم کوتاه)، انتخاب شدند. از این افراد 15 نفر به طور تصادفی در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل، قرار داده شدند. افراد گروه آزمایش، به مدت 12جلسه تحت آموزش مادر- نوجوان مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن، قرار گرفتند. همه ی آزمودنی ها در آغاز، جلسه ی هفتم، پایان پژوهش و ماه پس از پایان آموزش مادرـ نوجوان مبتنی بر سبک دلبستگ ایمن، از نظر میزان افسردگی، بوسیله ی آزمون افسردگی بک (فرم کوتاه) مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها نیز از آزمون طرح اندازه گیری های مکرر استفاده شد. نتایج آزمون طرح اندازه گیری های مکرر (018/11=f، با درجه ی آزادی= 257/2 و 679/58، سطح اطمینان= 05/0) گویای معنی دار بودن تفاوت دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ میزان افسردگی در مرحله ی پس آزمون و پیگیری بود. یافته های این پژوهش نشان داد که آموزش مادر- نوجوان مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن، در کاهش میزان افسردگی دختران نوجوان دبیرستانی، موثر بوده است. کلید واژه ها: آموزش مبتنی بر دلبستگی، افسردگی، مادر، نوجوان.
لیلا میرزایی ابوالفضل کرمی
هدف تحقیق حاضر، بررسی رابطه سبکهای دلبستگی مادران و سازگاری عاطفی و اجتماعی دختران نوجوان در مدارس دوره متوسطه شهرستان ورامین بود. طرح این پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود.جامعه آماری این پژوهش را دو گروه تشکیل می داد: گروه اول، تمامی دانش آموزان دختر مدارس دوره متوسطه شهرستان ورامین در سال تحصیلی 1390 – 1389و گروه دوم، مادران این دانش آموزان بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای ، 160 مادر و نوجوان دختر از میان مدارس متوسطه شهرستان ورامین انتخاب شدند. به منظور ارزیابی سبکهای دلبستگی مادران و سازگاری عاطفی و اجتماعی دختران نوجوان، به ترتیب از پرسشنامه های سبکهای دلبستگی بزرگسال هازان و شیور و سازگاری دانش آموزان دبیرستانی سینها و سینگ استفاده شد. نتایج پژوهش با استفاده از روش همبستگی و رگرسیون چند متغیری گام به گام نشان داد که از بین سبک های دلبستگی، دو سبک ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا، رابطه مثبت و معناداری با ناسازگاری کل دارند. از میان سه سبک دلبستگی، تنها سبک دلبستگی ناایمن – دوسوگرا دارای رابطه مثبت و معنادار با ناسازگاری عاطفی و تنها سبک دلبستگی ناایمن – اجتنابی دارای رابطه مثبت و معنادار با ناسازگاری اجتماعی در سطح 01/0 بود. متغیرهای پیش بین یعنی سبکهای دلبستگی مادران، 8/15 درصد از کل واریانس سازگاری کلی نوجوان را پیش بینی کردند.
حکیمه شیرزاد احمد برجعلی
هدف: هدف از پژوهش حاضر، اثربخشی شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری بر کاهش افسردگی و ارتقاء رضایت زناشویی زنان افسرده مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده بهزیستی شهر ساری بود. روش: در یک طرح تحقیقی نیمه تجربی (نیمه آزمایشی) و با استفاده از نمونه گیری در دسترس، 40 آزمودنی زن با نارضایتی زناشویی که از قبل توسط مصاحبه بالینی و تشخیص روان پزشک مرکز افسرده تشخیص داده شده بودند، پرسشنامه افسردگی بک تجدید نظر شده و همچنین پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ را پر کردند، از بین این افراد 20 نفر واجد شرایط ورود به طرح (یعنی دریافت درجه افسردگی متوسط یا خفیف و عدم رضایت از روابط زناشویی) بودند که از بین این 20 نفر 10 نفر به طور تصادفی در گروه آزمایش و 10 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش در 12 جلسه هفتگی شناخت درمانی گروهی شرکت کردند. آزمودنیهای گروه گواه تحت هیچ گونه آموزش گروهی قرار نگرفتند. آزمودنیهای دو گروه قبل از شروع درمان و در مقاطع مورد نظر (بعد از جلسه دوازدهم و یک ماه پس از درمان) پرسشنامه های افسردگی بک تجدید نظر شده و رضایت زناشویی انریچ را تکمیل کردند. فرضیه های تحقیق عبارت بود از: 1- شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری بر کاهش افسردگی زنان افسرده موثر است. 2- شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری بر ارتقاء رضایت زناشویی زنان افسرده موثر است. 3- شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری در مرحله پیگیری بر کاهش افسردگی ثبات دارد. 4- شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری در مرحله پیگیری بر ارتقاء رضایت زناشویی ثبات دارد. یافته ها: آزمون t مستقل بین دو گروه آزمایش و گواه در عامل نمرات اختلافی افسردگی (پیش آزمون- پس آزمون)، (پس آزمون – پیگیری) و در عامل نمرات اختلافی رضایت زناشویی (پیش آزمون- پس آزمون)، (پس آزمون – پیگیری) نشان داد که شناخت درمانی گروهی بر کاهش افسردگی و نیز ارتقاء رضایت زناشویی زنان افسرده تاثیر دارد. همچنین شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری در مرحله پیگیری بر کاهش افسردگی ثبات دارد اما بر ارتقاء رضایت زناشویی ثبات نشان نداد. نتیجه گیری: به نظر می رسد با توجه به اینکه شناخت درمانی گروهی بر کاهش افسردگی و ارتقاء رضایت زناشویی زنان مبتلا به افسردگی خفیف و متوسط موثر است، می توان در مراکز مشاوره خانواده از این روش سود جست. کلید واژه ها: شناخت درمانی گروهی، افسردگی، رضایت زناشویی، مایکل فری
فاطمه قاسم بروجردی فرامرز سهرابی
مقدمه: امروزه به علت افزایش بروز بیماری هایی جدی مانند سرطان به دلایل گوناگون، بررسی عواملی مانند سبک دلبستگی که امکان دارد در مقابل? کارآمد یا ناکارآمد با این بیماری و نهایتاً سلامت روانی بالاتر یا پایین تر فرد، به خصوص در دوران بحرانی نوجوانی نقش داشته باشد، اهمیت بسزایی دارد. هدف این پژوهش تعیین چگونگی ارتباط بین متغیرهای سبک دلبستگی شکل گرفته از دوران طفولیت، انتخاب راهبرد مقابله ای هنگام بروز بحران بیماری سرطان و سلامت روانی نوجوانان پسر مبتلا به سرطان است، تا مشخص شود که آیا هیچ یک از سبک های دلبستگی در انتخاب راهبردهای مقابله ای کارآمد و نتیجتاً کسب سلامت روانی بالا در این دوران نقش دارند یا خیر. روش: در این پژوهش پرسشنامه های مقیاس دلبستگی بزرگسالان (raas)، راهبردهای مقابله ای (wocq) لازاروس و سلامت عمومی (ghq) توسط نمون? 50 نفری نوجوانان پسر مبتلا به سرطان 17 تا 20 ساله تکمیل گردیده اند و سپس با استفاده از روش های آمار توصیفی برای تعیین همبستگی بین نمره های این پرسشنامه ها و تحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون و دو رشته ای نقطه ای استفاده شده است. یافته ها: بر اساس یافته ها، کلیه فرضیه های این پژوهش رد شدند، و به این ترتیب بین نوع سبک دلبستگی با میزان استفاده از راهبردهای مقابله ای مسأله مدار یا هیجان مدار در نوجوانان پسر مبتلا به سرطان رابطه معنی داری وجود نداشت. همچنین بین نوع راهبردهای مقابله ای و سلامت روانی و نیز بین نوع سبک دلبستگی و سلامت روانی این گروه ارتباط معنی داری دیده نشد. بحث و نتیجه گیری: به موجب این یافته ها نتیجه گرفته می شود که طی کردن دوران بحرانی ابتلا به بیماری سرطان در دور? رشدی پرتلاطمی از زندگی می تواند به قدری پیچیده و تأثیر گذار باشد که باعث از بین رفتن نقش دلبستگی شکل گرفته از بدو تولد در انتخاب نوع راهبرد مقابله ای در دوران ابتلا به سرطان در نوجوانی و نهایتاً سلامت روانی شود.
هادی زارع احمد برجعلی
یکی از مهترین عواملی که باعث آغاز، حفظ، تشدید افسردگی می شود نشخوار فکری است. هدف این پژوهش اثر بخشی درمان فراشناختی بر کاهش میزان افسردگی و نشخوار فکری در بیماران با تشخیص افسردگی اساسی است. بدین منظور درمان فراشناختی برای سه بیمار با تشخیص اختلال افسردگی اساسی در قالب یک طرح موردی a-b به مدت 8 جلسه انجام شد.برای ارزیابی تغییرات درمانی از سیاهه افسردگی بک، مقیاس توأم با نشخوار فکری، مقیاس باورهای فراشناختی منفی و باورهای فراشناختی مثبت استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که شاخص بهبودی برای افسردگی در آزمودنی ها 76درصد می باشد و همچنین نمره افسردگی سه آزمودنی کمتر از نمره برش 14 به دست آمد و این حاکی از بهبود نشانه های افسردگی می باشد. نتایج سایر اندازه گیری ها در قالب نمودار های خطی و ستونی نمایش داده شده است. به نظر می رسد درمان فراشناختی در قالب جلسات انفرادی می تواند درمان موثری برای بیماران با تشخیص افسردگی اساسی باشد . این تاثیر می تواند به واسطه نشانه قرار دادن عوامل واسطه و نگهدارنده اختلال افسردگی اساسی(نشخوار فکری و باورهای فراشناختی) انجام پذیرد.
مریم اسدی فرامرز سهرابی
دوران نوجوانی برای اصلاح یک بزهکار شاید آخرین فرصت برای ماندگار ترین تغییرات باشد. اعمال تکانه-ای و پرخاشگرانه، یکی از دلایل بازداشتهای این نوجوانان است. رشد جوانه ی همدلی و رفتارهای اجتماع گرا و نوع دوستانه، بعلاوه ی توان کنترل اعمال پرخاشگرانه تکانه ای سبب ساز انگیزه برای مطالعه ی پیش روست. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه آموزشی بخشش بر کاهش پرخاشگری، افزایش همدلی و بخشش نوجوانان پسر بزهکار است. بدین منظور نمونه ای به حجم 24 نفر به صورت تصادفی ساده از میان پسران در بند کانون اصلاح و تربیت گرفته شد و به شیوه ی تصادفی در دو گروه گمارده شدند. 12 نفر در جلسات آموزشی برنامه ی هرمی ریچ ورثینگتون (2002) شرکت کردند و 12 نفر دیگر گروه انتظار را تشکیل می دادند. جلسات درمان در طی 8 جلسه ی یک ساعته و به مدت 4 هفته برگزار شد. برای ارزیابی تغییرات در میزان پرخاشگری، بخشش و همدلی از پیش آزمون تا پس آزمون، به ترتیب از پرسشنامه ی پرخاشگری ، پرسشنامه صفات همدلی باتسون (1993) و پرسشنامه ی انگیزه های بین فردی مرتبط با آسیب (؛ مک کالا و همکاران، 1998 )، استفاده شد. برای مقایسه ی میانگین اختلاف میان نمرات پیش تست و پس تست گروه درمان و کنترل از تحلیل آماری تی استیودنت برای گروههای مستقل استفاده شد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که درمان بخشش سبب افزایش میزان همدلی و همین طور بخشش در نوجوانان بزهکار می گردد، اما اثر بخشی درمان بخشش بر کاهش پرخاشگری تایید نشد. بنابراین می توان گفت که برنامه آموزشی بخشش سبب افزایش رفتارهای اجتماع گرا و کاهش ریسک بزهکاری می گردد و با کاهش رفتار های انتقامی و کینه توزانه باعث افزایش میل به بخشش می گردد.
زینب هستی فرامرز سهرابی
یک طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد که در 3دبستان دخترانه شهرستان ایوان به انجام رسید و 60کودک در میان این دانش آموزان بصورت تصادفی انتخاب گریدند و در این میان 30کودک در گروه آزمایش و 30کودک در گروه گواه قرار داده شدند.ابزار مور آزمایش ,پرسشنامه هنجاری شده ایرانی بود.روش اجرای این آزمایش بدین صورت بود که قبل آغاز پژوهش,پرسش نامه توسط والدین تکمیل گردید و پس از اجرا,مجددا توسط والدین کودکان ,پرسشنامه تکمیل گردید.نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که بازی های گروهی در یادگیری مهارت کنترل خشم و نیز در کاهش پرخاشری کودکان موثر بوده است.
رضا رزاقی احمد برجعلی
هدف از این پژوهش بررسی چالش های سلامت جنسی نوجوانان تحت مراقبت شبانه روزی و مشخص نمودن اثربخشی برنامه آموزش جنسی بر دانش، نگرش و جودپنداره جنسی آنهاست. نوجوانان جدا شده از خانه به واسطه جدایی و تجربه رویدادهای پر فشار نه تنها در معرض رفتارهای پرخطرجنسی بیشتری هستند بلکه فرصت های لازم آموزش جنسی از طریق منابع مناسب را، از دست می دهند. با توجه به این شرایط این مهم است که قبل از تدوین و ارائه هر گونه مداخله آموزشی، وضعیت سلامت جنسی و مشخصه های آنها شناسایی و بررسی شود. جامعه آماری عبارت است از نوجوانان 15 تا 18 ساله تحت مراقبت شبانه روزی در تهران. این پژوهش با استفاده از روش ترکیبی (کیفی و کمی) سلسله مراتبی و در دو مرحله اصلی انجام گرفته است در مرحله اول از شیوه ارزیابی سریع وضعیت، مبتنی بر روش پژوهش کیفی استفاده شده است و در مرحله دوم از روش آزمایشی بهره گرفته شد. یافته های تحقیقی حاکی از چالش های جدی حوزه سلامت نوجوانان تحت مراقبت است. درگیر شدن در روابط جنسی زود هنگام و پرخطر، قلدری و بهره کشی جنسی از همسالان و نگرش های منفی جنسی از تهدیدهای سلامت آنهاست. همچنین آنها در دستیابی به منابع اطلاعات جنسی معتبر، با محدودیت های فراوانی روبه رو هستند، به طوری که مهمترین منابع دسترسی به اطلاعات جنسی آنها دوستان و فیلم های پورنوگرافی است. یافته های تحقیقی بیانگر استقبال نوجوانان و دست اندرکاران مراقبت از برنامه های آموزش جنسی به منظور ارتقاء سلامت جنسی نوجوانان است. یافته های تحقیقی در مرحله دوم پژوهش با استفاده از تجزیه و تحلیل واریانس چند متغیره (manova) مبین این است که مداخله آموزشی ده جلسه ای، دانش و نگرش جنسی آزمودنی ها را بهبود بخشیده اما بر خودپنداره جنسی آنها تأثیری نداشته است. با این حال یافته های جانبی تحقیق بر افزایش انگیزش و تغییرات رفتاری مثبت دلالت دارد. نوجوانان تحت مراقبت به موازات اینکه سوءبرداشت های خاصی در زمینه موضوعات جنسی دارند، نیازهای بیشتری نیز برای دریافت خدمات آموزش جنسی دارند که در این باره یک خلاء اساسی وجود دارد. گفتگو با نوجوانان درباره مناسبات جنسی حتی در بهترین شرایط نیز می تواند دشوار باشد. این موضوع در رابطه با نوجوانان تحت مراقبت، نقش دست اندرکاران و مراقبین را به طور جدی برجسته می سازد. بنابراین به منظور تسهیل این فرایند و ارتقاء سلامت جنسی نوجوانان، نه تنها ضروری است که برنامه های شفاف، مشخص و کاربردی تدوین و ارائه گردد بلکه این مهم است که به مولفه های روانشناختی موثر نیز توجه شود.
آزاده شفی فرامرز سهرابی
سندرم روده تحریک پذیر نوعی اختلال عملکردی گوارش است که با درد مزمن شکمی و تغییر اجابت مزاج و بدون علت ارگانیک تعریف می شود. اتیولوژی ibs هنوز به روشنی مشخص نیست اما فاکتورهای روان شناختی همیشه به عنوان علت اساسی در این بیماری مطرح بوده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سرسختی روانشناختی و میزان استرس افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر (ibs) با افراد سالم (غیرمبتلا) بود. نمونه ی پژوهش شامل 60 نفر مرد و زن مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و60 نفر از افراد غیرمبتلا بود که بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر از بین مراجعان به کلینیک های تخصصی و فوق تخصصی گوارش شهر اصفهان به صورت در دسترس انتخاب شدند و نمونه ی افراد غیرمبتلا نیز همتا با گروه بیمار به صورت در دسترس انتخاب شدند. سپس از نظر سرسختی روانشناختی و میزان استرس مورد مقایسه قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه سرسختی روانشناختی و مقیاس رویدادهای زندگی پیکل. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از روش های آمار توصیفی از آزمون t مستقل و رگرسیون لوجیستیک نیز استفاده گردید. تحلیل داده ها نشان داد که بین سرسختی-روانشناختی و میزان استرس افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر (ibs) با افراد سالم (غیرمبتلا) تفاوت معناداری وجود دارد بدین صورت که میزان استرس افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر به طور معناداری بالاتر از میزان استرس افراد غیرمبتلا می باشد و سرسختی روانشناختی افراد مبتلا به (ibs) به طور معناداری پایین تر از افراد غیرمبتلا بود. کلید واژه ها: سرسختی روانشناختی، استرس، سندرم روده تحریک پذیر(ibs)
زهرا زارع ده آبادی محمود گلزاری
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه میزان و نوع بد کارکردیهای جنسی زنان متاهل شاغل در آموزش و پرورش ناحیه 1 یزد با سلامت روان و رضایت زناشویی آنان انجام شده است.بدین منظور 105نفراز زنان متاهل شاغل در آموزش و پرورش با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش عبارتنداز:پرسشنامه بدکارکردیهای جنسی زنان(fsi)،پرسشنامه رضایت زناشویی (enrich) و پرسشنامه سلامت عمومی(ghq).تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره انجام شده است.یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد رابطه بین بدکارکردیهای جنسی زنان و رضایت زناشویی مثبت و معنادار و با یلامت روان منفی و معنادار است.همچنین رابطه بین رضایت زناشویی و سلامت روان منفی و معنادار می باشد.از بین حوزه های بد کارکردی جنسی فقط حوزه های درد و رضایتمندی جنسی با رضایت زناشویی و سلامت روان رابطه مثبت و معنا دار دارند.
عبدالله هاشمی فرهاد جمهری
هدف کلی این پژوهش تعیین اثر بخشی آموزش مهارت های جرات ورزی و امتناع بر کاهش عود معتادان بود روش انجام پژوهش از نوع نیمه آزمایشی (طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل و آزمایش)و جامعه آماری شامل معتادان مراجعه کننده به مرکز درمانی جهت ترک اعتیاد در شهرستان اقلید بود با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر آزمودنی انتخاب شد گروه آزمایش تحت متغیر جرات ورزی قرار گرفت همچنین برای اندازه گیری مرفین موجود در ادرار آزمودنی ها از تست های اکن و اینتک استفاده شد که با این روش عود بیماران شرکت کننده مورد ارزیابی قرار گرفت پرسشنامه جرات ورزی از روایی محتوای برخوردار بوده و میزان الفای کرونباخ آن 83%بود به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای اماری کای دو و تحلیل کوواریانس استفاده شد یافته های پژوهش نشان داد که با توجه به نتایج آزمون کای دو تفاوت معنا داری بین دو گروه آزمایش و کنترلدر دو مرحله پس آزمون و پیگیری در میزان عود وجود دارد بدین صورت که میزان عود معتادان در گروه آزمایش کمتر از گروه کنترل است همچنین نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که اعمال متغیر مستقل توانسته است در کاهش میزان عود معتادان موثر واقع شود .
سیمین محمدی احمد اعتمادی
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین هر یک از پنج عامل بزرگ شخصیت با میزان رضایت زناشویی در زنان مزدوج پایین 17 سال و بالای 25 سال می باشد. جامعه ی آماری شامل زنانی هستند که قبل از 17 سالگی و بعد از 25 سالگی در استان کردستان ازدواج کرده اند. آزمودنی ها با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی دراستان کردستان( بانه – سقز- سنندج) به تعداد 300 نفر انتخاب گردیدند. ابزار های پژوهش شامل پرسشنامه شخصیتی نئو و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ می باشند. نتایج پژوهش نشان داد که بین زوجین زیر 17 و بالای 25 سال از نظر ویژگی های شخصیتی ( روان رنجورخویی، سازگاری و گشودگی به تجربه) و رضایت زناشویی تفاوت معنادار ( 01/0 ? p ) وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین سن ، روان رنجورخویی با رضایت رابطه منفی معنادار ( 01/0 ? p ) و بین سازگاری و گشودگی به تجربه با رضایت زناشویی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که متغیر روان رنجورخویی به میزان 44/ 0- واریانس تغییرات رضایت زناشویی را تبیین می کند و بدین معنی است که روان رنجورخویی به عنوان پیش بینی کننده قوی، رضایت زناشویی را پیش بینی می کند.گشودگی به تجارب است که مقدار بتای آن 12/0 می باشد، 12 درصد واریانس رضایت زناشویی و سازگاری با ضریب بتای 104/0 ، 10 درصد واریانس تغییرات رضایت زناشویی را تبیین می کند.
زینب روزگرد ابوالفضل کرمی
تیپ های شخصیتی، از دیرباز مورد توجه افراد قرار گرفته است و تحقیقات زیادی را به دنبال داشته است. هدف از انجام این پژوهش تعیین رابطه بین تیپ های شخصیتی با سبک های یادگیری بود در این رابطه 200 دانشجو از دانشگاه های دولتی شاهرود (دانشگاه صنعتی و دانشگاه علوم پزشکی) انتخاب شدند، و از میان دانشجویان این دانشگاه ها 200 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شد. و پرسشنامه های سبک های یادگیری کلب و تیپ های شخصیتی مایرز- بریگز را کامل کردند. با توجه به این که پنج فرضیه وجود داشت بدین صورت که ابتدا تفاوت بین تیپ های شخصیتی افراد با سبک های متفاوت یادگیری مورد آزمون قرار گرفت و سپس رابطه این تیپ ها با شیوه های یادگیری(تجربه عینی، آزمایشگری فعال، مفهوم سازی انتزاعی، مشاهده تاملی) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین تیپ های شخصیتی افراد با سبک های متفاوت یادگیری تفاوت معنی داری وجود داشت. همچنین بین تیپ های شخصیتی مایرز- بریگز با شیوه یادگیری مشاهده اندیشمندانه ارتباط معنی داری وجود نداشت، بین تیپ های شخصیتی مایرز- بریگز با شیوه های یادگیری مفهوم سازی انتزاعی، آزمایشگری فعال، تجربه عینی رابطه معنی داری وجود داشت. لذا مشاوران تحصیلی در زمینه هدایت تحصیلی دانش آموزان بایستی به تیپ های شخصیتی و سبک-های یادگیری افراد توجه داشته باشند.
سعیده .کرمی فرامرز سهرابی
چکیده امروزه، به واسطه فناوری اطلاعات و ارتباطات، اطلاعات به وفور در دسترس همگان قرار دارد، اماصرف داشتن اطلاعات نمی تواند کارساز و مفید باشد، بلکه تجزیه و تحلیل و نحوه کار برد این اطلاعات حائز اهمیت است. پژوهش حاضر به منظور تعیین میزان اثر بخش بودن آموزش تفکر انتقادی بر منبع کنترل دانش آموزان دختر دبیرستانی شهر کرمانشاه انجام شده است روش تحقیق، بکار گرفته شده از نوع شبه آزمایش و طرح پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه است. به این منظور، از میان مدارس ناحیه 3 شهر کرمانشاه به روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای، ابتدا یک مدرسه به صورت تصاد فی انتخاب و در مرحله بعد دو کلاس به صورت تصادفی انتخاب شدند. سپس از هر کلاس با توجه به نمرات دانش آموزان در پیش آزمون، 15 نفر انتخاب و در گروه آ زمایش جایگزین شدند. متغیر وابسته در این پژوهش منبع کنترل (درونی –بیرونی ) بود و متغیر مستقل نیز آموزش تفکر انتقادی بود که طی 8 جلسه، در مورد گروه آزمایش اجرا گردید. ابزار پژوهش عبارت بود از آزمون منبع کنترل راتر ، به منظور بررسی فرضیه ها از روش آ زمون نسبت همبسته (t وابسته ) استفاده شد . یافته ها نشان داد که آموزش تفکر انتقادی بر تغییر منبع کنترل بیرونی به درونی موثر است و بنابراین فرضیه اول تایید گردید، ولی آموزش تفکر انتقادی تاثیری بر افزایش منبع کنترل درونی نداشت، بنابراین فرضیه دوم تایید نشد. کلید واژه ها: منبع کنترل درونی، منبع کنترل بیرونی ، تفکر انتقادی
الهام زارعی محمد رضا عابدی
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر برنامه مشاوره مدرسه بر خودآگاهی تحصیلی دانش آموزان دختر راهنمایی شهرستان زرین شهر بود. روش پژوهش نیمه تجربی بود. جامعه پژوهش حاضر کل دانش آموزان دختر سال اول، دوم و سوم راهنمایی شهرستان زرین شهر بوده است. برای به دست آوردن نمونه پژوهش با استفاده از نمونه گیری طبقه ای چند مرحله ای ابتدا از بین مدارس راهنمایی، دو مدرسه به تصادف انتخاب شد، سپس از بین این دو مدرسه 90 نفر دانش آموز از هر سه پایه (اول، دوم و سوم راهنمایی) انتخاب گردید، سپس از این تعداد 30 نفر دانش آموز در هر پایه انتخاب شد، که آنها از طریق گمارش تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. ابزار گرد آوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه تیپ نمای مایرز – بریگز (در گروه آزمایش و گواه قبل از مداخله جهت آشنایی دانش آموزان با تیپ شخصیتی شان) و پرسشنامه های خودآگاهی تحصیلی( ابعاد خودآگاهی و رشد مسیر شغلی در گروه آزمایش و گواه قبل و بعد از مداخله) بود. روش کار به این صورت بود که ابتدا هر دو گروه توسط مقیاس خودآگاهی تحصیلی و رشد مسیر شغلی پیش آزمون شدند و سپس گروه آزمایش در هشت جلسه یک و نیم ساعته ی آموزش برنامه ی مشاوره مدرسه بر اساس نظریه مایرز- بریگز شرکت کردند. پس از مداخله، بار دیگر هر دو گروه توسط مقیاس ابعاد خودآگاهی تحصیلی و رشد مسیر شغلی پس آزمون شدند. داده های حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از شاخصه های آماری میانگین، انحراف معیار، تحلیل کو واریانس و آزمون تعقیبی تجزیه و تحلیل گردید. نتایج بیانگر این بود که این روش آموزشی بر خودآگاهی تحصیلی و رشد مسیر شغلی تأثیر معنی داری (001/0p<) داشت. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که مشاوره مدرسه بر اساس نظریه مایرز- بریگز، در افزایش خودآگاهی تحصیلی و رشد مسیر شغلی تأثیر معنی داری (001/0p<) داشت. هم چنین نتایج تحلیل آزمون تعقیبی نشان داد که آموزش برنامه مشاوره مدرسه بر اساس نظریه مایرز بریگز بر خودآگاهی تحصیلی دانش آموزان پایه سوم بیشترین تأثیر را داشته است.
سعید اعظمی علیرضا مقدس
پژوهش حاضر با هدف تعیین و مقایسه ی اثربخشی توانبخشی شناختی رایانه یار با داروی روان محرک در بهبود کارکردهای اجرایی و کاهش نشانه های اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی انجام شد. طرح پژوهش آینده نگر از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با دو گروه آزمایشی است. 23 کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی به شیوه نمونه گیری در دسترس و بر طبق ملاک های ورود و خروج انتخاب و بر اساس شدت اختلال همتا شده و به طور تصادفی به دو گروه دارو درمانی (11 نفر) و توانبخشی شناختی رایانه یار (12 نفر) انتساب یافتند. گروه دارو درمانی در سه مرحله سنجش تنها در مرحله ی پس آزمون، تحت تاثیر داروی روان محرک سنجش شدند. گروه توانبخشی شناختی رایانه یار در هیچ یک از مراحل سنجش تحت تاثیر داروی روان محرک قرار نداشتند. داده ها به وسیله ی پرسشنامه علائم مرضی کودکان (csi-4)، پرسشنامه (snap-iv)، آزمون عملکرد پیوسته، آزمون فراخنای حافظه ارقام وکسلر، آزمون فراخنای صفحه ای، آزمون برج لندن و نسخه رنگی ماتریس های پیشرونده جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل ورایانس چند متغیری اندازه گیری مکرر، تحلیل واریانس آمیخته، تحلیل واریانس چند متغیری و آزمون های متعاقب آن استفاده شد. توانبخشی شناختی رایانه یار در کارکردهای حافظه کاری معکوس و حافظه کاری دیداری- فضایی، توجه پایدار، برنامه ریزی و همچنین نشانه های اختلال تغییرات موثر و ماندگاری داشت. توانبخشی شناختی رایانه یار بهبود های بیشتر و ماندگارتر اما غیرمعناداری در مقایسه با دارو درمانگری در کارکردهای حافظه-کاری دیداری- فضایی، توجه پایدار، برنامه ریزی و نشانه های اختلال ایجاد کرد. تنها در کارکرد حافظه کاری کلامی روبه جلو و معکوس دارو درمانگری ماندگاری بیشتر اما غیرمعناداری نسبت به توانبخشی شناختی رایانه یار ایجاد کرد. بعلاوه تعمیم پذیری نتایج توانبخشی شناختی رایانه یار بیشتر و ماندگارتر از دارو درمانی بود. به طور کلی هر دو درمان در بهبود کارکردهای اجرایی و نشانه های اختلال، موثر می باشند، در نتیجه توانبخشی شناختی رایانه یار را می توان به عنوان جایگزین دارو درمانی بکار برد.
ابوالفضل احسانی فرامرز سهرابی
چکیده: هدف اصلی در این تحقیق، بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و عزت نفس دانش آموزان دوره ی متوسطه می باشد. و اهداف جزئی آن به این ترتیب است تعیین تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر میزان افسردگی، اضطراب مشکلات جسمانی و کارکردهای اجتماعی دانش آموزان دوره ی متوسطه اهمیت تحقیق عبارت است از: توجه به سلامت روانی و عزت نفس دانش آموزان در سایه مهارتهای زندگی تحقیق حاضر از حیث هدف، کاربردی و از حیث روشی تحقیق، شبه آزمایش است. جامعه آماری پژوهش حاضر از دانش آموزان سال اول متوسطه شهرستان که در سال تحصیلی 90-89 13به تحصیل اشتغال داشته اند. حجم نمونه 40 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند که در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای گرد آوری داده ها ار پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ و عزت نفس کوپر اسمیت، و برای تجزیه وتحلیل داده های حاصل از اجرای پرسشنامه از دو بخش آمار توصیفی (میانگین، انحراف استاندارد...) و آمار استنباطی (آزمون به تحلیل و واریانس چند متغیری و آزمون t ...) استفاده شد. مطابق با یافته های تحقیق آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و عزت نفس باعث ارتقای سلامت روان و افزایش عزت نفس دانش آموزان این دوره می شود. همچنین آموزش مهارتهای زندگی بر سایر مولفه های سلامت روان (مشکلات جسمانی، اضطراب، افسردگی، کارکردهای اجتماعی) تأثیر معنی داری دارد. به عبارتی دیگر آموزش مهارتهای زندگی باعث کاهش مشکلات جسمانی، کاهش افسردگی و اضطراب شده و بهبود کارکردهای اجتماعی دانش آموزان می شود. واژگان کلیدی: آموزش مهارتهای زندگی، سلامت روان، عزت نفس ، دانش آموزان دوره متوسطه
مرسده نوروزی محمود گلزاری
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی ) mbct ( در افسردگی , کیفیت زندگی و تحمل مراقبان زن آلزایمری است.به همین منظور 20 نفر مراقب زن ) 10 نفر گروه آزمایشی و 10 نفر گروه کنترل (انتخاب شدند روش نمونه گیری از نوع نمونه در دسترس بود آزمودنی ها در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند . قبل از شروع جلسات در پایان جلسات درمانی و 2 ماه پس از اتمام درمان به پرسشنامه های کیفیت زندگی sf-36 , تحمل مراقبان ) cbi ) پاسخ دادند و پرسشنامه هامیلتون نیز توسط پژوهشگر تکمیل شد . برای تحلیل نتایج از آزمون کوواریانس و آزمون ویلکاکسون استفاده شد ونتایج بیانگر این بود که ) mbct ( دربهبود ی کفیت زندگی , کاهش افسردگی و تحمل مراقبان موثر بوده است . البته در پیگیری 2 ماهه نتایج حاکی از این بود که این درمان اثرات بلند مدت بر روی افسردگی و تحمل داشته است ولی در میزان بهبود کیفیت زندگی بلند مدت نبوده است .این یافته ها می تواند در مورد توجه به بهداشت ر وانی وسلامت مراقبان آلزایمری موثر واقع شود.
نسرین حسن زاده احمد برجعلی
اختلال افسردگی اساسی در حال حاضر سومین علت عمده ناتوانی در جهان است. پاسخدهی نشخواری در شروع، طولانی تر شدن و شدیدتر شدن دوره های افسردگی اساسی موثر می باشد. شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یکی از تحولات نوین عرصه روان درمانی است که اثربخشی آن بر عود افسردگی اثبات شده است. این درمان تکنیک های مراقبه ای را با برخی از جنبه های درمان شناختی ترکیب می کند. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش نشخوار فکری افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. شرکت-کنندگان این پژوهش را بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی (24n= ) که در مرحله بهبود نسبی بودند، تشکیل می دادند، که در قالب یک طرح نیمه آزمایشی با مرحله پیگیری هشت هفته ای به دو گروه آزمایش (12n=) و کنترل (12n=) تقسیم شدند. سپس شرکت-کنندگان گروه آزمایش یک برنامه 8 جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی دریافت نمودند. ابزار پژوهش (مقیاس پاسخ های نشخواری) نیز در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط شرکت کنندگان تکمیل گردید. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با کمک آزمون تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر نشان دادند که اجرای شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به کاهش نشخوار فکری در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شد، همچنین این نتایج در درازمدت نیز پایدار بودند.
راهله استیری فرامرز سهرابی
هدف تحقیق حاضر مقایسه رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با میزان رضایت زناشویی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و بیماران مبتلا به یکی از انواع اختلالات افسردگی است. نمونه، 30 نفر بیمار مبتلا به اختلال افسردگی و 30 نفر بیمار مبتلا به اختلال وسواسی به شیوه نمونه گیری در دسترس بر اساس مصاحبه روانپزشک و استفاده از پرسشنامه افسردگی بک و وسواس اجبار مادزلی از بین کلینیک های روانپزشکی شهر قدس انتخاب شدند. دو گروه پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار یانگ و رضایت زناشویی اینریچ را نیز تکمیل کردند. در این پژوهش از روش آماری همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج حاصل از دادها نشان داد که بین دو گروه از لحاظ طرحواره های ناسازگار اولیه و رضایت زناشویی تفاوت معناداری وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه در بیماران وسواسی نشان داد طرحواره های ناسازگار محرومیت هیجانی، رهاشدگی، بی اعتمادی/بدرفتاری، انزوای اجتماعی/بیگانگی، وابستگی/بی کفایتی، گرفتار، ایثار، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه، استحقاق، خویشتن داری/خودانظباطی ناکافی، و در بیماران افسرده تمامی طرحواره های ناسازگار به جز طرحواره بی اعتمادی/بدرفتاری توانست میزان رضایت زناشویی را پیش بینی کنند.
مهرنوش مومی پور فریده حسین ثابت
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه میزان عمل به باورهای دینی و جهت گیری مذهبی (درونی و بیرونی) با شادکامی در دانشجویان دختر بود. برای دستیابی به اهداف پژوهش، 247 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه های دولتی تهران با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای انجام این پژوهش، هر دانشجو پرسشنامه شادکامی آکسفورد، جهت گیری مذهبی (درونی و بیرونی) آلپورت و راس و عمل به باورهای دینی (معبد1) گلزاری را تکمیل کرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر روش های آمار توصیفی، از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t و رگرسیون چند متغیری همراه با ضریب همبستگی تفکیکی و نیمه تفکیکی استفاده گردید. تحلیل نتایج نشان داد که بین میزان عمل به باورهای دینی و شادکامی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد، به عبارت دیگر، با افزایش عمل به باورهای دینی، میزان شادکامی دختران افزایش پیدا می کند. بین جهت-گیری مذهبی درونی و شادکامی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد، یعنی هر چه جهت گیری مذهبی درونی افزایش یابد، میزان شادکامی دختران افزایش پیدا می کند. بین جهت گیری مذهبی بیرونی و شادکامی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد، به این معنا که هر چه جهت گیری مذهبی بیرونی افزایش یابد، میزان شادکامی دختران کاهش پیدا می کند. بین میزان عمل به باورهای دینی و جهت گیری مذهبی بیرونی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد، به عبارت دیگر، با افزایش میزان عمل به باورهای دینی، جهت گیری مذهبی بیرونی دختران کاهش پیدا می کند و بین میزان عمل به باورهای دینی و جهت گیری مذهبی درونی رابطه منفی وجود دارد، اما این همبستگی از لحاظ آماری معنی دار نمی باشد. همچنین بین عمل به باورهای دینی و جهت گیری مذهبی (درونی و بیرونی) با شادکامی همبستگی چندگانه وجود دارد، با توجه به یافته ها 15% واریانس متغیر شادکامی، توسط جهت گیری مذهبی بیرونی، جهت گیری مذهبی درونی و عمل به باورهای دینی تبیین می شود. کلید واژه: عمل به باورهای دینی، جهت گیری مذهبی، شادکامی.
سیمین قاسم زاده مجاوری فاطمه قایمی
چکیده: مقدمه:نارسایی کلیه ، بیماری شایع و خطرناکی است که منجر به از دست دادن عملکرد کلیه ها می گردد.این بیماری و درمان های آن که دیالیز و پیوند کلیه است، می تواند بیماران را در معرض طیف وسیعی از مشکلات جسمی ،روانی ،اقتصادی و اجتماعی قرار داده ، تاب آوری و سبک زندگی آن ها را تحت تاثیر قرار دهد. بنابر این پژوهش حاضر به مقایسه تاب آوری و سبک زندگی بیماران دیالیزی و پیوند کلیه 60_25 ساله شهر تهران می پردازد. روش:در این مطالعه توصیفی و تحلیلی، ازپرسش نامه های تاب آوری کانر و دیویدسون و مقیاس های اساسی آدلری برای موفقیت هایبین فردی نسخه بزرگسالان (َbasis _a) و آزمون هایلوین ،کولموگروف _ اسمیرنف، آزمون t برای گروه های مستقل وتحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد.روش نمونه گیری تصادفی ساده و تعداد نمونه ها 140بیمار کلیوی (70بیمار دیالیزی و 70 بیمار پیوند کلیه) از میان کلیه بیماران دیالیزی و پیوند کلیه 60_25 ساله شهر تهران بود. نتایج:تاب آوری و سبک زندگی در دو گروه بیماران پیوند کلیه و دیالیزی به صورت نرمال توزیع شده بود .ضریب همبستگی پیرسون رابطه تاب آوری و سبک زندگی در بیماران دیالیزی را مثبت و معنا دار نشان داد p<0/05بنابر این بین تاب آوری و سبک زندگی بیماران دیالیزی رابطه وجود دارد همچنین نتایج آزمون t نشان دادکه میانگین تاب آوری بیماران زن و مرد پیوند کلیه تفاوت معنا داری داشت p<0/05در سایر موارد بین دو گروه رابطه معنی دار وجود نداشت. نتیجه گیری:بین تاب آوری و سبک زندگی در بیماران دیالیزی رابطه وجود داشت همچنین بین تاب آوری بیماران زن و مرد پیوند کلیه تفاوت معنی داری وجود داشت،تاب آوری بیماران مرد بیشتر از زنان بود.بنابراین می توان از آموزش مهارت های سازگاری و سبک زندگی برای بیماران دیالیزی و پیوند کلیه به ویژه زنان استفاده کرد.
فریبا جعفری روشن فرامرز سهرابی
خانواده کوچکترین واحد اجتماعی ودرعین حال بزگترین و تأثیر گذارترین واحد تربیتی در جوامع به شمار می آید به طوری که این نهاد می تواند منشأ تحولات عظیم فردی اجتماعی و رشد ارزشهای انسانی در میان اعضای آن باشد. اعتیاد یکی از پدیده های شوم اجتماعی است که آثار آن بر خانواده بسیار زیانبار بوده ونمی توان از اختلالی که در کارکرد خانواده بوجود می آورد صرف نظر کرد. یکی از آثار زیانبار اعتیاد، اختلالات روانی، بزهکاری و اعتیاد زنان دارای همسر وابسته به مواد مخدر است. بنابراین این زنان، نیاز به مداخله های آموزشی و درمانی دارند تا از آثار اعتیاد همسر، در امان مانده و بتوانند نقش خود را در خانواده ایفا کنند. با توجه به این که در دهه های اخیر، روانشناسی مثبت نگر به بررسی عواملی می پردازد که سبب سازگاری هرچه بیشتر آدمی با تهدیدها و نیازهای زندگی می گردند، این تحقیق به مطالعه "اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر روان درمانی مثبت نگر بر تاب آوری، شادکامی و سلامت عمومی زنان دارای همسر وابسته به مواد" پرداخته است. روش تحقیق: این تحقیق از نوع نیمه آزمایشی است که با دو گروه آزمایش و کنترل، انجام شده و ضمن استفاده از متغیر مستقل (آموزش گروهی مبتنی بر روان درمانی مثبت نگر)، از پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری برای گروه آزمایش استفاده شده است. نمونه مورد نظر پژوهش با استفاده گمارش تصادفی؛ از میان زنانی که همسران آنها برای ترک اعتیاد به کلینیک ایران زمین، مراجعه می کردند، انتخاب شده است. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه کانر و دیویدسون (2003)، پرسشنامه جهات شادکامی پترسون (ahi) و پرسشنامه 28 سوالی سلامت عمومی استفاده شده است. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان می دهد که آموزش گروهی مبتنی بر روان درمانی مثبت نگر، تاب آوری، شادکامی و سلامت عمومی این زنان را افزایش می دهد و آزمون بن فرونی، نشانگر پایداری اثر این نوع آموزش در ارتقای تاب آوری، شادکامی و سلامت عمومی این زنان است. نتیجه گیری کلی: نتایج این پژوهش بیانگر این است که با استفاده از آموزشهای روان درمانی مثبت نگر، می توان تاب آوری، شادکامی و سلامت عمومی این زنان را ارتقاء داد و از این طریق از ابتلاء آنها به بیماریهای روانی، مصرف مواد مخدر، و رو آوردن به بزهکاری پیشگیری به عمل آورد.
حمید امیری احمد برجعلی
چاقی یکی اختلال پیچیده جسمانی است که توسط تعداد زیادی از عوامل زیستی، روانشناختی و اجتماعی می تواند به وجود آید. مشخص کردن عوامل و پیامدهای روانشناختی چاقی، یکی از قسمت های عمده در کنترل و درمان آن به شمار می رود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه، افسردگی و کیفیت زندگی در زنان چاق با سطوح مختلف (bmi) و زنان عادی صورت پذیرفت. بدین منظور طی یک طرح علی – مقایسه ای، از بین کلیه زنان مراجعه کننده به مرکز فوق تخصصی کنترل و درمان چاقی دانشگاه علوم پزشکی تهران، با بهره گیری از روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس جدول شاخص توده بدنی، برای هر یک از سه گروه چاقی تعداد 40 نفر و در مجموع 120 نفر انتخاب شدند. همچنین تعداد 40 نفر نیز نمونه زنان عادی را تشکیل دادند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مشخصات فردی، فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (ysf-sf)، نسخه دوم پرسشنامه افسردگی بک (bdi) و پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی (sf-36) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره (manova)، آزمون تحلیل واریانس یک راهه (anova)، آزمون تعقیبی بن فرونی و ضریب همبستگی پیرسون و با استفاده از نرم افزار spss، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین زنان چاق در سطوح مختلف bmi و زنان عادی در طرحواره های ناسازگار اولیه، افسردگی و کیفیت زندگی، در سطح p? 0/01 تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج بیانگر آن بود که در زنان چاق در سطوح مختلف bmi، بین طرحواره های ناسازگار اولیه با افسردگی، ارتباط مثبت و معنادار و بین طرحواره های ناسازگار اولیه و افسردگی با کیفیت زندگی، ارتباط منفی و معناداری در سطح p ? 0/01 وجود دارد. بنابراین با در نظر گرفتن نقش متغیرهای روانشناختی از قبیل طرحواره های ناسازگار و افسردگی در چاقی، می توان از مداخلات روانی با هدف پیشگیری، کنترل و درمان چاقی و ارتقاء کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آن استفاده کرد.
زهره نادری فرامرز سهرابی
چکیده: اعتیاد با تباهی نورورنی و تغییرات ریخت شناسی مغز مرتبط است و بر روی کارکردهای شناختی افراد اثر می گذارد. شناسایی نقایص اجرایی این افراد و گنجاندن آنها در فرایندهای درمانی و توانبخشی می تواند نقش مهمی در افزایش اثربخشی درمانی و جلوگیری از عود داشته باشد. از این رو، هدف این مطالعه مقایسه کارکردهای اجرایی در افراد وابسته به مواد و افراد غیروابسته بود. 50 مرد وابسته به مواد از کلینیک های درمان و بازتوانی سرپایی شهرستان تهران با توجه به ملاک های ورود و خروج به صورت در دسترس انتخاب شدند و با 50 مرد غیر وابسته در مجموعه ای از آزمون های عصب-روانشناختی شامل، آزمون عملکرد پیوسته، آزمون برج لندن، آزمون استروپ، آزمون فراخنای ارقام وکسلر و آزمون فراخنای صفحه ای مورد مقایسه قرار گرفتند. در تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چند متغیری (manova) جهت مقایسه شاخص های کارکردهای اجرایی بین افراد دو گروه استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که افراد وابسته به مواد در مولفه های حافظه کاری، توجه، بازداری از پاسخ به طور معناداری نسبت به افراد غیر وابسته ضعیف تر عمل کردند، در حالی که در توانایی برنامه ریزی گرچه ضعیف تر بودند ولی تفاوت معناداری مشاهده نشد. بر طبق نتایج حاصل از این پژوهش، می توان گفت که نقص در کارکردهای اجرایی به عنوان یکی از اثرات ناشی از وابستگی به مواد، باید در برنامه های درمان این گروه از افراد بیشتر مورد توجه قرار گیرد و برنامه های درمانی مناسبی جهت بهبود توانایی های اجرایی آنها تدوین گردد. کلید واژه ها: کارکردهای اجرایی، اعتیاد، توجه، برنامه ریزی، حافظه کاری، بازداری از پاسخ
وحیده آقایی محمود گلزاری
هدف از این پژوهش بررسی قدرت پیش بینی سبک زندگی و عمل به باورهای دینی با رضایت زناشویی در دبیران زن متاهل جوان می باشد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری، کلیه دبیران زن متاهل جوان مشغول در مدارس شهر قم بوده که تعداد 204 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و مورد پژوهش قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های سبک زندگی بیسیس- ای، عمل به باورهای دینی معبد و رضایت زناشویی انریچ بود. برای تحلیل داده ها از روشهای آمار توصیفی و هم چنین ضریب همبستگی پیرسون با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین سبک زندگی و عمل به باورهای دینی با رضایت زناشویی رابطه معناداری وجود ندارد. مابین کنار آمدن( یکی از مولفه های سبک زندگی) با رضایت زناشویی رابطه مثبت معناداری وجود دارد و هم چنین ما بین محتاط بودن (یکی از مولفه های سبک زندگی) با رضایت زناشویی رابطه منفی معناداری وجود دارد و نیز ما بین عمل به باورهای دینی و محتاط بودن (یکی از مولفه های سبک زندگی) رابطه منفی معناداری وجود دارد. سایر نتایج حاکی از آن است که مابین نیاز به تایید و تعلق به علاقه اجتماعی(از مولفه های سبک زندگی) رابطه معنادار مثبت وجود دارد و مابین نیاز به تایید و مسئولیت پذیری(از مولفه های سبک زندگی) رابطه معنادار مثبت وجود دارد و همچنین مابین کنارآمدن و محتاط بودن(از مولفه های سبک زندگی) رابطه معنادار منفی وجود دارد و مابین کنار آمدن و تعلق و علاقه اجتماعی(از مولفه های سبک زندگی) رابطه معنادار وجود دارد و نیز مابین محتاط بودن و تعلق و علاقه اجتماعی(از مولفه های سبک زندگی) رابطه معنادار منفی وجود دارد. واژه های کلیدی: سبک زندگی، رضایت زناشویی، زنان متاهل جوان، عمل به باورهای دینی
سمانه بهزادپور فرامرز سهرابی
نشخوار فکری یکی از شناخت های منفی مفرط در بیماران مبتلا به وسواس فکری- عملی می باشد. یک فرض احتمالی برای نشخوار فکری نقص در کنترل توجه است.هدف از مطالعه حاضر بررسی کنترل توجه و نشخوار فکری در افراد مبتلا به وسواس فکری عملی با افراد عادی، بررسی رابطه بین کنترل توجه و نشخوار فکری و همچنین بررسی رابطه بین این دو متغیر با شدت علائم وسواسی بود. روش پژوهش از نوع علی مقایسه ای وهمبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه بیماران دچار اختلال وسواس فکری- عملی مراجعه کننده به مراکز درمانی دولتی شهر تهران بودند. نمونه مورد مطالعه شامل 30 بیمار مبتلا به وسواس فکری- عملی و 30 نفر از افراد فاقد اختلال روانشناختی بودند که به روش در دسترس انتخاب شدند. از سیاهه وسواس مادزلی، آزمون پاسخ نشخواری و مقیاس کنترل توجه برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها از طریق t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بیماران مبتلا به وسواس نشخوار فکری بیشتر و کنترل توجه کمتری نسبت به افراد عادی دارند. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نیز نشان داد که بین کنترل توجه و نشخوار فکری رابطه منفی معنادار، بین شدت علائم وسواسی و نشخوار فکری رابطه مثبت معنادار و همچنین بین شدت علائم وسواسی و کنترل توجه نیز رابطه منفی معنادار وجود دارد )0.01 .(p< بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که افراد مبتلا به وسواس نسبت به افراد عادی کنترل توجه کمتری دارند و همچنین بیشتر گرفتار نشخوار های فکری منفی می شود. از سویی دیگر هر چه شخص نقص بیشتری در کنترل توجه داشته باشد یا بیشتر به نشخوارهای فکری بپردازد، علائم وسواسی در وی شدیدتر خواهد بود. همچنین هرچه فرد کنترل توجه کمتری داشته باشد به دنبال آن نشخوارهای فکری در او شدت می یابد یا می توان گفت افزایش نشخوارهای فکری، کنترل توجه کمتری را در پی دارد. پیشنهاد می شود این تحقیق بر روی نمونه ای با حجم بالاتر و با استفاده از روشهای نمونه گیری تصادفی و در فضای جغرافیایی وسیع تر انجام گیرد. همچنین پیشنهاد می شود روش های درمانی برای بهبود کنترل توجه مد نظر قرار گیرد.و بر درمانهایی که موجب کاهش نشخوار فکری در بیماران وسواس فکری- عملی شود تمرکز شود.
خدیجه حقیقی فرامرز سهرابی
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش نوروفیدبک برکاهش شدت علائم اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی adhdدر دانش آموزان ابتدایی شهر اصفهان است. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و جامعه آماری کلیه دانش آموزان ابتدایی با نشخیص adhd شهر اصفهان است. 24 نفر از دانش آموزان با استفاده از پرسشنامه نشانه های مرضی کودکان csi-4 (فرم والدین) ارزیابی، انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش 40 جلسه آموزش نوروفیدبک دریافت کردند و گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری ، تفاوت معنا داری میان میانگین نمرات گروه آزمایش و کنترل در نشانه های اختلال را نشان داده و نمره شدت اختلال گروه آزمایشی، پس از آموزش کاهش یافته بود . یافته های کلی پژوهش حاضر نشان داد که آموزش نوروفیدبک روشی موثر برای کاهش علائم اختلال(adhd) است. واژگان کلیدی : کودکان ، اختلال کمبود توجه/ بیش فعالی (adhd) ، نوروفیدبک .
علی سلیمانی فرامرز سهرابی
هدف پژوهش: پژوهش حاضر به منظورمطالعه ی رابطه ی باورهای فراشناختی با نگرانی و نشخوار فکری و نیز پیش بینی نشانگان نباتی و غیر نباتی(شناختی) بر مبنای این سازه ها در مبتلایان به افسردگی اساسی انجام شده است. روش: بدین منظور تعداد 45 نفر از مراجعه کنندگان به بخش روانپزشکی بیمارستان امام حسین (ع) تهران و کلینیک های سطح شهر تهران در 5 ماهه ی اوّل 1391 که توسط روانپزشک تشخیص افسردگی اساسی گرفته بودند، از طریق نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. پرسشنامه های نگرانی ایالت پسیلوانیا، مقیاس پاسخ های نشخواری، پرسشنامه ی فراشناخت، مقیاس باورهای مثبت و منفی درباره ی نشخوار فکری و پرسشنامه ی افسردگی بک برای آزمودنی ها انجام شد. با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه، تحلیل های آماری مربوط انجام شد.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بین باورهای فراشناختی درباره ی نشخوار فکری با شدت نشخوارفکری از یک سو و از سوی دیگر بین شدت این متغیر با نشانگان نباتی و غیرنباتی افسردگی همبستگی معنادار وجود دارد (0/01>p). و تنها شدت نشخواری فکری قادر بود نشانه های نباتی (0/50=?) و نشانه های غیر نباتی(0/58=?)را پیش بینی کند (0/01>p).نتایج پژوهش: نتایج از اثرگذاری سطح سوم شناخت (فراشناخت) بر سطح دوم شناخت (سبک تفکر) در مورد نشخوار فکری همچنین همبستگی و پیش بینی پذیری نشانگان افسردگی بر مبنای نشخوار فکری حمایت کرد در حالی که چنین اثری در مورد نگرانی یافت نشد.
آسیه عافی فرامرز سهرابی
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش هوش معنوی بر تعهد سازمانی کارکنان فاتب ر سال 0931صورتگرفته است . این پژوهش از نوع اثربخشی بوده و جامعه مورد پژوهش عبارت است از کلیه کارکنان فاتب که درسال 931 مشغول به کاربوده اند . روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بوده و از بین کلیه کارکنان 1 نفر به عنواننمونه انتخاب و 1 نفر در گروه آزمایش و 1 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند . گروه آزمایش به مدت 0 جلسهتحت آموزش هوش معنوی قرار گرفتند و به منظور سنجش تعهد سازمانی کارکنان از پرسش نامه آلن و می یر استفاده شد .برای تحلیل آماری داده های پژوهش، از روش های آمار توصیفی ( میانگین و انحراف استاندارد ) و آمار استنباطیتحلیل کواریانس ) استفاده شد . نتایج تحلیل داده های پزوهش به شرح زیر می باشد : نتایج این پزوهش نشان داد آموزش هوش معنوی کارکنان، میزان تعهد سازمانی آن ها را افزایش می دهد و فرضیهاصلی پژوهش تأیید شد و همچنین آموزش هوش معنوی ابعاد تعهد سازمانی ( تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهدهنجاری ) را نیز افزایش می دهد و فرضیه های فرعی پژوهش نیز تأیید شدند . واژگان کلیدی : هوش معنوی، تعهد سازمانی، تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهد هنجاری
سیده مریم فخرحسینی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر هیجان بر تصمیم گیری مخاطره آمیز در دو جنس انجام شده است. بدین منظور تعداد 200 نفر از دانشجویان دانشگاه شهیدبهشتی، متشکل از 100 دانشجوی پسر و 100 دانشجوی دختر به صورت داوطلبانه و به روش نمونه گیری در دسترس در پژوهش انتخاب شدند. برای سنجش تصمیم گیری مخاطره آمیز از آزمون قمار آیوا استفاده شد که با چهار تصویر استاندارد که توسط پژوهشگر از سامانه تصاویر هیجانی بین المللی (iaps) انتخاب و تهیه شده بودند، به صورت نرم افزاری همراه شد؛ از این تصاویر برای القای هیجان استفاده شد. برای سنجش عاطفه ی آزمودنی ها از مقیاس عاطفه مثبت و عاطفه منفی (panas) و برای جمع آوری اطلاعات جمعیت شناختی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. داده های حاصل از t مستقل، همبستگی و رگرسیون حاکی از آن بود که مردان دارای عاطفه مثبت بیشتری نسبت به زنان بودند. بین تصمیم گیری مخاطره آمیز و عاطفه مثبت رابطه منفی و معنادار و بین تصمیم گیری مخاطره آمیز و عاطفه منفی نیز رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین مردان در مقایسه با زنان کارت های پرخطر بیشتری انتخاب کردند یعنی در یک شرایط هیجانی برابر با زنان، مردان انتخاب های پر خطر بیشتری نشان می دهند.
زهره پروین فرامرز سهرابی
انواع سرطان ها طیفی گسترده از بیماری هایی هستند که هر یک از آن ها سبب شناسی، برنامه درمانی و پیش آگهی ویژه ی خود را دارند. بیش تر افرادی که به سرطان مبتلا می شوند، یک دوره فشار روانی را تجربه می کنند. اضطراب و استرس از جمله اختلال های شاخص در بیماران سرطانی هستند. کنترل اضطراب و استرس در بیماران سرطانی بسیار مهم و حیاتی است و باعث ارتقای کیفیت زندگی بیمار می شود و از بروز بیماری های دیگر در بیماران سرطانی جلوگیری می کند. اضطراب یک واکنش طبیعی به سرطان است که می تواند در حین تست غربالگری، انتظار برای نتیجه ی تست، تشخیص سرطان، حین درمان سرطان و یا پیش بینی عود سرطان تجربه شود. در صورتی که بیماران سرطانی نتوانند با استرس ناشی از بیمار شدن برخورد کنند، سرطان در آنها سریعتر از افرادی که آرامش خود را حفظ می کنند، پیشرفت می کند .در این پژوهش اثربخشی شعردرمانی گروهی بر کاهش نشانه های اضطراب و استرس ناشی از شیمی درمانی در بیماران مبتلا به سرطان مورد بررسی قرار گرفت. مقیاس dass_21 بر روی بیماران اجرا شد. 24نفر از بیمارانی که در زیر مقیاس اضطراب و استرس، نمره ی متوسط و بالاتر از متوسط داشتند انتخاب شدند و سپس به گونه ی تصادفی در دو گروه آزمایشی12نفره وکنترل 12نفره جایگزین شدند. سپس 7 جلسه شعردرمانی گروهی بر روی گروه آزمایش اجرا شد و پس از اتمام جلسات شعردرمانی مقیاس dass_21 بر روی دو گروه اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. بنابر نتایج به دست آمده شعر درمانی در کاهش نشانه های اضطراب و استرس بیماران مبتلا به سرطان تاثیر دارد(05/0<p ). باتوجه به یافته های این پژوهش می توا ن نتیجه گرفت که شعر درمانی گروهی بر کاهش اضطراب و استرس افراد مبتلا به سرطان موثر است.
مقصود نادرپیله رود فرامرز سهرابی
بی شک برای زندگی دراین دنیا هر انسانی نیازمند شناخت اجتماعی و مهارت اجتماعی می باشد چه بسا این موضوع درمورد کودکان دارای ناشنوایی بیشتر مورد نیاز است هدف از این پژوهش بررسی اثر بخشی آموزش نظریه ذهن در بهبود مهارت اجتماعی و نظریه ذهن کودکان ناشنوا بود. دراین بررسی از روش شبه آزمایشی استفاده شده است که درآن دوگروه 8 نفره به گروههای آزمایشی و کنترل تخصیص داده شده اند و جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان ابتدایی پسر ناشنوا که درسال92-91 در مقطع پنجم و ششم ابتدایی مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی می باشد بود در این بررسی ما نمونه خود را بصورت نمونه تصادفی انتخاب کردیم که بعداز انتخاب، نمونه ها به تعداد16 نفر در گروهای آزمایشی و کنترل بصورت تصادفی گمارش شدند همچنین ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمون نظریه ذهن استیممن و ومقیاس درجه بندی شده مهارت های اجتماعی گرشام والیوت می باشد. تحلیل کوواریانس و آزمونt وابسته بعداز تحلیل نهایی نشان داد که آموزش نظریه ذهن در بهبود نظریه ذهن کودکان ناشنوا به طور معنی داری (p<0/001) موثر می باشد ولی آموزش نظریه ذهن درنمرات مهارت های اجتماعی کودکان ناشنوا معنی دار نبود. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که کودکان ناشنوا در حوزه نظریه ذهن باید مورد توجه قرار بگیرند ودست اندرکاران آموزش ناشنوایان مناسب است که در مورد این حیطه وآموزش آن به کودکان ناشنوا از همان بدو ورود به مدرسه توجهات لازم را مبذول فرمایند همچنین مهارت اجتماعی این کودکان درگیر با عوامل زیادی است که دراین تحقیق نیز مشخص شد که آموزش نظریه ذهن به تنهایی در بهبود این حیطه نمی تواند موثر باشد اگرچه این کودکان در این حیطه نیز کمبود های دارند
مهشید رهروی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی بر افزایش احساس شادکامی دانشجویان دختر افسرده دانشگاه علامه طباطبایی در سال تحصیلی 92-91 انجام شده است. این پژوهش از نوع پژوهشهای آزمایشی می باشد که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. فرضیه اصلی این پژوهش این بود که آیا آموزش مهارتهای مثبت اندیشی احساس شادکامی دانشجویان دختر افسرده را افزایش می دهد. نمومه شامل 30 نفر از دانشجویان بود که به صورت تصادفی از جامعه مورد پژوهش انتخاب شدند. قبل از انجام مداخله و ارایه متغیر مستقل دو گروه با استفاده از پرسشنامه های شادکامی آکسفورد و پرسشنامه افسردگی بک مورد آزمون قرار گرفتند وبر اساس نمره های بدست آمده به صورت تصادفی در دوگروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند.بعد مهارتهای مثبت اندیشی به مدت 8 جلسه یک ساعته به آنها آموزش داده شد. تحلیل نتایج با استفاده ازآزمون تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که تفاوت بین دو گروه آزمایش و کنترل معنادار است و آموزش مهارتهای مثبت اندیشی احساس شادکامی دانشجویان دختر افسرده را افزایش می دهد.
یوسف اعظمی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل فرایند گراس بر کاهش خشم و تکانشگری در افراد وابسته به مواد مخدر انجام شد. پژوهش حاضر از نوع طرح های شبه آزمایشی است که از طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به کلینیک های ترک اعتیاد شهرستان مریوان در سال 92-1391 تشکیل می دهند. بدین منظور تعداد 30 نفر از افراد وابسته به مواد با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و با همین روش در گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون گرفته شد، سپس آموزش تنظیم هیجان براساس مدل گراس در 8 جلسه 2 ساعته بر گروه آزمایش اجرا شد و در این مدت گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند و پس از اتمام آموزش از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. پس از اجرای پژوهش برای تحلیل نتایج از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و آزمون t همبسته استفاده شد. یافته ها نشان دادند که آموزش تنظیم هیجان می تواند در کاهش علائم خشم و تکانشگری در افراد وابسته به مواد موثر واقع گردد، همچنین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر کاهش خشم در دوره پیگیری ماندگار بود اما اثر این روش بر کاهش تکانشگری در افراد وابسته به مواد در دوره پیگیری ماندگار نبود (001/0>p). دشواری در تنظیم هیجان ها یکی از مشکلات افراد سوء مصرف کننده مواد است و آموزش نحوه ابراز و مدیریت هیجانات به این افراد می تواند در کاهش مشکلات آنها موثر واقع گردد.
حوریه کرمی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی درمان شناختی_رفتاری گروهی مدیریت خشم بر کاهش پرخاشگری و همسرآزاری افراد مبتلا به سوء مصرف مواد انجام گرفت. طرح پژوهش شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون_پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامع? آماری پژوهش، کلی? افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر (مرد) بودند که برای درمان به مرکز رهپویان رهایی مراجعه کرده و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 12 نفر از افرادی که میزان بالایی از پرخاشگری و همسرآزاری را نشان داده بودند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی نیمی از آنها در گروه آزمایش و نیمی دیگر در گروه کنترل جایگزین شدند. سپس درمان شناختی _رفتاری مدیریت خشم در 10 جلسه در گروه آزمایش اجرا شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنام? پرخاشگری باس و پری، پرسشنام? همسرآزاری قهاری و همکاران استفاده شد. داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس و آزمون t اختلافی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری گروهی مدیریت خشم باعث کاهش معنادار میزان پرخاشگری (05/0 p< ، 84/7:f )، کاهش معنادار در میزان همسرآزاری (05/0 p<) در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. یافته های پژوهش نشانگر اهمیت درمان شناختی_رفتاری مدیریت خشم در کاهش پرخاشگری و نیز کاهش همسرآزاری افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر بود. بنابراین با استفاده از درمان شناختی_رفتاری مدیریت خشم، می توان گامی در جهت کاهش میزان پرخاشگری و همسرآزاری برداشت. واژه های کلیدی: درمان شناختی_رفتاری، پرخاشگری، همسرآزاری، مدیریت خشم، سوء مصرف مواد.
محمد عابری کمال احمد برجعلی
این تحقیق جهت تعیین اثربخشی درمان شناختی ـ رفتاری بر کاهش اضطراب و افزایش پذیرش اجتماعی نوجوانانی است که با سبک فرزندپروری استبدادی هستند، است. برای نمونه این کار 40 نفر از دانش¬آموزان مقطع متوسطه شهرستان قم(1392 ـ 1391) به روش نمونه-گیری خوشه¬ای انتخاب شده و پرسشنامه سبک¬های فرزندپروری دایانا بامریند را کامل نمودند که از میان آنها که دارای سبک فرزندپروری استبدادی بودند 16 نفر تصادفی انتخاب و وارد تحقیق شدند. سپس افراد نمونه در مرحله پیش¬آزمون پرسشنامه اضطراب کتل و پرسشنامه پذیرش اجتماعی کراون و مارلو را نیز پر نمودند که 8 نفر آنها بطور تصادفی در گروه آزمایش و 8 نفر دیگر در گروه کنترل قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش به مدت 12 جلسه تحت درمان شناختی ـ رفتاری(آموزش روانی) گروهی قرار گرفتند و در پایان جلسات پس¬آزمون از آنها گرفته شد. تحلیل و مقایسه اطلاعات به دست آمده از تفاضل پیش¬آزمون و پس¬آزمون نشان می¬دهد درمان شناختی ـ رفتاری اضطراب نوجوانان را کاهش و پذیرش اجتماعی آنان را افزایش می¬دهد. همچنین نتایج مقایسه نتایج پس¬آزمون و پیگیری تقریباً یک ماه و نیمه نشان از ماندگاری اثر درمان است. نتیجه این تحقیق این است که مداخله شناختی ـ رفتاری جهت کاهش اضطراب و افزایش پذیرش اجتماعی و اصلاح خطاهای شناختی مؤثر است.
بهمن اصلانی فرامرز سهرابی
برخورد و مواجهه با مشکلات و تنش زا ها به صورت دفعی و خودکار هدایت شده از طرف سیستم عصبی نیستند، بلکه مقابله، فرایندی پویاست و در برگیرنده اعمال زیادی هست و آشکارکنندهراهبُرد و خواسته های فرد در جهت تغییر هست. بنابراین شیوه های مقابله در افراد مختلف می تواند متفاوت باشد. مخصوصا" این تفاوت در گروه سنی دانش آموزان چشمگیرتر است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر تغییر راهبردهای مقابله ای دانش آموزان بود. در راستای این هدف آموزش مهارت های اجتماعی به گروه دانش آموزان به عنوان یک روش کاربردی و نیز موثر به نظر می رسد تا از این طریق بتوان بر عملکردهای مقابله ای دانش آموزانتأثیر گذاشته و به استفاده مناسب از راهبردهای مقابله ای در این گروه کمک کرد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه تجربی و با روش پیش آزمون _ پس آزمون و پیگیری با گروه آزمایش و کنترل است. تعداد نمونه این پژوهش شامل 24 نفر از دانش آموزان مقطع راهنمایی شهر تهران بود که با نمونه گیری تصادفی انتخاب شده بودند و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابزار اندازه گیری مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه سبک های مقابله ای پار کر و اندر ( ciss)، بود. جهت تجزیه و تحلیل دادها از روش های آمار توصیفی و نیز از شیوه های آمار استباطی (تحلیل واریانس چندراهه، تحلیل کوواریانس و آزمونt وابسته) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از آن بودکه بعد از اجرای مداخلهبین میانگین نمرات راهبردهای مقابله ای در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری دیده شد؛و هر سه فرضیه پژوهشگر در سطح 05/0>pمعنی دار شده و مورد تأیید قرار گرفت. با توجه به نتایج به دست آمده چنین استنباط می شود که آموزش مهارت های اجتماعی می تواند در تغییر شیوه های مقابله ای دانش آموزان موثر باشد و به آن ها کمک کند تا از شیوه های مقابله ای مناسبتری استفاده کنند.
کاوه رحیمی فریده حسین ثابت
استرس ادراک شده در زندانیان می تواند باعث مشکلات جسمی، روانی و همچنین نگرش مثبت و گرایش به مصرف مواد در آنها شود. این پژوهش به منظور کاهش استرس ادراک شده و همچنین تغییر نگرش به مصرف مواد در میان زندانیان وابسته به مواد انجام شده است. این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمـون و پـی گیـری همـراه بـا گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش، زندانیان مرد معتاد شهرستان رفسنجان بود که تحت درمان نگه دارنده متادون و یا دیگر داروهای تجویز شده¬ی پزشک بودند. 30 نفر از آنها به صورت تصادفی انتخاب شدند و مجددا به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983) و نگرش به مصرف مواد نظری (1378) استفاده شد. برنامه آموزش طی 10 جلسه و هر جلسه به مدت 90 دقیقه بر روی آزمودنیهای گروه آزمایش انجام شد. بعد از اتمام جلسات، پس آزمون گرفته شد و 2 ماه بعد نیز آزمون پیگیری اجرا شد. میانگین نمرات دو مقیاس استرس ادراک شده و نگرش به مصرف مواد، هم در دوره پس آزمون و هم پیگیری کاهش معنی داری در گروه آزمایش نشان داد، اما در گروه کنترل چنین نبود. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت، مداخله اخیر هم در کوتاه مدت و هم در طولانی مدت، تاثیر معنی داری در کاهش استرس ادراک شده داشته و همچنین موجب تقویت نگرش منفی به مصرف مواد شده است. کلید واژه ها: تاب آوری، مدیریت استرس، استرس ادراک شده، نگرش به مصرف مواد
عبداله سلمانی خلخالی فرامرز سهرابی
هدف از اجرای این پژوهش مقایسه کارکردهای اجرایی دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی و جوانان معتاد زیر 21 سال مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد شهرستان بابلسر بود که از طرح علی-مقایسه ای برای این منظور استفاده شد. حجم گروه نمونه شامل 60 نفر بود که در دو گروه 30 نفری از دانش آموزان پیش دانشگاهی و جوانان معتاد زیر 21 سال قرار گرفتند. ملاک های ورود به پژوهش شامل جنسیت مذکر، داشتن حداقل نمره بالاتر از 22 در پرسشنامه سلامت عمومی، سن در محدوده ی 18 تا 21 سال در هر دو گروه، داشتن مدرک اتمام دوره ی متوسطه برای گروه معتادین و ملاک های خروج شامل اختلالات روان پزشکی، تومور مغزی، جراحات مغزی، بیماری قلبی، معلولیت جسمانی که در کار آزمون تداخل ایجاد کند، سابقه سوء مصرف مواد در گروه دانش آموزان بود. در این پژوهش برای مشخص شدن میزان سلامت عمومی دو گروه از پرسشنامه سلامت عمومی ghq استفاده شد. از آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین و استروپ و خرده مقیاس فراخنای ارقام وکسلر برای سنجش کارکردهای اجرایی استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چند متغیری برای مقایسه شاخص های کارکردهای اجرایی بین افراد دو گروه و از آزمون t برای مقایسه آزمودنی ها در فرضیه های دوم، سوم و چهارم استفاده شد. 5-1- بحث فرضیه اول پژوهش: بین کارکردهای اجرایی (حافظه کاری، بازداری پاسخ و تغییر آمایه) دانش آموزان پسر مقطع پیش دانشگاهی و جوانان معتاد زیر 21 سال مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد شهرستان بابلسر تفاوت وجود دارد. بر اساس نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیری، مقدار f برای مقایسه تفاوت بین متغیرها در دو گروه (50/19) بدست آمد، که در سطح p<0.05 از لحاظ آماری معنادار می باشد و همچنین آزمون اثر بین گروهی (ضریب سهمی اتا: 51/0) معنی دار می باشد، با 95 درصد اطمینان فرضیه اول پژوهش تأیید می شود. این نتیجه همسو با نتیجه پژوهش های امینی، علیزاده و رضایی (1391)، عبیدی زادگان، مرادی و فرنام (1387)، یوسل، لوب من و فاچام (2007)، کریوس و هادگ (2006)، اوریت و همکاران (2008)، نوئل و همکاران (2011)، لی و سین ها (2008)، بلوم و مارلات (2009) و اشل و همکاران 02007، همسو می باشد. این نتیجه گیری همچنین با نتایج پژوهش ویلنز و همکاران (2010) مغایر می باشد. در پژوهش مروری یوسل، لوب من و فاچام (2007)، شواهدی بدست آمد که نشان می داد تخریب کارکرد پره فرونتال ممکن است الگوی فاقد کنترل و وسواسی از جستجوگری مواد و خطر پذیری برای مواد را ایجاد کند. همچنین نتایج پژوهش اشل و همکاران (2007) آشکار ساخت که نوجوانان غالباًٌ کمتر فرایندهای کارکردهای شناختی اجرایی را هنگام تصمیم گیری های پرخطر نسبت به بزرگسالان به کار می برند. این پژوهشگران معتقدند توانایی های ارزیابی خطر ممکن است برای بالغ شدن، تا بزرگسالی ادامه یابد. کریوس و هادگ (2006)، در یک پژوهش مروری شواهدی را در حمایت از اینکه نوجوانی یک دوره ی بحرانی از رشد قشری و آسیب پذیری برای اعتیاد است را ارائه دادند. آن ها یافتند که رشد قشر فرونتال در نوجوانان با تأخیر صورت می گیرد و این موضوع تا حدی در رشد استدلال، هدف گزینی، کنترل تکانه و ارزیابی پاداش های کوتاه مدت و بلند مدت نقش دارد. در پژوهش اوریت و همکاران (2008)، مکانیسم های عصبی ایجاد کننده آسیب پذیری نسبت به رشد عادت های مواد جویی وسواسی و اعتیاد در یک پژوهش مروری بررسی شد. شواهد و مطالب بدست آمده حاکی از این بود که انتقال از یک کنترل بازداری به سوی مواد جویی وسواسی به شکل انتقال در سطح عصبی از قشر پره فرونتال به قشر استریاتال صورت می گیرد. همچنین یک رشد افزایشی از مناطق جلویی استریاتوم به بیشتر مناطق پشتی وجود دارد، این مناطق از طریق ارتباطات سریالی درونی مدار دوپامینرژیک مواد جویی و رفتار مواد گزینی را کنترل می کنند. در پژوهش ویلنز و همکاران (2010)، رابطه بین رشد کارکردهای اجرایی و سوءمصرف مواد مخدر در نوجوانان دچار اختلال adhd در طول دوره ی 5 ساله بررسی شد و بعد از 5 سال ارتباط معناداری بین کمبود کارکردهای اجرایی و سوءمصرف مواد بدست نیامد. در این پژوهش یکی از اشکالات می تواند این باشد که گروه مورد بررسی یک گروه عادی نبود، و علاوه بر این، عوامل محیطی و انگیزشی در کارکردهای اجرایی نقش دارد که باید نقش آن کنترل شود و همچنین بدکارکردی اجرایی مغز یکی از علل ایجاد adhd می باشد، بنابراین در یک پژوهش طولی بهتر است نمونه پژوهش از افراد سالم انتخاب شوند تا متغیرهای دیگری از قبیل بیماری ها در نتیجه پژوهش تأثیر گذار نباشند. فرضیه دوم پژوهش: بین کارکرد اجرایی حافظه کاری دانش آموزان پسر مقطع پیش دانشگاهی و جوانان معتاد زیر 21 سال مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد تفاوت وجود دارد. بر اساس نتایج آزمون t مستقل حافظه معکوس برای دو گروه مستقل، مقدار t (79/6-)، با درجات آزادی (58) بدست آمد، که در سطحp<0.05 از لحاظ آماری معنادار می باشد، بنابراین فرضیه دوم پژوهش با 95درصد اطمینان تأیید می شود. این نتیجه همسو با نتیجه پژوهش کان و همکاران (2001)، نوئل و همکاران (2011)، وردجو - گارسیا (2004)، ارسچ و همکاران (2006)، رابینس، ارسچ و اوریت (2008)، کلی (2004)، لی ورس و یاکی موف (2004)، یوسل و همکاران (2007) می باشد. در همگی این پژوهش ها گروه معتادین عملکرد ضعیف تری در حافظه کاری نسبت به گروه عادی داشتند. در پژوهش ارسچ و همکاران (2006)، نیمرخ کارکرد اجرایی و کارکرد حافظه مرتبط با وابستگی به مواد افیونی و آمفتامین در چهار گروه از زنان و مردان مقایسه شد. یک گروه از کاربران آمفتامین تازه کار (مصرف پایین تر از یک سال) با کاربران افیونی تازه کار مقایسه شدند و این دو گروه با معتادین کهنه کار (داشتن مصرف حداقل یک سال) این دو گروه مقایسه شدند. نتایج حاکی از آن بود که تفاوتی در عملکرد، بین کاربران کهنه کار و تازه کار هر دو گروه مواد نبود. نه مدت سال های مصرف و نه مدت سال های ترک مواد با عملکرد در آزمون های شناختی مرتبط نبود. سوء مصرف کنندگان مزمن تخریب های عصب روان شناختی آشکاری در حوزه های اجرایی و کارکرد حافظه نشان دادند. با توجه به نتایج این پژوهش ها می توان گفت که ضعف در حافظه کاری می تواند باعث شود که نوجوانان و جوانان هنگام مواجه با موقعیتهای مصرف مواد نتوانند از اطلاعات و تجارب قبلی مرتبط با عواقب منفی مواد در آن لحظه استفاده کنند و راهبردهای حل مسئله ای را در نظر بگیرد که منجر به عواقب مثبت در آینده شود. در بحث شکست در درمان معتادین می توان اینگونه تبیین کرد که خطای حافظه ممکن است موجب شود بیماران از اجرای راهبردهای درمانی که بر اساس درمان شناختی- رفتاری طراحی شده پرهیز کنند زیرا انجام دادن این نوع درمانها مستلزم بازنمایی های شناختی و مرور ذهنی می باشد که معتادین در این زمینه که مرتبط با حافظه کاری است، ضعف دارند. فرضیه سوم پژوهش : بین کارکرد اجرایی تغییر آمایه دانش آموزان پسر مقطع دانشگاهی و جوانان معتاد پسر زیر 21 سال مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد تفاوت وجود دارد. بر اساس نتایج آزمون t مستقل برای دو گروه، چون مقدار t محاسبه شده برای دو متغییر تعداد طبقات و خطای درجاماندگی در درجات آزادی (58) به ترتیب (24/5-)، (26/9) بدست آمده است که از لحاظ آماری در سطح p<0.05 معنادار می باشد. بنابراین فرض صفر رد می شود و فرضیه سوم پژوهش با 95 درصد اطمینان تأیید می شود. این نتیجه همسو با نتیجه پژوهش امینی، علیزاده و رضایی (1391)، عبیدی زادگان، مرادی و فرنام (1387)، تاپرت و همکاران (2012)، ویسیک و همکاران (2011)، لی ورس و یاکی موف (2003)، گارسیا و همکاران (2005)، وردجو و گارسیا (2004)، نوئل و همکاران (2011)، می باشد. در پژوهش امینی، علیزاده و رضایی (1391)، که با روش مقایسه ای بین دو گروه 38 نفری معتادین شکل گرفت نتایج عملکرد آزمودنی ها در آزمون دسته بندی کارت ویسکانسین حاکی از آن بود که معتادین کارکردهای اجرایی ضعیف تری نسبت به گروه عادی داشتند. به عبارت دیگر معتادین تخریب هایی در انعطاف پذیری شناختی و تغییر مفاهیم داشتند. این نتیجه همچنین با نتایج پژوهش توما، ویبل و دائوم (2007)، مغایر می باشد. در این پژوهش بیماران اسکیزوفرنی با و بدون اختلال سوء مصرف مواد در کارکردهای اجرایی با هم مقایسه شدند که بر خلاف انتظار بیماران اسکیزوفرنی بدون سابقه اعتیاد تخریب های آشکارتری در کارکردهای اجرایی بازداری پاسخ و انعطاف پذیری شناختی نسبت به گروه کنترل داشتند. به دلیل اینکه معتادین در این پژوهش علاوه بر بیماری اعتیاد دچار بیماری اسکیزوفرنی بودند مشخص کردن اینکه آیا تخریب کارکردهای اجرایی فقط در سوء مصرف مواد صورت می گیرد یا اینکه بیماری اسکیزوفرنی هم باعث تخریب کارکردهای اجرایی می شود را با مشکل مواجه می کند. به عبارت دیگر ممکن است خود بیماری اسکیزوفرنی هم باعث تخریب هایی در کارکردهای اجرایی شود. در همه ی این پژوهش ها به جز پژوهش توما، ویبل و دائوم (2007)، تفاوت معناداری در کارکرد اجرایی تغییر آمایه معتادین با گروه کنترل بدست آمده بود. به طوری که معتادین کارکردهای اجرایی انعطاف پذیری شناختی و تغییر آمایه ضعیف تری نسبت به گروه کنترل نشان دادند. نتایج این پژوهش ها حاکی از آن است که نقص در کارکرد اجرایی تغییر آمایه منجر به ضعف در انعطاف پذیری شناختی می شود و این موضوع با گرایش به مصرف مواد در بین معتادین ارتباط دارد. از سویی دیگر می توان نقش کارکرد اجرایی تغییر آمایه را در گرایش به مصرف مواد اینگونه تبیین کرد که هنگام مواجه با موقعیت مصرف مواد نوجوانان و جوانانی که توانایی انعطاف پذیری شناختی پایینی دارند، نمی توانند در مواجه با موقعیت های پاداش دهنده از جمله مصرف مواد، هدف های دیگری به غیر از مصرف مواد را بر گزینند یا اینکه راهبردهای حل مسئله ای دیگری به غیر از مصرف استفاده کنند. همچنین در نوجوانی و اوایل جوانی بعد از شکست در یک هدف مهم شخصی احتمال بیشتری دارد که به سمت مواد مخدر به عنوان جانشین تقویت کننده آن هدف جهت گیری شود، زیرا نوجوانان و جوانانی که انعطاف پذیری شناختی پایینی دارند هنگام مواجه با شکست در رسیدن به هدف، نمی توانند هدف های مطلوب تری را جایگزین کنند یا اینکه راههای دیگری را برای رسیدن به همان هدف را انتخاب کنند، در نتیجه به دلیل ناکامی و درماندگی برای رهایی از فشارهای روانی شکست به سمت مصرف مواد مخدر می روند. در بحث درمان معتادین، فقدان یک انعطاف پذیری شناختی ممکن است مشکلاتی برای اجرای مدل های جدید رفتاری به وجود بیاورد. با در نظر گرفتن اعتیاد به عنوان یک عادت، شاید یکی از روش های درمانی این باشد که معتادین را به سمت فعالیت های لذت بخش دیگری همچون ورزش، فعالیتهای هنری به عنوان رفتار عادتی جدید سوق دهیم که فقدان یک انعطاف پذیری شناختی انجام این رفتارها را با مشکل مواجه می کند. فرضیه چهارم پژوهش: بین کارکرد اجرایی بازداری پاسخ دانش آموزان پسر مقطع پیش دانشگاهی و جوانان معتاد مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد تفاوت وجود دارد. با توجه به اینکه مقدار t محاسبه شده (84/3-) در درجات آزادی (58) در سطح p<0.05 از لحاظ آماری معنادار می باشد. بنابراین فرض صفر رد و با اطمینان 95 درصدی نتیجه می گیریم که بین میانگین های دو گروه در کارکرد اجرایی بازداری پاسخ تفاوت معنادار وجود دارد. این نتیجه همسو با پژوهش مولان، ونگ و آلوم (2011)، فیل و همکاران (2011)، بیکل و همکاران (2012)، وردجو- گارسیا و همکاران (2004)، تاپرت و همکاران (2012)، یوسل، لوب من و فاچام (2007)، اوریت و همکاران (2008) می باشد. . در همه این پژوهش ها تفاوت آشکاری در کارکرد اجرایی بازداری پاسخ معتادین در مقایسه با گروه کنترل بدست آمده بود، به طوری که معتادین عملکرد ضعیف تری در کارکرد اجرایی بازداری پاسخ نسبت به گروه کنترل نشان دادند. در بین این پژوهش ها، پژوهش تاپرت و همکاران (2012)، که به صورت پژوهش طولی انجام شده بود، مطالعه ی خوبی برای بررسی این موضوع بود که بازداری پاسخ ضعیف پیش بینی کننده قوی برای سوء مصرف مواد در آینده در بین نوجوانان 16 تا 19 ساله می باشد. با توجه به اینکه نوجوانی یک دوره ی هیجان طلبی و کنجکاوی و خطر پذیری می باشد، از اینرو معیوب بودن کنترل بازداری می تواند در نوجوانی و اوایل جوانی، بازداری رفتار مصرف مواد را در هنگام مواجه با موقعیتهای مصرف، جلوگیری کند و باعث شود افراد نتوانند از چشم انداز کوتاه مدت لذت مصرف مواد صرف نظر کنند و در نتیجه به سمت سوء مصرف مواد مخدر گرایش پیدا کنند. در بحث درمان معتادین، معیوب بودن کنترل بازداری می تواند مشکلاتی را برای قطع مصرف مواد هنگام درمان به وجود بیاورد. در این پژوهش، کارکردهای اجرایی دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی و جوانان معتاد زیر 21 سال مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد در مولفه های بازداری از پاسخ، تغییر آمایه و حافظه کاری مورد مقایسه قرار گرفت. 5-2- نتیجه گیری: همان گونه که پژوهش های مروری کریوس و هادگ (2006) نشان داده شد، نوجوانی و اوایل جوانی یک مرحله حساس از رشد قشر پره فرونتال مغز می باشد که در این مراحل رشدی به واسطه تغییرات ساختاری و عملکردی قشر پره فرونتال، کارکردهای اجرایی نوجوانان دچار نوساناتی می شود که آن ها را نسبت به خطرات محیطی آسیب پذیر می کند. همان گونه که ذکر شد کارکردهای اجرایی مسئول تنظیم و کنترل رفتارها، هیجانات و افکار ما هنگام مواجه با محیط می باشد. با توجه به اینکه نوجوانی یک دوره ی بحرانی رشدی برای کارکردهای اجرایی می باشد، می توان گرایش نوجوانان به سوء مصرف مواد مخدر را ناشی از ضعف، یا نارسایی رشدی کارکردهای اجرایی مغز نوجوانان دانست. همان گونه که در نتایج پژوهش ذکر شد نمونه جوانان زیر 21 سال معتاد، عملکرد ضعیف تری را در کارکردهای اجرایی نسبت به گروه دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی نشان دادند، این در حالی بود که این جوانان معتاد زیر 21 سال بعد از سم زدایی در داخل کمپ اقدام به ترک می کردند و عدم مصرف مواد آن ها در کمپ کنترل می شد و نتیجه ای که از پژوهش بدست آمد نشان دهنده مقایسه معتادین در حالت عادی و به دور مصرف مواد با دانش آموزان بود و تفاوت در کارکردهای اجرایی معتادین را می توان نشانه ای از بدکارکردی کارکردهای اجرایی آنان به حساب آورد. با توجه به تفاوت معناداری که در کارکردهای اجرایی دو گروه بدست آمد، می توان نتیجه گرفت که در نوجوانی و اوایل جوانی آن دسته از نوجوانانی که به دلیل تغییرات ساختاری و عملکردی قشر پره فرونتال و نواحی پیش پیشانی دچار تأخیر رشدی در کارکردهای اجرایی می شوند، احتمال بیشتری دارد هنگام مواجه با موقعیت های پرخطر اقدام به رفتارهای کنترل نشده و پرمخاطره از جمله سوء مصرف مواد داشته باشند و قادر به استفاده از اطلاعات حافظه کاری جهت استفاده از اطلاعات مرتبط با عواقب منفی مصرف مواد مخدر و گزینش تصمیم درست و منطقی در آن موقعیت نباشند و همچنین در برخورد با یک مشکل در رسیدن به هدف، قادر به استفاده از شیوه های مختلف جهت حل آن مشکل نباشند. یا اینکه نتوانند هدفهای مطلوبتری که تقویت کننده هستند را برگزینند به عبارت دیگر از انعطاف پذیری شناختی لازم جهت حل مسئله هنگام مواجه با مشکل را نداشته باشند.
امیر قاسمی نواب عبدالله معتمدی
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی ارتباط با خداوند بر اساس رویدادهای زندگی، هوش معنوی و ترسیم روند زندگی انجام شده است. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی و در قالب یک طرح همبستگی بود. جامعه آماری را کلیه سالمندان 60 سال و بالای 60 سال شهر همدان تشکیل می دادند. از طریق روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 200 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ارتباط با خدای مظاهری و پسندیده، پرسشنامه رویدادهای زندگی پیکل، پرسشنامه هوش معنوی سهرابی و ناصری و همچنین تکنیک ترسیم روند زندگی استفاده گردید. جهت تحلیل نتایج، آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی به کار گرفته شد. یافته ها: بین رویدادهای زندگی و ارتباط با خدا رابطه معکوس و معناداری وجود دارد (p<05 ). بین ارتباط با خدا و هوش معنوی رابطه معنادار وجود دارد (p<05). همچنین بین ارتباط با خدا و ترسیم روند زندگی نیز رابطه معنادار وجود دارد (p<05). مدل پژوهش حاضر 15 درصد از تغییرات ارتباط با خدا را پیش بینی کرد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که هوش معنوی 45 درصد، رویدادهای زندگی حدود 31 درصد و ترسیم روند زندگی 28 درصد از تغییرات ارتباط با خدا را پیش بینی می کند. نتیجه گیری: ارتباط با خدا در کاهش فشار روانی رویدادهای زندگی تاثیر معناداری دارد. با افزایش میزان هوش معنوی، میزان ارتباط با خدا در بین افراد نیز بالا می رود. همچنین با افزایش ارتباط با خدا، ترسیم روند زندگی به سمت بالاتر و خوشایندتر سوق پیدا می کند.
سجاد همتی گروسی محمود گلزاری
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش خویشتن داری جنسی بر افزایش رضایت از زندگی و شادکامی است که با روش پیش آزمون – پس آزمون با گروه آزمایش و گروه کنترل و در قالب یک طرح نیمه آزمایشی انجام شده است. جامعه آماری را کلیه دانشجویان پسر دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی تشکیل می دادند. از طریق روش نمونه گیری داوطلبانه 30 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند که به دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل تقسیم شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه خویشتن داری جنسی، پرسشنامه رضایت از زندگی داینر و پرسشنامه شادکامی آکسفورد استفاده گردید. جهت تحلیل داده ها شیوه های آمار توصیفی و نیز روش های آمار استنباطی ( آزمون تحلیل کوواریانس و کولموگروف اسمیرنف) به کار گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از آن بود که بعد از اجرای مداخله بین میانگین نمرات رضایت از زندگی و شادکامی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری دیده شد؛ و هر دو فرضیه پژوهشگر در سطح 05/0>p معنی دار شده و مورد تأیید قرار گرفت. با توجه به نتایج به دست آمده چنین استنباط می شود که آموزش خویشتن داری جنسی می تواند در افزایش میانگین نمرات رضایت از زندگی و شادکامی دانشجویان موثر باشد.
ریحانه شهیدی عبدالله شفیع آبادی
هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی فنون گشتالت درمانی گروهی و بر افزایش جرات ورزی و کاهش افسردگی در دانش آموزان دختر دوره دبیرستان بوده است. جامعه پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دختر دوره دبیرستان شهرستان فولاد شهر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای یک مدرسه انتخاب شد. سپس آزمون جرات ورزی گمبریل و ریجی و آزمون افسردگی بک اجرا و تعداد 20 دانش آموز که جرأت ورزی کمتر و افسردگی بیشتری داشتند به تصادف انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گشالت درمانی و کنترل جایگزین شدند. جلسات گروه درمانی گشتالت درمانی 8 جلسه دو ساعتی بود و گروه کنترل هیچ گونه مداخله دریافت نکرد. در تمرین های گشتالتی شرکت کنندگان کارهای ناتمام را مورد توجه قرار می دادند، نحوه مواجه شدن با نیازهایشان را یاد می گرفتند و به طرف کامل کردن آن نیازهای ناتمام پیش می رفتند. در این جلسات شرکت کنندگان ترغیب می شدند که مسولیت رفتارهای آشکار و پنهانشان را بر عهده بگیرند. در جلسات گشتالت درمانی جهت افزایش میزان جرات ورزی و کاهش افسردگی افراد از فنون بازی نقش، گفتگو با صندلی خالی، تمرین های آرمیدگی، واژگون سازی و صندلی داغ استفاده گردید. جهت تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که رویکرد گشتالت در افزایش جرات ورزی و کاهش افسردگی تاثیر معنادار داشته است. بنابراین، هر دو فرضیه تحقیق مورد تایید قرار می گیرد. : این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. از میان مدارس دخترانه دوره دبیرستان شهرستان فولاد شهر از طریق نمونه گیری خوشه ای یک مدرسه انتخاب و با اجرای پرسشنامه جرات ورزی گمبریل و ریجی و افسردگی بک 20 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گشتالت درمانی گروهی به مدت 8 جلسه در مورد گروه اول اجرا شد. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردنتایج: داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند.
ملیحه رضائی میرقائد فرامرز سهرابی
هدف : هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش کنترل خشم بر بهبود مهارت های ارتباطی دختران بزهکار بود. روش تحقیق: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و بر اساس طرح پیش آزمون، پس آزمون یک گروهی می باشد. در پژوهش حاضر، جامعه آماری شامل کلیه دختران بزهکار کانون اصلاح و تربیت بود و نمونه آماری متشکل از 18 نفر از دختران بزهکار بود که به دلیل کم بودن افراد جامعه به روش سرشماری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات، ابتدا پیش آزمون با انجام پرسشنامه های مهارت های ارتباطی کوئین دام، برای سنجش میزان مهارت های ارتباطی و کنترل خشم اسپیلبرگر، برای سنجش خشم آزمودنی ها در پس آزمون استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تی وابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های کنترل خشم بر بهبود مهارت های ارتباطی آزمودنی ها تأثیر دارد (t= -6/14, p=0/001 ). هم چنین آموزش مهارت های کنترل خشم بر بهبود کنترل خشم آزمودنی ها تأثیر دارد(t= 7/85, p= 0/001). بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده آموزش کنترل خشم بر بهبود مهارت های ارتباطی و کنترل خشم دختران بزهکار تأثیر دارد. در نتیجه با اجرای برنامه آموزش کنترل خشم در کانون های اصلاح و تربیت می توان مهارت ارتباطی بزهکاران را افزایش داد و باعث بهبود روابط آنان با مسئولین و بزهکاران دیگر شد.
زینب دهقانی فرامرز سهرابی
هدف از پژوهش حاضر تعیین میزان شیوع اختلالات روانی در دانش¬آموزان مقطع متوسطه شهر شیراز بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع زمینه¬یابی است و از میان 92960 نفر جامعه آماری مورد پژوهش 900 نفر نمونه به روش تصادفی خوشه¬ای چندمرحله¬ای انتخاب شدند که از این تعداد 726 نفر برای تحلیل نهایی باقی ماندند. آزمودنی¬ها ابتدا پرسشنامه scl-90-r را پر کردند، پس از تصحیح پرسشنامه و تحلیل داده¬ها دانش¬آموزانی که از خط برش تعیین شده بالاتر بودند به وسیله فرم مصاحبه بالینی براساس dsm-iv-tr مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده¬ها با استفاده از آزمون خی دو تجزیه وتحلیل شد. نقطه برش برمبنای gsi : نمره1 و پایین¬تر از آن، سالم. 1/1 تا 2، دارای اختلال قابل توجه بالینی و بالاتر از 2 ، دارای اختلال شدید بالینی. یافته¬های پژوهش نشان داد که به طور کلی 37/9 درصد از دانش¬آموزان دارای اختلال قابل¬توجه بالینی و 12/6 درصد از دانش¬آموزان دارای اختلال شدید بالینی دارند، از این میان42/6 درصد از دختران 32/7 درصد از پسران دارای اختلال قابل توجه بودند و 20/7درصد دختران و3/7 درصد پسران دارای اختلال شدید بالینی بودند. بحث و نتیجه¬گیری: بین میزان شیوع اختلالات روانی در دانش-آموزان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود دارد. با عنایت یه شیوع 12/6 درصدی اختلالات شدید روانی و شیوع 37/9 درصدی اختلالات قابل¬توجه¬بالینی در دانش¬آموزان دبیرستانی، لزوم توجه به ملاحظات روانشناختی برای حل مشکلات دانش آموزان، ضروری است.
معصوومه دشتی پور فرامرز سهرابی
خانواده کانون اصلی پرورش اجتماعی کودک است. در این میان، نقش مادر به عنوان اولین پرورش دهنده کودک از اهمیتی دو چندان برخوردار است. دوره نوجوانی یکی از مهم ترین دوره های زندگی انسان به شمار می رود. رابطه درست والد و فرزندی که در سبک های فرزند پروری والدین نمود پیدا می کند نقش مهمی در تربیت و رشد کودکان دارد. یکی از شیوه های نادرست فرزند پروری که تاثیرات سو بسیاری بر کودکان دارد، شیوه فرزند پروری مستبدانه می باشد. نتایج این پژوهش در صدد است تا با با به کارگیری درمان شناختی رفتاری برخی از تاثیرات سو ناشی از این شیوه فرزند پروری که در اینجا تاب آوری پایین و نگرش های ناکارآمد مدنظر می باشد را کاهش دهد. به روش نمونه گیری تصادفی، تعداد 14 دختر نوجوان که دارای سبک فرزند پروری ادراک شده مستبدانه از سوی مادر بودند و در دو مقیاس نگرش های ناکارآمد و تاب آوری نمره مورد نظر را کسب کردند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای گروه آزمایش 8 جلسه 60 دقیقه ای درمان شناختی رفتاری اجرا شد و در پایان مجددا دو پرسشنامه فوق اجرا شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس یک راهه استفاده شد. یافته ها نشان داد که درمان شناختی رفتاری به صورت معنی داری باعث کاهش نگرش های ناکارآمد و افزایش تاب آوری شد.
مریم بیابانیان عبدالله معتمدی
هدف پژوهش حاضر تعیین میزان شیوع اختلال روانی در دانش آموزان دبیرستانی شهر نیشابور است. روش این پژوهش توصیفی از نوع زمینه یابی است و از میان 11600 نفر جامعه آماری مورد پژوهش 540 نفر نمونه به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند از این تعداد 497 نفر برای تحلیل نهایی باقی ماندند. آزمودنی ها ابتدا پرسشنامه scl-90-r را پرکردند، پس از تصحیح پرسشنامه و تجزیه و تحلیل داده ها دانش-آموزانی که از خط برش تعیین شده بالاتر بودند به وسیله فرم مصاحبه بالینی بر اساس dsm-iv-r مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون خی دو تجزیه وتحلیل شد. نقطه برش برمبنایgsi: نمره1و پایین تر از آن، سالم. 1/1 تا 2، دارای مشکل قابل توجه و بالاتر از 2، دارای مشکل شدید بالینی بود. یافته-های پژوهش نشان داد که8/32 درصد از دختران و 6/24 درصد از پسران دارای مشکل قابل توجه بودندو 8/6 درصد دختران و 8/1 درصد پسران دارای مشکل شدید بالینی بودند در مجموع، 3/4 درصد دارای مشکل شدید بالینی و 7/28 درصد دارای مشکل قابل توجه بودند. نتیجه گیری: بین میزان شیوع اختلالات روانی در دختران و پسران تفاوت معناداری وجود داشت و در ابعاد نه گانه مقیاس scl-90-r، در تمام ابعاد به جز روان پریشی و اضطراب تفاوت معناداری بین دختران و پسران وجود داشت و همچنین دختران دارای بیشترین فراوانی در اختلالات بوده و در بین ابعاد نه گانه بیشترین فراوانی مربوط به طبقه مشکل شدید بالینی مربوط به بعد خصومت (2/4 درصد) و افکار پارانوئید (2/3) بود و کمترین فراوانی مربوط به بعد روان پریشی (0/0 درصد) و بعد ترس مرضی (4/0 درصد) بود.با توجه به شیوع 3/4 درصدی مشکلات شدید بالینی و 7/28 درصدی مشکلات قابل توجه در دانش آموزان دبیرستانی، لزوم توجه به مشکلات روانشناختی در دانش آموزان حائز اهمیت است
علی یعقوبی عبدالله معتمدی
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی علاقه اجتماعی و سلامت روان بر اساس الگوهای شخصیت، خوش بینی و باورهای مذهبی انجام شده و در تلاش است تا میانجی گری خوش بینی را مورد بررسی قرار دهد. طرح پژوهشی، توصیفی از نوع همبستگی (علی- مقایسه ای) است. جامعه آماری را کلیه کارمندان دانشگاه علامه طباطبایی تهران تشکیل می دادند. از طریق روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی 157 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه علاقه اجتماعی کراندال، پرسشنامه سلامت عمومی (ghq-28)، مقیاس الگوی رفتاری نوعa ، پرسشنامه تجدید نظرشده جهت گیری زندگی (lot-r) و مقیاس عمل به باورهای دینی گلزاری (معبد) استفاده گردید. جهت تحلیل، رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر به کار گرفته شد. داده ها با کمک نرم افزار spss و amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. بر اساس یافته های پژوهش، الگوهای شخصیتی، خوش بینی و باورهای مذهبی به شکل معنی داری در سطح sig<01 علاقه اجتماعی و سلامت روان را پیش بینی کردند. همچنین برخلاف تیپ شخصیتیa که با علاقه اجتماعی و سلامت روان در سطح معنی داری sig<01 رابطه ای معکوس داشت، این رابطه برای تیپ شخصیتیb در سطح معنی داری sig<01 به صورت یک رابطه مستقیم بود. بنابراین الگوهای شخصیت، خوش بینی و باورهای مذهبی به خوبی قادر به پیش بینی علاقه اجتماعی و سلامت روان هستند، همچنین تحلیل مسیر داده ها نشان می دهد که خوش بینی می تواند در رابطه الگوهای شخصیتی و باورهای مذهبی با علاقه اجتماعی و سلامت روان نقش میانجی گر داشته باشد.
میترا احمدی فرامرز سهرابی
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش والدین با رویکرد آدلر-درایکورس بر شیوه های فرزندپروری والدین دارای کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای در دانش آموزان مقطع پیش دبستان شهر اصفهان اجرا شد. برای انجام این پژوهش پس از کسب موافقت والدین و اولیاء مدرسه، در مورد شرکت کودکان در جلسات درمان، با معلمان این مدارس مصاحبه به عمل آمد و با توجه به ملاکهای dsm iv، دانش آموزان مشکوک به اختلال نافرمانی مقابله ای معرفی شدند. سپس برای کودکان مورد نظر، پرسشنامه 4 – csiو پرسشنامه شیوه های فرزندپروری رابینسون توسط والدین کودکان تکمیل گردید. پس از نمره گذاری پرسشنامه، کودکانی که بر اساس نتایج بدست آمده، ملاکهای dsm iv برای اختلال نافرمانی مقابله ای را داشتند، شناسایی شده و از میان آنها 30 نفر به تصادف انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل). سپس والدین گروه آزمایش در 10 جلسه یکساعته شرکت کردند. پس از پایان جلسات مداخله، مجدداً پرسشنامه شیوه های فرزندپروری رابینسون، توسط والدین کودکان هر دو گروه، تکمیل گردید (پس آزمون). یافته های پژوهش نشان دهنده تایید فرضیه های پژوهش در اثربخشی برنامه درمانی بوده است و بیانگر این است که برنامه اموزش والدین بر شیوه های فرزندپروری والدین کودکان دارای نشانه های نافرمانی و لجبازی تاثیر داشته است .
زهرا حاتمی نیا فرامرز سهرابی
هدف از این پژوهش تعیین بررسی و مقایسه سبک های هویت یابی و هیجان خواهی نوجوانان عادی و بزهکار شهر تهران است. این پژوهش از روش توصیفی-همبستگی در دو گروه عادی و بزهکار انجام گرفته است. جامعه آماری: شامل کلیه نوجوانان دختر و پسر بین سنین 15-18ساله بود که در شهر تهران سکونت داشتند.نمونه آمار تحقیق 120 نفر است. 60 نفر (30 دختر و 30 پسر) که از بین نوجوانان بزهکار 15 تا 18 ساله مستقر در کانون اصلا ح و تربیت تهران با شیوه نمونه گیری هدفمند و قابل دسترس انتخاب گردیده اند و 60 نفر (30 دختر و 30 پسر ) دانش آموزان مقطع دبیرستان مناطق 20 گانه آموزش و پرورش شهر تهران که از لحاظ سن و جنس با گروه بزهکار همتا سازی شده اند و به طور هدفمند و شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در این تحقیق از دو پرسشنامه هیجان خواهی زاکرمن و سبک های هویت یابی برزونسکی استفاده شده است. پرسشنامه ها پس از تکمیل، نمره گذاری و کدبندی گردید و از طریق برنامه spssتجزیه و تحلیل شد؛ اطلاعات جمع آوری شده به دو صورت آمار توصیفی (میانگین ، انحراف معیار و...) و استنباطی (آزمون t جهت مقایسه میانگین های گروهها و همبستگی پیرسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد بین نوجوانان عادی و بزهکار درزمینه سبک های هویت یابی تفاوت وجود دارد اما بین هویت یابی دختران وپسران تفاوت وجود ندارد. بین نوجوانان عادی و بزهکار در زمینه هیجان خواهی تفاوت وجود ندارد. بین هیجان خواهی نوجوانان دختر و پسر تفاوت وجود داشت. همچنین بین سبک های هویت یابی و هیجان خواهی نوجوانان عادی و بزهکار رابطه ای وجود ندارد
علی موسوی اصل فرامرز سهرابی
چکیده: مقدمه: علارغم وجود روش های درمانی متنوع روان شناختی برای درمان اختلال استرس پس از ضربه ، فراتحلیل ها نشان می دهند که هنوز هم تعداد قابل توجهی از بیماران مبتلا به ptsd ، به این درمان ها پاسخ نمی دهند و یا بهبودی نسبتا کمی را نشان می دهند. بنابراین پژوهش حاضر به منظور " تعیین اثربخشی طرح واره درمانی بر درمان جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه: کاهش علائم تجربه مجدد، بیش انگیختگی و کرختی هیجانی" پایه ریزی و اجرا شده است، تا از این طریق اثربخشی این شیوه درمانی نوپا را، برای اختلالی که مزمن و مقاوم به درمان های روان شناختی گذشته است را ارزیابی نماید.روش تحقیق، طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه a-b ، ابزار پژوهش پرسشنامه فرم کوتاه طر ح واره یانگ، پرسشنامه جبران یانگ، پرسشنامه اجتناب یانگ – رای، پرسشنامه بالینی چند محوری میلون، مقیاس اجرایی بالینی اختلال استرس پس از ضربه، مقیاس می سی سی پی برای اختلال استرس پس از ضربه، مصاحبه تشخیصی جامع بین المللی. روش نمونه گیری، نمونه دردسترس هدفمند، حجم نمونه(3=n)، پروتکل درمانی:21 جلسه درمان برای هرآزمودنی و دوره پیگیری دو ماهه، ابزارهای آماری: میانگین، تغییر ظریب پایا، خطای استاندارد تفاوت ودرصد بهبود بالینی یافته ها: یافته ها نشان می دهد که طرح واره درمانی در رسیدن به آماج درمانی موفق، و انجام آن کاهش علائم ptsd را به همراه داشته است، این درمان همچنین باعث کاهش شدت فعالیت طرحواره های ناسازگار در بیماران ptsd شده و دوره پیگیری روند درمان نشان از دوام دستاوردهای درمان دارد نتیجه گیری: نظر به این که علائم ptsd بسیار پایداری بوده و متغیر های شخصی در ایجاد و رشد و ابقاء آنها نقش موثری دارد و از سویی این عوامل، مرتبط با روابط ناسازگار پیش از ضربه اند، که در ایجاد طرح واره های ناسازگار اولیه نقش دارند، طرح واره درمانی با آماج قرار دادن ریشه های رشدی اختلال و بازسازی طرح واره های ناسازگار، قادر به درمان پایدار علائم ptsd و کاهش شدت فعالیت طرح واره های ناسازگار در بیماران ptsd شده است کلیدواژه ها: طرح واره درمانی، بیش انگیخگی، تجربه مجدد، کرختی هیجانی، ptsd ، جانباز، اثربخشی.
طیبه سنگ پهنی فرامرز سهرابی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی گروه درمانی شناختی به سبک مایکل فری بر کاهش افسردگی زنان زندانیان انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بودکه در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. فرضیه پژوهش عبارت بود از اینکه آیا شناخت درمانی گروهی به سبک مایکل فری بر کاهش افسردگی زنان زندانی موثر است؟ بدین منظور، از جامعه 1200 زندان زنان ندامتگاه مرکزی استان تهران، 14 نفر که بر اساس آزمون افسردگی بک، افسرده متوسط و شدید تشخیص داده شده بودند، انتخاب شدند روش نمونه گیری در دو مرحله، که مرحله اول به گونه ای هدفمند و در مرحله دوم به طور تصادفی ساده بود سپس آزمودنی ها در دوگروه 7 نفره ی آزمایشی و کنترل گمارده شدند، و شناخت درمانی گروهی به سبک مایکل فری در 12 جلسه ی 90-120 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد و پس از پایان مداخله ی درمانی، دوباره آزمون افسردگی بک از هر دو گروه گرفته شد. نتایج تحلیل کواریانس، نشان داد که بین میانگین نمره ی افسردگی پس آزمون دو گروه، تفاوت معنادار وجود دارد و می توان نتیجه گرفت که شناخت درمانی گروهی به سبک مایکل فری منجر به کاهش افسردگی زندانیان زن می شود.
زهرا معین الدینی فرامرز سهرابی
هدف: سلامت روان و سبک هویتی زنان زندانی به عنوان یکی از گروه های در معرض خطر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نتایج این پژوهش در صدد آن است که اختلالات روانی و سبک هویتی قابل توجه در هر گروه از مجرمان زن را پیش بینی کند و به این ترتیب اقدامات مسئولین مربوطه را در جهت کاهش احتمال وقوع مجدد جرم و بازگشت برخی مجرمان به زندان تسهیل کند. روش پژوهش: به روش نمونه گیری سهمیه ای – تصادفی، تعداد 200 نفر زن زندانی از جرائم مالی ، اعمال منافی عفت ، قتل و مشارکت در قتل، سرقت و اعتیاد به مواد مخدر و حمل آن (هر کدام40 نفر) انتخاب و آزمون scl-90 و سبک های هویتی برزونسکی به صورت گروهی روی آن ها اجرا شد. در نهایت جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس، کروسکال- والیس و همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: سبک هویت گروه مرتکب قتل و مشارکت در قتل، هنجاری و سبک هویت مجرمین منافی عفت، اطلاعاتی بود، در حالی که سبک هویت سه گروه دیگر سردرگم بود. لازم به ذکر است، که بین زنان زندانی از نظر میزان شیوع اختلالات مرتبط با ملاک های وسواس، افسردگی، فوبیا و افکار پارانوئیدی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: اکثر زنان زندانی حداقل به یک نوع اختلال روانی مبتلا هستند و اکثرا دارای سبک هویت سردرگم و هنجاری هستند، بنابراین، نیاز به تدوین برنامه های آموزشی به منظور پیشگیری، تشخیص و درمان احساس می شود. کلمات کلیدی: سبک هویتی، اختلالات روانی، جرم، زنان زندانی
مریم سعدی احمد برجعلی
موضوع پژوهش حاضر مقایسه سبک های دلبستگی، سبک های مقابله ای و اختلالات شخصیت در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر و غیر مبتلای شهر تهران می باشد. در راستای اهداف پژوهش که شامل :1- تعیین تفاوت اختلال شخصیت در میان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد غیر مبتلا 2- تعیین تفاوت سبک های دلبستگی در میان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر و افراد غیر مبتلا 3- تعیین تفاوت سبک های مقابله ای در میان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد غیر مبتلا بود ، فرضیات پژوهش که شامل :1- افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر نشانگان گسترده تری را نسبت به افراد غیر مبتلا در انواع اختلالات شخصیت نشان می دهند 2- افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدردر مقایسه با افراد غیر مبتلا دارای سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی می باشند3- افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر سبک های مقابله ای متفاوتی را نسبت به افراد غیر مبتلا مورد استفاده قرار می دهند، بود مورد ارزیابی قرار گرفتند. طرح پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود. گروه نمونه شامل 150 نفر از افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر و غیر مبتلای شهر تهران بودند. 75 نفر از افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و 75 نفر از افراد غیر مبتلا که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با پرسشنامه های دلبستگی بزرگسالان (کولینز و رید)، آزمون راهبرد های مقابله ای لازاروس و پرسشنامه چند محوری بالینی میلون 3 مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج حاصل با روش تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون معنادای مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد: 1- از نظر تحصیلات افراد غیر مبتلا به سوء مصرف مواد بیشتر دارای تحصیلات لیسانس و افراد غیر مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر دارای تحصیلات دیپلم هستند. 2- از نظر وضعیت تأهل نشان داده شد که در گروه غیر مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر 84 درصد افراد مجرد، 16 درصد متأهل بودند و در گروه مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر 48 درصد افراد مجرد، 49.3 درصد متأهل و 2.7 درصد مطلقه بودند. 3- نتایج بررسی اختلالات شخصیت بر روی محور 2 پرسشنامه میلون 3 نشان داد: گروه مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر در تمام ابعاد مذکور از میانگین بالاتری نسبت به گروه غیر مبتلا برخوردار بودند و در میان اختلالات شخصیت ، در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اسکیزوئید از میانگین بالاتری برخوردار بودند. 4- سبک دلبستگی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد ، سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی بود. 5- افراد مبتلا به سوء مصرف مواد سبک های مقابله ای متفاوتی در مقابل استرس نسبت به افراد غیر مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر مورد استفاده قرار می دهند در واقع از سبک مقابله ای گریز و اجتناب بیشتر استفاده می کنند. 6- نتایج بررسی اختلالات روانی(نشانگان بالینی) بر روی محور دو پرسشنامه میلون نشان داد در تمام ابعاد مذکور ، گروه مبتلا به سوء مصرف مواد میانگین بالاتری نسبت به گروه غیر مبتلا بدست آوردند و گروه مبتلا بیشتر دارای اختلال افسردگی، اضطراب و وابستگی مواد بودند. از محدودیت های پژوهش می توان به محدودیت جنسیت ، ابزار و عدم کنترل شرایط اقتصادی، اجتماعی اشاره کرد.
احسان فلاح احمد برجعلی
هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثر بخشی گروه درمانی شناختی آموزش محور مبتنی بر روش مایکل فری در کاهش نا امیدی و استرس زنان مبتلا به سرطان می باشد. بدین منظور تعداد 20 نفر از مبتلایان به سرطان مراجعه کننده به موسسه خیره حمایت از بیماران خاص (حضرت علی اصغر) در شهرستان سبزوار انتخاب شدند و به طور تصادفی در 2 گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. ابتدا توسط مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (dass) وپرسشنامه امید آزمونیها در 2 متغیر پژوهش مورد (امید واسترس) ارزیابی قرار گرفتند، سپس شناخت درمانی گروهی مبتنی بر روش مایکل فری در 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد و پس از پایان مداخله مجددا آزمودنیها مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل کووایانس، نشان داد که بین میانگین نمره امید و استرس پس آزمون گروه آزمایش با گروه کنترل، تفاوت معنادار وجود دارد و این بیانگر اثر بخشی شناخت درمانی گروهی به روش مایکل فری بر روی مبتلایان به سرطان می باشد.
مرتضی عسگری بسطام فرامرز سهرابی
الگو پذیری مناسب، اعتماد به نفس لازم در مواجهه با استرس، دارا بودن خصوصیات زنانه، توانایی چالش فکری و عدم سردرگمی هنگام مواجهه با مسائل ازمهم ترین عوامل فردی مقابله با اعتیاد است.
افسانه دارابی احمد برجعلی
چکیده پژوهش حاضر به منظور تعیین میزان اثربخشیآموزش تکنیک های شناختی طرح واره درمانی بر کاهش طرح واره های ناسازگار اولیه افراد افسرده در شهر تهران انجام شد. برای این منظور34 نفر از افراد افسرده با استفاده از اجرای پرسش نامه ی افسردگی بک (ii)انتخاب شدند. مصاحبه تشخیصی ساختاریافته بر اساس dsm-iv و فرم کوتاه پرسش نامه ی طرح واره یانگ به منظور غربال نهایی اجرا گردید و در نهایت متغیر مستقل بر روی 5 نفر از مراجعینی که ملاک ورود به پژوهش را داشتند، اجرا شد. از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه استفاده شد و با استفاده از روش تحلیل نمودار، شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی، داده های حاصل تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد آموزش میزان طرح واره های ناسازگار اولیه افراد افسرده را کاهش داده و متعاقبا موجب بهبود افسردگی آن ها می شود، هم چنین این اثربخشی تا یک ماه و نیم پس از مداخله نیز تداوم می یابد. کلیدواژگان: تکنیک های شناختی طرح واره درمانی،طرح واره های ناسازگار اولیه، افسردگی.
سعید اکبری زردخانه علی دلاور
هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی مهارتهای زندگی در زندگی دانشجویان و ساخت مقیاسی برای سنجش آن بیان شده است. پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی- ابزارسازی به شمار می رود که در دو فاز و چهار مرحله فرایند این پژووهش شرح داده شده است. در انتهای این پژوهش مقیاسی شصت آیتمی برای ارزیابی ده مهارت زندگی معرفی شده توسط سازمانی جهانی بهداشت حاصل شده است. در ادامه روایی و اعتبار این ابزار و جداول هنجاری برای آن استخراج و گزار شده است.
مهدی طهماسبی فرامرز سهرابی
این پژوهش با هدف تعیین تفاوت میزان اضطراب امتحان و عزت نفس دانش آموزان پایه ششم ابتدایی با ارزشیابی کمی و ارزشیابی کیفی (توصیفی) انجام شده است.
مسلم سیاهپوش منفرد عبداله معتمدی
توجه به خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی و بستر رشد تک تک افراد جامعه بسیار مهم است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی خانواده درمانی شناختی – رفتاری بر سلامت عمومی و رضایت زناشویی خانواده های دارای کودکان کم توان ذهنی شهرستان خرم آباد بود
سمیرا دهقان بنادکی فرامرز سهرابی
سندرم پیش از قاعدگی (pms) یکی از شایع ترین علت ایجاد ناراحتی جسمانی و روانی دوران باروری در زنان محسوب می شود که در فاز لوتئال سیکل قاعدگی رخ می دهد و منجر به کاهش کیفیت زندگی آنان می شود. علی رغم اهمیت بیماری هنوز درمان مناسبی برای آن وجود ندارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر درمان شناختی- رفتاری بر کاهش علایم سندرم پیش از قاعدگی در دختران دبیرستانی شهر یزد بود.
زینب شاکری احمد برجعلی
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش دلزدگی زناشویی زنان متاهل انجام پذیرفت.نمونه آماری این پژوهش شامل 30 زن واجد شرایط بود که به روش در دسترس انتخاب،و در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند.
نیره غلامپور فرامرز سهرابی
در پژوهش حاضر رابطه الگوهای ارتباطی والدین با سازگاری اجتماعی کودکان پیش دبستانی بررسی می شود. به دلیل اهمیت سازگاری اجتماعی در دوران پیش از مدرسه و آمادگی کودکان برای ورود به اولین محیط اجتماعی و تاثیری که نوع ارتباط والدین در این قضیه دارد، پژوهش حاضر انجام گرفت.
هانیه دارستانی فراهانی عبداله معتمدی
یکی از مسائل عمده جمعیتی در کشورهای جهان مسأله سالخوردگی جمعیت و پیامدهای ناشی از آن است. در حال حاضر کشور ما ایران نیز مرحله انتقال از ساختار سنی جمعیت از جوانی به سالخوردگی را تجربه می کند، لذا توجه به مشکلات و مسائل این گروه مهم از جمعیت و برنامه ریزی جهت حفظ و ارتقاء سلامت وکیفیت زندگی آنان، بیش از پیش بایستی مورد توجه قرار بگیرد. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مولفه های هوش معنوی بر افزایش امید و شادکامی در سالمندان صورت گرفت. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل بود. در این پژوهش بااستفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، از میان مناطق شهر تهران، یک منطقه به طور تصادفی انتخاب کرده و در مرحله ی بعد از این منطقه انتخاب شده، یک مرکز نگهداری سالمندان به طور تصادفی انتخاب شد و سپس 24 نفر از سالمندان که شرایط ورود به نمونه را داشتند انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل، قرار داده شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه امید اشنایدر (1991) و پرسشنامه شادکامی اکسفورد(1982) استفاده شد . پس از اجرای پیش آزمون، آموزش مولفه های هوش معنوی (از دیدگاه سوروسانتوس) به صورت 9 جلسه 45 دقیقه ای برای گروه آزمایش انجام شد. پس از پایان آموزش، پس آزمون برای هر دو گروه آموزش و کنترل تکرار شد. برای تجزیه و تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد.
اسماعیل ناصری فرامرز سهرابی
چکیده ندارد.
زهرا محمدی فرامرز سهرابی
چکیده ندارد.
زهرا محبی فرامرز سهرابی
چکیده ندارد.
نصیب اله رمضانی نژاد فرامرز سهرابی
چکیده ندارد.
معصومه حسین زاده مهدوی محمود گلزاری
چکیده ندارد.
معصومه علی میرزایی مصطفی تبریزی
چکیده ندارد.
خدامراد مومنی فرامرز سهرابی
چکیده ندارد.
فاطمه زین آبادی فرامرز سهرابی
چکیده ندارد.
آزاده مرادی فرهاد جمهری
چکیده ندارد.
سمیه حبیبی سربنانی حسن اسدزاده
چکیده ندارد.
مریم یامی مصطفی تبریزی
چکیده ندارد.
افسر خلیلی فرامرز سهرابی
مصرف سوء مواد مخدر، به عنوان یکی از آسیب ها و انحرافات اجتماعی و روانی، واقعیت نوینی است که آفت بزرگ بشریت در عصر کنونی نام گرفته است. کشور جوان ما نیز این قاعده مستثنی نیست. از این رو برنامه ریزی، تدوین و اجرای روش های پیشگیری ضروری می باشد. بر این اساس در این پژوهش سعی شده است با استفاده از آموزش تفکر انتقادی، نگرش نوجوانان نسبت به سوء مصرف مواد را تغییر داده و آن ها را در برابر این بلا ایمن سازیم. این پژوهش یک طرح آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس از آزمون با گروه کنترل است که با هدف تعیین تأثیر آموزش مهارت تفکر انتقادی بر تغییر نگرش دانش آموزان دبیرستان های شهر یزد نسبت به سوء مصرف مواد اجرا شده است. بدین منظور پنج فرضیه تدوین شد: 1- آموزش مهارت تفکر انتقادی، بر مؤلفه شناختی نگرش نسبت به مواد مخدر در دانش آموزان مؤثر است. 2- آموزش مهارت تفکر انتقادی، بر مؤلفه عاطفی نگرش نسبت به مواد مخدر در دانش آموزان مؤثر است. 3- آموزش مهارت تفکر انتقادی، بر مؤلفه رفتاری نگرش نسبت به سوءمصرف مواد در دانش آموزان مؤثر است. 4- آموزش مهارت تفکر انتقادی، بر نگرش کلی نسبت به مصرف مواد در دانش آموزان مؤثر است. 5- تأثیر آموزش مهارت تفکر انتقادی به مدت سه ماه پایدار است. برای آزمون این فرضیه ها، 40 نفر از دانش آموزان پسر پایه اول از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. سپس به طور تصادفی 20 نفر در گروه آزمایش و 20 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد. گروه آزمایش به مدت 2 ماه در 8 جلسه 5/1 ساعته آموزش مهارت تفکر انتقادی شرکت کردند اما بر گروه کنترل هیچ متغیری اعمال نشد. سپس از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. برای سنجش میزان پایداری این آموزش، 3ماه بعد از پس آزمون، از گروه آزمایش پس آزمون دیگری به عمل آمد. داده ها توسط روش های آماری تحلیل کوواریانس و آزمون لوین و t توسط نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شدند. نتایج آماری نشان داد که آموزش تفکر انتقادی بر تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به سوء مصرف مواد، مؤثر بوده است، لیکن این تأثیر در مؤلفه عاطفی نگرش معنادار نبود. پایداری آموزش به مدت 3 ماه هم تأیید گردید. همان طور که مشخص گردید، آموزش مهارت تفکر انتقادی می تواند به نوجوان کمک کند تا با استفاده از مجموعه ای از مهارت ها، از دانش و ذکاوت خود استفاده نموده و به منطقی ترین موقعیت درباره موضوعی خاص (مواد مخدر) دست یابد و با استفاده از این مهارت فردی بتواند برموقعیت های پر خطر مثل گرایش و تمایل به سمت مواد مخدرغلبه پیدا کند. با توجه به این مباحث، به محققان توصیه می شود در تهیه و اجرای رویکردهای پیشگیرانه، به مهارت تفکر انتقادی توجه بیشتری داشته باشند.
زهرا صبوری فرامرز سهرابی
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثربخشی آموزش گروهی حلم بر کاهش پرخاشگری فرزندان شاهد و ایثارگر 18ـ12 ساله شهر آبدانان بود. فرضیه پژوهش بیان می دارد که "آموزش گروهی حلم بر کاهش پرخاشگری فرزندان شاهد و ایثارگر 18ـ12 ساله مؤثر است". آزمودنی های این پژوهش، دانش آموزان دختر شاهد و ایثارگر 18ـ12 ساله شهر آبدانان و در سال تحصیلی 88ـ1387 مشغول به تحصیل بودند و با روش تصادفی ساده انتخاب گردیدند. روش تحقیق، روش تجربی پیش آزمون ـ پس آزمون با استفاده از گروه آزمایش و کنترل بود. ابزار اندازه گیری در این تحقیق پرسشنامه پرخاشگری و مقیاس سنجش حلم بود. آزمودنی ها پرسشنامه پرخاشگری و حلم را تکمیل کردند. تعداد 30 نفر از دانش آموزانی که در آزمون پرخاشگری، نمره بالاتر از میانگین گرفته بودند در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. سپس آموزش حلم به عنوان مداخله بر روی گروه آزمایش اعمال شد و مداخله ای در گروه کنترل صورت نگرفت. پس از اتمام آموزش حلم ، به صورت هم زمان، پس آزمون بر روی هر دو گروه کنترل و آزمایش انجام شد، و نتایج مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. در این خصوص برای توصیف و جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از امار توصیفی جهت محاسبه میانگین ها و انحراف معیار استفاده شد و در بخش آمار استنباطی برای آزمون فرضیه و بررسی معنی دار بودن تفاوت میانگین گروهها از آزمون t تفاضل در نرم افزار spss بهره گرفته شد. پس از تجزیه و تحلیل آماری نتایج نشان داد که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار گرفته است و آموزش گروهی حلم بر کاهش پرخاشگری در فرزندان شاهد و ایثارگر 18ـ12 ساله شهر آبدانان مؤثر بوده است. بنابراین از «آموزش حلم» می توان به عنوان یک مداخله درمانی معنوی جهت کاهش پرخاشگری در نوجوانان پرخاشگر استفاده نمود.
محمود نجفی حسن احدی
هدف پژوهش حاضر، ارائه الگوی پیش بین رضامندی زندگی بر اساس سازه های روانشناسی مثبت گرا بود. بدین منظور 1000نفراز کارکنان دانشگاههای تهران با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه های بهزیستی معنوی، دینداری، امیدواری، خوش بینی، عزت نفس، خودکارآمدی و رضامندی زندگی بود. داده-ها با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل اولیه ارائه شده، تنها در بعضی شاخص ها برازش داشت و بنابراین تعدیل شد و مدل تعدیل شده برازش بهتری با داده ها نشان داد. آشکار شد که متغیرهای معنویت، دینداری، امیدواری، عزت نفس و خودکارآمدی رابطه مستقیم معناداری با رضامندی زندگی دارند. همچنین بین متغیرهای معنویت و دینداری به واسطه متغیرهای امیدواری، خوش بینی، عزت نفس، و خودکارآمدی با رضامندی زندگی رابطه غیر مستقیم معنی داری یافت شد. بین متغیر های جنس، وضعیت تاهل و وضعیت اقتصادی با رضامندی زندگی رابطه معناداری وجود نداشت. در پژوهش حاضر نقش سازه های روانشناسی مثبت گرا بر رضامندی زندگی تأیید شد که این یافته بیانگر اهمیت نقش سازه های روانشناسی مثبت گرا در رضامند ی زندگی است.