نام پژوهشگر: مرتضی بهنام رسولی
امیر موسایی رضا ولی زاده
باتوجه به اینکه کاهش سطح چربی های خون در انسان و حیوانات دیگر از مسائل موردتوجه محققین مختلف می باشد و مصرف برخی پروتیین ها اثرات مثبتی بروز داده اند، لذا در این آزمایش اثرات برخی از منابع پروتیینی رایج بر لیپیدها و لیپوپروتیین های خون رت مورد مطالعه قرارگرفت. بدین منظور تعداد 32 سر رت نر و ماده ویستار با متوسط وزن اولیه به ترتیب 6/3 ± 116/3 و 6/8± 115/8 گرم در سن دو ماهگی و به مدت 6 هفته با جیره های یکنواخت از لحاظ انرژی و پروتیین تغذیه شدند. جیره های آزمایشی شامل پروتیین سویا (28%)، کازئین (20%)، پروتیین سویا با مکمل متیونین (0/3%) و جیره حاوی نسبت یک به یک پروتیینی از سویا و کازئین بود. بین تیمارها از لحاظ مصرف خوراک تفاوتی وجود نداشت. رت های تغذیه شده با جیره سویا - متیونین بیشترین افزایش وزن را نشان دادند (0/05> p). غلظت تری گلیسرید سرم خون در رت های ماده در مقایسه با رت های نر بیشتر بود (0/05> p) رت های تغذیه شده با کازئین، کلسترول خون بالاتری نسبت به گروه سویا - متیونین و سویا - کازئین داشتند (0/05>p ). جیره های آزمایشی بر ldl کلسترول اثر معنی داری نداشتند. غلظت ldl در رت های ماده کمتر از نرها بود (0/05> p) در مجموع پاسخ های متابولیکی به جیره های آزمایشی نشان داد که پروتیین سویا بصورت همراه با کازئین یا متیونین در مقایسه با جیره حاوی کازئین، سبب کاهش کلسترول خون در رت های نر و ماده می شود.
زینب مومنی مرتضی بهنام رسولی
دیابت نوعی اختلال متابولیک است که با هیپرگلیسمی که از نقص در عملکرد انسولین، ترشح آن و یا هر دو ناشی می شود همراه است. هیپرگلیسمی مزمن منجر به تغییرات نوروفیزیولوژیکی، ساختاری و مولکولی در نواحی مختلف مغز به ویژه هیپوکامپ می شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی مقایسه ای اثرات دیابت نوع یک و دو بر دانسیته نورونی نواحی ca1 و ca3 و نیز کل ناحیه هیپوکامپ در رت بوده است. بدین منظور رتهای نر نژاد ویستار به سه گروه 6 تایی شامل کنترل، دیابت یک و دیابت دو تقسیم شدند. دیابت نوع یک با تزریق زیر پوستی آلوکسان با دوز mg/kg135 وزن بدن ایجاد شد. برای ایجاد دیابت نوع دو آب حاوی فروکتوز 10% به مدت 8 هفته به حیوان داده شد. دو ماه پس از مشاهده علائم القای هر دو نوع دیابت، مغز رتها خارج و پس از رنگ آمیزی، وضعیت دانسیته نورونی در آنها به وسیله تکنیکهای استریولوژیکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که دانسیته نورونی در ناحیه ca1 هیپوکامپ در هر دو گروه تجربی کاهش معنی داری با گروه کنترل داشته است در حالیکه دانسیته نورونی ناحیه ca3 تنها در گروه دیابت نوع یک کاهش معنی داری با گروه کنترل نشان داد. در کل ناحیه هیپوکامپ نیز در مقایسه با گروه کنترل، دانسیته نورونی در هیپوکامپ گروه های تجربی کاهش یافت که این کاهش در گروه دیابتی نوع یک معنی دار بود. کاهش چشمگیر دانسیته نورونی در ناحیه ca1 در مقایسه با ca3 می تواند بدلیل آسیب پذیرتر بودن این ناحیه به شرایط پاتولوژیک باشد. کاهش چشمگیر دانسیته نورونی کل هیپوکامپ در دیابت نوع یک را نیز می توان به سرعت وقوع هیپرگلیسمی و یا فقدان سریع انسولین در دسترس نسبت داد که در دیابت نوع یک به مراتب سریعتر ار دیابت نوع دو رخ می دهد در حالیکه که بروز تغییرات نورونی قابل ملاحظه در دیابت نوع دو تا حد زیادی وابسته به طول دوره ابتلا به دیابت و نیز افزایش سن می باشد.
مصطفی صادقی نسب مرتضی بهنام رسولی
در تحقیق حاضر اثر تجویز عصاره ی انجیر بر حافظه و یادگیری رت بالغ ( موش صحرایی ) طی سه آزمایش بررسی شده است . یکی تاثیر عصاره بر حافظه ی سالم دوم تاثیر عصاره بر حافظه ی آسیب دیده با اتانول و سوم تاثیر مصرف عصاره در دوران بارداری و شیردهی بر حافظه و یادگیری فرزندان در سن بلوغ . به این منظور ، ابتدا انجیر خشک تهیه شده و سپس توسط هرباریوم پژوهشکده ی گیاه شناسی دانشگاه شناسایی شد . به منظور تهیه ی عصاره ، ابتدا پودر انجیر درالکل 70 درصد خیسانده شد و پس ازصاف کردن ، محلول حاصل در دمای 60 درجه سانتیگراد حذف حلال گردید. به منظور بررسی اثر عصاره بر حافظه ی سالم ، سه گروه از رت ها به ترتیب عصاره با دوز mg/kg 200 و mg/kg400 ونرمال سالین ( سدیم کلراید 9/. درصد ) دریافت کردند و برای مطالعه ی اثر عصاره بر حافظه ی تخریب شده به چهار گروه دیگر از رت ها به ترتیب گروه کنترل: نرمال سالین ، گروه تجربی1 : اتانول با دوز g/kg 1 ، گروه تجربی2 : عصاره با دوز mg/kg 300 + اتانول ، گروه تجربی3 : اتانول + عصاره با دوز mg/kg 300 تزریق شد. به منظور بررسی اثر مصرف عصاره در دوره ی بارداری و شیردهی بر حافظه و یادگیری فرزندان ، از نیمه ی دوران بارداری عصاره ی انجیر با دوز g / kg 1 به صورت محلول درآب به موش های باردار و سپس نوزادان متولد شده ی آنها تا سن یک ماهگی تجویز شد . پس از رسیدن نوزادان به سن بلوغ ، میزان یادگیری و حافظه ی زاده های گروه تجربی با گروه کنترل مقایسه شد. در این پژوهش به منظور ارزیابی میزان یادگیری وحافظه ، تست ماز آبی موریس ، ماز t و تست گریز واجتناب ( passive avoidance ) مورد استفاده قرار گرفت . نتایج نشان داد که عصاره ی انجیر بر حافظه ی فضایی تاثیر ندارد اما بر میزان حافظه ی کاری و حافظه احترازی تاثیرمثبت دارد . همچنین این عصاره آسیب حافظه ی ایجاد شده توسط اتانول رابه طور معنی داری بهبود بخشید .
صابر روح الامین مرتضی بهنام رسولی
چکیده مقدمه: دیابت بیماری دژنراتیوی است که بافت های مختلف از جمله غدد جنسی (بیضه ها) را تحت تاثیر قرار می دهد. این تاثیر ممکنست به کاهش قابلیت باروری و نازایی منتهی شود. در عین حال این احتمال وجود دارد که جدای از زمینه های فامیلی و ژنتیکی، بخشی از 13 تا 16 درصد زوج های جوانی که گرفتار عارضه ناباروری هستند دچار هیپرگلیسمی باشند. علاوه بر این برهم خوردن تعادل متابولیک، استرس اکسیداتیو، و اختلالات هورمونی ناشی از هیپرگلیسمی را می توان از جمله عوامل ناباروی در نظر گرفت. در این بررسی اثرات هیپرگلیسمی ناشی از القای دیابت نوع یک و دو بر سطوح هورمونهای lh، fsh و تستوسترون و تغییرات ساختاری بیضه مورد بررسی قرار گرفته است. علاوه براین برای بررسی این فرضیه که آیا اثرات دیابت (هیپرگلیسمی) بر عملکرد بیضه از طریق محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- گنادی اعمال می شود در گروه کنترل مثبت از داروی سیترورلیکس استات که آنتاگونیست گیرنده gnrh است استفاده گردید. مواد و روش ها: در این آزمایش موش های صحرایی نر نژاد ویستار با محدوده وزنی 200 تا 250 گرم به 4 گروه کنترل، دیابت نوع یک (تزریق آلوکسان با دوز mg/kg 135 وزن بدن)، دیابت نوع 2 (تیمار با فروکتوز 10% از طریق آب آشامیدنی به مدت 8 هفته) و گروه کنترل مثبت که تحت تاثیر داروی سیترورلیکس استات (100 میکروگرم بر کیلوگرم وزن بدن، i.p) تقسیم بندی شدند. دو ماه پس از القای دیابت، از طریق سینوس چشمی از موش های صحرایی خون گیری به عمل آمد و سطوح هورمون های lh، fsh، تستوسترون و انسولین به روش ria اندازه گیری شد. هم چنین سطوح سایر فاکتورهای بیوشیمیایی خون نیز مورد سنجش قرار گرفت. پس از آن تحت بیهوشی عمیق بیضه رتها خارج، فیکس (فرمالین 10%) و در مسیر آماده سازی بافتی قرار گرفت. در بررسی آناتومیک و میکروآناتومیک (رنگ آمیزی he) بیضه پارامترهای وزن و اقطار بیضه، تعداد و قطر لوله های سمینفروس، تعداد لوله های توخالی، ضخامت جدار سلولی لوله ها و در بررسی هیستولوژیک تعداد سلولها (رنگ آمیزی dapi) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: : نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در مقایسه با گروه کنترل: الف- مشابه با گروه کنترل مثبت سطوح هورمون های lh، fsh و تستوسترون در گروه های دیابتی کاهش یافت که در مورد تستوسترون این کاهش معنی دار است. ب- مشابه با گروه کنترل مثبت، وزن بیضه، قطر لوله ها، درصد لوله های تخریب شده، ضخامت لایه سلولی لوله ها و تعداد سلولها در گروه دیابت نوع یک بطور معنی داری کاهش می یابد. این کاهش در دیابت نوع دو به شدت دیابت نوع یک نیست. بحث و نتیجه گیرِی: مقایسه تراکم سلول های جنسی در دو گروه دیابتی نوع یک و دو نشان می دهد که کاهش تراکم این سلول ها در دیابت نوع یک بیش از دیابت نوع دو است. سرعت وقوع هیپرگلیسمی، بالا بودن میزان استرس اکسیداتیو و یا فقدان سریع انسولین در دسترس، که در دیابت نوع یک به مراتب سریعتر از دیابت نوع دو رخ می دهد، احتمالا از دلایل عمده این اختلاف می باشند. بروز تغییرات قابل ملاحظه در تراکم سلول های جنسی در بیضه نمونه های دیابتی نوع دو تا حد زیادی بستگی به طول دوره ابتلا به دیابت و نیز وابسته به سن می باشد. از آنجا که تغییرات سطوح هورمونی و پارامترهای آناتومیک و هیستولوژیک بیضه در گروه های دیابتی تا حدودی مشابه با گروه کنترل مثبت (تیمار با داروی سیترورلیکس استات) است می توان چنین نتیجه گیری کرد که هیپرگلیسمی، کاهش انسولین و یا مقاومت به انسولین و یا مجموعه ای از این عوامل محور هیپوتالاموسی- هیپوفیزی- گنادی را تحت تاثیر قرار داده و با کاهش فعالیت این محور موجب تضعیف روند ترشح تستوسترون (بعنوان اصلی ترین هورمون جنسی) و بدنبال آن کاهش اسپرماتوژنز می شود. کلمات کلیدی: دیابت، هیپرگلیسمی، هورمون های جنسی، بیضه، موش صحرایی
الهام یوسفی آسمانجردی مرتضی بهنام رسولی
چکیده: مقدمه: دیابت نوع یک، بیماری مزمنی است که با سطوح بالای گلوکز خون، به علت کمبود کامل یا نسبی انسولین در گردش، مشخص می شود. از طرفی کبد یک اندام وابسته به انسولین است که در هومئوستازی گلوکز دارای نقش اساسی است و شدیدا" تحت تاثیر دیابت قرار می گیرد. در این رابطه اگرچه آن دسته از عوارض دیابت که منجر به نفروپاتی، نوروپاتی و بیماری های قلبی و عروقی می شوند به خوبی توضیح داده شده اند، اما در زمینه ارتباط احتمالی بین دیابت و اختلالات عملکردی کبد مطالعات محدودی صورت گرفته است. بدین منظور در مطالعه حاضر اثرات دیابت تجربی بر عملکرد و ساختار کبد مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه برای ارزیابی میزان اختلالات عملکردی کبد، تغییرات سطوح سرمی مارکرهای بیوشیمیایی کبدی از قبیل ترانس آمینازهای سرم (alt, ast)، آلکالین فسفاتاز (alp)، آلبومین و بیلی روبین توتال و برای بررسی تغییرات ساختاری کبد مقاطع میکروسکوپی کبد مورد بررسی بافت شناسی قرار گرفت. مواد و روش ها: هجده رت نر بالغ نژاد ویستار با محدوده وزنی 250 تا 300 گرم به سه گروه کنترل، دیابت نوع یک (تزریق درون صفاقی stz با دوز mg/kg 55 وزن بدن) و دیابت نوع یک + انسولین (تزریق زیر پوستی انسولین با دوز iu/kg/day 5) تقسیم شدند. این حیوانات به مدت 7 هفته در شرایط استاندارد و با دسترسی آزاد به آب و غذا نگهداری شدند. از کلیه حیوانات در پایان هفته دوم و هفته چهارم آزمایش خونگیری و فاکتورهای بیوشیمیایی و مارکرهای کبدی سرم اندازه گیری و سپس مورد مقایسه قرار گرفت. در پایان هفته هفتم پس از کشتن حیوانات و تثبیت نمونه هایی از کبد (فرمالین 10 درصد) و سپس آماده سازی بافتی و رنگ آمیزی h & e تغییرات بافت شناسی از قبیل ذخیره چربی در کبد، اندازه هسته هپاتوسیت ها، وجود یا عدم وجود فیبروز و وضعیت عروق پورت و مجاری صفراوی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در مقایسه با گروه کنترل: سطوح سرمی آنزیم های کبدی (alt, ast, alp) در هفته دوم و چهارم آزمایش در هر دو گروه تجربی افزایش معنی دار یافت. سطح بیلی روبین توتال در پایان هفته چهارم آزمایش در گروه دیابت نوع یک بطور معنی داری افزایش یافت. تغییرات سطوح آلبومین معنی دار نبود. از لحاظ تغییرات ساختاری و بافت شناسی تفاوت مشهودی بین ساختار کبد در گروه کنترل و گروه های تجربی دیده نشد. بحث و نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که با وقوع هیپرگلیسمی عملکرد کبد به سرعت دستخوش تغییر می شود. از تظاهرات تغییرات عملکردی کبد تغییر در سطوح سرمی مارکرهای کبدی است. علاوه بر این دیابت و کمبود انسولین ناشی از آن با افزایش کاتابولیسم پروتئین ها، گلوکونئوژنز و لیپولیز متابولیسم کبد را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین هیپرگلیسمی احتمالا" با القای استرس اکسیداتیو و افزایش تولید رادیکال های آزاد زمینه آسیب غشای هپاتوست ها و نشت آنزیم های سیتوزولی به جریان خون را فراهم می کند. افزایش بیلی روبین سرم خود می تواند بیانگر آسیب هپاتوسیت ها و در نتیجه کاهش ظرفیت کبد برای کونژوگه کردن بیلی روبین و ترشح آن به صفرا باشد. کلمات کلیدی: دیابت، هیپرگلیسمی، استرپتوزوتوسین، رت، تست های عملکردی کبد، lfts.
کردیه حمیدی لاین جمشید درویش
زیرخانواده gerbillinae یکی از شناخته شده ترین زیرخانواده ها در خانواده ی muridae است. ازاین زیرخانواده 4 جنس (با مجموعاً 15 گونه( درایران وجود دارد، که عبارت است از: gerbillus، meriones، tatera وrhombomys . جنس meriones بنام «جرد» و بقیه «جربیل» نامیده می شوند. مطالعات بر روی gerbillinae، ابتدا بر اساس داده های مورفولوژیکی (مورفولوژی خارجی، آناتومی گوش میانی، صفات دندانی و ...) و سپس بر اساس یافته های مولکولی (12s rrna, cytb,…) انجام گرفت. همچنین مطالعات بیوشیمیایی نیز در این زمینه صورت گرفته اما تاکنون اسکلت پس جمجمه ای اعضای این زیرخانواده چندان موضوع بحث نبوده است. بنابراین در این مطالعه صفات مورفولوژیک اسکلت پس جمجمه ای چندین گونه ی متعلق به این زیرخانواده که در ایران حضور دارند، استخراج و تحلیل های کلادیستی و فنتیکی بر روی آن ها انجام گرفت. کلادوگرام و فنوگرام حاصل از این تحلیل ها تا حدود زیادی مطابق با مطالعات پیشین است. در پایان کلید شناسایی پیشنهادی برای تعدادی از گونه های زیرخانواده gerbillinae در ایران بر اساس صفات ریختی اسکلت پس جمجمه ای آن ها تهیه گردید. همچنین در این مطالعه برای اولین بار گونه meriones zarudnyi از فلات ایران گزارش گردید.
زهرا هوشمند محمدرضا نیکروش
چکیده: مقدمه: هورمون های تیروئیدی نقش کلیدی درتکوین اندام های مختلف بدن، ایفا می کنند. هیپوتیروئیدی مادری، باعث ایجاد نقایص تکوینی در سیستم عصبی جنین می شود . این نقایص صرفا به سیستم عصبی محدود نمی شود و سایر ارگان ها نظیر سیستم تنفسی را نیز درگیر می کند. با توجه به اهمیت مطالب ذکر شده در این مطالعه سعی شده است با تکیه بر تکنیک ایمنوهیستوشیمی به بررسی اثرات هیپوتیروئیدی و هیپرتیروئیدی مادری بر تکوین ریه جنین پرداخته شود. مواد و روش ها: رت ها در چهار گروه کنترل، هیپوتیروئید، هیپرتیروئید و هیپوتیروئید تیمار شده با تیروکسین، قرار گرفتند. در گروه هیپوتیروئید، هیپرتیروئید و هیپوتیروئید تیمار شده با تیروکسین رت ها 14 روز قبل از جفت گیری بترتیب در معرض داروهای ضدتیروئیدی پروپیل تیواوراسیل (ptu) و با دوز 50 میلی گرم در هر لیتر آب آشامیدنی، داروی تیروکسین با دوز 1 میلی گرم در لیتر و هر دوی این داروها بطور همزمان و با دوزهای ذکر شده، قرار گرفتند. پس از 14 روز از رت های مادر تست خون گرفته شد و در صورت تغییر مناسب سطح هورمونی آنها، به قفس های مخصوص جفت گیری منتقل شدند. پس از حاملگی و زایمان، ریه نوزادان 10 روزه جهت انجام مطالعات ایمونوهیستوشیمی و استریولوژی مورد نمونه برداری قرار گرفت. بحث و نتیجه گیری: در این مطالعه در در همه بخش های ریه در افراد هیپوتیروئید و هیپرتیروئید کاهش معنی دار بیان لامینین مشاهده شد. همچنین کاهش معنی دار سطح غشای تنفسی و نسبت حجم فضای بینابینی به حجم حبابچه ای مشاهده شد. در نوزادان 10 روزه، هیپوتیروئیدی مادری باعث کاهش معنی داری در واکنش پذیری لامینین در آلوئول های ریوی، مجاری هوایی و تنفسی و عروق تنفسی نسبت به گروه کنترل شد، هیپرتیروئیدی مادری نیز باعث کاهش معنی داری در واکنش پذیری لامینین در موارد فوق الذکر نسبت به گروه کنترل شده است. اما در رابطه با گروه هیپوتیروئیدی تیمار شده با تیروکسین، تفاوت معنی داری در واکنش پذیری لامینین در آلوئول ها، مجاری هوایی و تنفسی و عروق ریه مشاهده نشد. این نتایج می تواند نشان دهنده اثر هورمون های تیروئیدی مادری بر تکوین ریه باشد اما با توجه به این که هم هیپوتیروئیدی و هم هیپرتیروئیدی باعث کاهش میزان بیان لامینین می شود باید مکانیسم کاهش بیان لامینین را در هر دو گروه مورد ارزیابی قرار داد. کلمات کلیدی: هیپوتیروئیدی مادری، هیپرتیروئیدی مادری، لامینین، تکوین ریه.
سمانه شجاعی اندبیلی علیرضا حق پرست
بررسی سیر زمانی اثرات هیپرگلیسمی بر بیان ژن tlr4 در بافت قشرکلیه رت های بالغ و مطالعات هیستولوژیکی بافت قشر کلیه در رت های نابالغ و بالغ نژاد ویستار چکیده: دیابت نوع یک، نوعی بیماری خودایمنی ناشی از تخریب خودایمنی سلول های بتای پانکراس می باشد. دیابت نوع یک با عوارض عروقی درشت و ریز متعددی همراه است. نفروپاتی دیابتی یکی از مهمترین عوارض میکرو وسکولار دیابت، و دلیل اصلی مرحله آخر بیماری کلیوی در جوامع غربی است. تحقیقات زیادی نشان می دهند که القاء التهاب توسط هایپرگلایسمی مکانیسم بیماری زای اصلی در نفروپاتی دیابتی است. رابطه بین التهاب و پیشرفت نفروپاتی دیابتی در بر گیرند? فرآیندها و شبکه های مولکولی پیچیده ای است. نقش سیستم ایمنی ذاتی در مکانیسم های درگیر در دیابت به تازگی مشخص شده است. گیرنده های شبه تول (tlrs) به عنوان یکی از اجزای کلیدی سیستم ایمنی ذاتی که الگوهای مولکولی وابسته به پاتوژن ها را شناسایی می کنند، یکی از شبکه های درگیر در نفروپاتی دیابتی اند. در این پژوهش سیر زمانی بیان ژن tlr4 در بافت کلیه رت های دیابتی سنجیده شد. بدین منظور دیابت نوع یک با یکبار تزریق داخل صفاقی stz القا، و بافت برداری در زمان های مشخص 4، 6، 8، و 20 انجام شد. سپس از روش rt-pcr و qpcr برای بررسی تغییرات بیان ژن های tlr4 به صورت کمی و کیفی استفاده گردید. سیر زمانی تغییرات بافتی نیز مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بیان ژن tlr4 در سطح mrna در بافت کلیه رت های دیابتی به میزان قابل توجه و معناداری افزایش می یابد. نتایج مطالعات بافت شناسی و بیوشیمیایی نیز آسیب ساختارهای کلیوی را نشان داد. واژگان کلیدی: نفروپاتی دیابتی، التهاب، tlr4
سارا رستگار احمد سواری
هیدروکربن های حلقوی آروماتیک (pah) از فراوان ترین آلاینده های آلی اکوسیستم های آبی به شمار می روند. این ترکیبات به دلیل هیدروفوب بودن در مغز ذخیره شده و در متابولیسم انتقال دهند ه های عصبی اختلال ایجاد کرده و پاسخ های اولیه به استرس را تغییر می دهند. در این مطالعه به بررسی اختلالات احتمالی بنزوآلفاپایرن (bap) می تواند در سطوح کورتیزول پلاسما و غلظت انتقال دهنده های عصبی مغز، در شانک زرد باله پرداخته شده است. در آزمایش اول (استرس حاد) به گروه تیمار، 50 میلیگرم بنزو آلفا پایرن به ازای هر کیلو گرم وزن بدن محلول در 2میکرولیتر روغن گیاهی (به ازای هر گرم وزن بدن) به صورت درون صفاقی تزریق و به گروه شاهد2 میکرولیتر روغن گیاهی به ازای هر گرم وزن بدن تزریق گرید. در گروه پایه هیچ گونه تزریقی صورت نگرفت. از هر گروه پس از 3 ساعت نمونه گیری شد. برای بررسی اثرات دراز مدت (استرس مزمن)، و رهایش آرام آلاینده،50 میلیگرم بنزو آلفا پایرن به ازای هر کیلو گرم وزن بدن محلول در10میکرولیتر روغن گیاهی (به ازای هر گرم وزن بدن) ایمپلنت گردید،در ماهیان شاهد 10میکرولیتر روغن گیاهی (به ازای هر گرم وزن بدن) ایمپلنت شده و 72 ساعت بعد نمونه گیری صورت گرفت. سطوح کورتیزول پلاسما و غلظت انتقال دهنده های سروتونین (5-ht)، دوپامین (da)، نورآدرنالین (na) و متابولیت های اکسیده سروتونین و دوپامین به ترتیب 5- هیدروکسی ایندول 3- استیک اسید (5hiaa) و 3 و 4 دی هیدروکسی فنیل 3- استیک اسید (dopac) در مناطق تلن سفالون، ناحیه پیش بینایی، اپتیک تکتوم، هیپوتالاموس و هیپوفیز سنجش شد. تزریقbap موجب افزایش سطوح کورتیزول پلاسما در هر دو آزمایش حاد و مزمن شد. طی مواجهه 3 ساعته سروتونین کاهش و متابولیت ان افزایش معنی داری را در اغلب مناطق مورد بررسی نشان داد. پس از گذشت 72 ساعت در استرس مزمن محتوای سروتونین در هیپوتالاموس و هیپوفیز کاهش یافت ضمن اینکه متابولیت آن در هر دو منطقه افزایش معنی داری داشت. محتوای دوپامین در استرس حاد، تنها در هیپوفیز کاهش یافت و در استرس مزمن صرفا در تلن سفالون کاهش معنی داری را نشان داد.غلظت نورآدرنالین در هیپوفیز و هیپوتالاموس تنها در استرس حاد افزایش یافت. bap می تواند به صورت اختصاصی سبب اختلال در سنتز، آزاد سازی، ذخیره سازی و باز جذب انتقال دهنده های عصبی در مناطق مختلف مغز به خصوص در هیپوفیز گردد.ضمن اینکه سیستم سروتونینی بسیار بیشتر از سایر مونو آمین ها تحت تاثیر bap قرار گرفته است. pahها با فعال کردن رسپتورهای آریل هیدروکربن موجب اختلال در فعالیت انتقال دهنده های عصبی می شوند. به علاوه این ترکیبات با اثر بر آنزیم های سنتز کننده مونو آمین ها و یا اختلال در آنزیم های دخالت کننده در اکسیداسیون مونوآمین ها نظیر مونوآمین اکسیداز(mao) می توانند در هومئوستاز انتقال دهنده های عصبی آشفتگی ایجاد کنند، که این آشفتگی در نهایت منجر به عدم تعادل در سیستم نورواندوکرینی می گردد.
آمنه محمدی مرتضی بهنام رسولی
مقدمه: از آنجا که هیپرگلیسمی ناشی از دیابت اندامهای مختلف را تحت تاثیر قرار می دهد احتمال نارسایی غدد جنسی (گنادها) و ناباروری ناشی از آن در بیماران دیابتی بیشتر از افراد طبیعی است. در این رابطه اختلالات هورمونی و استرس اکسیداتیو ناشی از هیپرگلیسمی می توانند از جمله مکانیزمهای اثرات منفی هیپرگلیسمی بر گنادها باشد. از طرف دیگر گزارشات منتشر شده نشان می دهند که گیاه چرخه دارای اثرات هیپوگلیسمیک است و قادر است علاوه بر کاهش قند خون موجب افزایش سطح انسولین سرمی نیز گردد. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات تجویز عصاره آبی- الکلی گیاه چرخه بر ساختار لوله های سمینفروس و سطوح هورمونهای گنادوتروپین و تستوسترون در موشهای صحرایی هیپرگلیسمیک بوده است. مواد و روشها: 24 موش صحرایی به چهار گروه (6n=) کنترل، هیپرگلیسمیک (stz) و هیپرگلیسمیک تیمار شده با انسولین (stz+ins; 5iu/kg/day) و هیپرگلیسمیک تیمار شده با عصاره آبی- الکلی گیاه چرخه (stz+ext; 150mg/kg/day) تقسیم شدند. دوره تیمار چهار هفته بود و در پایان هفته های دوم و چهارم بمنظور تعیین سطوح فاکتورهای بیوشیمیایی خون (گلوکز، انسولین، تری گلیسرید، کلسترول،ldl ) و سطوح سرمی هورمونهای fsh، lh و تستوسترون از طریق سینوس چشمی از کلیه موشها خونگیری شد. موشها تا هفته هفتم (بدون تیمار) نگهداری شدند و پس از آن بیضه راست موشها خارج، فیکس (فرمالین 10%) و در مسیر آماده سازی بافتی قرار گرفت. در بررسی میکروآناتومیک (رنگ آمیزی هماتوکسیلین وایگرت-پیک ایندیگو کارمین) پارامترهای قطر لوله های سمینفروس و ضخامت جدار سلولی لوله ها و در بررسی هیستولوژیک تعداد سلولهای لایدیگ مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: در مقایسه با گروه کنترل، در پایان هفته دوم میانگین سطح انسولین در گروه stz+ext افزایش معنی داری (01/0>p) نشان داد. همچنین سطوح کلسترول و ldl در کلیه گروههای آزمایشی و سطوح تری گلیسرید وگلوکز در گروه های stz و stz+ins به طور معنی داری (01/0>p) افزایش یافت. در پایان هفته چهارم، نسبت به هفته دوم، سطوح تری گلیسرید، کلسترول و ldl در کلیه گروههای آزمایشی بطور معنی داری (05/0>p) کاهش یافت. نتایج سنجش هورمونی هفته دوم نشان داد که، در مقایسه با گروه کنترل، سطوح fsh و lh در کلیه گروههای تجربی بطور معنی دار (05/0>p) کاهش و سطح تستوسترون بطور معنی دار (05/0>p) افزایش یافته است ولی در هفته چهارم اگر چه سطوح fsh و lh در گروه stz کماکان بطور معنی دار (001/0>p) پائین بود ولی در گروههای stz+extو stz+ins سطوح این هورمونها به مقادیر گروه کنترل نزدیک و نسبت به هفته دوم با تغییر معنی دار همراه بود. بررسی میکروآناتومیک ساختار بیضه در پایان هفته هفتم نشان داد که قطر لوله های سمینفروس، ضخامت دیواره سلولی لوله ها و تعداد سلولهای لایدیگ در گروه stz بطور معنی دار (01/0>p) کاهش و در سایر گروهها تفاوت محسوسی مشاهده نشد. بحث و نتیجه گیری: تجویز عصاره گیاه چرخه دارای اثراتی سودمند در محافظت بیضه از اثرات پاتوژنیک و دژنراتیو ناشی از هیپرگلیسمی است. از آنجا که بخشی از اثرات مخرب هیپرگلیسمی بر بیضه احتمالا ناشی از استرس اکسیداتیو است بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که اثرات محافظتی عصاره گیاه چرخه ممکن است تا حدودی ناشی از وجود ترکیبات فلاونوئیدی و اثرات آنتی اکسیدانتی آن باشد. کلمات کلیدی: هیپرگلیسمی، گیاه چرخه، بیضه، گنادوتروپین ها، تستوسترون
زهره عباسی مسعود فریدونی
مقدمه: ucp2 عضوی از خانواده ی uncoupling proteinها در غشای داخلی میتوکندری است که با کاهش تولید atp، تغییر در نسبت atp/adp، و در نتیجه تغییر در فعالیت کانال های katp، در تحریک پذیری سلول نقش دارد. ucp2 در آوران های اولیه ی درد در نخاع بیان می شود، از طرفی بی دردی مرفین نیز با این کانال ها مرتبط است؛ لذا انتظار می رود که تجویز genipin، مهار کننده ی ucp2، در سطح نخاع بر احساس درد و بر بی دردی ناشی از مرفین تأثیر داشته باشد. این مطالعه به بررسی اثرات تجویز نخاعی genipin بر احساس درد و بر ادم القا شده به وسیله ی فرمالین در شرایط کنترل، و همچنین تحت تیمار با دوزهای بی درد و پردرد کننده ی مرفین می پردازد. مواد و روش ها: موش های صحرایی نر نژاد ویستار (250ـ200 گرم) تحت جراحی قرار گرفته و 8 سانتی متر از کانول pe10 وارد فضای عنکبوتیه روی سطح نخاع گردید. گروه بندی ها شامل الف) سالین (i.p.)، سالین (i.t.)، ب) سالین (i.p.)، حلال (i.t.)، ج) سالین (i.p.)، genipin (i.t. و mol/lit 3-10)، د) مرفین (i.p. و mg/kg 10)، حلال (i.t.)، هـ) مرفین (i.p. و mg/kg 10)، genipin، و) مرفین (i.p. و µg/kg 1)، حلال (i.t.)، ز) مرفین (i.p. و µg/kg 1)، genipin می شدند. تجویزهای i.p. به حجم cc/kg 1، و i.t. به حجم µl 10 در هر تزریق صورت گرفت. آستانه ی درد حرارتی قبل از تجویزها و 5 دقیقه پس از تجویز نخاعی تعیین شد. برای تعیین حجم ادم، حجم پا قبل از تمام تجویزات و یک ساعت پس از تجویز کف پایی فرمالین اندازه گیری شد. در فاصله ی یک ساعت پس از تجویز فرمالین شدت احساس درد ثبت شد. یافته ها: genipin، درد حرارتی (001/0p<) و درد شیمیایی ناشی از تزریق فرمالین را در مرحله ی اول آزمون فرمالین (001/0p<) افزایش، ولی در مرحله ی دوم کاهش داد (001/0p<)؛ به علاوه باعث کاهش ادم القا شده به وسیله ی فرمالین شد (001/0p<). genipin بی درد کنندگی مرفین را هم در آزمون tail flick (01/0p<) و هم در مرحله ی اول آزمون فرمالین آنتاگونیزه کرد (001/0p<)، ولی اثرات ضد التهابی آن را تشدید نمود (001/0p<). حضور genipin تأثیری بر پردرد کنندگی دوز بسیار ناچیز مرفین، نه در آزمون tail flick و نه در آزمون فرمالین نداشت؛ ولی این دوز مرفین اثر ضد التهابی و بی دردی ناشی از تجویز نخاعی genipin را در مرحله ی دوم آزمون فرمالین (001/0p<) و سنجش التهاب (001/0p<) کاهش داد. بحث: احتمالاً genipin، حداقل تا حدی، از طریق مهار ucp2، و در نتیجه افزایش نسبت atp/adp در سلول، و لذا مهار کانال های katp در آوران های اولیه توانسته باعث کاهش آستانه ی درد حرارتی و مرحله ی اول آزمون فرمالین شود، و به همین طریق بی درد کنندگی مرفین را نیز کاهش داده که مکانیسم آن نیازمند مطالعات تکمیلی است. انتظار بر پیشبرد ادم التهابی پس از مهار ucp2 توسط genipin بود، اما احتمالاً اثرات ضد التهابی genipin از طریق مهار nf-?b به قدری قوی است که اثرات آن بر پیشبرد التهاب را پوشش می دهد. ممکن است بی اثر بودن genipin بر اثرات پردرد کنندگی و تشدید التهاب ناشی از دوز بسیار ناچیز مرفین به دلیل تشابه مکانیسم های عمل این دوز مرفین و genipin همچون کانال های katp باشد.
سولماز غریبی مرتضی بهنام رسولی
مقدمه: بیماری دیابت بعنوان یکی از شایع ترین بیماری های غدد داخلی، اندام های مختلف از جمله غدد جنسی (تخمدان ها) را تحت تأثیر قرار می دهد. این تاثیر ممکن است به کاهش قابلیت باروری و نازایی منتهی شود. از آنجا که در انسان دیابت موجب بی نظمی و یا توقف دوره های جنسی می شود. در این مطالعه اثرات هایپرگلیسمی تجربی بر دوره های جنسی، ساختار تخمدان و سطوح هورمون های هیپوفیزی و تخمدانی موش های صحرایی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: تعداد 24 موش صحرایی ماده بالغ با محدوده وزنی 200- 180 گرم به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، شم، هایپرگلیسمیک (mg/kg stz; ip60) و هایپرگلیسمیک دریافت کننده انسولین (iu/kg/day; sc20 ؛stz+ins) تقسیم شدند. بررسی روزانه اسمیر واژینال نشان داد که سیکل جنسی رت های هایپرگلایسمیک در مرحله دی استروس متوقف شده است. در پایان دوره آزمایش (36 روز) و زمانیکه که کلیه رت ها در مرحله دی استروس قرار داشتند ضمن اندازه گیری سطوح سرمی هورمون های lh، fsh استروژن و پروژسترون تخمدان راست موش ها خارج، فیکس (محلول بوئن) و پس از طی مراحل آماده سازی بافتی و تهیه برش های رندوم مشخصات میکروآناتومیک تخمدان و فولیکول ها به کمک روش های استریولوژیکی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: در مقایسه با موش های گروه کنترل، وزن بدن، وزن و حجم تخمدان، تعداد و حجم جسم زردها و تعداد فولیکول های گراف در موش های هایپرگلیسمیک بطور معنی داری کاهش یافت و این در حالی بود که تیمار با انسولین توانست تاحدی از تغییرات هیستولوژیک تخمدان جلوگیری کند. علاوه بر این سطح سرمی هورمون پروژسترون که در گروه هایپرگلایسمی نسبت به سایر گروه ها به طور معنی داری افزایش یافت. در حالیکه سطوح سرمی lh، fsh و استروژن تفاوت معنی داری در مقایسه با سایر گروه ها نشان نداد. بحث و نتیجه گیری: استرس اکسیداتیو ناشی از هایپرگلیسمی، کاهش انسولین، اختلال در عملکرد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- گناد (hpg) که در شرایط هایپرگلیسمی اتفاق می افتد، سیر تکوین فولیکول ها را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. درمان با انسولین احتمالاً از طریق تنظیم قندخون و بدنبال آن اصلاح عملکرد محور hpg می تواند تا حد زیادی اختلالات ایجاد شده در شرایط هیپرگلیسمی را برطرف کند.
فاطمه جمیل مرتضی بهنام رسولی
مقدمه: رحم اندامی تولیدمثلی است که در فرآیندهای لانه گزینی و تکوین جنین نقش اساسی دارد. عوامل و بیماری های مختلفی از جمله دیابت می توانند در عملکرد تولیدمثلی جنس ماده اختلال ایجاد کنند. بطوری که احتمال نارسایی غدد جنسی و ناباروری ناشی از آن در زنان دیابتی بیشتر از زنان غیر دیابتی است. در این بررسی، اثرات هیپرگلیسمی و درمان با انسولین بر چرخه رحمی، دوره استروس و سطوح هورمون های هیپوفیزی و تخمدانی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: تعداد 24 موش صحرایی ماده بالغ (g200-180) به طور تصادفی به 4 گروه شامل: گروه کنترل، شم، هیپرگلیسمی (mg/kg stz, i.p60)، هیپرگلیسمی تحت تیمار با انسولین (iu/kg/day, sc20ins; +stz) تقسیم شدند. در طول دوره آزمایش با بررسی سیتولوژیکی اسمیر واژینال، مراحل سیکل جنسی حیوان ها بررسی و در پایان دوره آزمایش (36 روز) و در مرحله دی استروس سیکل جنسی از طریق سینوس چشمی از موش های صحرایی خون گیری به عمل آمد و سطوح هورمون های lh، fsh، استروژن و پروژسترون اندازه گیری شد. تحت بیهوشی با اتر، شاخ راست رحم خارج، وزن و3/1 میانی آن جدا و فیکس (بوئن) شد. پس از طی مراحل آماده سازی بافتی و تهیه برش های رندوم، مشخصات میکروآناتومیک اندومتر و میومتر به کمک روش های استریولوژیکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: در مقایسه با گروه کنترل، وزن بدن، وزن و حجم رحم، حجم و ضخامت اندومتر و میومتر و همچنین، تعداد فیبرهای عضلانی در موش های صحرایی هیپرگلیسمیک بطور معنی داری کاهش یافت. علاوه بر این، اتساع عروق و نفوذ سلول های التهابی که احتمال می رود پلاسماسل باشند، در رحم حیوانات هیپرگلیسمیک مشاهده شد و این در حالی بود که درمان با انسولین توانست تا حدی از تغییرات هیستولوژیک رحم جلوگیری کند. علاوه بر این سطح سرمی هورمون پروژسترون در گروه هیپرگلیسمی نسبت به سایر گروه ها بطور معنی داری افزایش یافت. در حالی که سطوح سرمی lh، fsh و استروژن تفاوت معنی داری در مقایسه با سایر گروه ها نشان نداد. بحث و نتیجه گیری: کاهش انسولین، استرس اکسیداتیو ناشی از هیپرگلیسمی، اختلال در سطوح هورمونی و عملکرد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- گناد که در شرایط هیپرگلیسمی اتفاق می افتد، رحم حیوانات هیپرگلیسمیک را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. انسولین تراپی احتمالاً از طریق برگرداندن سطوح هورمونی به حالت طبیعی و تصحیح اختلال در عملکرد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- گناد توانست تا حد زیادی اختلالات ایجاد شده در شرایط هیپرگلیسمی را بهبود بخشد.
ساره عطایی نخعی مرتضی بهنام رسولی
عنــــوان: مطالعه اثرات مصرف عصاره هیدروالکلی گیاه گل در دوران بارداری وشیردهی بر حافظه فضایی و کاری در فرزندان نر موش صحرایی نژاد ویستار گیاه گل ساعتی passiflora incarnata متعلق به خانواده passifloraceae یک گیاه چند ساله، با گل های سفید ، آبی یا ارغوانی و میوه خوردنی می باشد. گیاه گل ساعتی از جمله داروهای گیاهی است که کاربردهای کلینیکی گسترده و مطالعات زیادی روی خواص فارماکولوژیک و شیمیایی آن انجام شده است. عصاره بخش های هوایی این گیاه استفاده وسیعی در درمان برخی بیماری ها از قبیل اضطراب، بی خوابی و تشنج ، اختلالات جنسی و سرطان دارد. عصاره این گیاه حاوی ترکیباتی مانند آلکالوئیدها ، فنول ، فلاوونوئیدها وترکیبات سیانوژنیک است. با این وجود، شواهد علمی کافی برای اثبات بی خطر بودن مصرف عصاره این گیاه که اثرات آرام بخشی آن اثبات شده خصوصاً در طی دوره حاملگی در دسترس نیست و مصرف امن این عصاره به دلیل دارا بودن ترکیبات آلکالوئیدی و احتمال اثرات سوء روی جنین در هاله ای از ابهام قرار دارد. در این پژوهش اثرات سوء احتمالی مصرف عصاره گیاه گل ساعتی به عنوان یک داروی گیاهی آرام بخش در دوران بارداری، بر قابلیتهای یادگیری و حافظه فرزندان بررسی شد. در این مطالعه از موش های ماده نژاد ویستار در محدوده ی سنی 200-250 گرم استفاده شد. روز صفر بارداری رتهای ماده پس از جفتگیری ومشاهده پلاک واژینال تعیین شد. رتها به پنج گروه تقسیم شدند. گروه اول کنترل، گروه دوم شم (دریافت کننده ی آب مقطر و محلول توِئین که به عنوان حلال بکار رفتند) و دو گروه آزمایشی (دریافت کنندهmg/kg 200و160 عصاره گل ساعتی) و یک گروه دریافت کننده دیازپام بودند. تزریق روزانه و داخل عضلانی و از روز 12 بارداری تا یک ماه پس از تولد (دوره شیردهی) به موشهای صحرایی مادر تزریق شد. قابلیتهای یادگیری و حافظه زاده های نر در 2 ماهگی در ماز آبی موریس و مازاتوماتیک به شکل عدد 8بررسی شد (05/0 p< ) روند کاهشی سرعت و مسافت طی شده در سه روز متوالی تست گیری درون هر گروه دیده شد. این دو متغیر در ماز آبی در همه گروه ها نسبت به گروه کنترل افزایش نشان داد که این افزایش بین گروههای کنترل و شم تفاوت معناداری نداشت. اما این افزایش زمان طی شده برای رسیدن به سکو در روز اول بین گروه کنترل و سایر گروه ها معنی دار بود. در روز دوم این تفاوت فقط بین گروه کنترل و گروه تیمار 200 و گروه دریافت کننده دیازپام و در روز سوم فقط بین گروه کنترل و دیازپام مشاهده شد(05/0 p< ). در روز آزمون پروب بین پنج گروه تفاوت معنادار نبود. همچنین در صد انتخاب صحیح در ماز 8 بین گروهها معنا دار نبود کاهش مسیر طی شده در ماز آبی، در سه روز متوالی در هر گروه نشان دهنده یادگیری مسیر وحافظه فضایی توسط آنها است و افزایش معنادار مسیر و زمان طی شده برای رسیدن به سکو بین گروههای کنترل ودریافت کننده عصاره و دیازپام می تواند موید این مطلب باشد که تجویز عصاره به مادر در دوران بارداری سرعت یاد گیری و تجزیه و تحلیل موقعیتهای فضایی در زاده ها را کاهش میدهد. اما عدم تفاوت در روز پروب عدم تاثیر چشم گیر عصاره را روی حافظه نشان داد. زیرا در انتهای سه روز، یادگیری و حفظ آن تقریبا" در گروههای تیمار مشابه با گروه کنترل است. عدم کاهش انتخاب درست در ماز 8 در گروه های تیماری نسبت به گروه کنترل عدم اثرگذاری عصاره را در کاهش حافظه کاری نشان داد. لغات کلیدی: گل ساعتی-بارداری-یادگیری و حافظه
مریم موسوی نژادمقدم مرتضی بهنام رسولی
زمینه و هدف: کورتیزول یکی از هورمون های استروئیدی آدرنال است که علاوه بر تنظیم متابولیسم، به التهاب نیز پاسخ می دهد. افزایش ترشح کورتیزول موجب مهار سیستم ایمنی می شود، در حالی که کاهش سطح کورتیزول موجب افزایش حساسیت به التهاب، بیماری های خودایمنی و آلرژی می گردد. در مطالعه حاضر، هورمون کورتیزول بزاق در دو گروه از دختران دبیرستانی آلرژیک و سالم در مراحل مختلف سیکل جنسی اندازه گیری و سپس مقایسه ای بین این مقادیر صورت گرفته است. مواد و روش ها: به منظور غربالگری اولیه، پرسشنامه ای توسط 324 نفر از دانش آموزان تکمیل گردید. پس از آن دو گروه 30 نفری به عنوان گروه آزمایش و گروه کنترل از میان دانش آموزان داوطلب 15 تا 18 ساله، انتخاب گردیدند. افراد گروه آزمایش، علائم آشکار رینیت آلرژیک فصلی را نشان می دادند، در حالی که افراد گروه کنترل، سابقه هیچ گونه آلرژی را نداشتند. نمونه های بزاق در سه نوبت و مطابق با روزهای 1±3، 1±13 و 1±23 سیکل جنسی، در ساعت 8 تا 9 صبح جمع آوری گردیدند. نمونه ها تا زمان انجام آزمایش در فریزر و در دمای 20- درجه سانتی گراد نگهداری شدند. سنجش کورتیزول به روش الایزا توسط کیت اختصاصی کورتیزول بزاق انجام گرفت. نتایج و بحث: تجزیه و تحلیل آماری نتایج بدست آمده نشان می دهد که اگر چه تغییرات سطح کورتیزول در دو گروه آلرژیک و کنترل، از نظر آماری معنی دار نیست، (احتمالا به دلیل کم بودن نمونه ها و بالا بودن واریانس) اما از نظر بیولوژیکی قابل توجه و اهمیت است. مقادیر بدست آمده حاکی از آن است که در مقایسه با گروه کنترل، سطح کورتیزول بزاق در جمعیت گروه آزمایش، در روز 3 سیکل جنسی 6 درصد، در روز 13 سیکل 22 درصد و در روز 23 سیکل 12درصد پایین تر از افراد جمعیت گروه کنترل است. این چنین میزان کاهش سطح کورتیزول بزاق در افراد آلرژیک بویژه در فاز فولیکولار می تواند قابل ملاحظه باشد. علاوه بر این، مقایسه تغییرات سطح کورتیزول در فازهای مختلف سیکل جنسی در دو گروه نشان داد که در مقایسه با فاز فولیکولار، سطح کورتیزول بزاق در فاز خونروش در گروه کنترل 20 درصد و در گروه آلرژیک 34 درصد بالاتر است. از دید فیزیولوژیک، تولید سطح بالای کورتیزول در فاز خونروش احتمالا برای فائق آمدن بر شرایط استرس بیولوژیکی حاکم در فاز خونروش و نیاز به بازسازی اندومتر ضروری می باشد.
بتول صناعی مرتضی بهنام رسولی
چکیده در طب سنتی به عنوان (passifloraceae تیره ) passiflora incarnata مقدمه: گل ساعتی با نام علمی داروی خواب آور و آرام بخش استفاده می شود. در مطالعه حاضر اثرات مصرف عصاره گل ساعتی با داروی دیازپام در دوران بارداری بر ساختار نیمکره ها و بطن های طرفی مغز نوزادان یک روزه موش صحرایی مقایسه شده است. مواد و روش ها: بدین منظور، موش های صحرایی باردار نژاد ویستار پس از آمیزش به 4 گروه 6 تایی: 200 میلی گرم/کیلوگرم عصاره گل ) 160 میلی گرم/کیلوگرم عصاره گل ساعتی)، تیمار 2 ) کنترل، تیمار 1 ساعتی) و تیمار 3(دیازپام 2 میلی گرم/کیلوگرم) تقسیم شدند. تیمار گروه های 2،1 و 3 از روز 12 حاملگی تا زمان زایمان به صورت روزانه و تزریق زیرپوستی انجام شد. سپس از بین نوزادان متعلق به هر مادر 2 نوزاد انتخاب، مغز آنها فیکس (فرمالین 10 %) و پس از تهیه برشهای سریالی ( 7 میکرون) و رنگ آمیزی (هماتوکسیلین- ائوزین) حجم نیمکره ها و بطنهای طرفی مغز به روش کاوالیه و تراکم نورونی آزمون تی ، spss نئوکورتکس به روش دایسکتور محاسبه شد. در نهایت داده ها با استفاده از نرم افزار 19 و آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که در مقایسه با گروه کنترل، تجویز مادری عصاره گل ساعتی باعث بروز اختلاف معناداری در حجم نیمکره ها، بطنهای طرفی و تراکم نورونی نئوکورتکس مغز نشد. اما در گروه تیمار با دیازپام حجم نیمکره ها و بطنهای طرفی، همچنین تراکم نورونی نئوکورتکس به طور معناداری افزایش یافت. (p < 0.05) نتیجه گیری: بنابراین بر خلاف دیازپام، تیمار با عصاره گل ساعتی( 200 میلی گرم/کیلوگرم) دارای اثرات ناهنجاری زایی آشکاری بر مغز در حال تکوین جنین نیست. در عین حال اثرات احتمالی ناهنجاری زایی دوزهای بالاتر عصاره گل ساعتی را نمی توان رد کرد.
طیبه دهمرده قلعه نو مریم مقدم متین
بر هم کنش سلول- ماتریکس در شرایطin vivo، فرآیندی پیچیده، پویا و دوطرفه است. سلول ها خود، ماتریکس خارج سلولی را تولید و بازآرایی می کنند و به واسطه ارتباط با مولکول های ماتریکس خارج سلولی، به طور مداوم در حال دریافت اطلاعات از محیط اطرافشان هستند. داربست های ecm که از سلول زدایی بافت ها حاصل شده، اجزای ساختاری اصلی ماتریکس خارج سلولی را دارا می باشند. در پژوهش حاضر از ماتریکس خارج سلولی درم پوست به عنوان ماتریکس سه بعدی جهت مطالعه رفتار سلول های بافت بلاستما استفاده گردید. بافت بلاستمای خرگوش، مجموعه ای از سلول های تمایز نیافته با ویژگی سلول های جنینی است که قابلیت ترمیم بافت های از دست رفته لاله گوش خرگوش را دارند. به منظور تهیه داربست درمی فاقد سلول، قطعات پوستی خرگوش با استفاده از روش انجماد- ذوب سریع و شوینده سدیم دودسیل سولفات سلول زدایی گردیدند. سپس سلول زدایی کامل بافت و انسجام آن به کمک بررسی های بافت شناسی تأیید گردید. حلقه بلاستما نیز طی دو مرحله پانچ لاله گوش خرگوش نر نژاد نیوزلندی تهیه و پس از مونتاژ با داربست درم فاقد سلول، کشت داده شد. نمونه های مذکور در روزهای 5، 10، 15، 20 و 25 پس از کشت مورد مطالعات بافت شناسی قرار گرفتند. نتایج این مطالعات، حاکی از نفوذ سلول های بافت بلاستما به درون داربست، 5 روز پس از کشت و تشکیل ساختارهایی شبیه فولیکول های مو، ایجاد یک لایه تک سلولی در حاشیه داربست درمی و نیز تشکیل ساختارهای شبه عروق خونی، 15 روز پس از کشت بود. پس از 20 روز قرارگیری در محیط کشت، لایه تک سلولی ایجاد شده در روز 15، ضمن چند لایه ای شدن، ساختاری مشابه اپیدرم را تشکیل داده بود. با توجه به نتایج حاصل، داربست درم فاقد سلول، موجب القای مهاجرت و احتمالا تمایز در سلول های بافت بلاستما گردید. از اینرو داربست حاصل از درم پوست می تواند مدل سه بعدی مناسبی به منظور بررسی رفتارهای سلولی در شرایط in vitro باشد.
معصومه شاکه نیا مرتضی بهنام رسولی
مقدّمه: دیابت به عنوان یک اختلال متابولیک داری اثرات مخربی بر دستگاه های مختلف از جمله دستگاه تولیدمثل است. از آن جا که تکوین و تمایز گنادها تحت تأثیر هورمون های جنسی از جمله استروژن و آندروژن هاست و هیپرگلیسمی احتمالاً موجب تغییر در سطوح این هورمون ها می شود. در این مطالعه اثرات هیپرگلیسمی و تجویز انسولین بر سطوح مادری استروژن و آندروژن و نیز ساختار بیضه در جنین و زاده های بالغ مورد بررسی قرار گرفت. موّاد و روش ها: از آن جا که در شرایط هیپرگلیسمی مادری القایی ناشی از استرپتوزوتوسین، تعداد نوزادان کم و امکان حفظ آن ها تا سن دو ماهگی بسیار کم بود، این تحقیق در دو شرایط متفاوت و به-صورت زیر انجام شد. آزمایش اول- برای بررسی اثر هیپرگلیسمی مادری بر ساختار بیضه زاده های دوماهه، پس از تأیید آمیزش، 12 موش صحرایی باردار به 3 گروه: کنترل، هیپرگلیسمیک تحت درمان با انسولین ((1 iu/100g bw/day) ؛ stz+ins) و هیپرانسولینمی ((1 iu/100g bw/day)؛ ins) تقسیم شدند. پس از زایمان و زمانی که فرزندان دو ماهه شدند، دو فرزند نر به طور تصادفی از هر مادر انتخاب و پس از بیهوشی بیضه چپ آن ها خارج، فیکس(بوئن)، برش گیری و رنگ آمیزی(h&e) شد. سپس پارامترهای مورفولوژیکی بیضه ها: وزن بیضه، قطر لوله های منی ساز، قطر مجرای لوله های منی ساز و ضخامت اپیتلیوم زایا اندازه گیری شد. آزمایش دوم- برای بررسی اثر هیپرگلیسمی مادری بر ساختار بیضه جنین های 17 روزه، 6 موش صحرایی باردار به دو گروه کنترل و هیپرگلیسمیک تحت درمان با انسولین ((0.5 iu/100g bw/day) ؛stz+ins.) تقسیم شدند. در روز 17 حاملگی جنین ها به کمک عمل سزارین خارج، فیکس(فرمالین)، برش گیری و رنگ آمیزی(h&e) شدند و سپس ساختار بیضه جنین ها مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. در هر دو آزمایش تزریق استرپتوزوتوسین در روز 7 حاملگی انجام شد و در روز 9 حاملگی پس از تأئید هیپرگلیسمی، تزریق روزانه انسولین به صورت زیرپوستی (در آزمایش اول تا پایان دوره شیردهی و در آزمایش دوم تا روز 16 حاملگی) انجام شد. برای سنجش های هورمونی، از موش های حامله در روز 14 حاملگی سرم خون تهیه شد. نتایج: در مقایسه با گروه کنترل، نتایج حاصل از آزمایش اول نشان داد که در گروه ins سطح استروژن به طور معنی داری (01/0p<) کاهش و قطر لوله های منی ساز و ضخامت اپیتلیوم زایا به طور معنی داری افزایش می یابد (05/0p<). همچنین قطر لومن لوله های منی ساز در این گروه کاهش یافت (05/0p<). در گروه stz+ins انسولین تراپی مانع از بروز اثرات هیپرگلیسمی مادری بر ساختار بیضه شد به طوری که بین پارامترهای بیضه در این گروه و گروه کنترل تفاوت معنا داری دیده نشد. در آزمایش دوم، نتایج حاصل از سنجش هورمونی نشان داد که در مقایسه با گروه کنترل، اگرچه در گروه stz+ins سطح استروژن به طور معنا داری افزایش می یابد(01/0p<)، ولی تفاوت محسوسی بین ساختار بیضه جنین های دو گروه دیده نشد. نتیجه گیری: از نتایج حاصل از تحقیق حاضر چنین برمی آید که تجویز انسولین نه تنها می تواند بخش عمده ای از اثرات منفی هیپرگلیسمی بر ساختار بیضه را کاهش دهد بلکه در شرایط هیپرانسولینمی اثرات مثبت آن برجسته تر می شود. انسولین احتمالاً به طور غیرمستقیم و از طریق محورhpg و نیز با اعمال اثرات مستقیم و موضعی با تأثیر بر تکوین و تمایز بیضه ها در دوران جنینی و نوزادی عملکرد بیضه در دوران بلوغ را تحت تأثیر قرار می دهد.
الهه محمدی مرتضی بهنام رسولی
بررسی تغییرات ساختاری کلیه در جنین های مادران دیابتی و اثرات تجویز مادری عصاره-ی آبی-الکلی گیاه چرخه (launaea acanthodes) بر آن چکیده مقدمه: دیابت حاملگی سبب عوارض بسیاری در جنین و فرزندان از جمله آسیب به تکوین کلیه ی در حال تشکیل در جنین و شیوع ابتلای بیش تر به بیماری های کلیوی در سنین بزرگسالی می شود. استفاده از گیاهان برای پایین آوردن قند خون از قدیم تا به امروز مورد توجه بسیاری از مردم بوده است. گیاه چرخه یکی از گیاهان مناطق مرکزی ایران است که اهالی بومی از جوشانده ی آن برای پایین آوردن قند خون استفاده می کنند. مطالعه ی حاضر به منظور بررسی تغییرات ساختاری کلیه در جنین های مادران دیابتی و اثرات تجویز مادری عصاره ی آبی-الکلی گیاه چرخه (launaea acanthodes) بر آن است. مواد و روش ها: تعداد 15 موش صحرایی ماده ی بالغ پس از جفت گیری و مشخص شدن روز صفر بارداری به طور تصادفی در پنج گروه کنترل، شم (گاواژ و تزریق زیرجلدی آب مقطر)، هایپرگلیسمی mg/kgstz:sc)55)، هایپرگلیسمی تیمار شده با گاواژ عصاره (mg/kg 150 (stz+extractو هایپرگلیسمی تیمار شده با تزریق زیرجلدی انسولین (iu/kg/day:sc 5 stz+insulin) تقسیم شدند. گروه های تجربی در روز هفتم بارداری با یک بار تزریق stz هایپرگلیسمیک شدند و از روز نهم بارداری، به طور روزانه تیمار شدند. در روز هجدهم بارداری، جنین ها از بدن مادر خارج و پس از انجام مراحل بافت شناسی، حجم کلیه، حجم کورتکس، حجم فضای استرومایی و تعداد گلومرول ها به کمک روش های استریولوژیکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: قند خون مادران، وزن جنین ها، حجم کلیه، حجم کورتکس، حجم فضای استرومایی و تعداد گلومرول های کلیه ی جنین، در گروه هایپرگلیسمی، هایپرگلیسمی تیمار شده با عصاره و هایپرگلیسمی تیمار شده با انسولین نسبت به گروه کنترل و شم به طور قابل توجهی کاهش یافت (05/0>p). بحث و نتیجه گیری: کاهش حجم کلیه، حجم کورتکس و تعداد گلومرول ها در جنین های مادران هایپرگلیسمیک با کاهش رشد داخل رحمی جنین ارتباط مستقیم دارد. برخلاف انتظار، عصاره ی آبی- الکلی گیاه چرخه نه تنها نتوانست موجب کاهش قند خون و جلوگیری از اثرات زیان آور قند خون بالا بر کلیه جنین ها شود، بلکه خود نیز احتمالا? به دلیل دارا بودن ترکیبات آلکالوئیدی و فلاونوئیدی، موجب بروز اثرات تراتوژنیک احتمالی بر رشد و تکوین کلیه جنین می گردد. کلمات کلیدی: هایپرگلیسمی، بارداری، کلیه، launaea acanthodes، موش صحرایی.
ُسیما جهانبخشی مسعود فریدونی
مقدمه: سیس پلاتین در درمان بسیاری از تومورها مورد استفاده قرار می گیرد و دارای اثرات سیتوتوکسیسیک و آپوپتوژنیک بر روی سلول های غیرسرطانی نیز می باشد. این اثرات جانبی، استفاده از این دارو را در درمان بیماران سرطانی محدود کرده است. رزوراترول یک آنتی اکسیدان گیاهی فوق-العاده قوی است که در سال های اخیر در درمان ناباروری مورد استفاده قرار می گیرد. هدف از انجام این پروژه بررسی اثرات محافظتی رزوراترول بر تغییرات هیستولوژیک ناشی از تجویز سیس پلاتین در بافت بیضه ی موش نر نژاد balb/c در کوتاه و بلند مدت بوده است. مواد و روش ها: 60 سر موش نر balb/c با محدوده وزن 25-30 گرم به شش گروه 10 تایی تقسیم شدند . گروه کنترل، حلال رزوراترول (کربوکسی متیل سلولاز1%) را روزانه به مدت هفت روز به روش گاواژ دریافت کردند، گروه دوم تحت تیمار با سیس پلاتین با دوز mg/kg 2.5 به مدت پنج روز به روش تزریق داخل صفاقی قرار گرفتند، گروه سوم تحت تیمار هم زمان با سیس پلاتین و ویتامین c (mg/kg 20)، و سه گروه بعد تحت تیمار هم زمان با سیس پلاتین و غلظت های mg/kg 20، 50 و 100 رزوراترول قرار داشتند. روش تجویز رزوراترول و ویتامین c به صورت گاواژ و به مدت هفت روز متوالی و یک ساعت قبل از تزریق سیس پلاتین بود. تعداد پنج سر موش از هر گروه، 24 ساعت بعد از آخرین گاواژ (روز هشتم آزمایش) و پنج سر موش بعدی در هفته پنج آزمایش قربانی شدند. سپس مطالعات بافت شناسی بیضه روی تغییرات قطر لوله، اپیتلیوم ژرمینال و لومن صورت گرفت. نتایج: در هفته ی پنجم سیس پلاتین باعث شده بود بخش وسیعی از سلول های جنسی تمایز یافته در داخل لوله ها از بین رفته، سیتوپلاسم سلول های سرتولی واکوئله شده و در کل بافت بیضه دچار آتروفی شود. تحلیل آماری نیز نشان دادند که ضخامت اپیتلیوم ژرمینال در این گروه به طور معنی داری کاهش و قطر لومن لوله ها نیز افزایش یافته است که این احتمالاً از نشانه های توقف اسپرماتوژنز در گروه تیمار با سیس پلاتین بوده است. درگروه های تیمار هم زمان سیس پلاتین با غلظت های مختلف رزوراترول (mg/kg 20و 50 و 100) این علائم و نشانه ها خفیف و بافت ظاهر عادی خود را حفظ کرده بود. همچنین با افزایش دوز رزوراترول اثر بهبودبخشی آن افزایش می یابد. نتیجه گیری: رزوراترول می تواند برای جلوگیری از بروز اثرات جانبی داروها و همچنین کاهش اختلالات تولیدمثلی در بیماران سرطانی تحت تیمار با سیس پلاتین مورد استفاده قرار گیرد.
زهرا مشهدی زاده مرتضی بهنام رسولی
مقدّمه: هایپرگلایسمی بارداری وضعیّتی است که در آن گلوکز خون طیّ بارداری بالاتر از حدّ طبیعی است. این وضعیّت ویژه می تواند تکوین جنین را به طرق مختلفی تحت تأثیر قرار دهد. یکی از مهم ترین اندام های تحت تأثیر هایپرگلایسمی مادری، مغز در حال تکوین جنین است. گیاه چرخه (launaea acanthodes) که از گیاهان دارویی مرسوم در نواحی مرکزی ایران است، دارای اثرات کاهنده ی قوی قند خون می باشد. هدف این مطالعه، بررسی اثرات احتمالی تجویز مادری عصاره ی این گیاه بر حجم بطن های طرفی مغز در جنین های حاصل از مادران هایپرگلایسمیک است. مواد و روش ها: 15 سر موش صحرایی ماده ی بالغ باردار، به طور تصادفی به پنج گروهِ کنترل، شم، هایپرگلایسمی (mg/kg stz:sc 55)، هایپرگلایسمی+ عصاره ی گیاه چرخه (stz+extract mg/kg 150) و هایپرگلایسمی+ انسولین (iu/kg/day:sc 5 stz+insulin) تقسیم شدند. هایپرگلایسمی در گروه های تجربی در روز هفتم بارداری با یک بار تزریق استرپتوزوتوسین (stz)(mg/kg 55) القاء شد. در روز هجدهم بارداری، جنین ها از بدن مادر خارج و پس از انجام مراحل بافت شناسی، حجم نیمکره های مغز، حجم بطن های طرفی، نسبت حجم بطن ها به نیمکره ها و نیز ضخامت بافت عصبی در نیمکره های مخ به کمک روش های استریولوژیکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: علاوه بر کاهش معنی دار میانگین وزن جنین ها در سه گروه مبتلا به هایپرگلایسمی در مقایسه با کنترل، افزایش معنی دار حجم بطن های طرفی مغز در گروه هایپرگلایسمی در مقایسه با کنترل مشاهده شد. در عین حال ضخامت بافت عصبی در هر سه گروه هایپرگلایسمیک در مقایسه با کنترل به طور معنی داری کاهش یافت. بحث و نتیجه گیری: اگرچه عصاره ی آبی-الکلی گیاه چرخه نتوانست قند خون مادران هایپرگلایسمیک را به مقادیر طبیعی برگرداند ولی نسبت حجم بطن های طرفی به حجم نیمکره ها را اندکی اصلاح کرد. این اثر را شاید بتوان به ترکیبات آلکالوئیدی و فلاونوئیدی موجود در عصاره و نقش آنتی اکسیدانی آن ها نسبت داد.
سمیه خماریان مسعود فریدونی
مقدمه : انار با نام علمی punica granatum l. دارای ارزش تغذیه بالا است و در طب سنتی به عنوان غذای سلامتی استفاده می شده است . خصوصیات آنتی اکسیدانی ، ضد سرطانی و ضد التهابی انار مشخص شده است و برای درمان بیماری های قلبی و عروقی ، آلزایمر ، دیابت ، بیماری های ادراری – تناسلی و ... مفید می باشد . از آن جایی که تحقیق چندان جامعی بر روی اثرات ضد دردی و ضد التهابی پولپ میوه انار صورت نگرفته است لذا این مطالعه به بررسی تاثیرات ضد دردی و ضد التهابی عصاره پولپ انار در تجویز سیستمیک و نخاعی در موش صحرایی پرداخته است . مواد و روش ها : از موش صحرایی نر نژاد ویستار (250-200 گرم ) استفاده شد . گروه بندی حیوانات شامل :الف) تجویز داخل صفاقی : 1- کنترل ( بدون تیمار ) 2- شم (الف) i.p.) ، سالین) 3- گروه دریافت کننده عصاره آبی پولپ انار (i.p. ، mg/kg400) 4- گروه دریافت کننده عصاره هیدروالکلی پولپ انار (i.p. ، mg/kg400 ( ب) تجویز داخل نخاعیi.t.) ) شامل : 1- شم (ب) (i.t. ، سالین) 2- گروه های دریافت کننده غلظت های معادل دوز mg/kg 400,200 ,100,50 عصاره هیدروالکلی پولپ انار. تجویز های i.p. به حجم cc/kg1 و i.t. به حجم ?l10در هر تزریق صورت گرفت . آستانه درد حرارتی قبل از تجویز ها ، 25 دقیقه پس از تجویز داخل صفاقی و 5 دقیقه پس از تجویز نخاعی تعیین شد . برای تعیین حجم ادم ، حجم پا قبل از تمام تجویزات و یک ساعت پس از تجویز کف پایی فرمالین اندازه گیری شد . در فاصله یک ساعت پس از تجویز فرمالین ، شدت احساس درد ثبت شد . یافته ها : تجویز داخل صفاقی عصاره آبی و هیدروالکلی پولپ انار احساس درد شیمیایی را ، در هر دو مرحله نوروژنیک (001/0p< ) و التهابی (001/0p<) آزمون فرمالین کاهش داد ، به علاوه سبب کاهش ادم القاء شده توسط فرمالین [(001/0p< ، عصاره هیدروالکلی ) و (01/0p< ، عصاره آبی ) ] شد ، و همچنین آستانه درد حرارتی را در آزمونtail flick افزایش داده و منجر به القاء بی دردی شد . اما عصاره هیدروالکلی در مقایسه باعصاره آبی پولپ انار تاثیرات بیشتری در افزایش آستانه درد حرارتی (05/0p<) ، کاهش درد و ادم ناشی از تزریق فرمالین (001/0p< ) داشت . تفاوت قابل ملاحظه ای در کاهش درد و التهاب ، بین تجویز داخل صفاقی و نخاعی مشاهده نشد . بحث و نتیجه گیری : مطالعات فیتوشیمیایی و سنجش های زیستی نشان می دهد که میزان ترکیبات فنولیکی موجود عصاره پولپ انار تقریبا مشابه عصاره پوست انار می باشد ، لذا این احتمال وجود دارد که ترکیبات فنولیکی موجود در عصاره پولپ انار با مهار تولید no و نیز مهار بیان inos در سلول های ماکروفاژی سبب کاهش التهاب شود و همچنین با مهار آراشیدونات سیکلواکسیژناز مانع تولید pg و در نتیجه باعث کاهش درد و ادم می شود ، از آن جایی که حلالیت ترکیبات فنولیکی در الکل بیشتر از آب است ، لذا این احتمال وجود دارد که ، وجود درصد بالای این ترکیبات در عصاره هیدروالکلی پولپ انار دلیلی بر توانایی بالای عصاره هیدروالکلی پولپ انار در بروز تاثیرات ضد دردی و ضد التهابی ، نسبت به عصاره آبی پولپ انار می باشد . کلید واژه ها : پولپ انار ، درد ، التهاب ، ادم ، آزمون فرمالین ، آزمون tail flick
بلال حسن زاده ابوالقاسم نبی پور
مطالعه حاضر برای بررسی سلول های زایای اولیه از زمان شروع مهاجرت آنان از نواحی خارج رویانی به محل گنادهای اولیه رویان شترمرغ و بررسی بافت شناسی بیضه در مراحل رویانی و قبل از بلوغ شترمرغ انجام شد. برای تائید این موضوع که مهاجرت سلول های زایای اولیه در شترمرغ از طریق سیستم گردش خون رویانی انجام می گیرد، نیاز به شناسایی آن ها در خون رویانی وجود دارد. بدین منظور رویان شترمرغ در روزهای 8، 9، 10، 11 و 12 از تخم خارج و خونگیری شده و این سلول ها به کمک رنگ آمیزی pasو آنتی بادی های اختصاصی ssea1 و ssea4 در خون و گنادهای اولیه شناسایی شدند. برای مطالعه بافت بیضه نمونه گیری از رویان های 20، 26، 36، 42 روزه و شترمرغ های 10-8 ماهه با روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک انجام و با روش های h&e، pas، ماسون تریکروم، آلسین بلو و تولوئیدین بلو رنگ آمیزی و با میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی تغییرات مورفومتریک ساختارهای لوله ای بیضه از روش های استریولوژی استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد که سلول های زایای اولیه شترمرغ در حالی از طریق سیستم گردش خون رویانی به محل گناد اولیه مهاجرت می کنند که ویژگی-های آنها در دو محیط خون و گناد دچار اندکی تغییر می گردد. این سلول ها در خون رویان ssea4مثبت و در بیضه رویان 20 روزه ssea1مثبت بودند در حالیکه هم در خون رویانی و هم در گناد اولیه با رنگ آمیزی pas قابل شناسایی بودند. مشاهدات بافت شناسی نشان از ظهور لومن در طنابهای اسپرم ساز و ظهور ثانویه سپیدپرده در کپسول بیضه رویان 26 روزه دارد. هم زمان با تکوین سپیدپرده برخی از تجمعات اولیه سلول های سرتولی و سلول های زایای اولیه در داخل آن به دام افتاده و تبدیل به مجاری رته کپسولی می شوند. گسترش این مجاری تا سطح آزاد بیضه، که در دوران قبل از بلوغ هم مشاهده می شود، می تواند مسیری را برای انتقال اسپرم تولید شده در نواحی دور از ناف به طرف ناف بیضه ایجاد می کند. از دیگر یافته های این مطالعه احتمال بروز توقف میتوزی و حضور بیش از دو هسته در بعضی از سلول های زایای اولیه است که منجر به ایجاد اشکال سلولی موسوم به کیست رده سلول های زایا می گردد. نتایج مورفومتری حاصل از محاسبات استریولوژی انجام شده در این مطالعه نشان از کاهش حجم نسبی ساختارهای لوله ای بیضه در زمان بعد از تولد نسبت به دوره رویانی دارد.
محمد حسن اویسی ثانی مرتضی بهنام رسولی
چکیده :کبد اندامی پیچیده و حیاتی است و در معرض انواع آلاینده هایی که از طرق مختلف مانند مواد غذایی و نوشیدنیها، هوا و حتی پوست وارد بدن می شوند قرار می گیرد . در مطالعه حاضر اثرات آلاینده زیست محیطی آرسنیک بر سطوح سرمی مارکرهای بیوشیمیایی و اختلالات بافتی کبد گوسفندان مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روشها:تعداد 8 رأس گوسفند به عنوان گروه آزمون از منطقه ارغش نیشابور انتخاب شدند. همگی این گوسفندان از نژاد بلوچی و متعلق به یک گله بودند. برای گروه کنترل نیز تعداد 8 رأس گوسفند با شرایط سنی و نژادی مشابه با گروه آزمون از منطقه درود نیشابور انتخاب شدند. پس از ذبح گوسفندان، نمونه خون آنها جمع آوری و پس از تشکیل لخته ، سرم خون جدا و در لوله های آزمایش استریل نگهداری شده و به منظور تعیین سطوح سرمی مارکرهای عملکردی کبد به آزمایشگاه تشخیص طبی فرستاده شد. به منظور بررسی بافتی ،قطعه ای به حجمcm3 2 از لوب دم دار کبد هر یک از گوسفندان ، جدا و در فیکساتور نگهداری شد. نتایج:سطوح سرمی مارکرهای عملکردی کبد ( آمینو ترانسفراز ها و آلکالین فسفاتاز) در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل بالاتر است. میزان آنزیم های آلانین ترانس آمیناز و آسپارتات ترانس آمیناز (alt و ast) در گروه آزمون بطور معنی داری (p<0.05) بیشتر از گروه کنترل است. اما در مورد آنزیم آلکالین فسفاتاز (alp) تفاوت معنی داری دیده نمی شود. همچنین بررسی های بافتی نشان می دهد که اختلالات ساختاری در کبد گوسفندان گروه آزمون نسبت به گروه کنترل، بیشتر است. بطوری که درنمونه های گروه آزمون ، التهاب خفیفی در ناحیه پورت مشاهده می شود در صورتیکه چنین حالتی در نمونه های گروه کنترل وجود ندارد . همچنین تعداد سلولهای نکروزه در نمونه های گروه آزمون به مراتب بیش از گروه کنترل است. بحث و نتیجه گیری:افزایش سطوح سرمی مارکرهای بیوشیمیایی کبد (alt,ast, alp) و تفاوت معنی دار سطوح سرمی آنزیمهای altو astدر گوسفندان گروه آزمون نسبت به گروه کنترل نشان می دهد که عواملی که به کبد آسیب می رسانند در منطقه آزمون بیش از منطقه کنترل است. از طرفی بررسی های زمین شناسی نشان داده اند که آرسنیک موجود در منطقه آزمون نسبت به دیگر آلاینده ها از فراوانی بیشتری برخوردار است . به همین دلیل احتمال می رود که بخشی ازافزایش معنی دار مارکرهای کبدی و اختلالات وسیع تر بافت کبد در گوسفندان گروه آزمون نسبت به گروه کنترل به خاطر وجود آرسنیک بالا در منطقه آزمون باشد .
مهدیه بزمی ناصر مهدوی شهری
استخوان بافت سختی است که محتوی آن مرتباَ در حال تغییر و تحول میباشد. رشد طولی استخوان بواسطه ی پلاک رشد صورت میگیردکه ساختاری غضروفی در انتهای استخوانهای دراز بدن میباشد. هنگام بلوغ جنسی، ضمن بسته پلاک رشد، رشد طولی استخوان متوقف میگردد. دیازینون از سموم ارگانوفسفره است که ضمن ایجاد استرس اکسیداتیو میتواند به سلولها و بافتهای بدن آسیب برساند. با توجه به پویائی و فعال بودن، بافت استخوان و پلاک رشد مدلهای مناسبی برای بررسی اثر سم دیازینون بر تکوین و رشد استخوان میباشند. هدف این مطالعه بررسی اثر سم دیازینون بر تغییرات تراکم معدنی استخوان، تغییرات محیط و مساحت تیغه های استخوانی و تغییرات پلاک رشد در موش صحرایی نابالغ میباشد، در ضمن اثر بهبود دهندگی مکمل ویتامینd بر تقلیل آسیب احتمالی ایجاد شده نیز بررسی میگردد. تحقیق بر روی 30 سر موش صحرایی نر نابالغ از نژاد ویستار که بهطور تصادفی در پنج گروه کنترل، دیازینون، ویتامینd، ویتامینd+ دیازینون، ویتامین d + دیازینون+کلسیم قرار گرفتند انجام شد. تیمارهابهصورت گاواژ دهانی و طی 28 روز انجام شد. در روز 28 ، بعد از ترحم کشی حیوانات، جمجمه و استخوان ران برای بررسیهای رادیوگرافیک و هیستومورفومتریک جدا شدند. بررسیها توسط نرم افزار image j و معناداربودن نتایج توسط آنالیز واریانسanova به همراه تست توکی انجام شد. کاهش معنادار تراکم معدنی جمجمه ، بخش سر و گردن استخوان ران، همچنین کاهش معنادار مساحت و محیط تیغه های استخوانی در گروه دیازینون نسبت به کنترل مشاهده شد. پهنای پلاک رشد در گروه دیازینون نسبت به کنترل کاهش معنادار داشت که به صورت کاهش پهنای ناحیه در حال تکثیر و افزایش پهنای ناحیه هایپرتروفی مشاهده شد. مصرف ویتامین d همراه دیازینون، توانست کاهش تراکم را در نواحی سر و گردن اسنخوان ران جبران کند و اثرش بر جمجمه و کل استخوان ران در مصرف همراه با کلسیم معنادار شد، همچنین مساحت و محیط تیغه ها را افزایش داد و پهنای ناحیه هایپرتروفی پلاک رشد را بهبود بخشید اما بر کل پلاک رشد و ناحیه در حال تکثیر اثر معناداری نداشت. دیازیون چگالی معدنی استخوان را کاهش داد وهمچنین آثار مخربی بر غضروف صفحه رشد اپیفیزی گذاشت. ویتامین d این نقص ها را بهبود بخشید و آثارش در مصرف همراه کلسیم بیشتر شد.
هادی بشارتی ناصر مهدوی شهری
مقدمه: آب هر منطقه ممکن است به راههای مختلفی به آرسنیک آلوده شود. این راهها میتواند شامل انحلال سنگها، فعالیتهای آتشفشانی، و آلاینده های صنعتی باشد. با توجه به آلودگی آب منطقه ارغش نیشابور به آرسنیک از سنگهای منطقه که تا حداکثر ppb ??? گزارش شده است و با توجه به اینکه سازمان بهداشت جهانی حد مجاز آرسنیک را برای آب ?? میکروگرم در لیتر معادل ppb ?? اعلام کرده است. پژوهش حاضر جهت بررسی اثرات آرسنیک بر سلامت گوسفندان منطقه با مطالعه تغییرات کلیوی انجام شد. نارسایی کلیوی یکی از بیماریهایی است که بدلیل مصرف آرسنیک گزارش شده است. طبیعی است آلودگی آب و دامهای منطقه می تواند از طریق زنجیره غذایی موجب بیماری جمعیت انسانی منطقه از جمله بیماریهای پوستی، گوارشی، انواع سرطانها و نارسایی کلیه گردد. در این پژوهش تعداد ? راس گوسفند نر نژاد بلوچی با متوسط سن ? سال از منطقه ارغش نیشابور بعنوان گروه آزمون و به همین تعداد گوسفند نر نژاد بلوچی از منطقه درود بعنوان گروه شاهد انتخاب گردیدند. از نمونه ها هنگام ذبح در کشتارگاه کلیه و نمونه خون گرفته شد. نمونه خون جهت اندازه گیری سطوح پلاسمایی فاکتور های مورد نظر به آزمایشگاه ارسال گردید. نمونه کلیه ها نیز پس از شستشو و قطعه قطعه کردن در فیکساتور فرمالین قرار داده شد. از نمونه های کلیه مقاطع میکروسکوپی تهیه و به روش هماتوکسیلن ائوزین رنگ آمیزی شد. در ادامه بررسی های میکروسکوپی روی مقاطع انجام شد و از هر – نمونه به تعداد لازم تصاویر میکروسکوپی تهیه گردید. تصاویر توسط نرم افزار mip پردازش و مورد بررسی قرار گرفتند، سپس داده های بدست آمده مورد بررسی های آماری قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که میزان کراتینین در خون گوسفندان منطقه آزمایش بنحو معنی داری از کراتینین خون درگوسفندان منطقه شاهد بیشتر است. علاوه بر این نتایج حاصل از سنجش فاکتورهای بیوشیمیایی خون نشان داد که در سطوح پلاسمایی آلبومین تغییر قابل توجهی دیده نمی شود در حالیکه افزایش نسبی bun بهمراه کاهش نسبی اسید اوریک در گروه آزمون مشاهده گردید. از نظر بافت شناسی نتایج حاصل نشان داد علاوه بر نکروز توبولار اندازه گلومرول در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد افزایش و اندازه فضای بومن کاهش یافته است. چنین به نظر می رسد که آلاینده زیست محیطی آرسنیک بطریقی عملکرد و ساختار کلیه را در گوسفندان منطقه ارغش تحت تاثیر قرار داده است. واژه های کلیدی : آرسنیک، کلیه، استرس اکسیداتیو، نکروز، پرولیفراسیون، کراتینین، فضای بومن.
زهرا مجلل علی مقیمی
مقدمه: با توجه به اهمیت هورمون های جنسی و به ویژه استروژن ها در تمایز جنسیتی مغز، افزایش یا کاهش دسترسی مغز در حال تکوین به این هورمون ها می تواند یکی از دلایل بروز دی مورفیسم در آناتومی و فیزیولوژی دستگاه عصبی و نیز استعداد ابتلای به بعضی از اختلالات نوروفیزیولوژیک از جمله تشنج و صرع باشد. در این فرآیند علاوه بر استروژن های درون زاد، استروژن های محیطی نیز می توانند اثرگذار باشند. در پژوهش حاضر اثرات نر زایی تجویز مادری استرادیول و عصاره هیدروالکلی سویا، به عنوان استروژن محیطی، بر آستانه و شدت تشنج پذیری در زاده های ماده بالغی که در مرحله دی استروس سیکل جنسی قرار داشتند مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روش ها: موش های صحرایی باردار در روزهای 19 حاملگی تا دو روز پس از زایمان (به مدت 5 روز) تحت تیمار با 17-بتا استرادیول( mg/kg; sc15/0) و عصاره هیدروالکلی سویا (mg/kg60؛ به روش گاواژ) قرار گرفتند. به گروه شم روغن کنجد تجویز شد و گروه کنترل هیچ گونه تیماری دریافت نکرد. پس از آن زاده های ماده بالغ هر گروه در سن 2 ماهگی، و زمانی که در مرحله دی استروس سیکل جنسی قرار داشتند، تحت القای تشنج ناشی از ptz mg/kg; ip)40) قرار گرفته و آستانه تشنج پذیری و شدت تشنج در آنها اندازه گیری و مورد مقایسه قرار گرفت. برای تعیین مرحله دی استروس سیکل جنسی از روش سیتولوژی اسمیر واژن استفاده گردید. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون تشنج القایی ناشی از ptz نشان داد که شدت تشنج در گروه آزمایشی استرادیول در مقایسه با گروه کنترل و شم کاهش یافت. اما میانگین زمان ورود به هر یک از مراحل تشنج در هیچ کدام از گروه های آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل و شم تفاوت معنی داری نداشت. حدود 40 درصد از موش های گروه تیمار شده با استرادیول در مقایسه با گروه کنترل مراحل 3 تا 5 تشنج، یعنی حملات ژنرالیزه، را بروز ندادند. نتیجه گیری و بحث: از نتایج حاصل از مطالعه حاضر چنین بر می آید که تیمار مادری موش های صحرایی باردار با استرادیول در فاصله زمانی روزهای 19 حاملگی تا 2 روز پس از زایمان، یعنی در زمانیکه مغز جنین ها و نوزادان در حال عبور از دوره های بحرانی تمایز جنسیتی مغز می باشند، احتمالا موجب موسکولینیزه کردن مغز جنین های ماده و در نتیجه بروز ویژگی های مربوط به جنس نر در موش های ماده گردیده است. بدین صورت که در مقایسه با گروه کنترل، زاده های ماده گروه استرادیول به نسبت کمتری دچار تشنج ژنرالیزه شدند. لذا چنین به نظر می رسد که تیمار مادری با استرادیول شدت تشنج زاده های ماده را نیز کم می کند. از نتایج حاصل از گروه تیمار شده با عصاره سویا (به عنوان استروژن محیطی) چنین بر می آید که مصرف این ماده در طی دوره تمایز جنسیتی مغز جنین، تاثیری بر آستانه تشنج پذیری و شدت تشنج ناشی از ptz در زاده های ماده بالغ ندارد.
معصومه معینی علی مقیمی
مقدمه: تمایز جنسیتی مغز انسان از اواخر دوران جنینی آغاز و تا مدتی بعد از تولد ادامه دارد. در این رابطه هورمون های جنسی در روند تمایز جنسیتی مغز نقش اساسی دارند. در طی دوره بحرانی تمایز جنسیتی مغز آنزیم آروماتاز تستوسترون را به استروژن تبدیل می کند، سپس استروژن روند نر شدن مغز را هدایت می کند. در صورتی که این آنزیم مهار شود احتمالا مغز جنین نر در مسیر ماده شدن قرار خواهد گرفت. در این پژوهش نقش فقدان آنزیم آروماتاز در دوره تمایز جنسیتی مغز زاده های نر و پاسخ آنها به تشنج، در دوران بلوغ مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روش ها: در راستای این هدف 15 موش صحرایی باردار در سه گروه کنترل (5=n)، شم (5=n) و آزمایش (5=n) قرار گرفتند. گروه کنترل تحت هیچ گونه تیماری قرار نداشتند. گروه های شم و آزمایش در روزهای 19 و 20 بارداری به ترتیب با سرم فیزیولوژیک و داروی لتروزول (mg/kg5/0) گاواژ شدند. پس از زایمان، زمانی که سن زاده های نر به 3 ماه رسید آستانه تشنج پذیری و شدت تشنج ناشی از تجویز پنتیلن تترازول (mg/kg 40) در آنها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: نتایج حاصل نشان داد که آستانه تشنج پذیری در سه گروه مورد بررسی تفاوت معنی داری نداشت. گرچه از نظر آزمون آماری مقایسه شدت تشنج نیز در بین سه گروه تفاوت معنی داری را نشان نداد (05/0p >)، ولیکن با مقایسه درصد موش هایی که مراحل مختلف تشنج را نشان دادند معلوم شد که حساسیت به تشنج در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل افزایش داشته است. بحث: عدم معنی داری نتایج حاصل از بررسی رفتار تشنجی نمی تواند نفی کننده اثر تیمار مادری لتروزول بر تمایز جنسیتی مغز باشد چرا که نقش هورمون های استروئیدی در دوره بحرانی تمایز جنسیتی مغز از طریق پژوهش های مختلفی که در زمینه رفتارهای دی مورفیسم جنسی صورت گرفته، تایید شده است.
مرضیه سالارحسن مرتضی بهنام رسولی
مقدمه: تمایز جنسیتی مغز پستانداران از اواخر دوران جنینی آغاز و تا مدتی پس از تولد ادامه دارد. هورمونهای جنسی بویژه تستوسترون نقش اساسی در روند تمایز جنسیتی مغز دارند. در طول دوره بحرانی تمایز جنسیتی مغز آنزیم آروماتاز تستوسترون را به استروژن تبدیل و استروژن روند نر شدن مغز را هدایت می کند. چنانچه این آنزیم مهار شود مغز جنین نر در مسیر ماده شدن قرار خواهد گرفت. در این مطالعه با تجویز مادری داروی لتروزول، اثرات مهار آنزیم آروماتاز بر تراکم نورنی هسته های دی مورفیک جنسی (هسته قوسی و ناحیه avpv) و حافظه فضایی زاده های نر بالغ موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روش ها: موش های صحرایی باردار در 3 گروه (6n =) گروه کنترل، شم و آزمایش قرار گرفتند. موش های گروه آزمایش در روز های 19 و 20 بارداری داروی لتروزول (mg/kg 5/0) از طریق گاواژ دریافت کردند. پس ازتولد، زمانی که زاده ها به سن 2ماهگی رسیدند، ازهر موش گروه کنترل 2 زاده نر و2 زاده ماده و از مادران گروه آزمایش 2 زاده نر به صورت تصادفی انتخاب شد. حیوانات پس از انجام آزمون ماز آبی موریس با فرمالین ده درصد پرفیوژ و مغز آنها خارج و پس از آماده سازی بافتی، از آن برش های سریالی با ضخامت 8 میکرون تهیه شد. پس از رنگ آمیزی برشها با هماتوکسلین-ائوزین دانسیته نورونی هسته های قوسی و avpvبه روش استریولوژیکی دایسکتور تعیین گردید. یافته ها: مهار آروماتاز به واسطه کاهش تولید استروژن، باعث کاهش نسبی سرعت یادگیری زاده های گروه آزمایش در مقایسه با گروه نر کنترل شد. در مقایسه با زاده های نر کنترل، تراکم نورنی در هسته avpv و هسته قوسی نرهای گروه آزمایش بترتیب با افزایش معنی دار و کاهش معنی دار(05/0p<) همراه بود. نتایج و بحث: نتایج حاصل از آزمون ماز آبی موریس نشان داد که تیمار موش های باردار با لتروزول در روزهای 19و20 بارداری (دوره تمایز جنسیتی مغز) احتمالا از نر شدن مغز جنین نر جلوگیری کرده و آن را بطور نسبی به سوی ماده شدن سوق داده است. از طرفی دیگر، در این مطالعه نتایج حاصل از تعیین تراکم نورونی در هسته avpv نشان می دهد که تراکم نورونی در نرهای گروه آزمایش بطور معنی داری بیشتر از نرهای گروه کنترل است. این یافته نشان می دهدکه مهار فعالیت آنزیم آروماتاز و بدنبال آن کاهش سطح استروژن و به دنبال آن جلوگیری از نر شدن طبیعی مغز، تراکم نورونی هسته های دی مورفیک جنسی را به سمت جنس ماده سوق داده است. کلمات کلیدی: لتروزول، آروماتاز، استروژن، هسته های دی مورفیک جنسی، حافظه فضایی.
عباس صدقی مرتضی بهنام رسولی
چکیده ندارد.
آمنه خسروی مرتضی بهنام رسولی
عرق ضمن دفع دمای اضافی از بدن، مقداری آب و مواد زاید نیز دفع می کند. از آنجا که میزان فشارخون به حجم خون و در واقع به حجم آب بدن و آن نیز به محتوای الکترولیتی آن بستگی دارد، در این تحقیق برای اولین بار ضمن بررسی خطوط پوستی افراد مبتلا به هایپرتانسیون، منافذ کانال های غدد عرق در مواضع آناتومیکی مشخص و یکسان، شمارش و با مقایسه آن با افراد سالم، به وجود یا عدم وجود رابطه بین اختصاصات درماتوگلایفیکی و بویژه تعداد منافذ کانال های غدد عرق با بیماری هایپرتانسیون پرداخته شد. به این منظور 75 نفر از زنان هایپرتانسیو نژاد فارس ساکن در استان خراسان رضوی (با میانگین سنی 60 سال) تحت نظر پزشک، که بمدت طولانی دارای فشارخون بالا بوده و در زمینه ابتلا به این بیماری سابقه فامیلی داشتند، انتخاب و از نوک انگشتان و مواضع سه خطی های a,b,c,d هر دو دست آنان عکسبرداری شد. بدین منظور از میکروسکوپ دیجیتال مدل dino-lite puls am-313 استفاده گردید. تمام عکس ها با بزرگنمایی70 برابر تهیه شدند و با نرم افزار مخصوص میکروسکوپ دیجیتال در تمامی عکس ها دایره ای به مساحت80/16– 50/12 میلی متر مربع مشخص و تعداد منافذ کانال های غدد عرق در این مساحت شمرده شد و نتایج در نرم افزارهای آماری excel و minitab مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج حاصل نشان می دهند که در مورد انگشتان اشاره و حلقه ای دست راست و چپ و همچنین انگشت کوچک دست چپ بین وضعیت افراد (سالم یا بیمار) و نوع الگوهای خطوط پوستی ارتباط وجود دارد(p<0.05) . همچنین میانگین تعداد منافذ در موضع سه خطی هایa,c,d در کف دو دست در هر دو گروه تفاوت معنی داری با هم ندارند. در عین حال میانگین تعداد این منافذ در نوک انگشتان هر دو دست و موضع سه خطی b دست راست در افراد بیمار بطور معنی داری از افراد سالم کمتر می باشد. علاوه بر این دست چپ و راست در هر دو گروه از نظر تعداد منافذ در موضع سه خطی ها با هم متقارن هستند (p>0.05). بنابراین احتمالاً در افرادی با سابقه فامیلی ابتلا به هایپرتانسیون، آنالیز الگوهای درماتوگلایفیکی و بررسی توزیع منافذ کانال های غدد عرق در نوک انگشتان و مواضع سه خطی های کف دست می تواند در تشخیص اولیه افراد با استعداد ابتلا به این بیماری کمک نماید و بررسی الگوهای درماتوگلایفیکی و تعداد منافذ کانال های غدد عرق می تواند به عنوان یک تست غربالگری زودهنگام برای تشخیص افراد در معرض خطر این بیماری مورد استفاده قرار گیرد که این خود از نظر پیش آگاهی جهت مراقبت های تغذیه ای حائز اهمیت می باشد.
زهرا علی زاده مسعود فریدونی
مقدمه: مطالعات زیادی نشان می دهند مرفین در دوز mg/kg10 اثر بی دردی و ضد التهابی و در دوز ?g/kg 1 اثر پر دردی و تشدید التهاب از خود نشان می دهد. علاوه بر این وجود گیرنده های اوپیوئیدی بر روی فیبرهای آوران اولیه و به ویژه فیبرهای c ثابت شده است. با توجه به نقش فیبرهای c در انتقال محرکهای آسیب رسان و وجود گیرنده های اوپیوئیدی ? روی این فیبرها ، مطالعه حاضر ، نقش فیبرهای c در اثرات بی دردی(analgesic )، پردردی(hyperalgesic )، التهابی(pro-inflammatory ) و ضدالتهابی(anti-inflammatory ) مرفین از طریق آزمون های مختلف درد و آزمون سنجش ادم القا شده ناشی از التهاب پرداخته است. مواد و روش ها: از موش های نر نژاد ویستار در محدوده وزنی 180 تا 200 گرم استفاده شد. جانوران بالغ در سه گروه کنترل، شم( دریافت حلال کپسایسین نوزادی) و تجربی( دریافت کپسایسین نوزادی) قرار گرفتند.جانوران به دو زیر گروه تقسیم شدند( 7= n ). جانوران هر زیر گروه به طور جداگانه تحت تزریق داخل صفاقی تک دوز mg/kg 10 ، ?g/kg 1 و یا سالین قرار گرفتند. شدت محرک های درد به وسیله آزمون tail flick قبل و 30 دقیقه بعد از تزریق و نیز نتایج حاصل از آزمون فرمالین و ادم ناشی از تزریق کف پایی فرمالین، بین گروه دارای فیبرهای c (c- normal) و گروه با گاهش فیبرهای c ( c- lesion ) مقایسه شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در هر دو گروه c-normal و c-lesion ، دوز mg/kg 10 مرفین اثر بی دردی و ضد التهابی و دوز ?g/kg1 آن در گروه c-normal اثر پر دردی و تشدید التهاب داشته است. در گروه c-lesion دوز ?g/kg1به جز در مرحله اول آزمون ( فاز نوروژنیک) در سایر آزمون های درد ، اثرات پردردی و تشدید التهاب این دوز کاهش یافته است. نتیجه: به نظر می رسد با کاهش تعداد فیبرهای c ، میزان انتقال درد نیز کاهش می یابد. بنابراین اثر آنالژزیک دوز mg/kg 10 مرفین افزایش و اثر پردردی دوز ?g/kg1 کاهش می یابد. افزایش اثرات بی دردی و ضد التهابی دوز بالا و کاهش اثرات پر دردی و تشدید التهاب دوز فوق العاده پایین مرفین احتمالا به دلیل عملکرد سیستم اوپیوئیدی و سلول های ایمنی است.
مصطفی علیرضایی مرتضی بهنام رسولی
باتوجه به اهمیت و نقش عناصرکمیاب در پدیده های حیاتی تاکنون مطالعات متعددی در بارۀ عناصرکم مقدار انجام گرفته است. دراین تحقیق میزان 5 عنصرآهن ، روی ، مس ،کروم وکبالت در ناخن افراد در دو دورۀ قبل از بلوغ وبعد از بلوغ اندازه گیری و ارتباط آنها با رشد این افراد مورد بررسی قرارگرفته است. برای این منظور برای دورۀ قبل از بلوغ تعداد 56 دانش آموز با میانگین سنی 10 سال، و برای دورۀ بعد از بلوغ تعداد 56 دانش آموز با میانگین سنی17 سال انتخاب شدند. به منظور ایجاد شرایط یکسان ازنظراجتماعی، فرهنگی و سطح زندگی، انتخاب این دو گروه از یک منطقه صورت گرفت. بعد از توجیهات اولیه و ثبت اطلاعات لازم در پرسشنامه ، نمونه برداری از ناخن دانش آموزان انجام و نمونه ها پس از شستشو و خشک کردن ، وزن و به منظور تهیه خاکستر در داخل کوره قرار داده شدند . پس از وزن و آماده سازی نمونه های خاکستر ، مقدار 5 عنصر مورد نظر از طریق روش اسپکترومتری جذب اتمی (aas) اندازه گیری و مقادیر بدست آمده درفرم مخصوص ثبت و نتایج در نرم افزارهای minitab و excel مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج حاصل نشان می دهد تعداد دانش آموزان دارایbmi درمحدودۀ کم وزنی در دورۀ قبل از بلوغ ، افزایش قابل توجه ای در مقایسه با بعد از بلوغ نشان می دهد (p<0.001) و علت این امر را می توان به بهتر شدن عوامل موثر در رشد در دوران بعد از بلوغ نسبت داد . همچنین در دورۀ قبل از بلوغ در مقادیر آهن ، مس، روی ، کروم وکبالت ، تفاوت معنی داری بین افراد کم وزن و دارای وزن طبیعی دیده نشد و در دورۀ بعد از بلوغ نیز درمقادیرآهن ، روی، کروم و کبالت ، تفاوت معنی داری بین افراد کم وزن و دارای وزن طبیعی بدست نیامد در حالیکه در افراد کم وزن نسبت به افراد دارای وزن طبیعی مقدار مس بطور معنی داری کمتر بود(p<0.05) . براین اساس می توان کمبود عنصر مس در ایجاد کاهش وزن در افراد با bmi غیر طبیعی از نوع کم وزنی را مورد تأکید و مطالعه قرار داد. این پژوهش همچنین نشان داد که در دورۀ بعد از بلوغ در مقایسه با دورۀ قبل از بلوغ مقادیرآهن و مس (p<0.001) و روی (p<0.01) بطور معتی داری کمتر و مقدار کروم بیشتراست (p<0.05) . میانگین کبالت درهردو دورۀ قبل و بعد از بلوغ و در هر دوگروه دارای وزن طبیعی و کم وزن تغییرات زیادی را نشان نمی دهد. بنابر این می توان پیشنهاد کردکه تغییرات چهار عنصر آهن ، روی ، مس وکروم می تواند بر شرایط رشد در دورۀ قبل و بعد از بلوغ مؤثر باشد.
ملیحه مقدمی علی مقیمی
هایپرگلایسمی یکی از عوارض حاد دیابت می باشد و ممکن است منجر به تغییرات نوروفیزیولوژیک، ساختاری، عملکردی و شناختی در مغز شود. یافته های تجربی بیان می کند که تولید بیش از حد ros و rns ، کاهش دفاع آنتی اکسیدانت و تغییرات مسیر های آنزیماتیک در افراد دیابتی می تواند موجب اختلالات عروقی، عصبی و... شود. هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر هایپرگلایسمی حاد مکرر دوران نوزادی بر هیپوکامپ مغزهای نابالغ و تشنج پذیری و تغییرات رفتاری ناشی از آن در دوران پس از بلوغ کامل در رت می باشد. در این تحقیق از رت های نر و ماده نژاد ویستار استفاده شده است. به رت های 10 روزه، محلول دکستروز 50 % با غلظت g 2 به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن موش (g/kg b.w. 2) به روش داخل صفاقی در دو زمان صبح و بعدازظهر به مدت 15 روز متوالی تزریق شد. گروه کنترل سالین دریافت کردند. مطالعات هیستولوژیک ناحیه ca3 هیپوکامپ با استفاده از روش دایسکتور بر روی مغز رت های 25 روزه انجام شد. مطالعات رفتاری نیز با استفاده از آزمون های فضای باز و ماز صلیبی مرتفع و تشنج پذیری ناشی از ptz در دوران بالغ (رت های 5 / 2 ماهه با محدوده وزنی 180-200 گرم) در گروه های نر و ماده هایپرگلایسمی و کنترل انجام شد. نتایج نشان داد که در دانسیته نورونی ناحیه ca3 هیپوکامپ مغز رت های نر 25 روزه در مقایسه با کنترل کاهش چشمگیر(p<0.01 ) وجود دارد. همچنین زمان تاخیری بروز تشنجات جنرالیزه در گروه های هایپرگلایسمی نر و ماده در مقایسه با کنترل کاهش داشت (p<0.05 ). نتیجه مقایسه بین گروه های نر و ماده به لحاظ آماری معنی دار نبود. نتایج مطالعات رفتاری نشان داد که در آزمون فضای باز فعالیت هیجانی گروه های هایپرگلایسمی نر و ماده کاهش و فعالیت جستجوگری افزایش می یابد. در آزمون ماز صلیبی مرتفع فعالیت های اضطرابی در رت های تجربی نر افزایش و در ماده های تجربی کاهش می یابد. مرگ سلولی و کاهش جمعیت نورونی هیپوکامپ در نتیجه هیپرگلایسمی حاد و مکرر دوران نوزادی احتمالا به واسطه افزایش تشکیل رادیکال های آزاد و تشدید مکانیسم های استرس اکسیداتیو می باشد. در نتیجه پیشگیری از افزایش حاد و مکرر سطح گلوکز خون روزانه در افراد غیر دیابتی و نرمال احتمالا موجب مهار آسیب ساختارهای نورونی cns می گردد.
خلیل صدیقی مرتضی بهنام رسولی
امروزه بخوبی ثابت شده که وجود هورمونهای تیروئیدی برای رشد و نمو جنین کاملا ضروری است . مطالعات بعمل آمده نشان می دهند که هیپوتیروئیدی علاوه بر اینکه باعث تاخیر رشد در کلیه بافتها و اندامهای جنینی می شود، ظهور مراکز استخوانسازی در استخوانهای در حال رشد را به تاخیر می اندازد. با این وجود، مشخص نیست که افزایش هورمونهای تیروئیدی چه تاخیری بر روند استخوان سازی دارند. در این پژوهش به منظور بررسی اثرات افزایش و کاهش سطح هورمونهای تیروئیدی مادری بر ظهور و تکامل استخوان سازی در استخوان پا، 18 رت باکره مورد استفاده قرار گرفتند. پس از آمیزش ، رتها به سه گروه زیر تقسیم شدند: -1 گروه شاهد که در شرایط طبیعی نگهداری می شدند. -2 گروه تجربی یک : در طی دوران بارداری و هفته اول پس از زایمان تحت تاثیر پروپیل تیواوراسیل با دوز 0/5 گرم در لیتر در آب آشامیدنی قرار گرفتند. -3 گروه تجربی دو: به رتهای حامله این گروه در طی دوران مشابه فوق تیروکسین با دوز یک میلی گرم در لیتر آب آشامیدنی تجویز شد. پس از زایمان در دوزهای اول، چهارم و هفتم از هر رت مادر دو نوزاد را در فرمالین 10 درصد فیکس و سپس پای راست آنها جدا و مورد بررسی بافت شناسی قرار گرفت . در ضمن از تعدادی نمونه های مشابه عکس رادیوگرافی نیز تهیه گردید. نتایج حاصل از بررسیهای رادیوگرافی و هیستولوژیکی نشان می دهند که تغییر سطوح هورمونهای تیروئیدی مادری می تواند بر تعداد و وزن زاده ها و نحوه زایمان آنها اثر می گذارد. همچنین هیپوتیروئید مادری در دوران بارداری موجب کند شدن روند استخوانی شدن در جنین می شود، در مقابل، هیپرتیروئیدیسم مادری احتمالا موجب افزایش نسبی روند استخوانی شدن در نوزادان می گردد.
فهیمه مظاهری تهرانی علی عبدی نژاد
در این پژوهش اثر رژیم غذایی محتوی پروتئین حیوانی (کازئین) و رژیم غذایی محتوی پروتئین گیاهی (سویا) بر سطح کلسترول تام، تری گلیسرید و لیپوپروتئین با دانسیته بالا (hdl) در رتها مورد مطالعه قرار گرفته است . بدین منظور یک گروه کنترل (a) و سه گروه آزمایشی (b, c, d) انتخاب شدند. گروه b با رژیم غذایی محتوی 20 درصد پروتئین بافت داده شده سویا و گروه c با رژیم غذایی محتوی 20 درصد پروتئین کازئین به مدت 7 هفته تغذیه شدند، سپس به مدت 4 هفته رژیم های غذایی از این دو گروه معاوضه گردیدند. در طی دوره آزمایش (یازده هفته)، گروه d با رژیم غذایی محتوی 10 درصد پروتئین بافت داده شده سویا و 10 درصد کازئین و گروه کنترل با غذای تجارتی تغذیه شدند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهند که: -1 سطح کلسترول تام، کلسترول hdl و تری گلیسرید سرم در گروه کنترل در طی دوره آزمایش در محدوده معینی ثابت باقی می مانند. -2 در رتهای تغذیه شده با پروتئین دانه سویا سطح کلسترول تام و کلسترول hdl پائین تر از رتهای تغذیه شده با پروتئین کازئین و سطح تری گلیسرید سرم بالاتر از رتهای تغذیه شده با پروتئین کازئین (p<0/05) می باشند. -3 بعد از تعویض رژیمهای غذایی بین گروه b و c مقادیر فاکتورهای فوق نیز معکوس می شوند. -4 در رتهای تغذیه شده با رژیم غذایی محتوی 10 درصد پروتئین دانه سویا و 10 درصد کازئین سطح کلسترول hdl و تری گلیسرید سرم تقریبا مشابه رتهای تغذیه شده با رژیم غذایی محتوی پروتئین سویا می باشد. از این نتایج چنین برمی آید که نوع پروتئین رژیم غذایی دارای اثری سریع بر روی سطوح لیپیدهای سرم است و مصرف توام پروتئین گیاهی و حیوانی می تواند از افزایش زیاد لیپیدهای سرم جلوگیری کرده و نیز رشد مورد نیاز را تامین نماید. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که پروتئین گیاهی در مقایسه با پروتئین حیوانی دارای اثر کلسترولمیک کمتری می باشد.
پرویز اصلانی مرتضی بهنام رسولی
پدیده ترمیم در اعصاب محیطی یکی از موضوعات مورد بحث در سالهای اخیر بود و تعداد زیادی از محققین با استفاده مختلف ، پدیده های دژنراسیون و رژنراسیون در فیبرهای عصبی را مورد مطالعه قرار داده اند. در این بررسی تعداد 24 rat سفید آزمایشگاهی انتخاب و به چهار گروه تقسیم شدند. بعد از بیهوشی باکتامین 87mg/kg + زایلوزین 13mg/kg عصب سیاتیک در ناحیه سراستخوان ران expose شده و به وسیله پنس قفل دار با فشاری معادل 625mmhg در گروه a و 1250mmhg در سه گروه دیگر (بمدت 15 ثانیه در b، 60 ثانیه در c و 120 ثانیه در d) تحت فشار قرار گرفت . محاسبه فشار با استفاده از قانون فیزیکی (طول بازوی بزرگ × نیروی وارد شده بر دسته پنسطول بازوی کوچک × نیروی وارد شده بر نوک پنس) صورت می گرفت . سپس با استفاده از متد الکترومیوگرافی با ایجاد تحریک (stimulation electromygraphy)، ثبتهای الکتروفیزیولوژیک بدست آمده از فلسورهای انگشت شست پا در در ناحیه پلانتار داخلی، برای تجزیه و تحلیل های بعدی، در حافظه کامپیوتر ذخیره شد. نتایج آمده نشان می دهند که در گروه a و گروه کنترل تفاوت قابل ملاحظه ای از نظر زمان تاخیر (delay time) و سرعت سیر وجود ندارد. در سه گروه دیگر اگر چه در چهار هفته اول بعد از کمپرسیون پاسخی دریافت نشد ولی از هفته پنجم تا هشتم زمان تاخیر بطور مشابهی در هر سه گروه کاهش یافت (میانگین زمان تاخیر در هفته پنجم تا هشتم زمان تاخیر بطور مشابهی در هر سه گروه کاهش یافت (میانگین زمان تاخیر در هفته پنجم معادل با 10ms و در هفته هشتم معادل با 4ms بود). (زمان تاخیر در گروه کنترل معادل با 2ms بود). در مجموع احتمالا این چنین می رسد که در گروه a کمپرسیون خفیف اگر چه موجب بروز آسیب خفیف گردیده است ولی دژنراسیون فیبرهای عصبی نگرفته است (ضایعه نوع اول). در عوض در سه گروه دیگر اعمال کمپرسیون شدید، دژنراسیون فیبرهای عصبی را بدنبال داشته است (ضایعه وع سوم).
علی اصغر پشت چمن مرتضی بهنام رسولی
امروزه بخوبی مشخص شده است که حاصل بارداری در مادران دیابتی نامناسب تر از حاصل بارداری در مادرانی است که مقاومت طبیعی نسبت به گلوکز دارند. بطوریکه در بین فرزندان مادران دیابتی طیف وسیعی از ناهنجاریهای مادرزادی وجود دارد. بیشتر این ناهنجاریها در ارتباط با سیستم قلبی - عروقی، استخوانها و سیستم عصبی می باشند. در این پژوهش اثرات دیابت مادری بر رشد و نمو سیستم عصبی مرکزی و ناهنجاریهای جنینی احتمالی که از این طریق بوجود می آیند مورد بررسی قرار گرفته اند. در گروه تجربی تعداد 10 و در گروه کنترل تعداد 5 رآت با کره با وزن بی 150 تا 160 گرم، و سن 2/5 تا 3 ماهگی در شب آمیزیش داده و پس از آمیز، رآتهای ماده در گروه تجربی یک نوبت تزریق زیر جلدی آلوکسان (160mg/kg) دریافت کرده و مبتلا به دیابت می گردند. اندازه گیری قندخون در 48 تا 72 ساعت پس از تزریق آلوکسان حاکی از افزایش میزان قندخون (حدودا 8 تا 9 برابر مقدار طبیعی) و تایید بروز دیابت می باشد. در روز چهاردهم حاملگی، رآتهاsacrificed گردیده و جنین های متعلق به رآتهای گروه های تجربی و کنترل به کمک استریومیکروسکوپ و نیز با استفاده از روشهای هیستولوژیک مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهند که: -1 در مقایسه با گروه کنترل در نحوه سازمابندی و مسیرهای مهاجرت نورونی در نورونهای لایه مانتل (در اطراف بطن سوم و نیز در نخاع) در جنین های گروه تجربی آشفتگی و بی نظمی مشاهده می شود. -2 عمق شیارهای هیپوتالاسمی و اپی تالاموسی در جنین های گروه تجربی کمتر از گروه کنترل است . -3 در مقایسه با گروه کنترل میزان بروز ناهنجاریهای جنینی در گروه تجربی به نحو چشمگیری افزایش پیدا می کند (p<0/001) -4 اندازه گیری طول سر - دم (crown - rump) جنین ها حاکی از آن است که تقریبا کلیه جنین های گروه تجربی دارای درجاتی از تاخیر در رشد می باشند (p<0/001) از نتایج فوق چنین برمی آید که دیابت مادری احتمالا مورفوژنز سیستم عصبی مرکزی و نیز مسیرهای مهاجرت های نورونی را تحت تاثیر قرار می دهد.
جواد رضانژادجولایی مرتضی بهنام رسولی
شواهد موجود نشان می دهد که وجود هورمونهای تیروئیدی برای رشد طبیعی مغز ضروری است . بدون آنها علاوه بر اینکه سنتز پروتئین و تولید میلین کاهش می یابد، منشعب شدن زوائد سیتوپلاسمی سلولهای عصبی نیز دچار اختلال می گردد. کمبود ید در مراح اولیه جنینی باعث نارسایی بافت زایی در قشر مغز، مخچه و هیپوکامپ می شود. برای بررسی اثرات هیپوتیروئیدیسم مادری و تیروکسین درمانی در دوران جنینی و بعد از تولد بر روی میزان یادگیری کودکان، دوازده رآت ماده بطور شیمیایی توسط داروی آنتی تیروئیدی پروپیل تیواوراسیل (pyu) تیروئیدکتومی شدند. پروپیل تیواوراسیل با غلظت 50mg/lit در آب آشامیدنی تجویز گردید. حیوانات پس از سه هفته دریافت ptu (زنان لازم برای تیروئیدکتومی شدن) آمیزش داده شدند. گروه کنترل شامل سه رآت می شد که تنها آب شیر مصرف کردند و همزمان با گروه تجربی آمیزش داده شدند. بعد از آمیزش رآتهای تیروئیدکتومی شده ptu بعلاوه هورمون تیروکسین با غلظت 1mg/lit دریافت کردند. پس از وضع حیوانات مادر و نوزادان دو گروه شدند، در یک گروه تجویز ptu + t4 در دوران شیرخوارگی نیز ادامه پیدا کرد و در دسته دیگر متوقف گردید. زاده های گروههای تجربی و کنترل در سن دو ماهگی در ماز از نظر یادگیری مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج حاصل از رفتار در ماز توسط نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت . نتایج نشان می دهد که: هیپوتیروئیدیسم مادری باعث نواقصی در سیستم عصبی می شود که بر روی میزان یادگیری کودکان اثر سوء دارد. تیروکسن درمانی تا حدی قادر به جبران آن می باشد.
مریم طهرانی پور مرتضی بهنام رسولی
پدیده دژنراسیون مرکزی ناشی از ضایعات کششی و یا قطع عصب یکی از موضوعات مورد بحث در سالهای اخیر بوده و محققین زیادی با استفاده از متدهای مختلف ، پدیده های دژنراسیون والرین، کروملئولیز و دژنراسیون مرکزی را در فیبرهای اعصاب محیطی مورد مطالعه قرار داده اند. در این پژوهش ضمن بررسی اثر ضایعات کمپرسیو اعصاب محیطی بر میزان دژنراسیون مرکزی اثر گذشت زمان، متعاقب ایجاد ضایعه، نیز مورد مطالعه قرار گرفته است . بدین منظور 12 رت آلبینوی نر از نژاد wistar انتخاب و به دو گروه a و b تقسیم شدند. بعد از بیهوشی با مخلوطی از رامپون و کتامین (به نسبت 2 به 1) عصب سیاتیک پای راست در ناحیه سر استخوان ران آشکار و به وسیله پنس قفل دار به مدت 30 ثانیه تحت کمپرسیون شدید قرار گرفت . با توجه به آنکه زمان نمونه برداری از نخاع برای گروه a (یکماه پس از کمپرسیون) و گروه b (دو ماه پس از کمپرسیون) در نظر گرفته شد در زمان مقرر ابتدا با استفاده از متد پرفیوژن حیوان بطور کامل فیکسه شدن تکمیلی و پاساژ و تهیه بلوکهای پارافینی از نمونه ها برش گیری شد. پس از رنگ آمیزی با رنگ اختصاصی آبی متیلن و ارتیروزین با استفاده از روش سیستماتیک رندوم و روش دایسکتور تعداد نورنهای حرکتی آلفا در شاخ شکمی نخاع در دو نیمه راست (ضایعه دیده) و چپ (کنترل) شمارش و نتایج حاصل به کمک تحلیلهای آماری مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل میان گروهی و درون گروهی نتایج نشان می دهند که بین تعداد نورنهای موجود در دو نیمه راست و چپ نخاع تفاوت چشمگیر و معنی دار است . (p<0/0001) در ارتباط با نقش گذشت زمان در میزان دژنراسیون مرکزی اگر چه تفاوت قابل ملاحظه ای بین نیمه راست (گروه a) و نیمه راست (گروه b) مشاهده نگردید، (p0/218) ولی مقایسه نیمه های چپ نخاع در گروههای آزمایشی حاکی از وجود تفاوت معنی دار (p<0/01) است . این تفاوت را می توان به نقش نورنهای رابطی که نیمه های راست و چپ نخاع را به یکدیگر مربوط می گردانند نسبت داد. زیرا دژنراسیون مرکزی نیمه راست احتمالا موجب دژنراسیون بعدی نورونهای رابط و دژنراسیون نورنهای رابط خود موجب حذف نورنهای رابط، یعنی نورنهای آلفای نیمه چپ ، گردیده است . در مجموع نتایج حاصل نشان می دهد که ضایعه عصب علاوه بر دژنراسیون قسمت دیستال، می تواند دژنراسیون قسمت پروکسیمال را نیز به دنبال داشته باشد.