نام پژوهشگر: علی محمد ساجدی
مریم سعیدی سعید رحیمیان
یکی از مسائل پیچیده و مهمی که ذهن اندیشمندان را از دیرباز تا کنون به خود مشغول کرده است پدیده ی حیات و ماهیت آن می باشد. فیلسوفان اسلامی هر کدام نظریات خاصی در مورد این پدیده ابراز داشته اند که به طور جمع بندی از دیدگاه ایشان می توان گفت که از نظر آنان حیات دارای درجات و مراتبی است و در هر مرتبه متناسب با همان درجه تعریف می شود و دارای ماهیت مخصوص به آن مرتبه می باشد. همه ی فیلسوفان اسلامی اذعان داشتند که حیات غیر از ماده است لذا از ترکیب و تلفیق چند ماده نمی توان حیات را به وجود آورد. دیدگاهی که می توان گفت تقریباً نظریه ی مشابهی در مورد پدیده ی حیات و ماهیت آن با فیلسوفان اسلامی دارد دیدگاه ویتالیست ها و در رأس آن ها هنری برگسون می باشد که از دیدگاه ایشان حیات یک هویت کاملاً مستقل و ذی شعور و هدف داری تلقی می شود لذا موجودات زنده نمی توانند از اجزای موجود غیرزنده به وجود آیند در این دیدگاه هم به مانند نظر فیلسوفان اسلامی نوعی دوگانگی میان ماده و حیات لحاظ کردند بدین معنی که حیات با این همه ساختار پیچیدگی و منظمی که دارد نمی تواند از ترکیب یک یا چند ماده آن هم به صورت تصادفی به وجود آید.
فاطمه عظمت مدار علی محمد ساجدی
بشر از مرگ و زندگی، خوابیدن و خواب دیدن به تصور نفس نائل می شود. پی بردن به حقیقت نفس و اسرار نهفته آن، همچنین دانستن تأثیرات متقابلی که بین نفس و بدن وجود دارد، یکی از مسائلی است که فکر دانشمندان را در تمام اعصار به خود مشغول کرده است. ابن سینا در زمینه نفس و ارتباط آن با بدن مادی کتب و رسائل متعددی دارد. وی انواع نفوس را به دو بخش ارضی و سماوی تقسیم می کند. نفوس ارضی را نیز سه نوع می داند. نفس نباتی و حیوانی و انسانی. در این نوشته راجع به نفس نباتی و حیوانی به طور گذرا بحث شده است و بیشترین تأکید بر عقاید ابن سینا راجع به نفس انسانی است. ابن سینا نفس را مجرد، حادث و باقی می داند و معتقد است که نفس و بدن بر هم تأثیرات زیادی دارند که خود انسان نیز با تأمل در وجود خویش می تواند به این تأثیرات واقف شود. دکارت نیز برخلاف فیلسوفان مادی گرا به وجود نفس معترف است. اما آن را فقط یک نوع می داند و در مورد افلاک، حیوانات و نباتات قائل به وجود نفس نیست. او نیز همانند ابن سینا نفس را حادث، باقی و مجرد می داند. لیکن طریق رسیدن هر کدام از اینها به اثبات نفس و همچنین تجرد، حدوث و بقای نفس متفاوت است. ابن سینا و دکارت هر دو برای نفس قائل به وجود قوائی هستند و هر دو بدن و آلات بدنی را به عنوان وعاء و ابزاری در خدمت نفس برای رسیدن به کمال مطلوبش می دانند. از نظر این دو فیلسوف نفس و بدن در تعامل بوده و رابطه متقابل دارند. ابن سینا به طور مفصل به بیان این رابطه دوجانبه می پردازد. و بالاخره اینکه هر دو فیلسوف قائل به وجود واسطه ای میان نفس و بدن هستند که این ارتباط را میسر می سازد. هدف از تنظیم این پایان نامه ارائه چهارچوب مناسبی در مورد نفس مجرد و ارتباط آن با بدن مادی از دیدگاه ابن سینا و دکارت دو فیلسوف بزرگ اسلامی و غربی می باشد و در پایان نیز سعی شده است تا به بررسی وجوه اشتراک و افتراق نظریات آنان در این خصوص پرداخته شود.
حسن خسروانی شیری علی محمد ساجدی
مسأله توحید افعالی یکی از مسائل مهم در حوزه افعال الهی است که همواره ذهن انسانها را به خود مشغول داشته است؛ در این میان از امامیه و اشاعره به عنوان طرفداران توحید افعالی و از معتزله و قدریه به عنوان مخالفان توحید افعالی یاد شده است. بر این اساس ملاصدرا نیز به عنوان یکی از برجسته ترین فیلسوفان مسلمان، طرفدار توحید افعالی دانسته شده است. نگارنده در این پژوهش با جستجو در آثار ملاصدرا، به این نتیجه رسیده است که توحید افعالی در اندیشه ملاصدرا تقریرهای متعددی دارد و تلاش کرده است تا تقریرهای متعدد وی را جمع بندی کرده و نشان دهد که خداوند به عنوان مرتبه عالی هستی، در عین بساطت، واجد کمالات همه اشیاء و امور است و همه چیز از جمله افعال اختیاری انسان را در بر می گیرد. ملاصدرا بر اساس رابطه علیت ثابت کرد، که علل متوسطه چون خودشان معلول خدای متعال هستند هیچگونه استقلالی ندارند و اساساً افاضه وجود بمعنای دقیق کلمه مختص به خدای متعال می باشد و سایر علتها بمنزله مجاری فیض هستند که با اختلاف مراتبی دارند نقش وسایط را بین سرچشمه اصلی وجود و دیگر مخلوقات ایفا می کنند. بنابراین معنای عبارت معروف «لا موثر فی الوجود الاّ الله» این خواهد بود که تأثیر استقلالی و افاضه وجود مخصوص به خدای متعال است. وی با استناد به آیات و روایات اهل بیت(علیهم السلام) توانست با تحلیل عقلی، فلسفی،کلامی و عرفانی اثبات کند که واجب تعالی علت همه موجودات و به اصطلاح «علهالعلل» است، و همگی علتها و معلولها نسبت به خدای متعال، عین فقر و وابستگی و نیاز هستند و هیچگونه استقلالی ندارند از این رو خالیقیت حقیقی و استقلالی منحصر به خدای متعال است و همه موجودات در همه شوون خودشان و در همه احوال و زمانها نیازمند به وی می باشند و محال است که موجودی در یکی از شوون هستی اش بی نیاز از وی گردد و بتواند مستقلاً کاری انجام دهد و حتی افعال اختیاری انسان به اذن و مشیت و اراده و تقدیر و قضای الهی انجام می شود.
زهرا اسکندری سعید رحیمیان
الخیر المحض که در اصل خلاصه ای است از کتاب the elements of theolgy اثر پروکلس از جمله آثاری است که در جریان نهضت ترجمه از زبان یونانی به عربی برگردانده شده است. رئوس کلی مطالب کتاب را بحث هایی پیرامون علیت، ویژگی های مبدأ اول، نحوی فاعلیت مبدأ اول و مراتب هستی تشکیل می دهند دغدغه ی اصلی مولف کتاب توضیح چگونگی کثیر شدن واحد با تاکید بر نقش واسطه ها است همچنین تفکری وحدت گرا بر روح کلی کتاب حاکم است و همین امر این اثر را رنگی عرفانی بخشیده است دیدگاه های فلاسفه ی اسلامی اعم از حکمای مکتب اشراق، مشاء و متعالیه دارای شباهت های فکری قابل توجه ی با این اثر هستند و همین امر زمینه ی تطبیق آثار مکاتب بزرگ فلسفه ی اسلامی با این اثر نوافلاطونی را فراهم آورده است در این نوشتار سه اثر اشارات و تنبیهات شیخ الرئیس،حکمت الاشراق شیخ شهاب الدین سهروردی و شواهد الربوبیه صدرالمتالهین مورد بررسی قرار گرفته است و نقاط اشتراک و افتراق هر اثر با کتاب الخیر المحض در سه موضوع کلی علیت، نحوی فاعیت مبدأ اول و مراتب هستی بیان گردیده است.
طاهره راسخ لاله حقیقت
هدف از این تحقیق بررسی حقیقت وحی است و پاسخ به این پرسش که آیا تلقی فیلسوفان بخصوص در حوزه حکمت متعالیه با متکلمین اسلامی نسبت به این حقیقت یکسان است یا خیر؟ برای این منظور به بررسی و تطبیق دیدگاه فرق مهم کلامی و دیدگاه ملاصدرا به عنوان موسس حکمت متعالیه پرداخته ایم. ابتدا پیشینه ی مباحث مرتبط با وحی را بررسی کرده و در گام دوم مسأله وحی را درآثار ملاصدرا و متکلمان مورد تحقیق و تطبیق قرار داده ایم. در این پژوهش آشکار شد که ملاصدرا و متکلمان پیشین حقیقت وحی را فیضی از جانب خداوند می دانند که به افراد خاص افاضه می شود ولی در مورد نزول وحی بین متکلمان و صدرا اختلاف وجود دارد. برخی از متکلمان واسطه فیض را نادیده می گیرند و معتقدند که فیض، مستقیماً از جانب خداوند به نبی می رسد. اما ملاصدرا وجود نبی را دارای مراتب طولی می داند که در هر مرتبه، معارف وحیانی را متناسب با آن دریافت می کند. در این میان ما نگاهی داشتیم بر تعریف و خصوصیات نبی و نزاع های کلامی در زمینه صفت تکلم و مقایسه آن با نظر صدرا. و دانستیم اشاعره معتقدند که کلام خدا از جنس اصوات و حروف نیست بلکه کلام نفسانی است که قدیم و غیر مخلوق می باشد، اما در مقابل معتزله و امامیه وحی را مانند کلام انسان می دانند و در نتیجه آن را حقیقتی تدریجی و حادث محسوب می کنند. اما صدرا این نظرات را نوعی افراط و تفریط می داند. و در گام آخر نسبت وحی با تجربه دینی مورد بررسی قرار گرفت و آشکار شد این تصور که وحی همان تجربه دینی است، تصوری باطل می باشد.
فاطمه عوضی علی محمد ساجدی
هدف از این تحقیق بررسی تطبیقی دیدگاه ابن سینا و امام خمینی(ره) در مساله توحید ذات و صفات الهی است. به روش کتابخانه ای و به شیوه تطبیقی در قالب پنج فصل به طور تطبیقی و تلفیقی تنظیم شده است. مباحث مورد تحقیق در این پایان نامه عبارتند از : فصل اول: کلیات. فصل دوم: شامل تعریف، اقسام توحید، پیشینه مباحث توحیدی از نگاه مفسران و در اندیشه کلامی، عرفانی، فلسفی و در ادامه اقسام توحید و صفات الهی از دیدگاه این دو فیلسوف بیان نموده ایم. فصل سوم: مبتنی بر ادله اثبات یگانگی ذات الهی است. در فصل چهارم: مبحث اسمای سبعه (علم، اراده، قدرت، سمع، بصر، تکلم و حی) از منظر این دو متفکر بیان گردیده است. فصل پنچم شامل بررسی تطبیقی و نتیجه گیری بین آراء هر دو اندیشمند است. چنین نتیجه گرفته شده است که: هر دو اندیشمند توحید را نفی شریک و نفی اجزا از ذات الهی دانسته-اند. ابن سینا تقسیم بندی روشنی در باب اقسام توحید ارائه نمی دهد، اما امام(ره) اقسام توحید را به توحید افعالی، صفاتی، ذاتی تقسیم نموده، و قسم چهارم را تسبیح (تنزیه از توحیدات سه گانه) نامیده است. بوعلی صفات الهی را به صفات سلبیه و اضافیه ارجاع می دهد، لیکن، امام(ره) صفات الهی را به دو قسم ذاتی و فعلی تقسیم نموده است و ارجاع صفت به سلبیه و اضافیه نمی پذیرد. محورهای اصلی آراء هر دو صاحب نظر متاله در این زمینه عبارت است از نفی ترکیب و نفی کثرت به انحاء مختلف و همچنین نفی هر گونه ندّ، شریک و ضدّ برای حق تعالی است. در بخش امهات سبعه ابن سینا علم الهی در مرتبه ذات را علمی حضوری و علم او به موجودات را از طریق علم به اسباب و علل و صور مرتسمه آنها دانسته است و در باب صفات دیگر نظیر سمع، بصر، حیات، اراده، قدرت و تکلم نیز به نوعی به علم الهی ارجاع داده است اما امام(ره) ارجاع صفات به علم را قابل قبول نمی داند و بر این عقیده است که هر صفتی حیثیتی جداگانه دارد تنها در مقام ذات همگی عین یکدیگر و عین ذات الهی هستند. امام(ره) به پیروی از حکمت متعالیه علم الهی را -خواه در مرتبه ذات و یا در مرتبه مخلوقات - علمی حضوری و به نحو اجمال در عین کشف تفصیلی می داند کلید واژه ها: توحید ذات،توحیدصفات، امهات سبعه(صفات هفت گانه خداوند)، ابن سینا و امام خمینی(ره).
زهرا دبیری لاله حقیقت
فرشته شناسی یا علم به مجردات قدسی از جمله معارفی است که هرچند به دلیل در پرده ی غیب واقع شدن موضوعش مبنایی وحیانی دارد، همّت عقل در رسیدن به آن هرگز کوتاهی ندارد، تا آن جا که فلاسفه ی متدین همواره درصدد ارائه ی شناختی عقلانی از ماهیت و اوصاف این موجودات شریف برآمده، و ضرورت وجودشان را توجیه کرده اند. پایان نامه ی حاضر که بررسی تطبیقی فرشته شناسی از دیدگاه سهروردی حکیم برجسته ی مسلمان و توماس فیلسوف بزرگ مسیحی قرون وسطی است، با به بحث گذاشتن مسائلی از قبیل راه های اثبات فرشتگان، اوصاف و اقسام و کارکرد و تعداد و نحوه ی پیدایش ایشان، چگونگی نسبتشان با انسان و تعیین فراتری یا فروتری آنان، با روشی توصیفی- تحلیلی به مقایسه ی دو نظام فلسفی- ایمانی مذکور پرداخته و در خلال مباحث، بر سازگاری عقل و دین تأکید ورزیده و بلکه نزدیکیشان را آشکار ساخته است. از یافته های این پژوهش، اشتراک نظر هر دو فیلسوف در روش استدلال بر وجود فرشتگان، بیان ماهیت و وظایف ایشان، رابطه ی آنان با انسان و قول به کثرت غیر قابل شمارشان و نیز اختلاف نظر در کیفیت ایجاد فرشتگان، شیوه ی دسته بندی آنان، نحوه ی تحلیل علم ملکی به ذات و غیر ذات، حقیقت تمثل فرشتگان، مسئله ی وحدت یا تباین نوعیشان هم چنین برتری فرشته یا انسان می باشد که امید است راه را برای کنکاش های ذهنی عمیق تر و بررسی مقایسه ای دیگر، گشوده باشد.
زهرا جاودانی علی محمد ساجدی
از دیر باز فیلسوفان و متفکران، حرکت وتبیین ماهیت آن را معضل بزرگی یافته بودند و به خوبی دریافته بودند که دگرگونی صفتی مثل صفات دیگر نیست. حرکت چگونه صفتی است و در کجا واقع می شود؟ وبر شیئی که دستخوش تغییر وحرکت می شود چه می گذرد؟ آیا تمام هستی اش دستخوش تحول می شود یا تنها ظاهرش عوض شده و باطنش باقی می ماند؟ در همان زمانی که دکارت در غرب راه جدیدی در علم به روی دنیا باز می کرد. و در شرق نهصد سال بود که فلسفه ارسطو حکمرانی می کرد و بنیان فلسفه مشاء که روی استدلالات عقلی قرار داشت مانند کوه پا بر جابود . صدرالمتالهین در حقیقت هستی دقیق شد، تا توانست خود را به معنای عالم نزدیک سازد. و برخلاف ارسطو اظهار داشت که: جوهر عالم طبیعت ، دائما در حرکت وتغییر وتجدد است و این حرکت لازمه ذات جوهر این عالم است و هرگز از آن منفک نمی شود. در همین زمان بود که دکارت با کنار گذاشتن سنت مدرسی ، طبیعیاتی مکانیکی بنا کرد که در آن جهان بر اساس بعد و حرکت ساخته شده است. ماشینی که خالق آن روزی با تلنگری آن را به حرکت در آورده است.و تاامروز مطابق قوانین طبیعت بی وقفه در حال حرکت است . بعد از او اسپینوزا قوانین مکانیکی دکارت را می پذیرد اما آن را کافی نمی داند. و دیدگاه خاص او درباب جوهر او را معتقد می سازد که همه چیز در خدا زندگی و حرکت می کند. اما از نظر لایب نیتس جهان آن نوع دستگاه ماشینی نیست که دکارت فکر می کند . بلکه بر اساس آموزه منادها همه چیز در جهان نیرو، حیات ، نفس، فکر و شوق است. در تحقیق حاضر طی چهارفصل و با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و مقایسه موضوع حرکت و مباحث مربوط به آن یعنی جوهر ، جسم و زمان در فلسفه ملاصدرا و فلسفه دکارت و دکارتی ها پرداخته شده است و خواهیم دید که دیدگاه اصالت وجودی ملاصدرا در باب حرکت در مقایسه با دیدگاه مکانیکی دکارت تصویر کامل تری از حرکت را به نمایش می گذارد.
محمد هاشمی فرد علی محمد ساجدی
شناخت نفس انسان و حیات پس از مرگ از مقولاتی است که نقش به سزایی در زندگی انسان ها دارد. از آنجا که رابطه ی این دو مقوله از قبیل رابطه ی غایت و ذی غایت و مسیر و منتهاست، لذا در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند. پژوهش حاضر در صدد بررسی رابطه ی این دو مقوله در اندیشه ی ملاصدراست. بدین ترتیب که پس از گذری اجمالی بر نفس شناسی متقدمین، نفس شناسی ملاصدرا و نظریات بدیع ایشان مطرح، بررسی و بعضاً نقد می شود. نتیجه ی این تلاش رسیدن به نفس شناسی متفاوت ملاصدرا با عناصری چون سعه ی وجودی و تعریف ناپذیری نفس انسانی، عدم انحصار تجرد، در تجرد قوه ی عاقله، عدم ثنویت نفس و بدن، قدرت نفس انسانی در خلق صور یا امور خارجی در صورت کمال نفس، بدون نیاز به ماده ی قابل و صرفاً به واسطه ی جنبه ی فاعلی و تکامل ذات و جوهر انسان به موازات تکامل ادراکات خواهد بود. سپس به بررسی معاد شناسی صدر المتالهین می پردازیم که ثمره ی آن با توجه به تحولات بنیادین نفس شناختی، اثبات معاد جسمانی با بدنی غیر عنصری، پاسخ گویی به شبهات معاد جسمانی، برهان آوری قاطع بر بطلان تناسخ، حل مشکل حشر نفوس ناقص و متوسط، اثبات حشر برخی حیوانات، تبیین خرد پذیر بسیاری از آموزه های مربوط به معاد خواهد بود و در پایان به کیفیت ارتباط این دو مقوله پرداخته شده است.
فاطمه افضلی شمس اباد سعید رحیمیان
یکی از سوالات اساسی بشر از ابتدای آفرینش این بوده است که "من کیستم؟". یافتن پاسخی برای این سوال می تواند راهگشای بسیاری از ابهامات و مشکلات بشری باشد. علم النفس و خودشناسی یکی از توصیه های موکد دین مبین اسلام است و بنابر گفته ی بزرگان دین، معرفت نفس رهنمون معرفت رب است و یکی از راه های خداشناسی به حساب می آید. برای یافتن رابطه ای بین خودشناسی و خداشناسی، باید مسیری را طی نمود. مرحله ی اول در این راه شناخت نفس ناطقه ی انسان، یافتن چگونگی رابطه ی قوای نفس با آن، درک چگونگی رابطه ی نفس با بدن و به طور کلی شناخت ذات، صفات و افعال است. در مرحله ی دوم، شناخت ذات، صفات و افعال باری تعالی در حد وسع و سعه ی وجودی فرد مطرح می شود. مرحله ی آخر که می توان آن را حساس ترین مرحله دانست عبارت است از مقایسه ی نفس ناطقه با حق تعالی. در این بخش با توجه به تشابهاتی که بین نفس و خداوند یافته ایم، و با تاکید بر این نکته که خداوند مثل ندارد ولی مثال دارد، به این نتیجه می رسیم که انسان با شناخت خود می تواند خالق و رب خود را بشناسد و سیر الی الله داشته باشد. در پژوهش حاضر، مراحل رسیدن از خودشناسی به خداشناسی را به صورت تطبیقی، بین حکیم ناصرخسرو و صدرالمتالهین به عنوان نمایندگان مکتب اسماعیلیه و حکمت متعالیه پی می گیریم و مشاهده می کنیم که این دو حکیم نیز بر رابطه بین معرفت نفس و معرفت رب تاکید دارند و خودشناسی را یکی از متقن ترین و نزدیک ترین راه های خداشناسی می دانند. کلید واژه ها: علم النفس، معرفت رب، مکتب اسماعیلیه، حکمت متعالیه، ناصرخسرو، ملاصد
هاجر اویش قاسم کاکایی
چکیده نقد و بررسی پلورالیسم دینی در عرفان اسلامی (با تکیه بر آراء ابن عربی و مولوی) به کوشش هاجر آویش پلورالیسم دینی، یکی از مهم ترین مباحث فلسفه ی دین و کلام جدید بوده و راهی است برای تبیین تنوع و تکثر ادیان وحیانی و غیر وحیانی. این نظریه بر آن است که تمامی ادعاهای ادیان مختلف، می توانند به وجهی درست باشند. مدافعان این نظریه، برای اثبات مدعای خود به سخنان و آراء عارفان مسلمانی چون ابن عربی و مولوی، متوسل شده اند. بدین جهت بر خود لازم دانستیم تا به نقد و بررسی این نظریه در مکتب عرفانی ابن عربی و مولوی بپردازیم. این رساله، یک تحقیق کتابخانه ای با روش توصیفی ـ تحلیلی است، و هدف آن نقد و بررسی نظریه ی پلورالیسم دینی در آراء عرفانیِ ابن عربی و مولوی می باشد. بدین منظور؛ ابتدا مبانیِ نظریه پلورالیسم دینی، در آراء و سخنان ابن عربی و مولوی بررسی شده و سپس بحث حقانیت ادیان گوناگون در آراء این دو عارف مورد بحث قرار گرفته و نظر نهایی آنان درخصوص حقانیت دین اسلام بررسی شده است، همچنین به بحث نجات و رستگاری پیروان ادیان مختلف پرداخته شده است. در نهایت این نتیجه به دست آمده است که آراء عارفان مسلمان، علی رغم داشتن مضامین کثرت گرایانه، تفاوت اساسی با آن دارد. ابن عربی و مولوی، با وجود این که عقیده دارند که در همه ادیان حقایقی یافت می شود و نمی توان همگی آنان را باطل محض دانست، اما از سوی دیگر معتقدند که دین اسلام دارای بیشترین و کامل ترین حقیقت می باشد. در واقع، ایشان بر اساس مکتب وحدت وجودی خویش، حقیقت را مشکک و دارای درجات مختلف دانسته اند که بالاترین درجه ی آن در دین اسلام یافت می شود. و نیز معتقدند که هر دینی به هر اندازه که از حق برخوردار است، به همان میزان قابلیت نجات پیروان خود را دارد. واژگان کلیدی: پلورالیسم دینی، عرفان، وحدت وجود، تجربه عرفانی، رستگاری، ابن عربی، مولوی.
محمدمهدی ذاکرین نوبندگانی قاسم کاکایی
ملاصدرا وتوماس آکویینی به خاطر اهمیتی که به وجود در هستی شناسی خویش داده اند، در زمره فیلسوفان معتقد به اصالت وجود به شمار می آیند. در این پایان نامه در شش فصل و به روش توصیفی_تحلیلی به بررسی نقش وجود در هستی شناسی این دو فیلسوف خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که به آن شکل و معنایی که ملاصدرا اصالت وجودی است،آکویینی اصالت وجودی نمی باشد و توماس با وارد کردن «وجود» به متافیزیک ارسطویی هستی شناسی خود را به تناقض کشانده است. در ابتدا به بررسی تعاریف، مبانی و ادله اصالت وجود از دیدگاه ملاصدرا خواهیم پرداخت. سپس در فصل های سوم و چهارم جایگاه وجود را در دلایل اثبات وجود خدا و هم چنین معرفت شناسی این دو فیلسوف نشان خواهیم داد. آن گاه به نقش و جایگاه وجود در جواهرمادی و مجرد خواهیم پرداخت و بررسی خواهیم کرد که آیا این دو فیلسوف به وحدت شخصی وجود باور دارند یا خیر؟ در پایان نیز یکسانی و نایکسانی آنالوژی و تشکیک در وجود را بررسی خواهیم کرد.
سعید عزیزی مهدی احمدی
میراث حدیثی شیعه مشتمل بر یک سلسله اخباری است که بر دوگانگی آدمیان در آفرینش دلالت دارند و از پیوند ایمان و کفر با طینت انسان سخن می گویند. این اخبار در جوامع روایی شیعه بابی را به خود اختصاص داده اند. قدمت و سابقه بحث پیرامون طینت به زمان تالیف جوامع روایی شیعه باز می گردد. محدثینی همچون مرحوم برقی(م247ق)، صفار(م290ق)، کلینی(م329ق) و مفسرینی همچون فرات کوفی(م307ق) و عیاشی (م320ق) اخبار این باب را نقل کرده اند. از آنجا که شیعه از یک سو قائل به حسن و قبح عقلی است و بر اراده و اختیار انسان پافشاری می کند و از سوی دیگر با احادیث طینت که به ظاهر حکایت از جبر دارد مواجه می باشد؛ لذا محدثین، متکلمان و فلاسفه این احادیث را به چالش کشیده اند. برخی از آن ها معتقدند این احادیث از اساس مردودند؛ زیرا دارای ضعف سندی و محتوایی هستند. عده ای دیگر معتقدند احادیث طینت را باید حمل بر تقیه کرد. دسته ای دیگر قائلند که این احادیث هیچ گونه ضعف سندی و محتوایی ندارند و در صدد توجیه و تفسیر این احادیث برآمده اند. با بررسی و تحلیل دیدگاه های مذکور به این نتیجه می رسیم که احادیث طینت نه تنها اخبار واحدی نیستند، بلکه مستفیض یا در حد متواتر معنوی اند. این احادیث دلالت بر جبر و تبعیض ندارند، بلکه حاکی از این هستند که از یک سو اختلاف در ماده آفرینش امری طبیعی و لازمه نظام خلقت است و از سوی دیگر اختلاف در طینت به نحوی نیست که اختیار را از انسان سلب کند، بلکه تاثیر آن در حد اقتضاء است.
حمید اسماعیلی جعفر ترک زاده
هدف کلی از انجام این پژوهش کاوشی پیرامون جهت گیری ها،اصول و روش های انگیزش در ده جزء اول قرآن کریم بود.این پژوهش کیفی،با استفاده از روش فرایند چرخه ای تحلیل (مشتمل بر چهار مرحله گردآوری اطلاعات،تقلیل احیا گرانه اطلاعات،سازماندهی وتحلیل اطلاعات،تفسیر و نتیجه گیری) به انجام رسید.یافته های پژوهش،منتج به استخراج و شناسایی عوامل انگیزش در ابعاد جهت گیری،اصول و روش های انگیزشی به شرح زیر گردید. -جهت گیری ها: تکلیف الهی،رحمت الهی،عدل الهی،اراده الهی،هدایت الهی، شعائر الهی،اطاعت الهی،صداقت،ایمان،معاد،توحید -اصول:کمال،طلبی،عزت مندی،اختیار،حسن خلق،جهاد،حکمت،امنیت،دعا، امانت داری،نیکوکاری،عفو،توبه،استواری،میثاق،حسنات،صبر -روش ها:تبیین، تنویر،تنذیر،تحمید،تبشیر،تندیس،توکل،تنبیه،تشویق
الهام صادقیان مهدی احمدی
این پژوهش درصدد تبیین جایگاه معنایی واژه حکمت است و نگاه معناشناختی به این واژه، یک راه دست یابی به دقایق معنایی و پی بردن به مقصود خداوند متعال است. تعیین جایگاه معنایی دقیق حکمت با این روش، در گرو بررسی معانی قریب المعنی (مانند واژه های تفکر، حلم، حجر، لب، فطرت، فقه...)، واژه هایی که با واژه حکمت تقابل معنایی دارند (مانند واژه-های جهل، خطا، هوی، خشم، تعصب و..) و نیز سایر واژه های هم حوزه هم چون واژه هم نیشن (مانند واژه های کتاب، ملک، فصل الخطاب، آیات الله، موعظه الحسنه و ...) و یا واژه جانشین (مانند بصیرت، علم، عقل، فهم، معرفت، حکم) است. حکمت یک مفهوم قرآنی است که در روایات اسلامی نیز فراوان به کار رفته، با نگاهی به کتب تفسیری و نیز به کتاب هایی در موضوع، وجوه و نظایر و کتب لغت دانسته می شود که حکمت در معنایی مختلفی به کار رفته است. هم چنین حکمت در حوزه های دیگر جنبه اصطلاحی پیدا می کند و در آن حوزه ها براساس موقعیت خود مورد توجه و استفاده قرار گرفته است. در این پژوهش ابتدا معنای حکمت در لغت، قرآن و تفاسیر، حدیث و اصطلاح حکماء و عرفاء بررسی می کنیم. اهل لغت حکمت را چیزی می داند که از جهل جلوگیری می کند و مفسران نیز معانی هم چون قرآن، نبوت، سنت، رسیدن به واقع، معرفت خدا و ترس از خداوند ذکر کرده اند. در روایات نیز حکمت به قرآن، اطاعت از خداوند، شناخت امام و دوری از گناهان تفسیر شده است. البته حکما شناخت حق، استکمال نفس، تبحر بسیار در صناعت، تعقل برترین موجودات از طریق برترین علم و علم به احوال موجودات را حکمت می دانند و عرفاء معرفت، قوه ای نفسانی، مواعظ بصیرت آمیز را حکمت معرفی می کنند و علماء علم اخلاق، حد اعتدال قوه فکریه را حکمت می دانند. با بررسی این دیدگاه ها به این نکته پی می بریم که حکمت همان علم و دانشی است که فایده و منفعت آن زیاد است.
فاطمه بیگم فقیهی علی اکبر کلانتری
چکیده آسیب شناسی حجاب و عفاف از منظر قرآن و حدیث و راه کارهای مقابله با آن به کوشش: فاطمه بیگم فقیهی در ارتباط با موضوع پژوهش با دو سئوال اساسی مواجه هستیم: 1- از منظر دین چه عواملی سبب وقوع و بروز ناهنجاری های اجتماعی در زمینه عفاف و حجاب است؟ 2- برای جلوگیری از این آسیب اجتماعی یا اصلاح آن چه راه کارهایی وجود دارد؟ در پاسخ به سئوال اول باید گفت: عوامل متعددی همچون عوامل اعتقادی، فرهنگی، اقتصادی، تربیتی، اخلاقی و جامعه شناختی، در این زمینه نقش آفرین هستند که باید به عنوان عوامل آسیب رسان مورد توجه جدی واقع شوند. مهم ترین مصادیق و مواردی که تحت این عوامل قرار می گیرند را می توان چنین برشمرد: ضعف در معرفت دینی و ایمان افراد جامعه، ضعف در فرهنگ دینی و تهاجم فرهنگ بیگانه، کم رنگ بودن الگوهای رفتاری، احساس بی اعتقادی در مربیان، فقر و تنگدستی، کم توجهی خانواده ها نسبت به تربیت دینی فرزندان، ارائه مفهوم معیوب از دین در محیط های تربیتی، برخورد های تند و سرزنش های افراطی برخی خانواده ها نسبت به فرزند خاطی، خواسته های نفسانی، ثروت طلبی و دنیاخواهی، و رواج بد حجابی. در پاسخ به سئوال دوم نیز می توان چنین گفت: در زمینه اقدامات پیش گیرانه ، فعالیت های فرهنگی و تلاش آگاهانه برای تحول در نظام اعتقادات و ارزش های ذهنی متربیان و در نظر گرفتن نقش محیط در تأثیرگذاری بر فعالیت های فرهنگی و نگاه مسئولیت پذیر متولیان فرهنگ در قبال ترویج حجاب و عفاف به عنوان مهم ترین اقدام مطرحند. هم چنین در ارتباط با اقدامات اصلاحی و تربیتی و نیز تأدیبی، احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر و در نظر گرفتن عواقب بی تفاوتی در قبال این فریضه بزرگ الهی و توجه به نقش خانواده در اصلاح و تربیت فرزندان به عنوان مهم ترین راه کار در مواجهه با ناهنجاری های موجود در جامعه در زمینه حجاب و عفاف قابل پی گیری است. کلید واژه : حجاب، عفاف، حیا، فرهنگ دینی، تربیت اسلامی.
غلامرضا بنان قاسم کاکایی
چکیده بررسی و نقد برداشت های مختلف از اصالت وجود و ادله اثبات آنها از منظر ملاصدرا به کوشش غلامرضا بنان أصالت وجود به عنوان کلیدی ترین رکن حکمت متعالیه به شمار می آید. از زمان ملاصدرا تا کنون تفاسیر متعددی از این أصل رکین فلسفی به عمل آمده است، بعضی از این تفاسیر به گونه ئیست که با هدف أصلی مبتکر نظریه أصالت وجود یعنی صدرالمتألهین هم خوانی ندارد. ما در این نوشتار سعی نموده ایم این تفاسیر را با مراجعه به آثار متعدد ملاصدرا از منظر ایشان بررسی نموده و تفسیر صحیح را که در آن، أصالت به معنای صرف موجودیت و تحقق خارجی داشتن و إعتباریت به معنای عدم تحقق حقیقی داشتن است را، از تفسیر غیر صحیح باز شناسیم. در این نوشتار تفسیر استاد فیاضی که ایشان در آن، مدعی تحقق حقیقی ماهیت در خارج است و تفسیر استاد مصباح از أصالت وجود که ایشان در آن، أصالت را به معنای صدق حقیقی مفهوم بر مصداق خارجی می داند، مورد بررسی و نقد قرار گرفته و بیان شده که این تفاسیر مطابق با نظر ملاصدرا نیست. همچنین در این نوشتار عمده ترین دلایل مخالفین أصالت وجود همچون شیخ اشراق که اشکال اساسی ایشان خلط بین مفهوم ومصداق است و سید عبدالأعلی سبزواری که سعی دارد أصالت وجود را تنها به کمک آیات و روایاتی که تصریحی در مدعای ایشان ندارد اثبات نماید، به بوته نقد کشیده شده و بدانها پاسخ داده شده است. واژه های کلیدی: ملاصدرا، وجود، ماهیت، أصالت و إعتباریت.
مریم حیدری قاسم کاکایی
از نظر عرفا هدف از آفرینش انسان عشق بوده و نهایت مرتبه وجودی انسان نیز عشق می¬باشد. پس بحث از عشق مهم¬ترین بحث هستی است. رساله¬ی حاضر، پژوهشی کتابخانه¬ای با روش توصیفی ـ تحلیلی، که هدف آن بررسی مقایسه¬ای مفهوم، لوازم و آثار عشق از دیدگاه ابن سینا و مولاناست. از یک سو مولانا با اقتباس از قرآن و روایات در باب عشق سخنانی بی¬بدیل دارد. وی جذبه عشق و کشش عاشقی و معشوق را در سراسر عالم وجود، جاری و ساری می¬داند و معتقد است که عشق به حق و حقیقت در جمیع موجودات جهان، چنان حاکم و قاهر است که هیچ ذره¬ای از جاذبه و کشش عشق الهی بی¬نصیب نیست و گرنه تلاش و اضمحلال در کمین جهان خواهد بود. و از سوی دیگر ابن سینا که چهره برجسته مکتب مشائی است با استفاده از تفکر برهانی و استدلال عقلانی در باب عشق سخن می¬راند و قائل به سریان نیروی مقدر عشق در سراسر ملک وجود از ضعیف¬ترین درجه وجود، یعنی ماده المواد یا هیولای اولی گرفته تا قوی¬ترین مرتبه آن، یعنی حضرت واجب الوجود، ساری و جاری می¬داند، اگر چه عشقی که در ذات مقدس حق، نسبت به خودش وجود دارد، اساساً قابل قیاس با عشق در معلولات و ممکنات نیست. همچنین معتقد است: "عشق در حقیقت خود، چیزی جز نیکو شمردن امر حسن (نیک و زیبا ) و جدا ملایم نیست . بر این اساس وی معتقد است که هر یک از موجودات چیزی را که ملایم و سازگار خود میابد تحسین می¬کند اگر خود فاقد آن است به سوی آن کشیده می¬شود.
نجمه روستایی علی محمد ساجدی
چکیده معرفت شناسی از منظر شیخ اشراق حکیم سهروردی و ملاصدرا به کوشش نجمه روستایی شیوه اصلی تحقیق حاضر چنین است که: نحوه حصول معرفت و تطابق ذهن و عین از منظر شیخ اشراق و ملاصدرا چگونه است؟ معرفت از مسائل مهم حکمت اشراق است. معرفت در نظام حکمت اشراق به واسطه " اضافه اشراقی" بین مدرِک و مدرَک صورت می گیرد. نور در این حکمت اساس شناخت است. به این معنی که حضور و ظهور، اساس ادراک بوده و علم اشراقی نیز ناظر به این معنی است. هم چنین، از آن جا که در حکمت صدرائی معرفت، گونه ای از وجود است. بنابراین، بسیاری از مسایل معرفت شناسی در گرو هستی شناسی معرفت است؛ در این پژوهش پس از کلیات بررسی می شود که هر دو فیلسوف دستیابی به شناخت را ممکن می دانند. هم چنین شیخ اشراق علم را حصول اضافه اشراقیه می داند و در علم به جزئیات و صور خیالیه طرف اضافه نفس را عالم مثال منفصل می داند و در علم به کلیات طرف اضافه را عقول عرضیه و مثل نوریه می داند. علم حق به اشیاء و به ذات خود و علم نفس به ذات خویش و هم چنین تعقل جواهر مجرد کیف نفسانی نیست. لذا در علم به غیر آن هم در علم انفعالی صورت علمیه ملازم با فعل و انفعال نفسانی و اضافه به خارج است. لذا نفس در تکامل جوهری به اعتبار تجرد برزخی، متصل به عالم مثال شده و صور خیالی را شهود می کند. صور عقلی رشح وجود عقل مجردند و مرتسم در نفس نمی باشند و نفس در مقام صعود به عالم مجردات با عقل مجرد و مثال نوری متحد شده و در نتیجه این اتحاد حقایق و معارف کلی را شهود می نماید. هم چنین تطابق ذهن و عین در دو مقام علم نفس به ادراکات حسی، خیالی و عقلی است. سهروردی معتقد است ادراک حضوری را که به اضافه اشراقی حاصل می شود، مجال غیبت در آن نیست و درباره ادراک شیء غائب از انسان بیان می کند که صورت و مثال حقیقت آن در انسان حاصل می شود. اما بنا بر اصالت وجود، علم حصولی در سایه علم حضوری تحقق می یابد و علم حضوری به قوا و آلات است که مبدأ علوم حصولی است. هم چنین شیوه تحقیق حاضر به روش توصیفی - تحلیلی است. کلید واژگان: علم و معرفت، علم حضوری و حصولی، اتحاد عاقل و معقول
هاجر مهدوی نسب لاله حقیقت
عصمت انبیاء - علیهم السّلام- از جمله مسائل مهمّ و مطرح در ادیان الهی است، و در دین اسلام، وام دار قرآن کریم و سخنان پیامبر اسلام (ص) و ائمّه ی اطهار (ع) می باشد. عصمت، یک نیروی درونی یا به عبارت دیگر ملکه ی نفسانی است که انسان را از اشتباه و گناه حفظ می کند، با وجود این که بر آن قدرت دارد. شیخ مفید و علّامه طباطبایی از جمله کسانی هستند، که در مسئله ی عصمت پیامبران صاحب نظرند، و در تألیفات متعدّد خود از جنبه های مختلف این موضوع بحث نموده اند، از جمله این که عصمت چگونه ماهیتی دارد؟ انبیاء (ع) در چه مواردی معصوم اند؟ دلیل ضرورت عصمت برای ایشان چیست؟ و با وجود عصمت، تکلیف اختیار شخص معصوم چه می شود؟ که با بررسی و تحلیل سخنان شیخ مفید و علّامه طباطبایی در بحث عصمت انبیاء، به این نتیجه رسیدیم که ایشان وجوب عصمت را برای پیامبر یک ضرورت عقلی می دانند و البته دلایل عقلی و نقلی هم بر اثبات این ضرورت می آورند. عصمت از نظر مرحوم شیخ مفید، لطف و موهبتی الهی است، که شامل حال مکلَّف می شود و او را از وقوع در معصیت و ترک اطاعت باز می دارد، با این که آن شخص قادر به انجام آن دو است. و علّامه طباطبایی (ره) عصمت را نوعی علم خاصّ عنوان می کند که اثرش قطعی و تخلّف ناپذیر است و صاحب آن را به طور دائم از خطا و اشتباه حفظ می کند. هر دوی ایشان، اختیار را از ویژگی های عصمت برمی شمارند و قائلند که عصمت مستلزم تکلیف است و اختیار لازمه ی تکلیف. و این چنین، سازگاری میان عصمت و اختیار را تبیین می کنند.آن ها هم چنین قلمرویی برای عصمت انبیاء ذکر کرده و عصمت آن حضرات را در این مراحل به اثبات رسانده اند. که به طور کلّی مرحوم شیخ مفید (ره) پیامبر اسلام، حضرت محمّد (ص) را مطلقاً معصوم دانسته، امّا سایر انبیاء ممکن است قبل از نبوّتشان، صغیره ی سهوی که مایه ی بی اعتباری مرتکب آن نشود، انجام داده باشند. و علّامه طباطبایی (ره) تمامی انبیاء را مطلقاً معصوم می داند.
آمنه یزدان پناه قاسم کاکائی
توحید افعالی یکی از مهم ترین مسائل مربوط به حوزه افعال الهی است که همواره محل اختلاف نظر بوده است . عرفاء ، اشاعره و امامیه از طرفداران این ایده و معتزله و قدریه از مخالفان آن بوده اند .در این تحقیق ، موضوع مذکور در آثار دو تن از متفکران بزرگ ، یعنی ابن عربی به عنوان مهم ترین عارف جهان اسلام و امام محمد غزالی به عنوان یکی از مشهور ترین متکلمان اشعری و طرفداران عرفان ، مورد بررسی قرار گرفته است .نگارنده پس از بررسی آثار این بزرگان به این نتیجه رسید که هر دوی آنها وجود اثر و فاعلیت را در کلیه مخلوقات نفی می کنند ؛ جدای از این مشابهت ، ابن عربی ابتدا وجود کثرات و سپس فاعلیت و تاثیر را از آنها نفی می کند ، اما غزالی تنها به انکار فاعلیت و اثر از آنان اکتفا نموده است . از این رو آنها تعاریف مختلفی از توحید افعالی ارائه می کنند . در فصل اول ، سعی بر بازگویی مسائل کلی ، تعاریف مختلف و دیدگاه های گوناگون متفکران در باب توحید افعالی است ؛ در فصل دوم مبانی این موضوع از دیدگاه این دو متفکر مورد بررسی قرار می گیرد . غزالی مانند سایر اشاعره تنها اطلاق قدرت ، علم و اراده الهی را به عنوان مبانی توحید افعالی می پذیرد . ابن عربی نیز این مبانی را می پذیرد اما مهم ترین اصول فکری وی ، « وحدت وجود » و « حاکمیت اسماء الهی » ، است که البته غزالی این اصول را نمی پذیرد ؛ زیرا او وجود کثرات را نفی نمی کند و معتقد به وحدت وجود ابن عربی نیست . از سوی دیگر غزالی قائل به حاکمیت « عادت الله » است و نه « اسماء الله » . در فصل سوم ، دلائل مختلف ارائه شده توسط آنها و ارزش هر یک از این ادله برای اثبات موضوع ، مورد بررسی قرار می گیرد ؛ نهایتا در فصل چهارم به مهم ترین آثار کلامی ، فلسفی ، منطقی ، اخلاقی و اجتماعی بحث توحید افعالی از دیدگاه ابن عربی و غزالی پرداخته می شود.
محسن دهقانیان علی محمد ساجدی
چکیده ندارد.
محبوبه صادقی قاسم کاکایی
چکیده ندارد.
هاجر زارع علی محمد ساجدی
چکیده ندارد.
علی محمد ساجدی محمد مجتهدشبستری
-1 بخش اول: تاریخچه بحث ایمان و کفر را تشکیل می دهد که عنوان مقدمه بخود می گیرد. تاریخچه این بحث با تاریخ پیدایش علم کلام اسلامی گره می خورد و نقطه عطفی است برای ظهور فرق معتزله، که از آن به بعد عقاید و آراء آنها منتشر گشته، بحثهای کلامی پیرامون مسئله مذکور و مسئله خلق قرآن و بحث از قدر و و جدالها بر سر مسئله امامت و ... یکی پس از دیگری به اوج خود می رسد. لذا آنچه در مقدمه رساله حاضر آمده، گزارشی است کوتاه از سیر کلامی مسئله "منزلت بین المنزلتین" و بحث درباره خاستگاه سیاسی و اجتماعی آن در میان مسلمین آنروز. -2 بخش دوم: در این بخش از رساله، طبق روال مرسوم، بحث از تعریفات آغاز می گردد و پس از ذکر تعریف لفظی، ماهیت تصدیق ایمانی و در نتیجه تعریف معنوی ایمان تبیین و سیر اندیشه متکلمان اسلامی اعم از شیعه و سنی پیرامون معنای تصدیق و سنخیت ایمان، تشریح شده و میان دو نظریه "فعل قلبی" و "اعتقاد علمی" که به ترتیب تزا شاعره و امامیه درباره ماهیت تصدیق ایمانی است ، مقایسه بعمل آمده است . همچنین در این بخش که نام "حقیقت شرعی ایمان" بخود می گیرد، اقوال و آراء متکلمان اسلامی ذکر شده و به طور اجمال حاصل سخنان آنها در باب تعریف ایمان آورده شده است . هدف از این بخش ، آشنایی مختصر و مفید با خلاصه نظریات آنان پیرامون حقیقت شرعی ایمان است ، لذا در آنجا از هر گونه اظهارنظر و یا نقد و بررسی صرفنظر شده است ، و نقدهای مناسب به بخش بعدی یعنی بخش سوم رساله مشتمل بر ادله و براهین هر یک از فرق کلامی احاله شده است . -3 بخش سوم: در بخش سوم دو مسئله از مسائل عمده ایمان و کفر همراه با ادله متکلمین تبیین می گردد: نخست مسئله حکم صاحب کبائر و پیگیری این سئوال که آیا مرتکب کبیره کافر است (بزعم خوارج) یا چنین که خوارج می گویند درست نیست ؟ و در مرحله بعد، مسئله رابطه ایمان و عمل و جزئیت یا عدم جزئیت اعمال در حقیقت و ماهیت ایمان مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است . -4 بخش چهارم: در بخش چهارم سه مسئله دیگر از مسائل ایمان و کفر مورد بحث قرار می گیرد.