نام پژوهشگر: حسن دادخواه
غانم بوعذار غلامرضا کریمی فرد
صحرا فضایی بسیار گسترده در سطح زمین است که خالی از رود خانه، برکه، جویبـار و چشمه هـای جـاری است؛ باران در آن کم می بارد و رویش گیاهان بندرت مشـاهده می شود. صحـرای جزیره العـرب و صحـرای کبـرای شمال افریقــا از جمله صحراهای بزرگ و پهناور در جغرافیای طبیعی زمین محسوب می گردند. شعر عربی در دل صحرا شکل گرفت و مراحل پیشرفت را اندک اندک پشت سر نهاد تا اینکه به اوج پختگی و کمال در عصر جاهلی رسید. واژه ها و ترکیباتی که شاعران با الهام از صحرا در شعر به کار برده اند تأثیر فراوانی بر تکامل و پیشرفت زبان عربی داشته است. به طوری که بخشی از عوامل مهم غنای زبان عربی مرهون همین پدیده است. تاثیر صحرا بر شعر عربی تنها از آن جهت نیست که اسم های مختلف صحرا و صفات آن را به ما منتقل می کند، بلکه این تأثیر از سطح سازه های اسمی و بیان صفتهای صحرا عبور کرده و افقهای بالاتری همچون موضوعات شعری، معانی، مضامین و جلوه های هنری شعر را در برگرفته است. تا آن جا که می توان با اطمینان گفت، صحرا بنیان و خاستگاه شعر عربی است. ما در این پژوهش به برخی از جنبه های تأثیر صحرا بر شعر عربی پرداخته ایم.
یدالله پشا آبادی حسن دادخواه
شخصیت هم از نگاه روان شناسی و هم در نقد ادبی از جایگاه و اهیمت بالایی برخوردار است و در هر یک از این زمینه ها تعاریف، ویژگی ها، و دسته بندی های خاصی برای آن ارایه شده است. ادبیات داستانی به عنوان یک تجلی گاه برای شخصیت و زمینه های گوناگون شخصیتی، برای بررسی و کنکاش در این مقوله منبعی پربار محسوب می شود. شخصیت در داستان های دو نویسنده ی معاصر، ثروت اباظه(نویسنده ی عرب) و شیرزاد حسن(نویسنده ی کرد) که هر یک در زبان و ادبیات خود دارای پایگاه و جایگاه خاصی هستند، کارکردهای زیاد و بااهمیتی به خود گرفته است. این پژوهش با ارایه ی شناختی از این دو نویسنده و زمینه های داستان سرایی، محیط پرورشی، اندیشه ها، و آثار آنان آغاز می شود، و سپس برخی از شخصیت های داستانی آن ها را به بوته ی نقد روان شناختی می سپارد تا شیوه های بهره گیری آن ها از مفاهیم، اندیشه ها، و مقوله های روان شناختی را تا حد توان روشن سازد، و بدین ترتیب چشم انداز و تصویری از بررسی و تحلیل روان شناختی آفریدگان داستانی آنان به دست دهد. پس از آن وارد بررسی و تحلیل شخصیت ها در حوزه ی ادبیات داستانی و نقد ادبی می شود و ضمن ارایه ی تعاریف، ویژگی ها، انواع، طبقات، و دسته بندی های شخصیت در داستان های ثروت اباظه و شیرزاد حسن، به بحث و کنکاش در شخصیت های داستانی آنان و نمایش نمونه ها و مقایسه ی مواردی از آن در آثارشان می پردازد تا بدین سان زمینه را برای ورود به بخش پایانی که به بررسی و تحلیل تفصیلی نمونه هایی از شخصیت داستانی این دو نویسنده و سپس نمایش دستاوردها و نتایج پژوهش اختصاص دارد، فراهم سازد. این پژوهش روشن می سازد که شخصیت های داستانی شیرزاد حسن از ابعاد روان شناختی بیشتر و عمیق تری نسبت به شخصیت های داستانی ثروت اباظه برخوردارند. در پایان هم خلاصه ای از گزیده ی برخی رمان ها و داستان های ثروت اباظه و شیرزاد حسن پیوست شده است.
سکینه عبداله خسرجی حسن دادخواه
شعر حماسی به دلیل اینکه از عواطف راستین انسان در دفاع از آرمان ها، ارزش ها و عقاید و باورهای وی نشأت می گیرد حائز اهمیت است. همچنین شعر حماسی یکی از ابزار مهم کشف حقایق تاریخی به شمار می آید. منظومه های بلند حماسی در نزد اقوام مختلف در واقع داستان هایی هستند که توسط نسل های پی درپی سینه به سینه نقل می شدند و سپس یک شاعر آنهارا جمع آوری نموده و به رشته نظم در می آورد. در ادبیات عربی اگرچه حماسه ای نظیر آنها وجود ندارد اما این سخن به معنای عدم وجود شعر حماسی نیست. چیزی که ما را به سمت شعر حماسی در ادبیات عربی سوق داد، قصایدی بودند که درون مایه هایه ی حماسی داشتند. از آنجا که شاعر عرب شیفته ایجاز و اختصار است، این ویژگی را به راحتی به تجربه حماسی خود نیز سرایت داده است. علاوه براین پایبندی شاعران به قافیه ای واحد مانع درازگویی و طولانی شدن قصاید می گردد. در دوره عباسی وقوع جنگ های داخلی و خارجی و آتش فتنه ها و آشوب ها زمینه های سرودن شعرحماسی را فراهم نمود. اشعار حماسی در شعر شاعران بزرگ این دوره یعنی ابوتمام، بحتری، متنبی وابوفراس حمدانی درون مایه هایی همچون وصف، فخر، مدح، رثا و هجو دارند. ازخصوصیات آنها می توان به وصف درونگرایانه، پیچیدگی، گرایش های فلسفی، معانی جدید و کثرت فواید تاریخی اشاره نمود. از جمله ویژگی های سبک شعر حماسی این دوره نیز واژه های کهن و غریب، تشابه لفظی، اوزانی با نغمه های کوبنده و قافیه ها و روی های خشن، احساسات ملی-گرایانه و مذهبی، غلو و مبالغه و کاربرد انواع تأکید است.
معصومه فتحی مقدم خیریه عچرش
ادبیات تطبیقی از مباحث جدید مطرح شده در ادب جهانی است که امروزه به جهت موضوع و اهداف خود مورد توجه پژوهشگران و ادب دوستان واقع شده است. در این پژوهش سعی شده با بررسی تطبیقی عناصر داستان در داستان های جلال آل احمد و یوسف ادریس، دو نویسنده ی بزرگ ادبیات ایران و مصر، به وجوه تفاوت و اشتراک موجود در سبک و عناصر داستانی این دو نویسنده پرداخته شود. ایران ومصر دو سرزمین باستانی با فرهنگ و ادبیاتی پُربار و غنی هستند که در هر دوی آن ها ورود رمان و داستان کوتاه در قرن بیستم و از غرب صورت گرفته است. جلال آل احمد و یوسف ادریس دو نویسنده ی رئالیست ایرانی و مصری می باشند که با بکارگیری مضامین واقعی و مردم پسند و تصویر مشکلات جامعه در قالب داستان ، توانسته اند خود را در شمار نویسندگان صاحب سبک ادبیات جهانی معرفی کنند.این دو نویسنده در استفاده از زبان عامیانه در داستان هایشان،پیرنگ مستحکم و ساختار منسجم داستانی و تأثیرگذاری فوق العاده ای که بر ادبیات کشورهایشان داشته اند؛ شیوه ی داستان پردازی مشترکی دارند اما تنوع مضامین مورد استفاده ی آن دو، شیوه ی شخصیت پردازی و توجه به اشخاص داستان، اهتمام به عنصر طنز ولحن زنانه و زاویه ی دید داستان های آنان، از جمله تفاوت های سبک نگارشی دو نویسنده به شمار می آید.
عبدالامیر ساکی غلامرضا کریمی فرد
لصفحات:163 بعد انتقال الخلافه إلی بنی العباس عم الرسول محمد صلی الله علیه وآله و سلم , صار مرکز الخلافه فی بغداد . و لما کان الفرس من أکبر المساندین لبنی العباس فی انقلابهم , کانت لهم مکانه کبیره عند الخلفاء . الهدف من هذا البحث هوالوصول الی فهم حقیقه وهی إندماج العباسیینفی الثقافات الأخری من الشعوب المستعربه و خاصهً الفارسیه. أخذ العباسیون الکثیر من عاداتهم کإستخدام الملابس فی المراسیم الخاصه مثل الأعیاد والمهرجانات، کما اخذوا عنهم طُرُق الطهی لأنواع الأطعمه والأشربه, و ظهر مبدأ التخییر, أی اختیار أفضل ما فی الحضارات المستعربه و العمل بها. ولمعرفه ذلک راجعت أمهات کتب التاریخ و الأدب التی بحث مولفوها عن العصر العباسی حتی أدرکت أنّ هناک تقالید وآداب خاصه لمجتمع قد امتزجت ثقافته بشتی الثقافات للأمم المجاوره التی تتکون منها الحیاه الإجتماعیه. وأنعکست هذه الظاهره الأخیره فی أشعار شعراء العصر العباسی حیث صوّروها بأحسن تصویر ینتعش من خلالها القارئ. کان المجتمع العباسی موزعاً حسب رغبات قد صاغها الخلفاء، فهناک من عاش فی الطبقه العلیا کالوزراء والقاده والولاه وهناک من سکن فی الطبقه الوسطی کالتجار والصناع والموظفین ورجال الجیش، واخیراً هناک من اجبر باللجوء الی الطبقه السفلی التی تضم عامه الناس وتشمل الزراع والخدم حیث کان یعانی افراد هذه الطبقه کثیراً من البوس والشقاء. ولهذا السبب أصبح العباسیون یعیشون بثقافات لم یصنعوها أنفسهم، بل صنعتها لهم أمم قد عاشت فی جوهم. حیث أثرت هذه الأمم فی الجوّ الإجتماعی مّما شارک فی تثقف المجتمع العباسی، حیث وصلت هذه الظاهره إلی شخصیه الخلیفه متخذاً بعض التقالید والرسوم لیدمّج نفسه بهذه الثقافات الدخیله. کثیراًماسمعناعنالعصرالعباسیّ،وعمافیهمنالمساوئالأخلاقیه،وعن إنتشارهافیالمجتمع،کشربالخمر،والفحشاء،والمجون،ولکننریفیالعصرنفسهإنتشارالقیمالإنسانیّه،والاجتماعیه،کحریّهالبیان،وحریهالتعلیموالتعلّم،وانخفاضشدهالعصبیهالعربیه،والتعایشالسلمیبینعامّهالنّاس،والمباحثاتالمعرفیهفیالحلقاتالعلمیّه، حیث برز العدید من الشعراء ظلّوا یصفون هذه القیم ویفسرونها علی لسانهم.